کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



 

    1. تنظیم امور معیشتی مردم

 

    1. تنظیم امور معنوی به گونه‏ای که مردم را به جوار الهی برساند

 

    1. یادآوری امور آخرت و قیامت

 

    1. هدایت مردم به صراط مستقیم

 

    1. مجازات مجرمان و قانون‏شکنان و تأمین امنیت

 

«و ناچار شارعی می‏خواهد که:

 

      1. معین نماید از برای مردم منهجی را که به سلوک آن منهج معیشت ایشان در دنیا منتظم گردد

    پایان نامه - مقاله - پروژه

 

    1. و سنت قرار دهد از برای ایشان طریقی را که وصول به جوار خدا به واسطه‏ی آن حاصل شود

 

    1. و به یادآورد ایشان را امور آخرت و رحیل به سوی پروردگار خود

 

    1. و انذار کند ایشان را به روزی که «ینادون من مکان قریب» و «تنشقّ الأرض عنهم سراعا»

 

    1. و هدایت کند ایشان را به طریق مستقیم»(ملاصدرا،۱۳۶۲: ۵۵۷ ـ ۵۵۸) .

 

صدرالمتألهین در جای دیگر ضرورت رسیدگی به امور دنیا را با انگیزه آخرت‏خواهی مورد تأکید بیشتر قرار داده است. به گونه‏ای که اگر کسی از رسیدگی به امور دنیا غافل شود، به آخرت نخواهد رسید. عمران دنیا مقدمه‏ای برای عمران آخرت است؛
«و هرکه از تربیت مرکب و تدبیر منزل ذاهل و غافل گردد، سفرش تمام نمی‏شود و مادام که امر معاش در دنیا که عبارت است از حالت تعلّق نفس به حس و محسوس تمام نباشد، امر تنقّل و انقطاع به سوی باری‏تعالی که عبارت از سلوک باشد، صورت نمی‏گیرد و امر معیشت در دنیا تمام نمی‏گردد تا آن‏که باقی بماند بدنش سالم و نسلش دائم و نوعش مستحفظ، و این دو امر تمام نمی‏شود مگر به اسبابی که وجود این دو را حفظ نماید و اسبابی که مفسد است و مهلکات این دو را دفع نماید(ملاصدرا،۱۳۶۲: ۵۷۶-۵۷۷) .
ملاصدرا از این‏پس به شرح وظایف دولت می‏پردازد و تأکید می‏کند که حکومت موظف است برای تأمین مقصود خداوند از خلقت انسان، به تنظیم امر معاش انسان‏ها به منظور وصول به امر معاد اهتمام ورزد. نحوه‏ی اهتمام در قوانین الهی بیان شده است، بنابراین تدبیرهای دولت در چارچوب قانون الهی و با استعانت از اجتهاد صورت می‏گیرد.

 

    1. سعادتمندی حقیقی مردم هدف اصلی حکومت اسلامی در عصر غیبت

 

«شریعت الهیّه ضوابطی قرار داد از برایِ اختصاصات اموال در باب عقود بیوعات، معاوضات و مداینات و قسمت مواریث و مواجب و نفقات و قسمت غنایم و صدقات و در ابواب عتق و کتابت و استرقاق و اسیر کردن، و شناسانیدن کیفیت تخصیص را نزد استفهام به اقاریر و ایمان و شهادات، و ایضا قرارداد قوانین اختصاصی به مناکحات را در ابواب نکاح و طلاق و خلع و رجعت و عدّه و صداق و ایلاء و ظهار و لعان و ابواب محرمات نسب و رضاع و مصاهرات. و اما ابواب دفع مفاسد، پس آن‏ها عقوبات زاجره‏ی از آن‏ها است؛ مانند امر به قتال کفار و اهل بغی و ظلم و ترغیب بر آن و حدود و غرامات و تعزیرات و کفّارات و دیات و قصاص»(ملاصدرا،۱۳۶۲: ۵۷۷) .
غایت همه این وظایف «سعادت» است و وظیفه اصلی حکومت به سعادت رساندن مردم می‏باشد. سعادت مراحل و مراتب مختلفی دارد. علاوه بر این، گاهی نیز سعادت حقیقی با غیرحقیقی مشتبه می‏شود و مردمان سعادت غیرحقیقی را حقیقی می‏پندارند. هرگاه عدل در دستور کار دولت‏ها قرار گیرد، شهوات عقول را خدمت خواهند کرد و مردمان به سعادت خواهند رسید. اگر دولت بر محور ستم شکل گیرد، عقول در خدمت شهوات قرارخواهند گرفت و سعادت که طلب آخرت است، از مردمان دور خواهد شد. صدرالمتألهین در این زمینه سخن یکی از حکما را مؤیّد آورده و می‏گوید:
«هرگاه عدل قائم گردد، شهوات عقول را خدمت می‏کنند، و هرگاه جور برپا شود، عقول شهوات را خدمت می‏کنند؛ پس طلب آخرت اصل هر سعادت است و حبّ دنیا رأس هر معصیت. پس این را مقیاس گردان در جمیع آن چه شرایع حقّه به آن وارد شده و بر سبیل اجمال تصدیق کن به آن که هر مأمور به بر می‏گردد به تقویت جنبه‏ی عالیه‏ی تو و حفظ جانب اللّه تعالی و اعلای کلمه‏ی حق و رفض باطل و هر منهیٌ عنه بر می‏گردد به اعراض از جنبه‏ی سافله و محاربه‏ی اعداء اللّه و اتباع شیاطین داخلی و خارجی به جهاد اکبر و اصغر»(ملاصدرا،۱۳۶۲: ۵۶۸-۵۶۹ ) .
ملاصدرا سعادت را به دنیوی و اخروی تقسیم می‏کند و سعادت دنیوی را دو نوع می‏داند: سعادت جسمی (از قبیل صحت و سلامتی و نیروی فراوان و شهامت) و سعادت خارجی (از قبیل فراهم بودن لوازم زندگی و تأمین مسایل مادی). بر همین سیاق و سعادت اخروی را نیز به دو بخش تقسیم می‏کند: سعادت علمی (از قبیل کسب معارف و حقایق) و سعادت عملی (از قبیل اطاعت الهی). حُسن و جمال جسمی درحیطه‏ی سعادت دنیوی و آراستگی به فضایل و اخلاق زیبا در زمره‏ی سعادت اخروی است(ملاصدرا، بی تا، ج ۶: ۲۶۸ ـ ۲۶۹) .

 

    1. علل محرومیت جوامع از سعادت دنیوی و اخروی

 

