هچ و گاردنر چهار توانایی مجزایی را که به عنوان مؤلفه‌های هوش بین فردی مطرح می‌باشند به شرح زیر عنوان می‌کنند:

      1. سازماندهی گروه: داشتن ابتکار عمل در هماهنگ ساختن تلاش‌های گروهی از مردم است. این مهارت برای رهبران ضروری است و در رهبران کارآمد هر نوع سازمان تجاری مشاهده می‌شود.

    1. ارائه راه حل: استعداد میانجیگری، اجتناب از تعارض‌ها یا حل تعارض‌هایی که به وجود آمده است. افرادی که این توانایی را در سطح بالا دارند در جوش دادن معاملات و داوری کردن و وساطت توانایی زیادی دارند.

    1. ارتباط فردی: دارا بودن این استعداد رویارویی با دیگران یا شناخت و پاسخ دادن مناسب به احساسات و علایق مردم را آسان می‌سازد. این افراد همکاران تجاری خوبی هستند و در دنیای تجارت به عنوان فروشنده یا مدیر موفق می‌باشند و در زمینه دریافتن احساسات دیگران از طریق حالت‌های چهره بسیار موفقند و از محبوبیت زیادی برخوردارند.

  1. تجزیه و تحلیل اجتماعی: به معنای توانایی دریافت احساسات، انگیزش ها، علایق دیگران و داشتن درکی عمیق از آن ها‌ است. این آگاهی از احساسات دیگران باعث می‌شود این افراد به راحتی با دیگران صمیمی شوند. در بهترین حالت می‌توان گفت فردی با این توانایی مشاور تجاری خوبی می‌تواند باشد.

خوش بینی و امید از دیگر ویژگی‌های افرادی است که دارای هوش هیجانی بالایی می‌باشند. امید نقش شگفت‌آوری در موفقیت تجاری و مدیریتی افراد دارد و زندگی حرفه‌ای هر کس که به کسب و کار تجاری می‌پردازد به نحو چشمگیری وابسته به میزان امید اوست. امید چشم‌انداز و دورنمایی روشن و پرنوری است که نشان می‌دهد در نهایت همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. اشنایدر، امید را این گونه تعریف می‌کند: اعتقاد ‌به این امر که هدفتان هرچه باشد هم اراده دستیابی به آن را دارید و هم راه آن مقابلتان گشوده است. افراد پرامید که امیدشان تمامی ندارد وقتی در دستیابی به هدفی مثلاً در انعقاد قرارداد معامله‌ای شکست می‌خورند بر این باورند که سخت تر کار و تلاش کنند و به مجموعه کارهایی می‌اندیشند که می‌توانست سبب موفقیت آن ها در معامله مذکور شود و از آن ها درس می‌گیرند.

خوش‌بینی نیز همانند امید اثر بسیاری در موفقیت کار تجاری دارد. خوش بینی یعنی که فرد صبر و انتظار زیادی داشته باشد. انتظاری در این جهت که علی رغم وجود موانع و دلسردی‌ها در مجموع زندگی همه چیز درست خواهد شد. خوش بینی‌ها شکست را رویدادی می‌بینند که می‌توانند آن را جبران کنند.

در تحقیقی که سیلکمن بر روی بازاریاب‌های شرکت بیمه مت لایف انجام داد مشخص شد که بازاریاب‌هایی که به طور ذاتی خوش بین هستند در سال اول کار خود به طور متوسط ۳۷ درصد بیشتر از افراد بدبین افراد را بیمه کرده‌اند و رها کردن کار در سال اول در بین افراد بدبین دو برابر افراد خوش بین بوده است. توانایی افراد در شنیدن و پذیرش پاسخ منفی با رویی گشاده در تمام زمینه‌های فروش و بده بستان تجاری توانی سرنوشت ساز است.

۲-۷- هوش اجتماعی

در پرتو تاریخچه هوش اجتماعی، در سال ۱۹۲۰، ثورندایک هوش اجتماعی را با مفهوم نوظهور بهره هوشی مطرح نمود که در حال شکل دادن به زمینه جدیدی در علم روانشناسی به نام روان سنجی بود و هدف آن یافتن روش هایی برای اندازه گیری توانایی‌های انسان دراواخر سال ۱۹۵۹، کسلر که یکی از معروف ترین آزمون های هوشی را ارائه داده بودند، اهمیت هوش اجتماعی را زیر سوال بردند و آن را همان هوش معمولی دانستند. در اواخر سال ۱۹۶۰، گیلفورد صد و بیست قابلیت هوشی جداگانه را برشمرد که از آن میان سی قابلیت مربوط به هوش اجتماعی بود ولی وی نتوانست علی رغم تلاش زیادی که مبذول داشت پیش‌بینی معنی داری را ‌در مورد عملکرد افراد در دنیای اجتماعی ارائه دهد. مدل های جدیدتر هوش اجتماعی از جمله هوش کاربردی استرنبرگ و هوش بین فردی گاردنر معروفیت بیشتری را به دست آوردند. اما هنوز نظریه منسجمی در زمینه هوش اجتماعی ارائه نشده است که به طور کامل و دقیق آن را از بهره هوشی متمایز سازد و جنبه کاربردی داشته باشد.

