با اینکه مردم شناسان، جامعه شناسان، اقتصاددانها و اندیشمندان علوم سیاسی، همگی در توسعه مفهوم سرمایه اجتماعی برجسته بوده اند، این اصطلاح در سالهای اخیر در فرهنگ دانشگاهی وارد شده است. به طوری که وال[۱۱۶] و همکارانش اشاره می کنند در هیچ کدام از منابع زیر :
دایره المعارف جامعه شناسی، دایره المعارف علوم اجتماعی، دایره المعارف بین المللی علوم اجتماعی و پیمایش علوم اجتماعی پیدا نشده است. با اینحال در دایره المعارف جامعه شناسی مقاله ای تحت عنوان «تئوری شبکه اجتماعی[۱۱۷]» نوشته شده است (بورگاتا[۱۱۸]، ۱۹۹۲: ۱۸۸۲). که مقاله ممتازی در مورد استفاده از شبکه به شمار می رود. در بخشهای دیگر سرایه اجتماعی با توضیح فراوان به عنوان تئوری منابع اجتماعی در مرجعهای مشابه پیدا شده است. بر اساس بررسی کلمات مقالات مجلات و مقاله های نوشته شده از ۱۹۹۵ – ۱۹۸۱ کاربرد مفهوم سرمایه اجتماعی رشد چشمگیری داشته است. بیشترین توجه در جامعه شناسی و اقتصاد و آموزش و پرورش بوده که دامنه مجلات داخل و خارج رشته بطور موثری وسیع بوده است (چریر[۱۱۹] و همکاران، ۱۹۹۸: ۳۰۱-۳۰۳). نویسندگان کمی مفهوم سرمایه اجتماعی را بصورت گذار یا اصطلاحی کلی برای اشکال سرمایه یا دیگر منابع به کار برده اند. تا کنون برخی نویسندگان بطور جدی و مهم به مفهوم سرمایه اجتماعی پرداخته اند. برجستگی چارچوب کلمن برای سرمایه اجتماعی به طور آشکار در مجلات آموزش و پرورش نمایان است. درحالیکه مجلات جامعه شناسان تحت تاثیر جامعه شناس فرانسوی پیر بوردیو قرار دارند. البته ریشه کار این تئوری پردازان را باید در تئوریهای کلاسیک جامعه شناسی یافت. در واقع مفهوم سرمایه اجتماعی سابقه تاریخی زیادی دارد و لباسی نو برای تئوریهای قدیمی تر به شمار می رود: چنانچه مارکس - انگس مفهوم (Bounded solidarity) زیمل و تئوریهای مبادله مفهوم (transactions reciprocity)، دور کیم و پارسنز (value introjections)، وبر (enforceable) را به کار برده اند (فدرک و همکاران، ۱۹۹۹).
اندیشمندان اجتماعی در رشته های گوناگون در گسترش مفهوم سرمایه اجتماعی به شکلهای خاصی تلاش کرده اند؛ چنانکه پاتنام و فوکویاما اشاره می کنند اصطلاح سرمایه اجتماعی نخستین بار در اثر جین جاکوب “مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی” ۱۹۶۱ به کار رفته است (پاتنام، ۱۹۹۵: ۷۸؛ فوکویاما، ۱۳۷۹: ۱۰).
گلن لوری[۱۲۰] "اقتصاددان نیز همچون ایوان لایت جامعه شناس، اصطلاح سرمایه اجتماعی را در دهه ۱۹۷۰ برای توصیف شکل توسعه اقتصاد درون شهری به کاربرد. در دهه ۱۹۸۰ این اصطلاح توسط جیمز کلمن جامعه شناس در معنای وسیعتری مورد استفاده قرار گرفت (فوکویاما، ۱۳۷۹: ۱۰). دانشمند علوم سیاسی، بحثی قوی و پر شور را در مورد نقش سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی در ایتالیا و آمریکا بر انگیخت (کمپبل، ۲۰۰۰: ۲). جالب آنکه مادامی که کار پاتنام در ایتالیا و آمریکا مورد توجه دانشمندان سیاسی بود، کار اصلی کلمن، تا اندازه زیادی نادیده گرفته می شد. بولن[۱۲۱] و اونیکس[۱۲۲] اعتقاد دارند اولین بار بوردیو و کلمن در دهه ۱۹۸۰ این اصطلاح را به کار بردند که بحثهای وسیع سرمایه اجتماعی بعد از انتشار آثار رابرت پاتنام خصوصاً بعد از سال ۱۹۹۳ رواج یافته است (بولن و اونیکس، ۱۹۹۸: ۲).