جناب صدر المتالهین رحمت الله علیه شقاوت و بدبختی را نیز هم چون سعادت به دنیوی و اخروی تقسیم می‏نماید. شقاوت دنیوی ممکن است جسمی باشد؛ از قبیل مریضی و ضعف و ترسو بودن، و ممکن است خارجی باشد؛ از قبیل فراهم نبودن لوازم زندگی و عدم تأمین مسایل مادی. شقاوت اخروی نیز با شقاوت علمی است؛ مانند محرومیت از کسب معارف و حقایق، و یا شقاوت عملی است؛ مثل محرومیت و عدم توفیق در اطاعت خداوند و داشتن اوصاف رذیله و ناشایست(ملاصدرا، بی تا،ج ۶: ۲۶۸) .
چرا برخی از انسان‏ها و جوامع از سعادت دنیوی و اخروی محروم هستند؟ به نظر ملاصدرا موانع و حجاب هایی که اکثر مردم را از ادراک حقیقت و کسب علم الهی و مکاشفات و سایر ابعاد سعادت دنیوی و اخروی محروم می‏دارد، و در نتیجه از سعادت حقیقی بازمانده و دچار شقاوت می‏شوند، از سه اصل نشأت می‏گیرد که عبارت‏اند از:
۱ـ۳) جهل به معرفت نفس که حقیقت آدمی است
۲ـ۳) حبّ جاه و مال و میل به شهوات و لذات و سایر تمتعات
۳ـ۳) تسویلات نفس اماره و تدلیسات شیطان که بد را نیک و نیک را بد جلوه می‏دهد (ملاصدرا،۱۳۴۰ :۱۱ )
به نظر صدرالمتألهین، «جهل به معرفت نفس [از] معظم‏ترین اسباب شقاوت و ناکامی عقبا است که اکثر خلق را فرو گرفته در دنیا، چه هر که معرفت نفس حاصل نکرده، خدای رانشناسد […] و هر که خدای را نشناسد، با دوابّ و انعام برابر باشد»(ملاصدرا،۱۳۴۰: ۱۳) .
وی در نقد رفتار متصوفه چنین می‏گوید:
«اگر ذره‏ای از نور معرفت در دل ایشان تابیده می‏بودی، کجا درِ خانه‏ی ظلمه و اهل دنیا را قبله‏ی خود می‏ساختند و همیشه با نفس و هوا نرد محبت می‏باختند(ملاصدرا، ۱۳۴۰: ۱۸).
گفتار دوم: تعالی به مثابه روح اصلی و مشخصه حکومت اسلامی
از آن چه آمد نتیجه می‏گیریم که پی‏گیری امر دنیا و آخرت به تنهایی و مجرد از دیگری، انسان را به سعادت نمی‏رساند، بلکه چنین اقدامی شقاوت را در پی خواهد داشت. آن چه امروزه با عنوان «توسعه» شناخته می‏شود، در صورتی سعادت و خوشبختی انسان‏ها را به دنبال می‏آورد که انسان دنیا را مقدمه آخرت بداند. در غیر این صورت، انواع گرفتاری‏های اخلاقی، زیست محیطی و فرهنگی را متوجه بشر خواهد کرد. قرآن کریم بر آن چه ملاصدرا گفته است، مُهر تأیید می‏زند. خداوند به انسان‏ها آموخته است که حسنات دنیا و آخرت را از او بخواهند: «ربّنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه»(بقره، ۲۰۱) .
یکی از وظایف دولت دینی که دولت‏های غیردینی که به آن اهتمام نمی‏ورزند، توجه توأمان به سعادت دنیوی و اخروی و یا به عبارت دیگر، توجه به سعادت حقیقی است؛ به بیان دیگر، ما می‏توانیم از توسعه‏ای که سامان‏دهی امور مادی و معنوی بشر را یکجا در نظر داشته باشد، توسعه و تعالی حقیقی یاد کنیم. این توسعه از دیرباز مدنظر فیلسوفان سیاسی مسلمان بوده است، چنان که «ابن باجه اندلسی» در تدبیر المتوحد می‏گوید:
از خصوصیات مدینه کامله [جامعه‏ی توسعه یافته و سعادت‏مند] نبودِ فن طب و قضا است. از آن جا که مردم مدینه به امور بهداشتی و تغذیه صحیح آگاه‏اند [مجهز به علم و دانش هستند] و در عمل نیز رعایت می‏کنند، به طب و طبیب نیاز ندارند، و چون درستی موجب اتحاد کلیه‏ی ساکنان این شهر می‏شود و هیچ گونه مشاجره‏ای میان آن‏ها وجود ندارد، به قضاوت و قاضی نیاز ندارند. در مدینه کامل هر شخص این امکان را دارد که به بالاترین مدارجی که توان آن را دارد، برسد.
کلیه آرا در این شهر درست است و هیچ رأی خطایی در آن راه ندارد، اعمالی که در آن صورت می‏گیرد، بدون قید و شرط پسندیده است [چون به منبع لایزال وحی الهی متصل‏اند.] (ابن باجه اندلسی، ۱۳۹۸ ق: ۴۳ ـ ۴۴)توسعه حقیقی آن است که انسان‏ها توسعه یابند و توسعه‏ی انسان‏ها به این است که ایمانی پایدار داشته باشند. اگر انسان‏ها به توسعه و تعالی برسند، خود به وظایف خویش عمل خواهند کرد و دیگر نیازی به بسیاری از نهادهای اجتماعی نیست. در جامعه تعالی یافته اسلامی کمبود نیروی انتظامی ـ و نه نظامی ـ علامت توسعه و تعالی است، چون انسان‏ها به خاطر کنترل درونی حاکم در خود (تقوا) تخلف نمی‏کنند. اما در جامعه توسعه یافته از نظر مادی افزایش نیروهای انتظامی علامت توسعه است، چون انسان‏ها وقتی به نظارت‏های درونی مجهز نیستند، طبیعی است که باید از بیرون نظارت شوند، از این رو در اولین ندای قرآنی علم و دین با هم مطرح شده‏اند: «اقرأ باسم ربّک الذی خلق». خداوند در این آیه هم فرموده است بخوان (رویکرد به علم و دانش) و هم فرموده است که این خواندن باید با نام خدا بوده و جهت‏گیری الهی داشته باشد (رویکرد به دین). در آیه‏ی «قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا» نیز رویکرد به علم و دین توأم شده است، زیرا هم فرموده است، «بگویید جز خدای یکتا خدایی نیست»، و هم فلسفه این امر (به ارمغان آوردن فلاح و رستگاری) را تبیین کرده است. به این ترتیب، در اولین پیام‏های اسلامی به بنیاد تمدن‏سازی (رویکرد به علم و دین) توجه شده است. این دو مانند دو بال هستند که با یکی از آن‏ها امکان حرکت به سوی تمدن‏سازی را نخواهیم داشت. دین بدون علم و آگاهی خرافه‏آلود است و علم بدون دین حجاب اکبر! (نجف لک‏زایی، ۱۳۷۹: ۳۴ ـ ۳۶) .

 

    1. اقتضائات توسعه دینی و سعادتمندی انسان

 

سعادت و توسعه دین محور و حقیقی فقط از عهده‏ حکومت دینی و حاکمان آن برمی‏آید. صدرالمتألهین غیر از این ادعایی ندارد. سایر مؤلفه‏های اندیشه سیاسی وی نیز بر همین اساس شکل گرفته است. تقسیم نظام‏های سیاسی تقسیمی ارزشی است. ویژگی‏ها و شرایطی که برای رهبری در نظر گرفته است، صبغه ارزشی دارد. غایت حکومت و نوع آن ارزشی است. همه و همه در سایه مکتب هدایت و ماهیت نفس انسانی تفسیر می‏شود. بدیهی است که در مکتب قدرت و تنازع بقا و تلاش برای رسیدن به دنیای بدون آخرت، هیچ یک از مباحث و مفاهیم فوق قابل تحلیل و تفسیر نیست و بالاتر از آن حتی قابل فهم هم نمی‏باشد.
گستره و قلمرو حوزه اختیارات هر حکومتی، در پرتو آموزه های مدون مکتب موجد آن شکل می گیرد; از این روست که اندیشمندان آن مکتب به تبیین محدوده اختیارات و وظایف حکومت مطلوب خود پرداخته و با عنایت به متون اصلی مکتب، آن را صیقل می دهند. در مکتب شیعه نیز برای حکومت مطلوب و آرمانی اسلامی، قلمروی پیش بینی شده و البته برخی عرصه ها نیز ازاین قلمرو مستثنا گردیده است.
شیخ طوسی، فقیه و متکلم شیعی، سعی در تبیین حوزه اختیارات حکومت داشته و از زاویه فقه و کلام، در این راستا تلاش وافری کرده است.وی همچنین در این زمینه برای رهروان خود تکالیفی ارائه کرده و بعضا در حیطه حکومتی دولت نامطلوب، به تعبیر فقهای شیعه، «حکومت جائر» ، راهکارهایی را برای مردم و فقهای دین مطرح کرده است.
۱ـ۱) تحقق حاکمیت خدا در جامعه
حکومت مطلوب و مشروع از منظر شیخ، حکومتی است که بر اساس حاکمیت خداوند تحقق پذیرفته باشد و خداوند نیز در دنیا، ایفای این نقش مهم را بر عهده پیامبران و امامانی نهاده است که دارای ویژگی های خاصی هستند تا در پرتو آنها، بتوانند بدون انحراف از قوانین و احکام الهی، جامعه اسلامی را رشد و شکوفایی بخشیده و آن را به سوی اعتقاد به دین و مکتب الهی سوق دهند.در حقیقت، خداوند این لطف را در مرحله تمیز و تشخیص امام و حاکم جامعه اسلامی توسط مردم، برخود واجب کرده و با ارائه طریق، مردم را در شناخت آن رهبر، ارشاد نموده است( طوسی، ۱۴۰۵، ج ۱: ۲۰۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1400-07-27] [ 07:19:00 ب.ظ ]




