کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



کمیته صلیب سرخ جهانی اقدام به تهیه پیش نویسی ‌در مورد نحوه رفتار با اسرای جنگی و حقوق مادی و معنوی آنان کرده بود که به کنفرانس دیپلماتیکی ژنو ارائه گردید و کنفرانس فوق به بررسی و نقد آن پرداخت که پس از تبادل نظر بسیار و رایزنی های فراوان سرانجام با توافق اعضا شرکت کننده در کنفرانس پیش نویس فوق با اصلاحاتی چند تحت عنوان عهدنامه ۱۹۲۹ ژنو راجع به نحوه ی رفتار با اسرای جنگی تأیید و تصویب گردید.

این عهدنامه جدید[۲۳] جایگزین و یا ناسخ اسناد ضمیمه شده به عهدنامه های صلح لاهه در خلال سال‌های ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ در خصوص نحوه رفتار با اسرای جنگی نبود بلکه برطرف کننده نواقص و تکمیل کننده مقررات و قوانین مندرج در اسناد مذکور در این زمینه به شمار می‌رفت.

بعد از این کنوانسیون با رویدادها و اتفاقاتی که در خلال جنگ های متعددی بین کشورها به وقوع پیوست، مسئله مربوط به اسرای جنگی و رعایت حقوق مصوبه ی آن ها بازهم در عمل دچار مشکلات و نارسایی های زیادی شد به خصوص در زمینه حقوق اسرا و اقدامات تامینی و اهرم های بازدارنده، که نمود عینی و تجلی واقعی این نواقص را در سال‌های جنگ جهانی دوم به وضوح مشاهده می‌شود هرچند وجود قراردادها و کنوانسیون‌ها و معاهدات منعقده تا سال ۱۹۲۹ از لحاظ حقوق برای اسرای جنگی بسیار ارزشمند و مفید بود و مقدار زیادی از حقوق اسرا را مطرح و تضمین می کرد لکن کشورهای نوع دوست و مجامع جهانی دست از تلاش و کوشش پی گیر برنداشته اند و مساعی و تلاش‌های همه جانبه خود را جهت بهبود و ترقی کمی و کیفی، همچنین تکمیل قوانین پیش گفته مصروف داشتند لذا می بینیم که این زحمات و تلاش ها در سال ۱۹۴۹ ثمر می‌دهد و نتیجه آن تصویب مجموعه قوانین بهتر و پربارتر با ضمانت اجراهای بیشتری ‌در مورد رفتار با اسرای جنگی ‌در کنفرانس منعقده در ژنو می شود که این معاهده جدید به لحاظ تلاش‌های گفته شده نواقصی که در مجموعه مقررات و معاهدات قبلی برطرف و مورد تصویب و لازم الاجرا گردید. اما به همین مقدار بسنده نشد و تلاش های بعدی بازهم ادامه یافت تا ‌در سال‌ ۱۹۷۷ نیز یک سری قواعد جدید تکمیلی به مجموعه قوانین و مقررات عهدنامه سوم ۱۹۴۹ ژنو اضافه گردید و هنوز نیز این تلاش ها جهت ارتقا کمیت و کیفیت قوانین مربوط به رفتار با اسرای جنگی ادامه دارد چرا که نیاز به حمایت از تمامیت مادی و معنوی اشخاص روز به روز بر اندیشمندان، متفکرین و نخبگان جامعه شناسی و رهبران برجسته دینی و مذهبی ادیان مختلف، واضح تر و ضروری ترگشته است به همین جهت شاهدیم که هر روز در مجامع، کنفرانس ها و قراردادهای منعقده بین کشورهای دنیا این موضوع با ظرافت و حساسیت زیادتری دنبال می‌گردد و سعی و تلاش به منظور پیش‌بینی اهرم های اجرایی قوی تر و الزام تمامی کشورها به رعایت حقوق اسیران جنگی را نظاره گر هستیم.

۱-۱-۵-۲- اسیر در جوامع اولیه تا قرون وسطی

در جوامع بدوی و اولیه انسانی به چند دلیل برخورد و درگیری بین اشخاص و انسان های اولیه بسیار کم بود زیرا بشر آن روزگار حق مالکیت بشکل پیشرفته و امروزی را نمی شناخت، ابزار و آلات و اموال مالکیتی به شکل امروز محدود و محصور نبود از تعداد نوع بشر و ازدیاد جمعیت و تراکم و انفجار جمعیت خبری نبود. حیطه بندی، داشتن مرز و قلمرو جغرافیایی نمود خارجی نداشت زندگی در غارها و ارتزاق با ابتدایی ترین مواهب طبیعت (گوشت حیواناتی که شکار می شدند، میوه درختان و…) صورت می گرفت در نتیجه جنگ و نزاع هم خیلی کم بود و بشر آن روزها با واژه ها و یا عمل گرفتن اسارت بیگانه بوده است. ‌به‌تدریج‌ که قبایل و گروه ها به وجود آمدند تزاحم منافع و برخوردها نیز شروع گردید در این مرحله اگر بین اشخاص‌، خانواده ها، قبایل و یا طوایف دیگری درگیری و نزاعی صورت می گرفت، بندرت کسی به اسارت گرفته می شد چرا که قبیله یا طایفه غالب افراد طایفه مغلوب را کشتار کرده و به صورت دسته جمعی آن ها را نابود یا مجبور به کوچ می‌کردند.