بنابراین جامعه شناسانی چون پیر بوردیو ۱۹۷۹ در زمینه مارکسیستی، کلمن ۱۹۸۸ در زمینه روش شناسی فردگرا این مفهوم را به کار برده اند و پاتنام (۱۹۹۳) عملاً انتقال دهنده، این مفهوم به عرصه اقتصادی است (دسجاردینس[۱۲۳]، ۱۹۹۹). در نهایت و در مقام جمع بندی باید با وال و همکارانش همنوا شویم که استفاده معاصر اصطلاح سرمایه اجتماعی می تواند در سه رویکرد علوم اجتماعی طبقه بندی شود: پیر بوردیو که به استراتژی هایی برای نگهداری یا تغییر موقعیت افراد در ساختار اجتماعی - تاریخی، تاکید دارد، جیمز کلمن که عقلانیت اقتصادی و سرمایه انسانی را می یابد و رابرت پوتنام که رابطه قوی با مسئولیت مدنی را دخالت می دهد (وال، ۱۹۹۸: ۳۰۶). باید فوکویاما را نیز به این جمع افزود که این اصطلاح را در عرصه اقتصاد به کار می گیرد. البته باید توجه داشت که با توجه به زمینه تاریخی و کاربردهای معاصر این اصطلاح در جامعه شناسی و مردم شناسی که جستجو برای درک به هم پیوستگی و یگانگی اجتماعی و سلسله مراتب است برای هر دو رشته مسائل بنیادی مطرح کرده است. چنانکه گریلی می گیود: هنوز سرمایه اجتماعی وارد شکل بندی شکل جامعه شناسی نشده است (گریلی[۱۲۴]، ۱۹۹۷: ۵۸۷). چیزی که در پایان باید به آن اشاره کرد این است که تئوری سرمایه اجتماعی به بررسی بیشتر و کاربرد درحوزه های گوناگون نیاز دارد.
۲-۲-۱۷)سیر تاریخی مفهوم سرمایه اجتماعی
گسترش کاربرد و مفهوم سرمایه اجتماعی در متون علمی و پژوهشی در دو دهه اخیر در کشورهای مختلف جهان روندی فزاینده داشته است. همچنین این مفهوم در سیاستگذاری ها و برنامهریزیهای توسعه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نقشی تعیین کننده دارد. امروزه سرمایه اجتماعی به عنوان یکی از مؤلفه های ثروت ملل و توسعه پایدار، منبع ظرفیت سازی فرهنگها، عامل پیشگیری و کاهش مشکلات اجتماعی، تضمین کننده برنامه های رفاه اجتماعی و ارتقای سلامت فردی و اجتماعی محسوب می شود (مرجایی، ۱۳۸۳).
از نظر تاریخی نیز اصطلاح سرمایه اجتماعی قبل از سال ۱۹۱۶، در مقاله ای توسط هانی فان[۱۲۵]از دانشگاه ویرجینیای غربی برای اولین بار مطرح گردید. او که احساس کرده بود زندگی اجتماعی به سوی انزوای خانواده و رکود اجتماع پیش میرود، با تأکید بر اهمیت تجدید حیات تعهد اجتماعی برای حفظ دموکراسی، اصطلاح سرمایه اجتماعی را وضع کرد. در توضیح او درباره سرمایه اجتماعی تقریباً عناصر اصلی تفسیرهای بعدی این اصطلاح به کار رفته است اما ظاهراً مفهوم ابداعی او توجه سایر صاحب نظران را جلب نکرد و بدون اثر ناپدید شد (رنانی، ۱۳۸۴). اما در دهه ۵۰ میلادی توسط یک تیم از جامعه شناسان شهری در کانادا مجدداً جریان پیدا کرد. جاکوبز در دهه ۱۹۶۰ برای تأکید بر ارزش جمعی پیوندهای دوستانه غیر رسمی در کلان شهرهای مدرن از این اصطلاح استفاده کرد. لوری اقتصاددان نیز همچون لایت[۱۲۶] جامعهشناس، اصطلاح سرمایه اجتماعی را در دهه ۱۹۷۰ برای توصیف مشکل توسعه اقتصاد درون شهری بکار برد (والیس و کلیربی[۱۲۷]، ۲۰۰۴).
مفهوم سرمایه اجتماعی تنها در دهه ۱۹۸۰ بود که به شدت مورد توجه قرار گرفت و توانست با گسترش نظری و تجربی، جایگاه تعریف شده ای در میان نظریه های جامعه شناسی به خود اختصاص دهد. این امر عمدتاً مرهون کلمن جامعه شناس آمریکایی و تحقیق او در زمینه مشارکت در امور مدرسه است. پس از آن بوردیو نظریه پرداز فرانسوی در دهه ۱۹۸۰ ابعاد دیگری از این مفهوم را روشن کرد و مطالعه پاتنام (۱۹۹۳) در زمینه رابطه سرمایه اجتماعی و نهادهای دموکراتیک در ایتالیا، خصوصاً از عوامل مؤثر در این گسترش می باشد. سرمایه اجتماعی اساساً در دهه ۱۹۹۰ به عنوان یک موضوع مهم در علوم اجتماعی مورد توجه بسیار قرار گرفت. عده زیادی از جامعه شناسان، علمای سیاست و اقتصاددانان برای یافتن پاسخ سؤال های متعددی خود، به مفهوم سرمایه اجتماعی متوسل شدند (آدلر و کان[۱۲۸]، ۲۰۰۲).