او در قسمتی دیگر از مقدمه لزوم وجود ملوک را ضروری می داند و اطاعت از پادشاهان را از ارکان دین می داند و از میان خصلتها عدل را برای پادشاهان گرانبهاترین موهبت و حلیت می داند. (همان : ۶) شمشیر ملوک را از جمله وسائلی می داند، که می تواند باعث اشاعه ی عدل در جامعه گردد. و معتقد است هر کسی که دین او صاف تر و خالص تر باشد جانب ملوک را بیشتر نگاه می دارد. در دیباچه مترجم در توضیح آیه «لقد ارسلنا رسلنا بالبیناتٍ و انزلنا معهُمُ الکتابَ و المیزانَ لیقومَ النّاسُ بالقسط و انزلنا الحدیدَ فیه بأسٌ شدیدٌ و منافعُ للناس» این گونه می نویسید:«نظم این آیت پیش از استنباط و رویّت چون متباعدی می نماید، که کتاب و ترازو و آهن به یکدیگر تناسب بیشتر ندارند، امّا پس از تامّل غبار شهبت و حجاب ریبت برخیزد و معلوم گردد که این الفاظ به یکدیگر هر چه متناسب تر است و هر کلمتی را اعجازی هر چه ظاهرتر، چه بیان شرایع به کتاب تواند بود، و تقدیم ابواب عدل و انصاف به ترازو و حساب و، تنفیذ این معنای به شمشیر. و چون مقرّر گشت که مصالح دین بی شکوه پادشاهان اسلام نامرعی است و نشاندن آتش فتنه بی مهابت شمشیر آبدار متعذّر، فرضیّت طاعت ملوک را، که فواید دین و دنیا بدان باز بسته است، هم شناخته شود؛ و روشن گردد که هر که دین او پاک تر و عقیدت او صافی تر در بزرگداشت جانب ملوک و تعظیم فرمان های پادشاهان مبالغت زیادت واجب شمرد.»(همان، ۵ ) همانطور که در مقدمه ذکر شد کتاب« کلیله و دمنه» کتابی است در جهت آموزش قوانین سیاسی در امر جهان داری و حمکرانی که در قسمت های مختلف به شیوه های گوناگون به این امر پرداخته است. اولین موضوعی که در بیان سیاست در«کلیله و دمنه» می توان به آن پرداخت موضوع پادشاهی و ویژگی های پادشاه و حکمران است.که با شناختن و پی بردن به این ویژگی ها می توان در کل به یک نظام کشورداری رسید.کتاب «مرزبان نامه» ویژگی یک پادشاه خوب را چنین ترسیم می کند: « بدان ای پادشاه که پاکیزه ترین گوهری که از عالم وحدت با مرکبات عناصر پیوند گرفت، خرد است و بزرگترین نتیجه از نتایج خرد خلق نیکوست و اشرف موجودات را بدین خطاب شرف اختصاص می بخشد و از بزرگی آن حکایت می کند، وإنًََکَ لَعَلَی خٌلقٍ عظیمٍ، خلق نیکوست که از فضیلت آن بفوز سعادت ابدی وسیلت توان ساخت و نیازمندترین خلایق به خلقیت پسندیده و گوهر پاکیزه پادشاهانند که پادشاه چون نیکو خوی بود، جز طریق عدل و راستی که از مقتضیات اوست، نسپرد و الا سنت محبوب و شریعت مرغوب ننهد وچون انتهاج سیرت او برین منهاج باشد، زیردستان و رعایا در اطراف و زوایای ملک جملگی در کنف امن و سلامت مانند و کافّه خلایق باخلاق او متخلّق شوند تا طوعاً او کرهاً خوناَ او طمعاً با یکدیگر رسم انصاف و شیوۀ حق نگاه دارند و اختلاف و تنافی که از طبایع آدمی زاد را انطباع بر آن داده اند به اتفّاق و تصافی متبدّل گردد.» ( مرزبان نامه، ۱۳۸۵: ۴۷-۴۶) این کتاب در ادامه نکوهیده ترین خصلت برای پادشاهان را سفلگی و اسراف کردن در بذل و بخشش مال می داند. و همچنین اینکه بدون تفکر و تأمل دستوری دهند و آن را اجرا کنند، زیرا این کتاب معتقد است فرمان پادشاه نباید تغییر کند. و دیگر اینکه پادشاه نباید از مشورت کردن و نصیحت طلبیدن ابا کند. ( مرزبان نامه، همان ، ۴۸-۴۷ ) کتاب«پنجاکیانه»نیز ویژگی و اوصاف پادشاه را این گونه شرح می دهد. «از اوصاف و علامات پادشاهی در آن دلاوری طبیعی، و غرور و همت بلند است که اصلا کمی نپذیرد، و به نفس خود کار کردن به نهجی که هیچ کس سر راه نتواند گرفت، و از روی طمع به هیچ کس فروتنی نکردن، و خشمگینانه و متکبرانه راه رفتن، و از مردانگی خوشحال بودن، و غم نخوردن و به هیچ کس دست پیش نیاوردن، و از کسی نترسیدن، و خوش آمد گفتن، و سلاح نپوشیدن، و زینت دادن سلاح به تردد، و چالاکی نمودن، و هیچ کس را اطاعت نکردن، و از همه کس جدا بودن و تنها نخوردن، و تردد نمودن برای لذتی که از نفع رسانیدن به غیر حاصل آید، و زبونی نکردن و بی دستگاه نبودن، و به اعتبار بودن، و غم و تمیار قلعه ها نداشتن، و از جمع و خرج فارغ بودن، و تنزل و نقصان نپذیرفتن، و در حکم کسی نبودن، و از بزرگی شأن هیچ کس در آن مجال دخل نداشتن، و به مشورت محتاج نبودن، و از زدن و کشتن خود را پیراستن، و در صاحبی کردن و خوردن از همه کس ممتاز بودن، و همه چیزها و کارها به حضور خود کردن، و هیچ غالبی و ترساننده ای نداشتن، و از سپاه و جمعیت بی نیاز بودن، و محتاج به چند اول و امثال آن نبودن، و گنجایش مذمت نداشتن، و به آموختن و اندوختن تیرهای افسون محتاج نبودن و با وجود قدرت مخالفت نداشتن نوکران در حکم؛ طعمه را خود پیدا کردن، [و] به فراغ خاطر خوردن، و به جای خود آرام گرفتن، و دایم سربلند بودن.» (خالقداد،۱۳۶۲: ۱۳)
پایان نامه - مقاله - پروژه
اما با نگاهی کلی به بابهای مختلف«کلیله و دمنه»می توان دریافت که این کتاب به شیوه های گوناگون، چه به صورت صریح و واضح یا در لفافه و به صورت سر بسته می خواهد نظام کشورداری صحیح را به ملوک و کسانی که در صدر قدرت هستند آموزش دهد، و این نظر را که سیاست و اخلاق با هم در یک جا جمع نمی شوند را نقض کند. و نکاتی را بیان کندکه برای هر حکومتی با هر طرز دید و آئین و سننی همیشه اصولی اساسی و کاربردی هستند و با به کار بستن آنها هر حکومتی می تواند یک حکومت آرمانی و ایده آل باشد. به نظرمی رسد همین خصیصه ی کلیله و دمنه است که باعث مقبولیت او در میان اکثر جوامع گشته است و همین امر سبب گشته که دوبلوا «کلیله و دمنه» را نمونه ایی از منابع معتبر تاریخ روابط تمدنها بنامد.(دوبلوا، ۱۳۸۲: ۵)
ترسیم شخصیت پادشاه در کتاب «کلیله و دمنه » حول چند محور اساسی می چرخد. اولین محور این است که پادشاه باید اطرافیان خود را درست و بر اساس کار آیی آنها انتخاب کند. دوم اینکه در تصمیمات خود شتاب نکند و ابتدا آنها بر عقل و درایت خود عرضه کند، و بعد تصمیم نهایی را اخذ نماید. سوم اینکه در حوادثی که ممکن است اتفاق بیفتد، آغاز و انجام هر یک را در نظر داشته باشد. به زبان دیگر پادشاه باید بر مسائلی که اطراف او ممکن است رخ دهد محیط باشد. چهارمین ویژگی مورد تاکید این است، که شاه باید بر اساس عدالت رفتار کند، عدل را در همه ی کارهای خود سر لوحه قرار دهد. در آخر مهمترین ویژگی برای پادشاه را حلم و بردباری در برابر حوادث و رخدادها می داند. وبرای بیان این اغراض آنها را در غالب حکایاتی شیرین می ریزد. فراز و فرود شخصیت شاه در کتاب «کلیله و دمنه» را می توان در چند حکایت اصلی مورد بررسی قرار داد. حکایت«شیر و گاو»، حکایت «بازجست کار دمنه»، حکایت «شیر و شغال»، حکایت «پادشاه و برهمنان» و حکایت «شاهزاده و یاران او». ما ابتدا خلاصه ی این ابواب را بیان می کنیم و به تجزیه و تحلیل آنها می پردازیم و در پایان به شاخصه های کلی حکومت می پردازیم که مد نظر «کلیله و دمنه» است، و آنها را از کل کتاب استخراج کرده، وبا متن سه کتاب «ترجمه ی عربی ابن مقفع» و کتاب «پنجا کیانه » و کتاب «داستانهای بیدپای» مقایسه کنیم.
خلاصه ی باب « شیر و گاو»
در باب نخستین به داستان « شیر و گاو » بر می خوریم. در این باب دمنه یکی از قهرمانان اصلی حکایت است که سر رشته کارها و حوادث به دست او رقم می خورد. حکایت از این قرار است که شیر با شنیدن صدای گاو می ترسد اما این ترس را بروز نمی دهد. اولین حرکت دمنه این است که به شیر نزدیک می شود و می خواهد علت نگرانی و تشویش او را بفهمد. کلیله او را از این کار باز می دارد اما دمنه حاضر نیست دست از تصمیم خود بردارد. دمنه به تغییر حال شیر پی برده است او نزد شیر می رودو اظهار ارادت می کند و شمه ای از زیرکی و هوشمندی خود را به شیر نشان می دهد و با اندکی تواضع و تکریم نظر شیر را به خود جلب می کند. و به تدریج با او مانوس و مالوف می شود وقتی از علت نگرانی شیر آگاه می شود او را به آرامش دعوت می کند و می گوید همیشه صدای بلند نشانه ی قوت نیست. او گاو را به شیر معرفی می کند. و در طی مدت کوتاهی گاو به وسیله خرد خود یکی از مقربین دربار شیر می گردد. همین امر باعث حسادت دمنه و وسیله ای برای توطئه چینی و تضریب او می گردد. «دست حسد سرمه ی بیداری در چشم وی کشید و فروغ خشم آتش غیرت در مفرش او پراکند تا خواب و قرار از وی بشد.» ( منشی، ۱۳۸۱: ۷۴ ) دمنه از کرده ی خویش یعنی آوردن گاو نزد شیر پشیمان می شود، و از این به بعد حسد محرک اصلی دمنه می گردد، و قصد از میان برداشتن رقیب را می کند. به دروغ از سر کشی گاو و خلوت او با امیران و لشکریان می گوید. و با سخنانی نزد شیر او را نسبت به شنزبه (گاو) بدبین می کند. بعد نزد گاو می رود و از خطری که او را از جانب شیر تهدید می کند سخن می گوید و او را نیز می فریبد. و عاقبت بر اثر دو بهم زنی دمنه، شنزبه( گاو ) به وسیله شیر کشته می شود. در آخر شیر از توطئه دمنه با خبر می شود، و عاقبت فزونخواهی و آز دمنه با مجازات او توسط شیر خاتمه می یابد.