حتی زمانی که گروه ها یا احزاب رشد و توسعه بیشتری پیدا می‌کردند و جنگ[۲۴] جایگزین درگیری و نزاع گردید باز هم پیروزی یا انهدام و نابودی کامل دشمن به دست می‌آمد ‌به این معنی که همه افراد دشمن (گروه یا قبیله و … مغلوب) به طور کامل اعم از کودکان، پیران، زن و مرد، تا آخرین نفر کشته می شدند تاریخ از این قبیل جنگ ها نمونه های زیادی را ثبت و ضبط دارد. مانند جنگ های مابین آشوری ها، بابلیان، مصری ها، یهودی ها، مادها و …، که جملگی آن ها با قتل و عام های گسترده و بی رحمانه همراه بوده است.

‌به‌تدریج‌ افراد بشر درک نمودند که می‌توانند از اسرای جنگ به عنوان بردگان[۲۵] برای کار در مزارع و امورات کشاورزی استفاده نمایند یعنی با دادن حداقل امکانات و بستن غل و زنجیر به پای بردگان از نیروی زیاد آنان بهره برداری بهینه کنند. و کم کم قاعده و شیوه برده داری جایگزین اعدام و کشتار اسرای جنگی شدند.

از این زمان به دو روش عمل می شد یعنی در برخی موارد افراد مغلوب دشمن قتل و عام شده و یا به صورت برده به کار اجباری گماشته می شدند. یونانی ها و رومی ها در دوران اقتدار خود بر جوامع دیگر و هنگامی که بر اقوام دیگر استیلا می یافتند برده داری را به صورت یک قاعده کلی پذیرفته و از وجود بردگان بر مبنای توانایی ها و شایستگی هایشان استفاده می‌کردند هر چند مبادرت به قتل عام اسرای جنگی هم بین آن‌ ها شایع و رایج بود. در قرون وسطی نیز به عناوین مختلف از بردگان استفاده می شد. با توجه به پیشرفت هایی که بشر در زمینه‌های گوناگون کسب کرده بود لذا دول غالب از کشور یا امپراتوری مغلوب به عنوان بردگان در جاده سازی، پارو زدن در کشتی‌ها و… بهره می بردند و گاهی نیز در جشن ها و سرورهای خاص آن ها را در میدان شهر جمع کرده و دو به دو با هم به مبارزه وادار می‌کردند و یا اسیران بدبخت را به نبرد با حیوانات درنده مثل شیر که چند روز نیز گرسنه نگه داشته می شدند وادار می‌کردند و در همه این اشکال اسیر جنگی از ابتدایی ترین حقوق انسانی بی بهره و همانند حیوانات با آن ها رفتار می شد هیچ ضابطه و قاعده ای بر نحوه رفتار بر اسیر وجود نداشت، هیچ ارگان و سازمان یا کمیته ای نیز برای حمایت از این قبیل افراد فعالیت نمی کرد و هنگامی که یکی از این اسیران بر اثر شدت لطمات وارده و کارهای طاقت‌فرسا جان می باخت یا جنازه او را در دریا، یا جلوی حیوانات درنده گوشت خوار می انداختند و از مراسم کفن و دفن نیز خبری نبود.

اگر اسیر مرتکب جرم یا جنایتی می شد مجازاتش به دست دارنده (اعم از اشخاص حقیقی و یا حقوقی) بود و به هر شکل که صلاح می‌دانست و هر قدر که لازم می دید مرتکب را مجازات و تنبیه می کرد، هیچ قانون و مقرراتی در بین نبود لذا تنبیه و مجازات اسیر به انصاف، عدالت و میزان تشخیص دارنده بستگی داشت.

۱-۲- جمع بندی از مبانی نظری و عملی برای ساختن پشتوانه معتبر تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1401-09-26] [ 10:37:00 ق.ظ ]




ویژگی وابسته به سن:

این اختلال در کودکان و نوجوانان یکسان است. گرچه داده هایی وجود دارد که نشان می‌دهد برجستگی نشانه های اختصاصی ممکنه همراه با سن تغییر کند. در نوجوانان اغلب با اختلالات رفتار ایذایی، اختلالات کاستی توجه، اختلالات اضطرابی، اختلالات مربوط با مواد، و اختلالات خوردن همراه باشد. در بزرگترها ممکنه نشانه های شناختی به طور خاصی بارز باشد. (DSM-IV-TR ترجمه ‌نیک‌ خو و آوادیس یانس،۱۳۸۱، ص ۵۳۱)

ویژگی وابسته به جنس:

زنان در مقایسه با مردا ن در مقاطعی از زندگی خود در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به دوره افسردگی اساسی هستند. بیشترین فرق از این بابت در بررسی‌هایی که در ایالات متحده آمریکا و اروپا انجام گرفت به دست آمد. بررسی‌ها حاکی از این هسّت که در دوره های افسرده کننده در زنا ن دو برابر مردان هست. (DSM-IV-TR ترجمه ‌نیک‌ خو و آوادیس یانس،۱۳۸۱، ص ۵۳۱)

دوره یا سیر:

این اختلال معمولاً در طی چند روز تا چند هفته پیدا می‌شود. دوره پیش بیمارگون که ممکنه نشانه های اضطراب و نشانه های افسردگی خفیف را شامل شود احتمالاً ‌هفته‌ها تا ماه‌ها پیش از شروع دوره افسردگی عمده کاملاً دوام می‌آورد. ( DSM-IV-TR ترجمه ‌نیک‌ خو و آوادیس یانس،۱۳۸۱، ص ۵۳۱)

شیوع افسردگی:

مطالعات مربوط ‌به این اختلال نشان داد که خیلی از بزرگترها ‌به این اختلال دچار شدند.( DSM-IV-TR ترجمه ‌نیک‌ خو و آوادیس یانس،۱۳۸۱، ص ۵۶۵)

برای مثال، حداقل پانزده تا بیست برابر بیشتر از اسکیزوفرنی، و تقریباً به همان میزان تمام اختلالات اضطرابی در مجموع. (باچر[۲۴] و دیگران،۲۰۰۷، ترجمه سید محمدی،۱۳۸۸، ص ۶)

خطر کلی ابتلا ‌به این اختلال در نمونه های اجتماعی از ده تا بیست و پنج درصد برای زنان و از پنج تا دوازده درصد برای مردان متغیر هست. شیوع مقطعی این اختلال در بزرگان در نمونه های اجتماعی از پنج تا نه درصد برای زنان و از دو تا سه درصد برای مردان متغیر هست.( DSM-IV-TR ترجمه ‌نیک‌ خو و آوادیس یانس،۱۳۸۱، ص ۵۶۵)

از قرار معلوم اتفاق افتادن آن در چند دهه اخیر بیشتر شده‌است. ( باچر و دیگران،۲۰۰۷، ترجمه سید محمدی،۱۳۸۸، ص ۶)

۲-افسرده خویی

شدت اختلال افسرده خویی که قبلاً روان نژندی ملال انگیز نامیده می‌شد، کمتر از اختلال افسردگی اساسی است. (کاپلان، هارولد؛ سادوک، بنجامین،۱۹۹۶).

این اختلال از نظر شدت خفیف تا شدید است، اما شاخص اصلی وِ مزمن شدن آن است.( باچر و دیگران،۲۰۰۷، ترجمه سید محمدی،۱۳۸۸، ص ۱۰) در زنان شدیدتر و متداولتر از مردان هست. شروع آن تدریجی است. اغلب در آنهایی که دارای تاریخچه طولانی استرس یا فقدان ناگهانی هستند روی می‌دهد. اغلب با اختلالات روان پزشکی دیگری از قبیل سوء مصرف مواد، اختلالات شخصیتی و اختلال وسواسی اجباری همراه هست. عموماً شروع آن در افراد بیست تا سی ساله‌است. اگر چه یک نوع زود آغاز قبل از بیست و یک سالگی وجود دارد. در میان بستگان درجه اول با اختلال افسردگی اساسی رواج بیشتری دارد. (کاپلان، هارولد؛ سادوک، بنجامین،۱۹۹۶)

نشانه های افسرده خویی

۱-وجود خلق افسرده در بخش بیشتر روز و در بیشتر روزها به مدت حداقل دو سال.

۲-در حالت افسردگی دو یا چند مورد از نشانه های زیر وجود دارد:

-کم اشتهایی یا پِر اشتهایی.

-بی خوابی یا کم خوابی.

-کمبودنیرو یا احساس خستگی.

-عزت نفس پایین.

-تمرکز کم یا اشکال در تصمیم گیری.

-احساس درماندگی.

-سردرد، گرفتگی عضلات و یا مشکلات گوارشی.(کاپلان و سادوک،ج ۱)

۳-در طی دو سال اول آشفتگی (یک سال ‌در مورد کودکان و نوجوانان) دوره افسردگی عمده وجود نداشته باشد.

۴-هرگز یک دوره مانیک، یک دوره مختلط، یا یک دوره هیپومانیک وجود نداشته و هرگز ملاک‌های تشخیصی اختلال ادواری خویی وجود نداشته‌است.

۵-این اختلال منحصراًً در طی دوره یک اختلال روان پریشی مزمن، مثل اسکیزوفرنیا یا اختلال هذیانی پیدا نمی‌شود.

۶-نشانه ها، پریشانی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی را در کارکرد اجتماعی، کاری، یا بقیه زمینه‌های مهم کارکرد،باعث می‌شوند.( DSM-IV-TR ترجمه ‌نیک‌ خو و آوادیس یانس،۱۳۸۱، ص۵۷۹)

همه گیری شناسی اختلال افسرده خویی

الگوی خانوادگی:

این اختلال در میان بستگان بیوژنیک درجه اول مبتلایان به اختلال افسردگی عمده شایعتر از کل جمعیت هست.( DSM-IV-TR ترجمه ‌نیک‌ خو و آوادیس یانس،۱۳۸۱، ص ۵۷۶-۵۷۵)

ویژگی وابسته به سن و جنس:

در کودکان ظاهراًً در هر دو جنس به یک اندازه روی می‌دهد و اغلب به اختلال در عملکرد تحصیلی و روابط اجتماعی منجر می‌شود. در سن بالا، احتمال بروز در زنان دو تا سه بار بیشتر از مردان هست.( DSM-IV-TR ترجمه ‌نیک‌ خو و آوادیس یانس،۱۳۸۱، ص ۵۷۶-۵۷۵)

دوره یا سیر:

این اختلال اغلب شروعی زود رس و ناگهانی دارد و همچنین سیر آن مزمن هست.