۲-۲-۱۸)تئوری پردازان معروف سرمایه اجتماعی
در این قسمت به نظریات و دیدگاه های تعدادی از مشهورترین تئوری پردازان سرمایه اجتماعی پرداخته می شود:
۲-۲-۱۸-۱)فوکویاما
فرانسیس فوکویاما سرمایه اجتماعی را مجموعه ای از هنجارهای موجود در سیستم های اجتماعی می داند که موجب ارتقای سطح همکاری اعضای آن جامعه گردیده و موجب پایین آمدن هزینه های تبادلات و ارتباطات می گردد. او همچنین سرمایه اجتماعی را به عنوان یک پدیده جامعه شناختی مورد توجه قرار می دهد. سرمایه اجتماعی با شعاع اعتماد ارتباط تنگاتنگی دارد. هر چه قدر شعاع اعتماد در یک گروه اجتماعی گسترده تر باشد سرمایه اجتماعی نیز زیاد خواهد بود، و به تبعیت از آن میزان همکاری و اعتماد متقابل اعضای گروه نیز افزایش خواهد یافت (فوکویاما، ۱۹۹۹).
همچنین فوکویاما منابع ایجاد کننده سرمایه اجتماعی را این گونه مطرح می نماید:
- هنجارهایی که به لحاظ نهادی ساخته شده اند و منتج از نهادهای رسمی مانند دولت و نظام های قانونی هستند.
- هنجارهایی که خود جوش هستند و برخاسته از کنش های متقابل اعضای یک جامعه هستند.
- ساخت مندیهای برون زاد که برخاسته از اجتماعی غیر از اجتماع مبدأ خودشان هستند و می توانند از ایدئولوژی فرهنگ و تجربه تاریخی مشترک نشأت بگیرند.
- هنجارهایی که از طبیعت ریشه گرفته اند مثل خانواده، نژاد و قومیت (فوکویاما، ۱۳۷۹).
فوکویاما معتقد است که سرمایه اجتماعی بر خلاف سرمایه انسانی، متعلق به گروه هاست و نه به افراد، بطوریکه هنجارهایی که شالوده سرمایه اجتماعی را تشکیل می دهند در صورتی معنی دارد که بیش از یک فرد در آن سهیم باشد. به نظر او گروهی که حامی سرمایه اجتماعی هستند ممکن است به کوچکی دو دوست باشند که با یکدیگر تبادل اطلاعات می کنند یا در پروژه ای مشترک همکاری می کنند؛ و یا ممکن است در مقیاس بزرگتری تمامی یک ملت باشد. فوکویاما برخی از کشورها را که نظر فرهنگی یکسان هستند بر اساس سرمایه اجتماعی مقایسه می کند. هدف او آن است که به این سوال پاسخ دهد: چرا برخی کشورها موفقیت اقتصادی بیشتری نسبت به سایر کشورها دارند. او ادعا می کند که در این کشورها سطوح بالای قابلیت اجتماعی (همان سرمایه اجتماعی) صداقت و اعتماد را به انجام کارهای مشارکتی و تعاونی مشتاق می سازند و زمینه را برای رشد و ترقی فراهم می کنند. به نظر فوکویاما جامعه مدرن بدون پشتوانه مذهب، فرهنگ و سنت تاریخی از پایه فرو خواهد ریخت. او در خصوص موفقیت جوامع مدرن معتقد است که این جوامع تنها به این علت توفیق یافته اند که قادر به زنده نگه داشتن سرمایه اجتماعی انباشته شده قرون متمادی شده بودند. یعنی قید و بندهای اجتماعی که در گذشته توسط مذهب و دیگر نهادهای فرهنگی هنجار آفرین، استوار شده بود تنها مدعی عادت انعکاسی در عصر مذهبی و دنیاگرایانه بعدی جان سالم به در برده بود، اما این جوامع در نهایت قادر به تولید سرمایه اجتماعی جدید نشدند.
فوکویاما در ادامه، به مسأله اندازه گیری و سنجش سرمایه اجتماعی می پردازد. او با بیان مشکلات مزبور به سنجش سرمایه اجتماعی، یافتن عدد مشخص و قابل قبولی برای بیان مقدار سرمایه اجتماعی موجود در جامعه را غیر ممکن می داند. چرا که با وجود اطلاعاتی در خصوص گروه ها و زیر مجموعه های آنها هیچ اتفاق نظر مشخصی در خصوص تفاوتهای کیفی این اطلاعات وجود ندارد. او برای اندازه گیری سرمایه اجتماعی از روش جایگزینی استفاده می کند و به این نتیجه گیری می رسد که به جای اندازه گیری سرمایه اجتماعی می توان فقدان این سرمایه را با شاخص هایی نظیر: میزان جرم و جنایت، فروپاشی خانواده، مصرف مواد مخدر، خودکشی؛ طرح دعاوی، فرار از پرداخت مالیات و نظایر آن سنجید. در واقع او فقدان سرمایه اجتماعی را با رواج انحرافات، مترادف می داند و بدین ترتیب نوعی مقیاس منفی برای سرمایه اجتماعی فراهم می سازد. از دید وی، یکی از منابع اصلی برای تولید سرمایه اجتماعی در سطح جهانی، خانواده است؛ اما ساختار خانواده از جامعه ای به جامعه دیگر تفاوت می کند و استحکام پیوندهای خانوادگی نه تنها با قید و بندهای خانوادگی در دیگر جوامع فرق می کند بلکه بستگی به انواع دیگر پیوندهای اجتماعی نیز متفاوت است. به طور کلی سرمایه های اجتماعی درون و بیرون خانواده ها پدیده های متمایزی هستند و می توانند با جوامع به اصطلاح خانوادهمدار رابطه معکوسی داشته باشند. از طرف دیگر، در کشورهایی که در آنها بین ثبات و کیفیت زندگی خانوادگی و توانایی بچه برای ایجاد پیوندهای تعاونی با مردم و گروه های خارج از خانواده ارتباط واقعی وجود دارد، غالباً بین سرمایه درونی و بیرونی خانواده می تواند وجود داشته باشد.