بررسی شخصیت شیر ( پادشاه ) در باب «شیر و گاو »
در این حکایت می بینیم چند عمل منفی از شیر سر می زند. اول اینکه در ابتدای حکایت شیر با شنیدن اندکی از چرب زبانی دمنه سریعاً و بدون شناخت و تعقل به دمنه اعتماد می کند «چون شیر سخن دمنه بشنود معجب شد، پنداشت که نصیحتی کرد، روی به نزدیکان خویش آورد و گفت: مرد هنرمند با مروّت اگرچه خامل منزلت و بسیار خصم باشد به عقل و مروّت خویش پیدا آید در میان قوم، چنانکه فروغ آتش اگرچه فروزنده خواهد که پست سوزد به ارتفاع گراید. دمنه بدین سخن شاد شد و دانست که افسون او در گوش شیر موثّر آمد.» (منشی، همان: ۶۸) دومین اشتباه شیر این است که بدون شناخت و آزمودن دمنه راز خویش را با او در میان می نهد و بدون فکر و سبک وسنگین کردن قضایا تنها با تکیه بر سخنان مشاوری ناکار آمد تصمیم گیری می کند. سوم اینکه رای شیر سست و شخصیت او متزلزل است ابتدا تصمیمی می گیرد و هنگامی که کار از کار گذشته پشیمان می شود. مثلا شیر وقتی که دمنه را به دنبال صاحب صدا می فرستد تازه از کرده خویش پیشمان می شود و با خود می اندیشد: «در امضای این رای مصیب نبودم، چه هر که بردرگاه ملوک بی جرمی جفا دیده باشد و مدّت رنج و امتحان او دراز گشته، یا مبتلا بوده به دوام مضّرت و تنگی معیشت، و یا آنچه داشته باشد از مال و حرمت به باد داده، و یا از عملی که مقلّد آن بوده ست معزول گشته، یا شرّیری معروف که به حرص و شره فتنه جوید و به اعمال خیر کم گراید، یا صاحب جرمی که یاران او لذّت عفو دیده باشند و او تلخی عقوبت چشیده، یا در گوش مال شریک بوده باشند و در حقّ او زیادت مبالغتی رفته، یا در میان أکفا خدمتی پسندیده کرده و یاران در احسان و ثمرت بروی ترجیح یافته، و یا دشمنی در منزلت بروی سبقت جسته و بدان رسیده یا از روی دین و مروّت اهلیّت اعتماد و امانت نداشته، یا در آنچه به مضرّت پادشاه پیوندد خود را منفعتی صورت کرده، یا به دشمن سلطان التجا ساخته و دران قبول دیده، به حکم این مقدمات پیش از امتحان و اختیار تعجیل نشاید فرمود پادشاه را در فرستادن او به جانب خصم و محرم داشتن در اسرار رسالت. و این دمنه دوراندیش است و مدتی دراز بر درگاه من رنجور بوده است. اگر در دل آزاری باقی است ناگاه خیانتی اندیشد و فتنه ای انگیزد.» (منشی، همان: ۷۲-۷۱)
در این جا می بینیم که شیر ابتدا عمل را انجام داده بعد به چاره اندیشی می پردازد. اما با همه این تفاصیل در ادامه باز هم مرتکب همین خطا می شود. وقتی که گاو در دستگاه شیر دارای قرب و منزلت می گرددو همین امر باعث حسادت دمنه می شود. در پنچاکیانه آمده که دمنه به خاطر دروغی که به شیر درباره گاو و احوالات او گفته بود در دستگاه شیر مهجور شد و همین امر باعث حسادت و توطئه چینی دمنه گردید. (خالقداد، ۱۳۶۳: ۳۹)
در ادامه وقتی که دمنه برای دومین بار بر محضر شاه می رود و شیر را علیه گاو می شوراند. شیر با آن همه دوستی و شفقتی که نسبت به شنزبه پیدا کرده است، بدون تفکر و تعقل در جوانب امرو تحقیق در صحت مطلبی که دمنه به او در مورد گاو رسانده مرتکب خطای گذشته می شود. «و چندان که او را افگنده دید و در خون غلتیده، و فورت خشم تسکینی یافت، تامّلی کرد و با خود گفت: دریغ شنزبه با چندان عقل و کیاست و رای و هنر نمی دانم که در این کار مصیب بودم در آنچه از او رسانیدند حق راستی و امانت گزاردند یا طریق خائنان بی باک سپرند.» (منشی، ۱۳۸۱: ۱۲۳)
بنابراین اولین چیزی که از این حکایت می توان برداشت کرد شخصیت سست و نا پایدار شیر است، که نماد پادشاه است. و انسان را ناخود آگاه به یاد شخصیت سلطان مسعود در کتاب تاریخ بیهقی می اندازد. اما در نگاه کلی به این حکایت می توان گفت که این داستان زنگ خطر و هشداری در مورد رفتار پادشاه است، و می خواهد بگوید اگر پادشاه حتی یک لحظه غفلت ورزد به سرگذشت شیر در کتاب «کلیله و دمنه » دچار می شود.
خلاصه ی باب « باز جست کار دمنه »
در این باب دمنه در جایگاه اتهام قرار می گیرد، و حکایت چنین شکل می گیردکه پلنگ سخنان کلیله و دمنه و اقرار دمنه را می شنود. نزد مادر شیر می رود، و او را از وقایع آگاه می گرداند مادر شیر قضیه را با پسر در میان می نهد و او را چنین نصیحت می کند: «شهادت هیچ کس برو مقنع تر از نفس او نیست. و سخن ملک دلیل است بر آنچه دل او بر بی گناهی شنزبه گواهی می دهد و هر ساعت قلقی تازه می گرداند و بر خاطر می خواند که این کار بی یقین صادق و برهان واضح کرده شده ست. و اگر در آنچه به ملک رسانیدند تفکّری رفتی و بر خشم و نفس مالک و قادر توانستی بود و آن را بر رای و عقل خویش باز انداختی حقیقت حال شناخته گشتی.» (منشی: همان، ۱۲۹) و با این سخن پسر را به اشتباه خویش می آگاهاند. در ادامه وقتی که شیر دمنه را احضار می کند او را به دست قاضیان می سپارد تا در مورد او تفحص کنند. «او را بقضات باید سپرد تا از کار او تفحّص کنند، چه در احکام سیاست و شرایط انصاف و معدلت بی ایضاح بیّنت و الزام حجّت جایز نیست عزمیت را در اقامت حدود بامضا رسانیدن.» (منشی،۱۳۸۱: ۱۳۴)
شیر در این باب به یک نوع بلوغ سیاسی رسیده است. حتی وقتی مادر شیر می ترسد که دمدمه های دمنه دوباره در شیر موثر واقع شود و از او می خواهد که بیشتر از این به دمنه مهلت ندهد. شیر قبول نمی کند و نمی خواهد دوباره اشتباهش را تکرار کند. و این گونه می گوید: «و اگر بظنّ خیانت اهل هنر و از باب کفایت را باطل کنم حالی فورت خشم تسکینی یابد، لکن غبن آن به من باز گردد.» (همان، ۱۴۱) در آخر حکایت نیز وقتی در پی تفحص های بسیار گناه دمنه معلوم گشت او را زندانی کرده و به سزای عمل خویش رساند.
بررسی شخصیت پادشاه در باب «بازجست کار دمنه »
در باب «شیر و گاو » شخصیت پادشاه سست و متزلزل بود. حال باید این شخصیت اصلاح شود. در باب«بازجست کار دمنه» شیر به بلوغ سیاسی رسیده و نکات منفی را که در باب پیشین به آنها اشاره کردیم دیگر از او سر نمی زند. اکثر محققان این باب را، بابی ایرانی می دانند، و معتقدند ابن مقفع به خاطر اینکه باب «شیر و گاو» را از لحاظ اخلاقی ناقص می بیند و در آن عاقبت دمنه مشخص نشده است، آن را به کتاب اضافه می کند. با اینکه در ایرانی بودن این باب شکی نیست، باید اظهار داشت که این شخصیت پرورش یافته را ابن مقفع از بابهای دیگر کتاب مثل باب « شیر و شغال» گرفته است. زیرادر باب«شیر و شغال» نیزاین روند ادامه می یابد.
پس می توان گفت در باب «بازجست کار دمنه» نقش شاه همان نقش پر رنگ ومعقول است که در باب «شیر و گاو» در پی رسیدن و معرفی آن است. یعنی قدرت مطلقه شاه که همه حتی بزرگانی چون پلنگ در مقابل چنین قدرتی تسلیم می شوند. و وقتی مادر شیر از پلنگ در خواست می کند که علیه دمنه شهادت دهد پلنگ برای تملق و برای اینکه با نظر شاه مخالفت نکند این چنین می گوید « اگر مرا هزار جان باشد، فدای یکساعته رضا و فراغ ملک دارم از حقوق نعمتهای او یکی نگزارده باشم، و در احکام نیک بندگی خود را مقصر شناسم. و من خود آن منزلت و محلّ کی دارم که خود را در معرض شکر آرم و ذکر عذر بر زبان رانم.» ( منشی، همان: ۱۵۵)
خلاصه ی باب « شیر و شغال »
حکایت از این قرار است که شغالی که روی از دنیا بگردانیده بود، توسط شیر به امر وزرات می رسد. و یکی از معتمدین شیر می گردد، به نحوی که شیر در انواع مهمات با او به مشورت می پردازد. همین امر باعث حسادت اطرافیان و توطئه و دسیسه چینی آنها می شود. شغال را به دزدی گوشتی که چاشت شیر بود، متهم می کنند و او را به این اتهام موقوف می کنند. در این حکایت نیز مثل حکایت «باز جست کار دمنه» شیر دست به تحقیق می زند و به شغال فرصت پاسخگویی می دهد. «شیر بدو پیغام دادکه : اگر این سهو را عذری داری بازنمای. جواب درشت بی علم شگال برسانیدند.» (منشی، همان: ۳۱۹)