( DSM-IV-TR ترجمه ‌نیک‌ خو و آوادیس یانس،۱۳۸۱، ص ۵۷۶-۵۷۵)مدت متوسط این اختلال پنج سال هست. اما می‌تواند بیست سال یا بیشتر به درازا بکشد. (باچر و دیگران،۲۰۰۷، ترجمه سید محمدی،۱۳۸۸، ص ۱۰)اگر این اختلال مقدم بر شروع اختلال اساسی باشد احتمال بهبود خود به خودی کامل دوره‌ای بین دوره های افسردگی عمده کمتر می‌شود و احتمال بیشتر شدن فراوانی بروز دوره های آینده بیشتر می‌شود. گرچه میزان خود به خودی این اختلال ممکنه حدود ده درصد در سال باشد، اما شواهد حاکی از این هست که با درمان فعال نتایج بهتِری به دست بیاید.( DSM-IV-TR ترجمه ‌نیک‌ خو و آوادیس یانس،۱۳۸۱، ص ۵۷۶-۵۷۵)

شیوع:

شیوع کلی یا مادام العمر این اختلال تقریباً شش درصد و شیوع نقطه‌ای یا مقطعی تقریباً سه درصد هست.( DSM-IV-TR ترجمه ‌نیک‌ خو و آوادیس یانس،۱۳۸۱، ص ۵۷۶-۵۷۵)

۳- افسردگی ملانکو لیک

بقراط در قرن ۴ پس از میلاد برای توصیف خلق سیاه در افسردگی از آن یاد می‌کند.

به ‌عنوان افسردگی درون خیز (نوعی افسردگی که در غیاب عوامل استرس زا ی برونی در زندگی یا عوامل تسریع کننده پدید می‌آید) به کار می رود.

با ویژگی های افسردگی متعارف، اما با علائم آشکارفقدان احساس لذت (عدم علاقه در همه فعالیت‌ها)، عدم واکنش خلق(ناتوانی در داشتن احساس خوب برای مدت کوتاه)، نوسان وارونه در خلق روزانه (احساس افسردگی بیشتر در صبح و بهتر شدن با گذشت ساعات

بعدی). ملانکولیا معمولاً به عنوان یک نوع شدید از افسردگی متعارف ومانند نوعی که ضد افسردگی غیر معمول می‌باشد تصور شده است. این زیرگروه به ضد افسردگی های سه حلقه ای بهتر پاسخ می‌دهند تا به بازدارنده های بازجذب سروتونین انتخابی، و بیماران اغلب نیاز به بستری شدن نیز دارند.

نشانه های افسردگی ملانکولیک

A-هر یک از علایم زیر که در اوج شدت دوره جاری روی داده است:

-از دست دادن احساس لذت در همه، یا تقریباً، همه فعالیت‌ها

-فقدان ‌پاسخ‌گویی‌ نسبت به محرک های معمولاً لذت بخش (با وقوع چیزی خوشایند، حتی موقتاً نیز احساس خوشحالی نمی کند)

B-سه (یا بیشتر) از علایم زیر:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:37:00 ق.ظ ]




کایرا[۲۶۶] و همکاران (۲۰۱۲) در مطالعه خود تأثیر ابتلا به PTSD بر هوش‌بهر نوجوانان مبتلا ‌به این اختلال را موردبررسی قراردادند. نتایج آن‌ ها نشانگر آن بود که بسته به نوع ترومایی که فرد با آن مواجه شده است، هوش‌بهر تغییرات متفاوتی خواهد داشت. بااین‌وجود، PTSD اثرات به طور معناداری منفی بر ۴ مؤلفه هوش ازجمله حافظه کاری، سرعت پردازش، ادراک کلامی و استدلال دریافتی دارد.

۲-۱۴- سرعت پردازش و افسردگی

اوکانر[۲۶۷] و همکاران (۱۹۹۰) گزارش کردند که بیماران افسرده اغلب اوقات تجربه‌ ذهنی کند شدن سرعت ذهنی را گزارش می‌کنند. بربیون[۲۶۸] و همکاران (۲۰۰۰) و فن[۲۶۹] و همکاران (۲۰۰۱) بیان کردند که کندی شناختی ممکن است در اختلال عصب روان‌شناختی مرتبط با افسردگی اساسی تک‌قطبی سهیم باشد. نبز[۲۷۰] و همکاران (۲۰۰۰) بیان کردند که کندی پردازش اطلاعات، همچنین اختلال در حافظه کاری، اختلال عصب روان‌شناختی را در سالخوردگان افسرده واسطه‌گری می‌کند. مطالعاتی در این راستا صورت گرفت که سرعت شناختی و حرکتی هر دو در افراد افسرده مختل می‌شوند (کالگیوری[۲۷۱] و الوانگر[۲۷۲]،۲۰۰۰). الیوت[۲۷۳] و همکاران (۱۹۹۶) دریافتند که میان‌سالان افسرده تنها در سرعت شناختی و نه حرکتی آسیب می‌بینند.

در حالی که بدکارکردی در افسردگی دوران سالخوردگی امری شایع است، تمام جنبه‌های شناختی به یک میزان تأثیر نمی‌پذیرند. آورده شده است که بیماران افسرده تنها در تکالیفی که تقاضاهای سنگینی از منابع پردازش دارد اختلال دارند ‌بنابرین‏ کاهش منابع در افسردگی سالخوردگی مشاهده می‌شود. مطالعه نبز[۲۷۴] و همکاران (۲۰۰۰) به بررسی این موضوع می‌پردازد که آیا منابع پردازش در شکل حافظه کاری و سرعت پردازش کاهش می‌یابند و اینکه آیا کاهش در این منابع می‌تواند واسطه اختلالات عصب روان‌شناختی باشد.

نتایج این مطالعه بیانگر آن بود که عملکرد بیماران افسرده در هر دو مقیاس حافظه کاری و سرعت پردازش اطلاعات کاهش می‌یابد. در حالی که این مقیاس‌ها در بیماران افسرده‌ای که درمان می‌شوند بهبود یافته و میزان اختلالات بیشتر از آنچه در گرده کنترل مشاهده می‌شود نخواهد بود.