فوکویاما به مساله ذخیره و ایجاد سرمایه اجتماعی در دو سطح پاسخ می دهد؛ یکی سطح مربوط به واحدهای انفرادی و سطح دیگر در جامعه به عنوان یک کل. در مورد واحدهای انفرادی او معتقد است که سرمایه اجتماعی را می توان از طریق سرمایه گذاری اجتماعی مستقیم در آموزش و پرورش و کارآموزی در زمینه مهارت های تعاونی ایجاد کرد و البته ایجاد فرهنگهای تعاونی چیزی جز تربیت کارکنان شرکت و آموزش سلسله ای از هنجارهایی که آنها را به کارکردن با یکدیگر و ایجاد حس هویت گروهی علاقمند می کند، نیست. در زمینه ایجاد سرمایه اجتماعی در جامعه، فوکویاما تاکید می کند که برای شناخت چگونگی انجام این کار باید به طور منظم تر به مساله منابع سرمایه اجتماعی پرداخت و منشأ و خاستگاههای سرمایه اجتماعی را مورد بررسی قرار داد. او با قرار دادن نظریه بازی در چشم اندازی دقیق، منابع ایجاد کننده سرمایه اجتماعی را این گونه تعریف کرد: هنجارهایی که به لحاظ نهادی ساخته شده اند (ساختمندی های نهادی) و منبعث از نهادهای رسمی مانند دولت و نظامهای قانونی هستند. هنجارهایی که خود جوش هستند (ساختمندی های خودجوش) و برخاسته از کنشهای متقابل اعضای یک جامعه هستند.
بدین ترتیب، چهار منبع هنجارساز عبارتند از: قانون، فشارهای اجتماعی، مذهب و طبیعت. به اعتقاد فوکویاما، بسیاری از این منابع متقابلاً نافی یکدیگر نیستند: یعنی هنجارهایی که پایه طبیعی دارند می توانند در عین حال به وسیله قانون، مذهب و فشارهای اجتماعی خود جوش تقویت شوند. در نهایت آنچه که فوکویاما از سرمایه اجتماعی دنبال می کند نقش و تاثیر آن در توسعه اقتصادی است. به همین خاطر برای آن اهمیت خاصی قایل است، به طوری که آن را «ذخیره جامعه از ارزشهای مشترک» می داند و وجود مشکلات اجتماعی مختلف را نشانه ای نبود سرمایه اجتماعی می شناسد (مبارکی، ۱۳۸۵).
۲-۲-۱۸-۲)بوردیو
بوردیو جامعه شناس فرانسوی چهار نوع عمده سرمایه (فیزیکی، انسانی، فرهنگی و اجتماعی) را توصیف و مقایسه میکند. سرمایه فیزیکی ناظر بر پدیدههایی همچون ثروت، درآمد، مستغلات، اتومبیل و نظایر آن است. سرمایه انسانی به چیزهایی نظیر تحصیلات، معلومات و آموزش ها و مهارتهای کاری اطلاق میشود، که اگر چه سرمایه متعارف (یا سرمایه فیزیکی) نیستند اما قابلیت تبدیل آن را دارند. سرمایه فرهنگی ناظر بر نوع پرورش فرهنگی فرد است و به چیزهای نظیر نگاه آینده نگر، انضباط شخصی، پرکاری، اهمیت قایل شدن برای تحصیلات و برنامه ریزی و بالاخره ارج نهادن به کسب دستاوردهای اقتصادی اطلاق میشود. سرمایه انسانی، ماهیت فردی و اکتسابی داشته، محصول تلاش خودآگاهانه است. سرمایه فرهنگی، ماهیتی جمعی دارد و به صورت ناخودآگاه و از طریق محیط خانوادگی و اجتماعی به درون روح و شخصیت افراد رسوخ میکند. با وجود این، هر دو آنها در این خصوصیت مشترکاند که قابلیت تبدیل شدن به سرمایه فیزیکی را دارند. نوع چهارم سرمایه، یعنی سرمایه اجتماعی اشاره به منابعی دارد که افراد به واسطه حضور و یا تعلقشان به یک گروه اجتماعی به آنها دسترسی مییابند. این گروه میتواند به بزرگی ملت و یا به کوچکی خانواده باشد. منابع نیز میتوانند شامل چیزهایی ملموس همچون پول، مسکن، شغل، حمایت اجتماعی و یا امکانات غیر ملموسی همچون اطلاعات مفید، مشاوره فکری و آرامش روحی باشند. فرد دارای سرمایه اجتماعی زیاد، کسی است که شبکه روابط وسیع تری داشته باشد (یعنی با افراد بیشتری در تماس و ارتباط باشد) و این روابط از عمق صمیمیت و اعتماد قابل توجهی برخوردار باشند و بالاخره، افرادی که شخص با آنها در ارتباط است دارای میزان قابل توجهی از سرمایه فیزیکی، انسانی یا فرهنگی باشد (بوردیو، ۲۰۰۱).