شباهت دیگر باب «شیر و شغال» به باب «بازجست کار دمنه» نقش مادر شیر در آگاه کردن پسر است. در این باب نیز مادر شیر وقتی از ماجرا با خیر می شود، نزد پسر رفته و او را از عمل خویش می آگاهاند.و در انتها می بینیم که وزیر کاردان شیر یعنی شغال از مهلکه جان سالم به در می برد و بر خلاف داستان «شیر و گاو» که شنزبه فدای دسیسه چینی دمنه می شود، بی گناهی شغال بر شیر ثابت می شود. سخن حکمت آموز این باب این است که : «امضای حکم پس از شنودن سخن متظلّم نیکوتر آید.» (همان : ۳۲۹)
بررسی شخصیت شاه در باب «شیر و شغال »
در این حکایت وزیری بر اثر حسادت اطرافیان مورد تهاجم و تهمت قرار می گیرد. از این حیث این باب شبیه باب « شیر و گاو » است. و پادشاه برای روشن شدن مطلب با طمانینه دست به تحقیق و تفحص می زند و از این جهت هم این حکایت به باب « بازجست کار دمنه » شبیه است. اما موضوع جدیدی که در این باب به آن می پردازد این است که شاه این بار وزیر خود را بر اساس شایستگی و کار ایی او بر می گزیند، و وقتی مورد حسد قرار می گیرد با طمانینه و تفحص جوانب امر را بررسی و به نتیجه ی معقول و نهایی دست می یابد. واما نکته ی جالبتر این جاست که با اینکه این حکایت از دومین منبع کتاب «کلیله و دمنه» یعنی «مهابهارتا» اقتباس شده است ( دوبلوا، ۱۳۸۲: ۳۸) باز درپی تبیین همان موضوع باب نخست می باشد. پس تا این جا می توان گفت کتاب کلیله و دمنه در پی تبیین این مسائل بوده است ۱- پادشاه باید در انتخاب اطرافیان خود مخصوصا مشاور و وزیر نهایت دقت را داشته باشد.۲- پادشاه در قضاوتهای خود باید بر اساس عقل و منطق و عدالت پیش رود.۳- پادشاه باید اسرار خویش را نزد هر کسی فاش نکند.
بعد از بیان این مسائل نوبت به بیان نیکوترین خصلت برای پادشاه می باشد.کتاب «کلیله و دمنه» معتقد است که نیکو ترین خصلت برای کسی که به مسند کشورداری می رسد حلم است و دلیل خود را این گونه بیان می کند: «نیکوتر سیرتی و پسندیده تر طریقتی ملوک را، که هم نفس ایشان مهیب و مکرّم گردد و، هم لشکر و رعیّت خشنود و شاکر باشند و، هم ملک و دولت ثابت و پای دار، حلم است. قال اللّه تعالی: و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک؛ و قال النّبّی علیه السّلم: من سعاده المرء حسن الخلق؛ زیرا که بفواید سخاوت یک طایفه مخصوص توانند بود و، به شجاعت در عمرها وقتی کار افتد، امّا به حلم خرد و بزرگ را حاجت است و منافع آن خاصّ و عامّ و لشکر و رعیّت را شامل.» (منشی،۱۳۸۱: ۳۴۷) این مطلب را درباب «پادشاه و برهمنان» بیشتر توضیح می دهد.
خلاصه ی باب «پادشاه و برهمنان»
در ابتدای این حکایت می بینیم که رای از برهمن می خواهد که برای او روشن کند که کدام خصلت برای پادشاه از خلصت های دیگر ستوده تر است. و برهمن در پاسخ حکایت «پادشاه و برهمنان» را نقل می کند. داستان از این قرار است که:
پادشاهی هبلار نام، شبی هفت بار خوابی ترسناک دید. با دیدن این خواب ها هراسان شد. صبح برهمنانی را که در در بار او بودند صدا زد و خواب ها ی خود را به آنها عرضه کرد و از آنها در خواست کرد که خواب او را تعبیر کنند. براهمه برای این کار از او فرصتی خواستند. و در خلوت با خود اندیشیند که این پادشاه هزار کس از ما را کشته پس این بهترین فرصت است که کینه خود را از او بگیریم. با نقش ای از پیش تعیین شده تصمیم گرفتند خواب پادشاه را چنین تعبیر کردند. «طریق آنست که در این باب سخن هر چه درشت تر و بی محاباتر رانیم و او را چنان بترسانیم که هر اشارت که کنیم از آن نتواند گذشت. پس گوییم که آن خون که شخص تو رنگین کرد شرّ آن بدان دفع شود که طایفه ای را از نزدیکان خویش بفرمایی تا به حضور ما بدان شمشیر خاصّه بکشند؛ و اگر تفصیل اسامی ایشان پرسد گوییم جوبر پسر، و ایران دخت مادر پسر، و بلار وزیر، و کاک دبیر، و آن پیل سپید که مرکب خاصّه است، و آن دو پیل دیگر که خاطر او بدیشان نگرانست، و آن اشتر بختی که در شبی اقلیمی ببرّد، جمله را شمشیر بگذراند و شمشیر را نیز بشکنند و با ایشان در زیر خاک کنند، و خون های ایشان در آب زنی ریزند و ملک را ساعتی دران بنشانیم، و چون بیرون آید چهار کس از ما از چهار جانب او در آئیم و افسونی بخوانیم و بر وی دمیم و از آن خون بر کتف چپ او بمالیم، پس اندام او را پاک کنیم و بشوییم و چرب کنیم و ایمن و فارغ به مجلس ملک بریم.» (منشی، همان: ۳۵۳-۳۵۲)
وقتی این مطلب را با شاه بازگو کردند. شاه بسیار ناراحت وبی قرار شد. بلار وزیر تغییر حال شاه را در یافت و آن را با ایران دخت در میان نهاد. ایران دخت نیز شاه رفت و با الحاح زیاد قضیه را از شاه پرسید. شاه هم ماجرای خواب خود و تعبیر برهمنان را برای او نقل کرد. ایران دخت نیز که با فراست خود قضیه را دریافته بود بنابراین از شاه خواست که برای امتحان هم که شده خواب خویش را نزد حکیمی دانا که از لحاظ دیانت بردیگران راجح است باز گوید. اگر تعبیر او نیز مانند براهمه دیگر بود پس کارهایی را که لازم است انجام دهد، و اگر غیر از آن بود دشمنی و کینه براهمه بر همگان آشکار خواهد شد. پادشاه نیز این سخن را پذیرفت. حکیم دانا تعبیر خوشایندی از خواب پادشاه ارائه داد. با گذشت زمان خواب پادشاه به گونه ای که حکیم دانا بیان کرده بود تعبیر شد. نصر الله منشی حظی را که پادشاه باید از این حکایت برچیند این گونه بیان می کند که : «باید که پادشاه نا اهل را محرم اسرار ندارد و تا خردمندی آزموده نباشد در مهمّی با او مشورت نفرماید، و از مجالست بی باک بدگوهر بر اطلاق پرهیز کردن فرض شناسد.» (همان، ۳۷۱)
در ادامه برای بیان این مساله که پادشاه باید مشاور و وزیر زیرک داشته باشد، حکایت را این گونه پی می گیرد که: بعد از آن ماجرا روزی شاه نزد ایران دخت بود. در این حین همسر دیگر پادشاه جامه ای زیبا پوشیده و از کنار آنها رد شد. شاه در آن لحظه میل به او پیدا کرد و شروع کرد به تعریف کردن از همین مسأله حسادت ایران دخت را برانگیخت و طبق برنج را بر سر شاه خالی کرد. شاه از این کار ایران دخت ناراحت و عصبانی شد و به بلار دستور داد که ایران دخت را گردن بزنند. اما از آنجایی که بلار وزیر و مشاوری زیرک و آینده نگر بود، با خود اندیشید: «در این کار مسارعت شرط نیست، که این زنی بی نظیر است و ملک از وی نشکیبد، و به برکت نفس و یمن رای او چندین کس از ورطه هلاک خلاص یافتند، و ایمن نیستم که ملک بر این تعجیل انکاری فرماید، توقّفی باید کرد تا قرار پیدا آید؛ اگر پیشمانی آرد زن بر جای بود مرا بران احماد حاصل آید، و اگر اصراری و استبدادی فرماید کشتن متعذّر نخواهد بود. » (همان، ۳۷۵)
و در ادامه داستان آینده نگری بلار نتیجه می دهد، و پادشاه از گفته خویش پشیمان می شود. در گفت گویی که بین بلار و پادشاه رد و بدل می شود بلار هر چه بیشتر شاه را مشتاق دیدار ایران دخت می کند و بالاخره خبر زنده بودن ایراندخت را به پادشاه می دهد. و پادشاه را این گونه تسکین می دهد. «زندگانی ملک دراز بادا در روی زمین او را نظیری نمی دانم و در آنچه به ما رسیده است از تواریخ نشان نداده اند، و تا آخر عمر عالم هم نخواهد بود، که با حقارت قدر و خسّت منزلت خویش بر آن جمله سخن فراخ می راندم و قدم از اندازه خویش بیرون می نهادم البتّه خشمی بر ملک غالب نگشت. ذات بزرگوار او چنان به جمال حلم و سکینت آراسته است و به زنیت صبر و وقار متحلّی، و جمال حلم و بسطت علم او بی نهایت و، جانب عفو او بندگان را ممهّد و، خیرات او جملگی مردمان را شامل و آثار کم آزادی و رأفت او شایع.» (همان، ۳۹۰)
بررسی نقش شاه در باب « پادشاه و برهمنان»
کتاب «کلیله و دمنه» با بیان این حکایت حلم و فرو بردن خشم و غضب را از ویژگی های اساسی برای پادشاه می شمارد. البته در این باب باید خاطر نشان کرد که نقش وزیر و مشاور کاردان و حلم و درایت او بر کارها برجسته تر از نقش شاه است. و در هر دو مرحله شاه با تلاش دو مشاور خویش یعنی ایران دخت همسر شاه و بلار وزیر از تردد و تصمیمات عجولانه خویش خلاصی می یابد. اما شاه این موضوع و پذیرفتن قول و موعظت اطرافیان از جانب خود را سعادت ازلی و مخصوص پادشاهان می داند.
«و هر کرا سعادت ازلی یار باشد مناصحت مخلصان و موعظت مشفقان را عزیز دارد و در کارها پیش از تامّل و تدّبر خوض نکند و موضع حزم و احتیاط را ضایع نگذارد.» (همان، ۳۷۱)