هوش اجتماعی را می توان توانایی درک و مهار هیجانات و احساسات خود در جهت کمک به فعالیت های فکری، تصمیم گیری و ارتباطی دانست. ‌بر اساس یافته های گلمن افرادی که از هوش هیجانی بالا برخوردارند می دانند که چگونه هیجانات و احساسات خود و دیگران را کنترل وهدایت نمایند. هوش هیجانی مجموعه ای از مهارت ها و استعدادهای فردی است که به توانایی درک و فهم چگونگی بروز یا کنترل هیجانات واحساسات دلالت دارد، فردی که از هوش هیجانی بالا برخوردار است در زمینه‌های شناسایی، درک و کنترل احساسات نیز از استعداد و مهارت لازم بهره مند می‌باشند. نظریه پردازان تکاملی معتقدند که هوش اجتماعی، در حقیقت، مهارت و استعداد اولیه مغز انسان است که در قشر مغز بازتاب یافته وآن چه تاکنون از آن به عنوان هوش نام می بریم روی سیستم های عصبی ما سوار شده است و برای پیشبرد امور در یک گروه پیچیده مورد استفاده قرار گرفته است. گلمن مدلی رابرای هوش اجتماعی ارائه ‌کرده‌است. وی هوش اجتماعی را با هوش عاطفی تطبیق داده است. آگاهی اجتماعی را با خودآگاهی و مهارت اجتماعی را با مدیریت برخویشتن تطبیق داده است. هم چنین وی، وظایف اساسی مغز اجتماعی هماهنگی روابط متقابل، انواع همدلی، شناخت اجتماعی، مهارت های همکاری متقابل، دلسوزی برای دیگران همگی مسیر و خطوط هوش اجتماعی را مشخص می‌کند (آقا احمدی و دیگران ۱۳۸۹، ۷۰).

در واقع کم نیستند مهندسان، پزشکان، روان شناسان، استادان و متخصصانی که از اداره ی خانه ی خود عاجزند و توانایی ارتباط صمیمانه با همسر و فرزندان خود را ندارند و به همین علت در راهروهای دادگاه خانواده، منتظر پایانی نافرجام هستند. یا مدیران بسیار با هوش و متخصص که به علت عدم ارتباط مؤثر و مفید با زیر دستانشان در شرف برکناری هستند و یا هنرمندانی که به لحاظ عدم درک شرایط اجتماعی- فرهنگی و عدم برقراری ارتباط مناسب با مخاطبین خود به فکر کناره گیری از جامعه ی هنری هستند (نورایی و ساعی ۱۳۸۶، ۸۷).

جنبه ای دیگر از هوش اجتماعی مهار ت های اجتماعی است. مهارت های اجتماعی رفتارهای انطباقی فراگرفته شده است که فرد را قادر می‌سازد با افراد دیگر روابط متقابل داشته باشد، واکنش های مثبت بروز دهد و از رفتارهایی که پیامد منفی دارند اجتناب ورزد. مهارت های اجتماعی شامل مهارت در تشخیص خصوصیات گروه، ارتباط گیری با گروه، گوش دادن، همدردی ارتباط غیرکلامی در تشخیص احساسات خویش و مهارت کنترل خویش است. شخصی که دارای مهارت اجتماعی است، می‌تواند به انتخاب و ارائه ی رفتار مناسب در وضعیت معین دست بزند (یارمحمدیان، شرفی راد ۱۳۹۰، ۱۲۳).

بار – آن (۱۹۹۷) نظریه پرداز دیگری که هوش اجتماعی را به عنوان مجموعه ای از ظرفیت ها، قابلیت ها و مهارت های غیرشناختی می‌داند که توانایی‌های فرد را در برخورد موفقیت آمیز با مقتضیات و فشارهای محیطی افزایش می‌دهند (بهشتی فر و روسایی ۲۰۱۲، ۹۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...