در جامعه شناسی بوردیو، نتایج و بازدهیهای اقتصادی و اجتماعی به واسطه دسترسی متفاوت با انواع مختلف از سرمایه مثل سرمایه اجتماعی شکل میگیرد. حدی که در آن افراد میتوانند به معایب اقتصادی فائق بیایند تا حدی مرتبط با ظرفیت و میزان از سرمایه اجتماعی است که فرد مالک آن است که البته این مسئله به نوبه خود بستگی به اندازه شبکه ارتباطات و تعاملاتی دارد که او میتواند آنها را در حدی قابل توجه بسیج کند (والیس و کلیربی، ۲۰۰۴).
از نظر بوردیو ایجاد و اثربخشی سرمایه اجتماعی بستگی به عضویت در یک گروه اجتماعی دارد که اعضای آن مرزهای گروه را از طریق مبادله اشیاء و نمادها بنیان نهادهاند. فرد با عضویت در گروه در مالکیت شبکه بادوامی از روابط نهادی شده بین افراد – که در خود منابع بالقوه و بالفعلی (سرمایه اجتماعی) برای او دارد- شریک میشود. او با این شیوه استفاده از سرمایه اجتماعی، نوعی توپولوژی اجتماعی را فراهم میکند که در آن موقعیت افراد با توجه به داشته های آنها از سرمایه موجود اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مشخص میشود (الوانی، ۱۳۸۷).
بوردیو از جمله تئوری پردازان معاصر میباشد که با الهام از سنت فرانسوی مطالعات قشربندی و تکثرگرایی وبر، بحثهایی را در مورد تداوم طبقه اجتماعی و اشکال جایگزین شده نابرابری مطرح نموده است. خدمت اصلی تفکر بوردیو در توسعه مجموعه ای استعاره های قوی برای تشریح موشکافانه رابطه قدرت و سلطه در کار، در جهان اجتماعی و به طور کلی قشربندی فرهنگ، می باشد. وی برجسته ترین چیزی که از اقتصاد سیاسی بیرون می کشد همان چیزی است که او سرمایه فرهنگی می نامد. به نظر وی، سرمایه فرهنگی در درون یک فضای اجتماعی، پخش شده است و سپس به وسیله میراث، انتقال یافته و بالاخره به صورت فرهنگ سرمایه گذاری می گردد. بوردیو با بهره گرفتن از مطالعات خود درباره اقوام الجزایری در سال ۱۹۶۰، توسعه پویایی از مجموعه های ساختاربندی شده ارزشها و شیوه های تفکر را توصیف می نماید که به عنوان چیزی که او «عادت واره» می نامد شکل یافتهاند و آنها یک پلی را بین عاملیت ذهنی و موقعیت عینی ایجاد نمودهاند.
در توسعه دیدگاه مربوط به عادت وارهها، بوردیو تأکید کرده است که گروه ها قادر به استفاده از سمبلهای فرهنگی به عنوان نشانه هایی از تمایز می باشند. این سمبلها، موقعیت آنها را در ساختار اجتماعی برجسته کرده و تشکیل می دهد. او این دیدگاه را با بهره گرفتن از استعاره سرمایه فرهنگی استدلال می نماید.
سرمایه فرهنگی تعیین کننده سطح پرستیژ فرهنگی سطوح مختلف ساختار طبقاتی در جامعه می باشد. بوردیو همچنین به محیط های اجتماعی و یا زمینه هایی اشاره دارد که در آن تحرکات اجتماعی شکل می گیرد. این محیط ها به لحاظ ترکیب و یا تقابل سرمایه فرهنگی و مادی دارای اهمیت نسبی می باشند. افراد همیشه توسط ترکیبی از این دو سرمایه رتبه بندی می شوند و این محیط ها به لحاظ سطح و گستره فرهنگی از یکدیگر متمایز می گردند. در درون هر محیط رتبه بالاتر دارای فرهنگی با پرستیژ بالاتر می باشد و همین امر سبب تسلط و مشروعیت سلطه صاحبان آن می گردد. و بدین ترتیب هر محیط اجتماعی گرچه باید جداگانه تحلیل شود، ولی دارای منطقی یکسان در زیر ظواهر و جزئیات به ظاهر بی همتای خود می باشند (ابراهیمی لویه، ۱۳۸۰: ۱۱۰ – ۱۰۹).