این نکته را می توان به دیگر حکایات و باب های «کلیله و دمنه» نیز تعمیم داد. مثلا در«باب زاغان و بومان»، ملک بومان چون از سعادت ازلی بی بهره است، پس سخنان و نصایح دلسوزانه وزیر و مشاور مشفق خویش را نمی پذیرد، و آن عاقبت بد برای او و دیگر بومان که سرنوشت شان را به دست ملک و پادشاه خویش سپرده اند رقم می خورد. در باب دیگر یعنی باب «شاه زاده و یاران او » این عقیده را مفصل تر بیان می کند. نکته ی قابل ملاحظه ی دیگری که در این باب به آن پرداخته شده است انتخاب به جا و صحیح خدمتکاران توسط پادشاه است. اگر پادشاه اطرافیان خود را درست برگزیند، این انتخاب درست می تواند حتی گاهی کشور را از ورطه ی نابودی نجات بخشند. حال ممکن است این شخص همسر پادشاه باشد یا وزیر او.
خلاصه ی باب « زرگر و سیاح»
ماجرا از این قرار است که: صیادان برای شکار چاهی را در بیابانی حفر کرده اند، از قضا ببری و بوزینه ای و ماری و زرگری در این چاه افتادند و گرفتار شدند. روزی سیاحی بر این بیابان گذر کرد، و از حال آنان واقف شد. با خود فکر کرد که بهتر است با خلاص کردن این مرد از این محنت برای آخرت خود ثوابی اندوخته کنم، بنابراین ریسمانی درون چاه آویخت تا او را نجات دهد. اما ابتدا بوزینه طناب را گرفت و بالا آمد و همچنین بعد مار و بعد ببر. وقتی هر سه بیرون آمدند به سیاح گفتند که تو نزد ما پاداشی خواهی داشت و هر یک نشانی محل زندگی خویش را به او دادند تا در موقع نیاز به کمک او شتابند. در پایان او را چنین نصحیت کردند که مرد زرگر را از چاه بیرون نیاور، زیرا که انسان است و انسان نیز موجودی بد عهد است علی الخصوص این مرد زرگر، به علاوه ما مدتی است که با او هم خانه هستیم و اخلاقش را می شناسیم. خلاصه سیاح سخن آنان را قبول نکرد، و بار دیگر ریسمان را درون چاه آویخت و این بار زرگر از چاه بیرون آمد. او نیز سیاح را ثناها گفت و از او خواست که هر وقت به شهر او آمد حتماً سراغ او را بگیرد تا بتواند کار سیاح را جبران کند.
مدتی سپری شد سیاح گذرش به شهر زرگر افتاد در بین راه بوزینه را دید و او برای جبران محبت سیاح به او قدری میوه داد. بعد ببر را دید. ببر به باغی رفت دختر امیر را گشت و گردنبد او را برای سیاح به عنوان پیش کش آورد. سیاح وارد شهر شد و به یاد زرگر افتاد. وقتی به خانه زرگر رفت بعد از احوال پرسی پیرایه ای را که ببر به او داده بود به زرگر نشان داد. زرگر چون در خدمت دختر امیر بود پیرایه را شناخت. و فرصت را برای نزدیکی هر چه بیشتر به شاه غنیمت شمرده به درگاه رفت و امیر را از ماجرا واقف گرداند، و بیان کرد که قاتل دختر امیر را یافته ام. ملک نیز از روی ظواهر گمان کرد که سیاح گناه کار است. بنابراین دستور داد او را به دار مجازات بیاویزند. در این حین مار سیاح را دید و از ما وقع مطلع شد و برای جبران گذشته به سیاح گفت که: پسر امیر را زخمی زده ام و تمام اطبا از معالجه ی او عاجز شده اند گیاهی به او داد و گفت اگر از تو راجع به آن پرسیدند این دارو را به پسر امیر بخوران تا او شفا پیدا کند. و خود بر بالای دیواری رفت و آواز داد که داروی پسر امیر نزد سیاح است. سیاح را پیش امیر بردند ابتدا داستان خود را بازگو کرد و بعد پسر امیر را علاج کرد. وقتی که بی گناهی او بر امیر ثابت شد امیر در عوض سیاح زرگر را بردار کرد. نصرالله منشی در پایان این گونه حکایت را تمام می کند «اینست مثل پادشاهان در اختیار صنایع و تعرف حال اتباع و تحرز از آنچه بر بدیهه اعتمادی فرمایند، که بر این جمله از ان خللها زاید». (همان، ۴۰۷)
بررسی نقش شاه در باب « زرگر و سیاح»
این باب نیز در بیان این اصل تلاش می کند که پادشاه باید مشاورین خود را درست انتخاب کند. زیرا همیشه بسیارند کسانی که به جهت کسب قدرت به شاه نزدیک می شوند، اما او وظیفه دارد در میان آنها صادق ترین را انتخاب کند. در این حکایت زرگر کسی است که برای نزدیک شدن به شاه حق نعمت گذشته را زیر پا می گذارد، و بدون اینکه از صحت حدس خود مطمئن شود سیاح را به عنوان قاتل دختر حاکم به بند می کشد. از این موضوع می توان این برداشت را دشت که، کسی که حق نیکی دوست خود را چنین جبران می کند چطور می تواند برای حاکم هم نشینی صادق باشد؟ این شخص در حوادث دیگر نیز ممکن است با سطحی نگری خود برای حاکم درد سر ساز باشد. با این تفاصیل این باب نیز مثل ابواب گذشته مهم ترین رکن برای انتخاب خدمتکار را مزّین بودن او به دانش و خرد و زیرکی می داند، زیرا معتقد است که شریف ترین انسان ها کسی است که پادشاه زمانه او را برگزیند پس پادشاه باید در انتخاب خود نهایت دقت را به کار برد چون این مقام زیبنده ی هر کسی نیست. «شریف و گزیده آن کس تواند بود که پادشاه وقت و خسرو زمانه او را برگزیند و مشرّف گرداند.» ( منشی، همان: ۴۰۰)
موضوع دیگری که در این باب به آن اشاره شده این است، حال که پادشاه در انتخاب اطرافیان خود دقت کافی را چاشنی کار کرده و به هر کسی بنا به استحقاقش سمتی عنایت کرده است باید در بزرگ داشت او نیز نهایت سعی خویش را به کار گیرد تا هیبت او در چشم مردم جای گیرد و طاعنان مجال دسیسه چینی علیه او را نداشته باشند. «و چون کسی بدین اوصاف پسندیده متحلّی بود و از بوته ی امتحان ین نسق که تقریر افتادمخلص بیرون آمد و اهلیّت درجات از همه ی وجوه محقّق گشت در تربیت ترتیب هم نگاه باید داشت، و به آهستگی در مراتب ترشیح و مدارج تقریب بر می کشید، تا در چشم ها در آید و حرمت او به مدّت در دل ها جای گیرد، و به یک تگ به طوس نرود، که بگسلد و طاعنان مجال وقیعت یابند.» ( همان، ۴۰۱)
خلاصه ی باب «شاه زاده ویاران او »
در راهی چهار کس با هم هم سفر می شوند. «یک پادشاه زاده و یک توانگر بچه زیبا و بازرگان بچه هشیار و برزیگر بچه ای توانا. همگنان در رنج غربت افتاده و فاقه و محنت دیده، روزی بر لفظ ملک زاده رفت که کارهای این سری به مقادیر آن سری منوط است و به کوشش و جهد آدمی تفاوتی بیشتر ممکن نشود؛ و آن أولی تر که خردمند در طلب آن خوض ننماید و نفس خطیر و عمر عزیز را فدای مرداری بسیار خصم نگرداند… شریف زاده گفت: جمال شرطی معتبر و سببی موکّد است ادراک سعادت را و حصول عزّ و نعمت را؛ و امانی جز بدان دالّت نپذیرد. پسر بازرگان گفت: منافع رای راست و فواید تدبیر درست بر همه اسباب سابق است، و هر که را پای در سنگ آید انتعاش او جز به نتایج عقل در امکان نیاید. … برزگر گفت: برکات کسب و میامن مجاهدت مردم را در معرض دوست کامی و مسرّت آرد و به شادکامی و بهجت آراسته گرداند و هر که عزیمت بر طلب چیزی مصمّم گردانید هر آینه برسد.» (منشی، همان: ۴۱۱)
چون به شهری رسیدند همگان به برزگر گفتند که ما خسته شده ایم و می خواهیم ثمره اجتهاد تو را ببینم برزگر به شهر رفت و جویا شد که در آن شهر هیزم از همه چیز گران تر است پس به کوه رفت و هیزم جمع کرد و با پول آن طعامی تهیه کرد و بر در شهر نوشت: « ثمرت اجهتاد یک روزه قوت چهار کس است. » (همان، ۴۱۱) نوبت به شریف زاده رسید. وقتی وارد شهر شد زن توانگری بر او گذشت و با یک نگاه شیفته ی او شد بنابر این برای او پیغام فرستاد: « اگر به جمال خود ساعتی میزبانی کنی من عمر جاوید یابم و ترا زیان ندارد. جواب داد: فرمان بردارم.» (همان، ۴۱۲) و بابت این کار صلتی پانصد درمی یافت، و بر دروازه شهر نوشت: « قیمت یک روزه جمال پانصد درم است.» (همان، ۴۱۲) روز دیگر نوبت بازرگان زاده بود. او متاع کشتی را که اهل شهر آن را نمی خرند تا ارزان شود، گران خرید و در همان روز نقد فروخت و صد هزار درهم سود کرد. و بر دروازه نوشت: « حاصل یک روزه خرد صد هزار درم است.» (همان، ۴۱۳) اما روز بعد نوبت پادشاه زاده شد. وارد شهر شد از قضا امیر آن شهر مرده بود. او بر گوشه ای ایستاد و نظاره کرد اما با جزع های دیگران همراهی نکرد، دربان او را به عنوان جاسوس گرفت و محبوس کرد. روز دیگر بزرگان شهر برای انتخاب وارث امیر جمع شدند. دربان به آنها گفت که این کار را در خفا انجام دهند، زیرا او دیروز جاسوسی را دست گیر کرده است. صلاح دیدند که او را ببینند ملک زاده را از حبس بیرون آورند و از نسب او پرسیدند او همه سوال ها را جواب داد، و حکایت خویش را باز گفت که وقتی پدرش مرد برادران او بر ملک مستولی شدند، و او برای احتراز از درگیری ترک وطن کرد. عده ای از بازرگانان او را شناختند و سخنان او را تایید کردند. و بزرگان شهر او را به عنوان امیر آن خطه برگزیدند. و این گونه آسان او پادشاه آن ولایت شد. بنابراین بر دروازه ی شهر نوشت: «اجتهاد و جمال و عقل آن گاه ثمرت دهد که قضای آسمانی آن را موافقت نماید، و عبرت همه جهان یک روزه حال من تمام است.» (همان، ۴۱۴)