براون و همکاران (۲۰۱۳) به منظور بررسی اثر افسردگی و شناخت بر روی افسردگی در سالخوردگان مبتلا به آمنزی و غیر مبتلا پرداختند. آن‌ ها دریافتند که علائم افسردگی، اختلالات حافظه و کاهش در سرعت پردازش اطلاعات به طور معناداری با اختلالات کارکردی در ارتباط بودند. سرعت پردازش در واقع واسطه اثر افسردگی بر عملکرد فرد بود و اثر بدکارکردی اجرایی را بر عملکرد بیماران کاملاً وساطت می‌کرد؛ ‌بنابرین‏ یافته ها نشانگر آن بودند که سرعت پردازش در اثری که افسردگی و اختلال در کارکردهای اجرایی بر اختلال عملکرد فرد دارند نقش مرکزی را ایفا می‌کند.

در تضاد با این یافته ها پورسل[۲۷۵]، ماروف[۲۷۶]، کاریوس[۲۷۷] و پانتلیس[۲۷۸] (۱۹۹۷) گزارش کردند که بیماران کم سال‌تر در اندازه‌گیری‌های برنامه‌ریزی و تغییر آمایه و نه در سرعت شناختی اختلالاتی را نشان می‌دهند. در نتیجه پورسل نتیجه گرفت که بیماران افسرده جوان کاهش سرعت شناختی، همانند آنچه در بیماران میانسال و سالخورده وجود دارد را نشان نمی‌دهند. مشکلی که در این تفسیر وجود دارد آن است که سرعت شناختی اندازه‌گیری شده به وسیله الیوت[۲۷۹] و همکاران (۱۹۹۶) و پورسل و همکاران (۱۹۹۷) با بهره گرفتن از زمان واکنش در مدت تکلیف برنامه‌ریزی سنجش شده است.

تاربوک[۲۸۰] و پیکل[۲۸۱] (۱۹۹۵) دریافتند که بیماران افسرده سالمند بیش از بیماران افسرده جوان کاهش در سرعت پردازش را نشان می‌دهند.

    1. . Brooks ↑
    1. . Schoeman ↑
    1. . Yamada ↑
    1. . Kawabe ↑
    1. . wilmshurst ↑
    1. . thackery ↑
    1. . harris ↑
    1. . Achenbach ↑
    1. . rescorla ↑
    1. . Simons ↑
    1. . Cahill ↑
    1. . Kenardy ↑
    1. . Hamblen ↑
    1. . Ehlers ↑
    1. . Olff ↑
    1. . Aupprle ↑
    1. . Beers ↑
    1. . De Bellis ↑
    1. . Schoeman ↑
    1. . Bremner ↑
    1. . Yasice ↑
    1. . Acosta ↑
    1. . Schuitevoerder ↑
    1. . Qureshi ↑
    1. . Twamley ↑
    1. .Vasterling ↑
    1. . Wearden ↑
    1. . Davalos ↑
    1. . Fink ↑
    1. .Wallace ↑
    1. . Happe ↑
    1. . Martino ↑
    1. .Whyman ↑
    1. . Moos ↑
    1. . Lueck ↑
    1. . Yang ↑
    1. . pacemaker-accumulator model ↑
    1. . Williams ↑
    1. . Plummer ↑
    1. . Humphery ↑
    1. . Verduyn ↑
    1. . Haarasilta ↑
    1. . Avenevoli ↑
    1. . Brooks ↑
    1. . O’Connor ↑
    1. . Brebion ↑
    1. . Rose ↑
    1. . Embeier ↑
    1. . Pelosi ↑
    1. . Pine ↑
    1. . Horan ↑
    1. . Klimkeit ↑
    1. . karl ↑
    1. . pannu ↑
    1. . kasai ↑
    1. . Eldrkin-Tompson ↑
    1. .Wagner ↑
    1. .Williams ↑
    1. . Wilkings ↑
    1. . Landro ↑
    1. . Nebes ↑
    1. . Porter ↑
    1. . Barch ↑
    1. . Bosboom ↑
    1. . Deijen ↑
    1. .Yang ↑
    1. . Simons ↑
    1. . Cahill ↑
    1. .Paunovic ↑
    1. .Vasterling ↑
    1. . Brewin ↑
    1. .Golier ↑
    1. .Yehuda ↑
    1. .Dalgleish ↑
    1. .Verduyn ↑
    1. . Rogers ↑
    1. .Wood ↑
    1. . Haarasilta ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:37:00 ق.ظ ]




۲-۱۴-۵- عوامل مؤثر بر افشا

اگرچه بسیاری از پژوهش‌ها پیامدها ی مثبت افشای هیجانی را موردتایید ‌و تاکید قرار داده‌اند، ولی تعدادی از پژوهش ها نیز به نتایج مورد انتظار دست نیافته اند. به عنوان مثال کواک[۳۸] و رانجی[۳۹] ( ۲۰۰۲) عدم تأیید فرضیه های افشای هیجانی در برخی پژوهش ها، این پرسش راکه آیا متغیر های خاصی وجود دارند که رابطه ی افشای هیجانی وسلامت ‌را تعدیل می‌کنند؟، تقویت نمود. یافته های پژوهشی متعدد به پرسش فوق پاسخ مثبت داده است. متغیرهایی از قبیل محتوا، نوع و اهداف افشا و تفاوت های فردی، جنسیتی و فرهنگی می‌توانند ‌بر مشکل و میزان سودمندی افشای هیجانی تاثیرگذار باشند.