بوردیو (۱۹۸۶) یک رابطه افزایشی را بین میزان ارتباطات شبکه ای و میزان سرمایه نمادی، فرهنگی و اقتصادی تصاحب شده به وسیله هر شخص در آن شبکه، فرض نموده است. او همچنین ابعاد جالب دیگری را یافته است که عمدتاً در ادبیات بعدی نادیده انگاشته شده است. برای مثال اینکه، روابط ممکن است به وسیله کاربرد یک نام مشترک، سرمایه باشد و اینکه سرمایه اجتماعی هرگز کاملاً مستقل از سرمایه فرهگنی و اقتصادی تصاحب شده به وسیله یک عامل معین نمی باشد، همچنین ادبیات عظیمی وجود دارد که تأثیرات سرمایه اجتماعی را بر روی پیامدهای زندگی ارزیابی می کند. به عنوان مثال، مطالعات زیادی تاثیرات سودمند سرمایه اجتماعی را بر روی پیامدهای زندگی ارزیابی می کند. به عنوان مثال، مطالعات زیادی تاثیرات سودمند سرمایه اجتماعی را بر روی دستیابی به آموزش، دستیابی به موقعیتها، کمک احساسی و همچنین سایر موارد پیدا کرده است. چیزی که در اینجا اهمیت دارد این است که سرمایه اجتماعی ممکن است به معنی چیزهای متفاوتی باشد و یا تاثیرات متفاوتی برای افراد متفاوت داشته باشد. نخستین نوشته بوردیو در مورد سرمایه اجتماعی بخشی از تحلیل وسیع او در مورد پایه های مختلف نظم اجتماعی بود. در بخشی که اولین بار در مورد شیوه هایی که در آن اعضای گروه های حرفه ای موقعیت خود و فرزندانشان را تعیین می کردند چاپ شد، بوردیو سرمایه اجتماعی را به صورت زیر تعریف نمود: حاصل جمع منابع بالقوه و بالفعلی که نتیجه مالکیت شبکه بادوامی از روابط نهادی شده بین افراد و به عبارت ساده تر، عضویت در یک گروه است (براونینگ و همکاران، ۲۰۰۰؛ به نقل از مبارکی، ۱۳۸۵).
برای بوردیو، پیوندهای با دوام و متراکم هر دو حیاتی هستند. چرا که میزان سرمایه اجتماعی هر فرد بستگی به تعداد روابط و میزان سرمایه (فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی) تملک شده توسط هر رابطه، دارد. او سرمایه اجتماعی را به عنوان دارایی انحصاری نخبگان می داند که برای تعیین موقعیت نسبی آنها طرح ریزی شده است. در واقع سرمایه اجتماعی در نزد بوردیو به عنوان معیاری برای حفظ برتری در نظر گرفته شده است و به همین خاطر در تئوری او مکانی برای این امکان که افراد و گروه های قشر پایین و کم برخوردار نیز ممکن است سودی را در پیوندهای اجتماعی شان بیابند، وجود ندارد. بنابراین، در نگاه بوردیو سرمایه اجتماعی وابسته به سرمایه اقتصادی است و وجود و سودمندی سرمایه اجتماعی در افزایش سرمایه اقتصادی می باشد (مبارکی، ۱۳۸۵: ۶۸).
به این ترتیب از دیدگاه بوردیو سرمایه اجتماعی عبارت است از موقعیت ها و روابطی که در درون گروه ها و شبکه های اجتماعی برای افراد دسترسی به فرصت ها، اطلاعات منابع مادی و موقعیت اجتماعی افزایش می دهد (علوی، ۱۳۸۰: ۲۱).
سرمایه اجتماعی از تعهدات اجتماعی ساخته شده است و در برخی شرایط قابل تبدیل به سرمایه اقتصادی می باشد و یا ممکن است که در شکل یک عنوان اشرافی نهادینه شود. بنابراین بوردیو تبدیل پذیری اشکال مختلف سرمایه به انواع اقتصادی آن تاکید دارد. کنشگران از طریق سرمایه اجتماعی می توانند دسترسی مستقیمی به منابع اقتصادی (وام های یارانهای، راهنمای سرمایه گذاری و …) داشته باشند آنها می توانند سرمایه فرهنگی خود را از طریق تماس با کارشناسان یا افراد معتبر افزایش دهند می توانند با موسساتی که اعتبارات با ارزشی را عرضه می دارند مرتبط شوند (فیروزآبادی، ۱۳۸۴: ۶۲).
۲-۲-۱۸-۳)کلمن
کلمن یکی از بزرگترین دانشمندان علوم اجتماعی پنجاه سال اخیر، از فردگرایی به عنوان «رویای فراگیر جامعه نوین» یاد می کند. این رؤیا جامعه متشکل از افراد مستقل است که هر یک برای دستیابی به اهداف مستقل عمل میکند و به تنهایی به هدفهای خود میرسند. کارکرد این سیستم اجتماعی شامل ترکیبی از فعالیت های این فرد مستقل است. کلمن سرمایه اجتماعی را مجموعه معینی از هنجارها و یا ارزش های غیر رسمی می داند، مشروط بر آنکه این هنجارها شامل ارزش های مثبت صداقت و ادای تعهدات و ارتباطات دو جانبه باشد (کلمن، ۱۹۹۰).
بر این اساس سرمایه اجتماعی با کارکردش تعریف میشود. سرمایه اجتماعی شی واحدی نیست، بلکه انواع چیزهای گوناگونی است که دو ویژگی مشترک دارند:
الف) همه آنها جنبهای از یک ساخت اجتماعی را در بر میگیرند و کنشهای معین افراد درون ساختار را تسهیل میکنند.
ب) مانند شکلهای دیگر سرمایه مولد است و دستیابی به هدفهای معینی را که در نبود آن دست یافتنی نخواهد بود، امکان پذیر میسازد (کلمن، ۱۳۷۷).