بررسی نقش شاه در باب« شاهزاده و یاران او»
این داستان باب هجدهم کتاب کلیله و دمنه و قبل از خاتمه مترجم آخرین داستان کتاب است، و می توان آن را یک نتیجه گیری کلی برای تمام حکایات کلیله و دمنه دانست. در این داستان نصیحت برهمن به رای این است که «عقل عمده سعادت و مفتاح نهمت است و هر که بدان فضیلت متحلّی بود و جمال حلم و ثبات بدان پیوست سزاوار دولت و شایان عزّ و رفعت گشت. اما ثمرات آن به تقدیر ازلی متعلّق است.» (منشی، همان: ۴۰۸) به این ترتیب برهمن سه اصل را برای حکمرانی لازم می داند: ۱- عقل ۲- حلم ۳- ثبات با این همه در پایان علاوه بر این سه عامل تقدیر و قضای آسمانی را مهم ترین دلیل برای بقای ملک ذکر می کند، و این موضوع را پیش می کشد که اگر تقدیر الهی همراهی نکند آن سه اصل معتبر نیز برای ادامه ی پادشاهی بی معنی و پوچ خواهند بود. «اصل سعادت قضای آسمانی است و کلّی اسباب و وسایل ضایع و باطل است.» (همان، ۴۰۹) و با بیان این داستان شرط لازم و کافی را برای حکمرانی تقدیر ازلی و توکل به خدا می داند.
در هر حال نمی توان گفت که نقش پادشاه در کتاب «کلیله و دمنه» فقط به این چند داستان که مورد بررسی قرار گرفت محدود می شود؛ بلکه باید خاطر نشان کرد که تمامی داستان های این کتاب حاوی عبرت های بی شمار برای حاکمان است، که باید هر یک را با دیده ی تدبر و تفکر نگریست. و از تجربیاتی که با خواندن آنها حاصل می شود به موقع و به جا استفاده کرد، تا برای همیشه ملک پادشاه باقی بماند. همان گونه که برهمن در پایان می گوید: « چون برهمن بدینجا برسید و این فصول بپرداخت رای خاموش ایستاد و بیش سوال نکرد. برهمن گفت: آنچه در وسع امکان بود در جواب و سوال با ملک تقدیم نمودم و شرط خدمت اندر آن به جای آوردم. امیدوار یک کرامت می باشم، که ملک خاطر را در این ابواب کار فرماید که محاسن فکرت و حکمت جمال دهد، و فایده تجارت تنبیه است. و بدین کتاب فضیلت رای و رویت ملکانه بر پادشاهان گذشته ظاهر گشت، و در عمر ملک هزار سال بیفزود، و فرط خرد و کمال دانش او جهانیان را معلوم شد، و ذکر ملک و دولت او بر روی روزگار باقی ماند و به همه اقالیم عالم و آفاق گیتی برسید. » (همان، ۴۱۷)
عقاید باستانی هندیان بر این اساس است که انسان باید سه نوع هدف را در زندگی دنبال کند. دین و اخلاق، کار و سود و کامرانی جنسی و «پنجه تنتره» کتابی در بیان چگونگی دست یابی به این اهداف است (دوبلوا،۱۳۸۲ : ۴۳) کتاب «کلیله و دمنه» نیز که از همین منبع و منابع دیگر هندی بهره برده است، سعی در بیان این مسائل دارد، و با بیان تمثیل ها و افسانه هایی از زبان حیوانات سعی دارد مقصودی خاص را بیان کند.
در واقع می توان گفت این کتاب می خواهد به پادشاهان بیاموزد که در جهان سیاست و مسائل مربوط به آن چگونه خود را نگاه دارند و به اهداف خویش برسند.
با مطالعه کتاب «پنجه تنتره» در نگاه نخست پی می بریم که این کتاب، کتابی اخلاقی نیست. در این کتاب انواع نیرنگ ها و خیانت ها با تمام جزئیات و ریزه کاری های آن که لازمه رسیدن به مقاصد سیاسی هستند ذکر شده است. دومین منبع کتاب «کلیله و دمنه» یعنی «مهاباراتا» که چارچوب آن بر محور جنگ است، نیز از این خصیصه مستثنی نیست. اما هنگامی که ترجمه نصر الله منشی را با منابع اصلی آن مقایسه می کنیم به نظر می رسد او راهی دیگر را برای رسیدن به مقاصد سیاسی بیان کرده است، و آن سیاستی همراه با اخلاق است. و مسیر حکایات را با دیدی ایرانی پی می گیرد. در ابتدا پی رنگ داستان «شیر و گاو» چنین شکل گرفته است، که مداخله یک انسان حیله گر می تواند هم بستگی و اتحادی را ویران کند. در کتاب «پنجه تنتره» به مجازات دمنه اشاره نمی شود اما ایرانیان چون از نظر اخلاقی آن را کامل نمی بینند پس حکایت «بازجست کار دمنه» را به آن اضافه می کنند. محققان معتقدند که این حکایت را ابن مقفع به متن اضافه کرده است (دوبلوا، همان: ۴۱) دمنه به سزای عمل خویش می رسد چون که ایرانیان معتقدند پادشاه باید عادل باشد. در ادامه در داستان «شیر و شغال» و حکایت «پادشاه و برهمنان» باز هم همان سودجویی و حیله گری اطرافیان شاه و حسادت آنها در مورد بندگان ناصح پادشاه را می بنیم. اما این بار نوبت به آموزش یک خصلت پسندیده برای پادشاه است و آن خصلت پسندیده حلم و بردباری است. البته زیرکی وزرا را در این دو حکایت نباید نادیده گرفت. در واقع می شود گفت که با بیان این دو حکایت به نوعی به پادشاهان گوشزد می کندکه خدمتکاران ناصح و با کفایت را برگزینند. در داستان های پایانی کتاب یعنی حکایات «سیاح و زرگر» و «شاهزاده و یارانش» بعد از آموزش خردمندی و حلم ارزش نسبی خوشبختی و عنایت ازلی را بیان می کند، یعنی اینکه تا هنگامی که خداوند نخواهد تخت پادشاهی به هیچ کس نمی رسد. پس حال که این سمت یک عنایت ازلی است، پادشاه باید در نگاه داشت ملک و رعیت نهایت دقت و عدالت را داشته باشد تا حکومت او همیشه تحت حمایت حق باشد. بنابراین بعد از بیان تمام مسائل و ریزه کاریهای سیاسی خصایص معنوی را لازمه کار می بیند و با بیان داستان های «شاهزاده و یارانش» خردمندی و عقل را در مرتبه دوم قرار می دهد. و عنایت ازلی و توکل به ذات اقدس الهی را اصلی اساسی می نامند. و می نویسد: «ملک به عنایت ازلی و مساعدت روزگار توان یافت» (منشی،۱۳۸۱ : ۴۱۴ )
پادشاه موفق
همه کتاب هایی که درباره پادشاه، سیاست و بهترین حکومت نوشته شده اند، ویژگی هایی همچون خرد و عدالت و آینده نگری را از بهترین و برترین ویژگی یک حاکم می دانند. در کتاب قابوس نامه اثر عنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندربن قابوس بن وشمگیربن زیار به پسرش گیلانشاه در باب چهل و دوم این کتاب در آیین و شرط پادشاهی این گونه می گوید: « پس اگر پادشاه باشی پادشاهی پارسا باش و چشم و دست از حرم ومردمان [دور] دار و پاک شلوار باشد که پاک شلواری از پاک دینی است. و اندر هر کاری رای را فرمان بردار خرد کن و اندر هر کاری که بخواهی کردن نخست با خرد مشورت کن که وزیر الوزراء پادشاه خرد است و تا از وی درنگ بینی شتاب مکن. و به هر کاری که بخواهی کردن چون دروخواهی شدن نخست بیرون رفتن آن کار نگر و تا آخر نه بینی اول نبین.» (قابوس نامه، ۱۳۷۸: ۲۲۷).
هم چنین نظام الملک در کتاب سیاست نامه بنیان مملکت داری را بر عدل و دادگستری استوار می داند و این نکته را بارها به صورتهای گوناگون گوشزد می کند و معتقد است «ملک با کفر بپاید و با ظلم نپاید».
«و بر حقیقت خداوند عالم، خلدالله ملکه، بداند که اندر آن روز بزرگ جواب این حقایق که زیر فرمان اویند از او خواهند پرسید و اگر به کسی حوالت کند نخواهند شنید. پس چون چنین است باید که ملک این مهم به هیچ کس باز نگذارد و از کار خلق غافل نباشد.» (مقدمه سیاستنامه، ۱۳۷۵: ۳۳) این ویژگی ها نه تنها در حکومت اسلامی بلکه در تمام حکومتها به عنوان اصلی اساسی و بنیادی مطرح است و حتی گاهی به عنوان یک ایده آل و یک آرمان شهر در دنیای سیاست بازگو می شوند، و حکومتی مورد قبول و موفق است که تا حدودی آنها را رعایت کند. کتاب «کلیله و دمنه» نیز از این اصل مستثنی نیست. از دیدگاه این کتاب پادشاه موفق کسی است که رغبت به کارهای خیر داشته باشد و خدمتکاران خود را درست انتخاب کند و قدر خدمات آنها را بداند:
- «و پادشاه موفق آنست که کارهای او بایثار صواب نزدیک باشد و از طریق مضایقت دور؛ نه کسی را به حاجت تربیت کند و نه از بیم عقوبت روا دارد، و پسندیده تر اخلاق ملوک رغبت نمودن است در محاسن صواب و عزیز گردانیدن خدمتگاران مرضیّ اثر.» (منشی، ۱۳۸۱: ۱۳۳)
در ترجمه عربی این مطلب نیامده است.(ابن مقفع،۱۹۸۶: ۱۲۰)
در داستانهای بیدپای این مطلب نیامده است. (البخاری،۱۳۶۱: ۱۳۵)
در پنجاکیانه نیز این مطلب ذکر نشده است.
ویژگی دیگر پادشاه موفق این است که بر آغاز و انجام کارها محیط باشد. و اگر حادثه ای رخ داد قدرت جبران آن را داشته باشد.
- «و پادشاه موفق آنست که تأمل او از خواتم کارها قاصر نیاید و، نظر بصیرت او به اواخر اعمال محیط گردد و، نهمت به اختیار کم آزادی و ایثار نکوکاری مصرف دارد و، سخن بندگان ناصح را استماع نماید. » (منشی ،همان: ۳۷۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:16:00 ب.ظ ]