۲-۱۴-۵-۱- عوامل فرهنگی

پژوهش های فراوانی عمومیت نیاز به افشای هیجانی و در میان گذاشتن تجارب هیجانی خود با دیگران در فرهنگ های مختلف تأیید نموده اند. اما شکل و الگوهای افشا در میان فرهنگ های مختلف متفاوت است . یکی از سوالاتی که در زمینه ی ارتباط فرهنگ و افشا مطرح می شود این است که کدام متغیرهای فرهنگی و اجنماعی ممکن است نیاز افراد به افشای تجارب هیجانی و ار تباط آن با سلامت را تحت تاثیر قرار دهد؟ ولن کامپ (۱۹۹۵) در پاسخ ‌به این پرسش سه عامل را مطرح می‌کند:

الف:وجود تشریفات فرهنگ – ویژه ای که نیازبه افشا را کاهش می‌دهد: دربرخی از فرهنگ ها سنت ها، مراسم و تشریفاتی وجود دارد که به افراد کمک می‌کند تا تجارب هیجانی منفی خودرامورد توجه قرارداده و با آن رویاروی شوند. پژوهش ها نشان داده‌اند که رویارویی درست برعکس بازداری عمل کرده و نیاز به افشای بعدی را کاهش می‌دهد. به عنوان مثال مراسم تدفین و سوگواری ، گریه کردن برسرمزارمرده، صحبت درمورد فرد از دست رفته و سایر تشریفات مربوط به سوگ موجب رویاروی فرد با آسیب شده ونهایتا به سازگاری فردکمک می‌کند.

ب: نوع افشا: دربرخی از فرهنگ ها شکل خاصی از افشای هیجانی مفید واقع می شود، به عنوان مثال در قبیله ی تروجای اندونزی تنها افشای هیجانی بین فردی مؤثر واقع می شود.

ج: فردگرایی و جمع گرایی: در جوامع جمع گرایی که از ارزش های سنتی قوی وجود دارد، افشای برخی تجربیات خاص به دلیل ترس و نگرانی از طردو یا خطرازهم پاشیدگی خانواده مشکل است در این جوامع احتمال به خطر افتادن سلامتی در اثر بازداری این تجارت بالاتر از سایر جوامع است . به نظر می‌رسد افشای هیجانی به ویژه شکل نوشتاری آن در این فرهنگ ها ارتباط زیادی با سلامت دارد.

۲-۱۴-۵ -۲- عوامل مربوط به آسیب

نوع حادثه ، زمان وقوع و نحوه ی وقوع آن و شدت ناراحتی تجارب منفی زندگی از عواملی است که ارتباط افشای هیجانی و پیامدهای آن را تحت تاثیر قرار می‌دهد. پژوهش مانیر[۴۰] و الیوارس[۴۱](۲۰۰۵) نشان داد افشای هیجانی برای افرادی که حادثه خیلی دردناکی را تجربه کرده و از ناراحتی شدیدتری رنج می‌برند فایده ی چندانی ندارد، ‌به این معنی که این مشکلات به مداخلات جدی تری چون روان درمانی نیاز دارند. افشای هیجانی برای کسانی که هیچ مشکلی را گزارش نمی کنند نیز تاثیر آن چنانی ندارد ‌بر اساس یافته های این پژوهش بیشترین بهره را از افشای هیجانی کسانی می‌برند که سطوح متوسطی از ناراحتی و استرس را تجربه می‌کنند.

در موردنوع ونحوه ی وقوع حوادث منفی و تاثیر آن بر پیامدهای افشا، دریافتند که افشای هیجانی نوشتاری برای کسانی که فرد مورد علاقه خود را در پی خودکشی از دست می‌دهند مفیدتراز کسانی است که در پی سانحه ی رانندگی عزیزی را از دست داده‌اند. هم چنین افشای هیجانی برای کسانی که تجربه ی منفی غیر منتظره ای داشته اند نسبت به کسانی که با یک تجربه ی آسیب زای قابل پیش‌بینی مواجه می‌شوند، پیامدهای بهتری دارد.

مطالعه فرید[۴۲]، کلست [۴۳]وآلارد[۴۴](۲۰۰۵) نیز در این خصوص ‌به این نتیجه دست یافت که قربانیان خیانت و بی وفایی بهتر از کسانی که نوع دیگری از آسیب را تجربه کرده‌اند ازپیامدهای افشای هیجانی نوشتاری بهره می‌برند.

فراتحلیل اسمیت[۴۵](۱۹۹۸) نشان داد که افشای تجارب هیجانی گذشته بیشترین تاثیر را بر روی پاسخ های فیزیولوژیک افراد و افشای هیجانی تجارب زمان حال بیشترین تاثیر را بر سلامت روانشناختی دارد، درحالی که میلیکاویچ[۴۶]، می یر[۴۷] و کوپر[۴۸]۲۰۰۵ ارتباطی بین زمان و وقوع آسیب و پیامدهای افشا نیافتند. ماهیت آسیب علاوه برتعدیل پیامدهای افشا بر انتخاب روش افشا نیز تاثیر می‌گذارد، به عنوان مثال افراد ترجیح می‌دهند تجارب آسیب زای شدیدی چون مورد سوء استفاده ی جنسی قرار گرفتن ، برخی از افکار وسواسی و ابتلا به بیماری هایی مانند ایدز را به صورت نوشتاری و درون فردی و یا صرفا نزد افراد خاصی مثل روانشناس یا مشاور بیان نمایند.