کلمن نیز مفهوم سرمایه اجتماعی را از اقتصاد به جامعه شناسی آورد. او این شکل از سرمایه را – مانند دیگر اشکال آن- مولد میداند و امکان دستیابی به هدف های معینی را که در نبود آن دست نیافتنی است فراهم می سازد. کلمن سازمان اجتماعی را پدید آورنده سرمایه اجتماعی می داند. به زعم او سرمایه اجتماعی چیز واحد نیست بلکه انواع گوناگونی است که دو ویژگی مشترک دارند: نخست شامل جنبه ای از یک ساخت اجتماعی هستند، و دوم کنش های معین افرادی را که در درون ساختار هستند تسهیل میکنند. سرمایه اجتماعی سبب میشود تا هزینه های دستیابی به هدفهای معین کاهش یابد، هدفهایی که در نبود سرمایه اجتماعی دستیابی به آنها تنها با مصرف هزینه های زیاد امکان پذیر میشود. بدین گونه کلمن بر سودمندی سرمایه اجتماعی به عنوان منبعی برای همکاری، روابط دوجانبه و توسعه اجتماعی تأکید می ورزد. از نظر او عواملی که سبب ایجاد و گسترش سرمایه اجتماعی می گردند عبارتند از:
کمک: درخواست کمک افراد از یکدیگر مقدار سرمایه اجتماعی را بیشتر خواهد کرد. هرگاه عواملی مانند رفاه و فراوانی و کمک دولت سبب شود تا افراد نیازشان به یکدیگر کمتر گردد، سرمایه اجتماعی کمتری به وجود خواهد آمد.
ایدئولوژی: اعتقاداتی مانند لزوم کمک به دیگری، یا عمل به سود او، سبب پدید آمدن سرمایه اجتماعی است. از این رو آن دسته از اعتقادات مذهبی که بر ضرورت کمک و عمل به سود دیگران تأکید دارند، عامل مهمی در شکل گیری سرمایه اجتماعی محسوب می شوند.
اطلاعات: از دیدگاه کلمن ظرفیت بالقوه اطلاعات یک شکل مهم سرمایه اجتماعی است که جزو ذاتی و جدایی ناپذیر روابط اجتماعی به شمار می رود.
هنجارها: اگر در درون گروه اجتماعی هنجارهای مؤثر و نیرومندی مبنی بر اینکه فرد باید منافع شخصی را رها سازد و به سود جمع عمل کند وجود داشته باشد، سرمایه اجتماعی شکل خواهد گرفت (الوانی و شیروانی، ۱۳۸۵).
کلمن جامع ترین تعریف را از سرمایه اجتماعی در قالب بخشی از تلاش گسترده خود در طراحی نظریه عمومی جامعه شناسی انتخاب منطقی ارائه داده است. بر اساس مقاله اولیه اش کلمن سرمایه اجتماعی را به صورت زیر تعریف می کند: «مجموعه ای از منابع که در روابط خانواده و در سازمان اجتماعی محلی وجود دارد و برای رشد اجتماعی یا شناختی یک کودک یا جوان مفید هستند. این منابع برای افراد مختلف متفاوتند و می توانند امتیاز مهمی را برای توسعه سرمایه انسانی کودکان و جوانان ایجاد کند». کلمن در جای دیگر سرمایه اجتماعی را در ارتباط با رشد بچه ها به صورت زیر تعریف می کند: «هنجارها، شبکه های اجتماعی و روابط بین بزرگسالان و کودکان که برای رشد بچه ها ارزشمند هستند، سرمایه اجتماعی هم در خانواده و هم خارج از خانواده و در داخل اجتماع وجود دارد». تعریف کلمن از سرمایه اجتماعی پلی بین فرد و جمع ایجاد کرد. او مسلما سرمایه اجتماعی را به عنوان دارایی فرد در نظر می گیرد اما آن را ساخته «منابع ساختاری اجتماعی» می داند. به اعتقاد کلمن این کنشگران نیستند تصمیم به ایجاد سرمایه اجتماعی می گیرند بلکه این کار پیامد غیر عمدی پیگیری منافع شخصی شان است. به اعتقاد کلمن، سرمایه اجتماعی از طریق محاسبه عقلانی کنشگران برای سرمایه گزاری در آن شکل نمی گیرد، بلکه محصول جانبی فعالیت های دیگر با سایر مقاصد است. کلمن معتقد بود که این ویژگی سرمایه اجتماعی را از سرمایه فیزیکی یا انسانی که هر دوی آنها حاصل انتخاب عامدانه و هدف مندانه هستند، منفک می نماید. بنابراین سرمایه اجتماعی به عنوان یک کالای عمومی و نه یک کالای خصوصی در نظر گرفته می شود (کلمن، به نقل از فیلد، ۱۹۹۴: ۴۶). به این ترتیب کلمن سرمایه اجتماعی را در سطح میانی یعنی در بین گروه ها، سازمانها، محلات، هویتهای مختلف دینی، نژادی و قومی مورد دسترسی قرار می دهد، از نظر کلمن سرمایه اجتماعی مانند سرمایه انسانی و فیزیکی با گذشت زمان اگر تجدید نشوند به تدریج از بین می روند. انتظارات و تعهدات با گذشت زمان ضعیف و ناپدید می شوند و هنجارها برای بقا به ارتباط منظم نیاز دارند (کلمن، ۱۳۷۷: ۴۸۵). شاخص های پیشنهادی کلمن برای سرمایه اجتماعی: الف) تعهدات ایجاد شده ب) دسترسی اطلاعاتی ج) استقرار در مکان هنجارهای اجتماعی چ) کسب اقتدار ت) کسب هویت سازمانی.
به نظر کلمن، سرمایه اجتماعی را باید با کارکردش تعریف کرد. سرمایه اجتماعی به نوبه عنوان خود زمانی بوجود می آید که روابط میان افراد به شیوه ای دگرگون شود که کنش را تسهیل کند. سرمایه فیزیکی کاملاً محسوس است و بصورت مادی و قابل مشاهده تجسم یافته است. سرمایه انسانی کمتر ملموس بوده و در مهارتها و دانشی که فرد کسب کرده است تجسم می یابد. سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی فعالیت تولیدی را تسهیل می کنند و سرمایه اجتماعی نیز مانند آنها عمل می کند. مثلا گروهی که افرادش قابل اعتماد نشان می دهند و به یکدیگر اعتماد زیادی می کنند خواهد توانست کارهایی بسیار بیشتر از گروهی که فاقد آن قابلیت اعتماد است انجام دهد.
کلمن مطرح می کند که یکی از تاثیرات سرمایه اجتماعی که اهمیت زیادی دارد عبارت است از تاثیر سرمایه اجتماعی در خلق سرمایه انسانی در نسل بعدی، به زعم وی هم سرمایه اجتماعی موجود درخانواده و هم سرمایه اجتماعی موجود در اجتماع نقش مهمی در ایجاد سرمایه انسانی در نسل آینده بازی می کنند.
به نظر کلمن هر چند در تاثیر عوامل مختلف در پیشرفت تحصیلی و رشد شخصیتی فرد، زمینه خانوادگی یکی از عوامل عمده در نظر گرفته می شود ولی موضوع اصلی در اینجا عبارت است از اینکه زمینه خانوادگی یک مفهوم مجرد نیست بلکه حداقل دربرگیرنده سه مولفه جداگانه می باشد.
سرمایه مالی که شاخص آن عبارت است از ثروت و درآمد خانواده که منابع مادی را فراهم می کند و آن هم به نوبه خود از طریق فراهم کردن مکانی ثابت برای مطالعه و زندگی، فراهم نمودن امکانان تحصیلی و یادگیری و برطرف کردن مشکلات اقتصادی خانواده به پیشرفت تحصیلی و رشد جسمی و روانی فرد کمک می کند.
سرمایه انسانی که بوسیله سطح تحصیلات والدین مشخص می شود که با فراهم کردن محیطی شناختی برای فرزندان، یادگیری و رشد آنها را تسهیل می نماید.
سرمایه اجتماعی که متفاوت از دو مورد قبلی می باشد و عبارت است از میزان زمانی که والدین با فرزندان خود سپری می کنند و همچنین نوع رابطه ای که والدین با فرزندان خود دارند.
به اعتقاد کلمن، سرمایه اجتماعی برای رشد عاطفی و فکری کودک بسیار مهم است. این واقعیت دارد که فرزندان بشدت تحت تاثیر سرمایه انسانی خانواده قرار دارند ولی این سرمایه انسانی ممکن است به نتایج نامطلوبی منجر شود؛ اگر والدین بخش مهمی از زندگی فرزندان بحساب نیایند یا اگر این سرمایه انسانی به صورت گسترده ای در کارهای بیرون از خانواده صرف شود (کلمن، ۱۹۸۸: ۱۰۰).
سرمایه اجتماعی خانواده عبارت است از روابط بین فرزندان و والدین. این بدین معنی است که اگر سرمایه انسانی والدین بوسیله سرمایه اجتماعی آنها کامل نشود، رشد فکری، شخصیتی و عاطفی فرزندان با مشکل مواجه خواهد شد. سرمایه اجتماعی درخانواده ها امکان دسترسی فرزندان به سرمایه انسانی را فراهم می کند و به همین دلیل عدم حضور فیزیکی و کم توجهی والدین به فرزندان به عنوان نقص ساختاری در سرمایه اجتماعی خانواده تعبیر می شود و این نوع نقص اکثراً درخانواده های هسته ای عصر کنونی و خانواده های تک والدینی مشاهده می شود. خانواده های هسته ای که در آنها یک یا هر دو والدین در بیرون از خانه کار می کنند، می تواند به عنوان ناقص از نقطه نظر ساختاری در نظر گرفته شوند.
کلمن به این نکته تاکید می کند که حتی با حضور فیزیکی والدین، این احتمال وجود دارد که فقدان سرمایه اجتماعی در خانواده بوجود می آید. اگر به هر دلیلی روابط قوی بین والدین و فرزندان وجود نداشته باشد در این صورت میزان سرمایه اجتماعی در خانواده کاهش می یابد و این یعنی اینکه هر نوع سرمایه انسانی هم که در والدین وجود داشته باشد فرزندان بدلیل فقدان سرمایه اجتماعی از آن بی بهره خواهند بود.
دانلود مطالب پایان نامه ها در رابطه با بررسی رابطه مدیریت دانش و سرمایه اجتماعی در آموزش و پرورش از دیدگاه ...
آخرین نظرات