اغلب متون مربوط به افشای هیجانی ، بین موضوع و محتوای افشا تمایز چندانی قایل نشده و این دو را تحت یک عنوان مطرح کرده‌اند. علی رغم ارتباط نزدیک این دو، باید بین آن ها تمایز قایل شد. موضوع افشا در واقع ‌به این نکته اشاره دارد که فرد ‌در مورد چه چیزی به افشا می پردازد(مسائل عادی یا اطلاعات شخصی ‌در مقابل‌ تجارب آسیب زا ؛ تجارب منفی در مقابل تجارب مثبت ؛ تجارب گذشته در برابر تجارب حال) ، درحالی که محتوای افشا یعنی اینکه فرد چگونه و با چه کیفیتی به افشای تجارب خود می پردازد (افشای عمقی در برابر افشای سطحی ، سبک نوشتاری افراد ، زبان افشا). درخصوص موضوع افشا نتایج برخی از برسی ها حاکی از این است که تنها افشای هیجانی حوادث و تجربیات آسیب زا با پیامدهای مثبت همراه است. اما بررسی ها دیگر نشان داده است که دامنه ی اثربخشی افشا فراتر از تجارب منفی و آسیب زاست. به عنوان مثال کینگ ۲۰۰۱ دریافت که نوشتن ‌در مورد تجارب مثبت زندگی می‌تواند به اندازه ی نوشتن ‌در مورد تجارب منفی مفید باشد (پنه بیکر،۱۹۹۷).

درمورد محتوای افشا با این سوال مواجه هستیم که چه نوع نوشتن درمورد تجربیات آسیب زای هیجانی، سلامتی بیشتری در پی دارد؟ درپاسخ ‌به این پرسش مسائلی از قبیل عمق افشای هیجانی ، نوع کلمات به کار رفته در افشا و زبان افشا مورد توجه قرار گرفته است. پژوهش های متعددی نشان داده است که اثر بخشی افشا ارتباط تنگاتنگی با عمق آن دارد ‌به این معنی که هرچه فرایند افشا عمیق تر صورت گیرد اثرات مثبت افشا بیشتر است (پنه بیکر، ۱۹۹۷، استایلز،۱۹۹۵، بورکویک و همکاران، ۱۹۹۵، قربانی، ۱۳۷۸،۱۳۸۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:37:00 ق.ظ ]




کارکردهای اجرایی شامل مواردی است که در آن فرد اهدافی را به صورت آگاهانه در نظر می‌گیرد و عمداًً تلاش می‌کند آن ها را به دست آورد.کارکردهای اجرایی در این سطح باید به عنوان یک عملکرد طبقه بندی شده ادراک شود. فرد به طور اجتناب ناپذیری نیاز به دنبال کردن زیر مجموعه های یک هدف برای برآورده کردن یک هدف آشکار دارد. تنظیم هیجانات خود زیر مجموعه ی هدفی است که در خدمت هدف دیگری قرار دارد. یعنی فرد تلاش می‌کند هیجانات خود را برای ایجاد شرایط بهتر برای برآورده کردن اهداف دیگر که مورد توجه هستند تنظیم افزاینده یا کاهنده کند(گراس،۲۰۰۹).

در سطح الگوریتمی کارکردهای اجرایی بیشتر شامل فرایندهای فراشناختی، توجه انتخابی، حافظه کاری، کنترل بازداری و استفاده از قانون است.بر طبق سطوح مختلف مدل هوشیاری،کارکردهای اجرایی در این سطح تا حد زیادی با توانایی فرموله کردن، نگهداری حافظه کاری و عمل کردن بر مبنای سیستم های قوانین در سطوح مختلف پیچیدگی مربوط است. استفاده از قوانین به فرد اجازه می‌دهد از طریق فازهای عملی ای که در سطح محاسبه ایی شناخته شده است، پیشرفت کند. سیستم قوانین در حافظه فعال به عنوان محتوای فعال نگه داشته می شودو موقعیتی که هیجان را به وجود آورده مجدداً پردازش می شود. فرد ممکن است میزان عکس العمل هیجانی خودرا با رسیدن به جنبه‌های برانگیزاننده بیشتر افزایش دهد یا آن را با توجه به جنبه‌های کمتر برانگیزاننده کاهش دهد(گراس،۲۰۰۹).

سطح اجرایی به اینکه چطور فرایندهای روان شناختی در مغز شناخته می شود توجه دارد. لوریا (۱۹۷۲) معتقد است که کارکردهای اجرایی به کورتکس پیشانی[۸۹] (pfc) وابسته است؛ اگرچه آشکار است که سایر نواحی مغز در هم در این مسئله درگیر هستند، اما نقش این ناحیه پر رنگ تر است. بانگ[۹۰] و زلازو(۲۰۰۶) شواهدی را خلاصه کردند که نشان می‌دهد (pfc) نقش کلیدی در استفاده از قوانین دارد. نواحی مختلف (pfc) شامل ارائه ی قوانین در سطوح مختلف پیچیدگی می‌شوند(قشر پیشین حدقه ایی[۹۱] (OFC) و ناحیه ی برودمن[۹۲] (CBA) ).برای ایجاد قوانین شرطی قشر قدامی- جانبی کورتکس پیشانی[۹۳] (VLPFC) و قشر خلفی – جانبی کورتکس پیشانی [۹۴](DLPFC) درگیر هستند. بر خلاف OFC ،هم VLPFC و هم DLPFC به طور مستمر در بازیابی ، نگهداری و استفاده مجموعه های پیچیده قوانین شرکت دارند. برای توجه به تنظیم تکالیف، کورتکس فرانتویولار [۹۵]یا قشر رسترولترال کورتکس پیشانی[۹۶] (RLPFC) درگیر هستند.

OFCدر استفاده از قانون می‌تواند در برعکس کردن اشیاء ، هنگامی که فرد یاد می‌گیرد بین دو شی تمایز قایل شود و سپس این تمایز برعکس شود (شی بدون پاداش قبلی مورد پاداش قرار گیرد و برعکس)دیده می شود(گراس ۲۰۰۹).

یک برداشت مهم از مفهوم کارکردهای اجرایی این است که از طریق یک تعامل فعال بین فرایندهای از پایین به بالا ایجاد می شود. در نتیجه کارکردهای اجرایی برای اتفاق افتادن نیاز به زمان دارند. اطلاعات ابتدا باید در سطوح پایین هوشیاری و قسمت های خاص PFC قبل از اینکه بتواند به جلو رانده شود و در سطوح بالاتر هوشیاری و سایر بخش ها ی PFC مورد پردازش قرار گیرند؛ پردازش می‌شوند. علاوه بر این اطلاعات مربوط به محرک مجدداً به وسیله شبکه ی یکسانی که پردازش اولیه را صورت داده است، پردازش می شود. البته این پردازش مجدد در سطوح بالاتر هوشیاری اتفاق می افتد(گراس،۲۰۰۹).

علاوه بر نواحی طبقه بندی شده PFC، تنظیم هیجان شامل تعدادی از سایر ساختارهای خنثی است، که امکان دارد با PFC ارتباط برقرار کند. در توضیح سطح اجرایی تنظیم هیجان، ابتدا باید به جاری شدن اطلاعات، که شامل ایجاد عکس العمل های هیجانی و آغاز تلاش در تنظیم هیجان است پرداخته شود.اطلاعات ادراکی ‌در مورد محرک از طریق تالاموس(مسیر زیر قشری و مستقیم )پردازش شده و به سمت بادامه[۹۷] که ایجاد کننده تمایل انگیزشی اولیه برای نزدیک شدن یا اجتناب از محرک است؛ رانده می شود(لدوکس[۹۸]،۱۹۹۶؛ به نقل از گراس ۲۰۰۹).این پاسخ بادامه منجر به پاسخ های هیجانی گوناگونی می شود، ولی به عنوان ورودی )OFC قسمتی که ارتباط قوی با سایر قسمت های سیستم لیمبیک دارد، و به طور علمی برای ادغام اطلاعات مؤثر و غیر مؤثر برای تنظیم پاسخ های هیجانی مؤثر است)عمل می‌کند. زمانی که فعال شدن OFC برای آماده کردن پاسخ به محرک کافی نباشد، کورتکس قدامی سینگولیت[۹۹](ACC) فعال می شود، که به اهمیت انگیزشی محرک پاسخ می‌دهد. ACC پردازش دوباره اطلاعات را از طریق VLPFC و سپس DLPFC همراه با RLPFC که نقش اصلی در توجه به تنظیم تکلیف دارد؛ انجام می‌دهد. آخرینPFC که نقش مهمی را در تنظیم هیجان بازی می‌کند قشر پشتی – میانی کورتکس پیشانی[۱۰۰]( DMPFC) است. در تحلیل هیجان مشخص شد که DMPFC هنگامی که افراد یک پاسخ هیجانی را در نبود یک محرک ایجاد می‌کنند، یا اینکه پاسخ افراد را مشاهده، یا حتی آن پاسخ را پیش‌بینی می‌کنند؛ فعال می شود. این ناحیه نقش مهمی در درک موقعیت های اجتماعی ایفا می‌کند.

به علاوه این ناحیه امکان دارد ناحیه ی ادغام چند جانبه و همچنین شامل جنبه‌های پیچیده تری از تنظیم هیجان (گناه ، خجالت و اضطراب) باشد.

‌بنابرین‏ تنظیم هیجان با فعال شدن هر یک از نواحی (ACC,OFC, VLPFC, DMPFC, RLPFC, DLPFC, ) در ارتباط است.

۷-۲٫ کارکردهای اجرایی و یادگیری:

کارکردهای اجرایی چه تأثیری در یادگیری دارند؟

در مدرسه ، خانه یا در محل کار، کارکردهای اجرایی تحت عنوان رفتار خود نظم دهی نامیده می شود.معمولا خصوصیت کارکردهای اجرایی در توانایی‌های زیر نمایان می شود:

    • تهیه ی برنامه

    • توجه به زمان

    • توجه به بیش از یک مؤلفه در زمان

    • استفاده معنی دار از دانش گذشته در مکالمات

    • فعالیت گروهی پویا

    • ارزیابی عقاید

    • بازتاب عقاید کار

    • تغییر عقیده و تصحیح عقاید در حین خواندن ، نوشتن و تفکر

    • پایان دادن به کار

    • کمک خواستن

    • تأمل کردن تا زمانی که برای صحبت خواند ه شویم.

  • جستجوی اطلاعات بیشتر، وقتی به آن ها احتیاج داریم.

این مهارت ها به ما اجازه می دهندتا کارهای خود را به موقع به پایان برسانیم؛ در زمان نیاز کمک بخواهیم؛ برای صحبت کردن صبر کنیم تا زمانی که خوانده شویم و در جسجوی اطلاعات باشیم. مشکل در کارکردهای اجرایی وقتی آشکار می شود که فرد:

    • برای برنامه ریزی یک پروژه مشکل داشته باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:37:00 ق.ظ ]