۳-استریک‌کردن ‌به ‌روش‌ شعاعی است [۳۷].

۱-۶-۳- حساسیت آنتی‌بیوتیکی

 

۱-۶-۳-۱- روش دیسک دیفیوژن[۵۳]

یک راه ساده برای تعیین حساسیت یک ارگانیسم به یک آنتی‌بیوتیک تلقیح آن به محیط کشت آگار است و اینکه به آنتی‌بیوتیک اجازه دهند تا در آگار محیط انتشار یابد. یک صفحه فیلتر که با یک آنتی‌بیوتیک آغشته شده است، به کار می‌رود و روی سطح پلیت آگار حاوی ارگانیسم مورد آزمایش قرار می‌گیرد. همین‌طور که ماده از کاغذ صافی به آگار انتشار می‌یابد؛ غلظت به نسبت مجذور فاصله انتشار یافته کاهش می‌یابد. در فواصل خاصی از هر دیسک آنتی‌بیوتیک تا حدی رقیق شده که دیگر مانع رشد میکروب‌ها نمی‌شود. تأثیر یک آنتی‌بیوتیک خاص با وجود مناطق ممانعت از رشد نشان داده می‌شود. این هاله‌های ممانعت به صورت مناطق شفاف در اطراف دیسکی که ماده ضدمیکروبی از آن انتشار یافته، دیده می‌شوند. قطر هاله‌ها را می‌توان با یک خط‌کش اندازه گرفت و نتایج چنین آزمایشی یک آنتی‌بیوگرام را ایجاد می‌کند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
روش انتشار در آگار استفاده گسترده‌ای دارد و راه ساده‌ای برای بررسی یک ماده است تا تعیین شود که آیا فعالیت ضدمیکروبی مهمی دارد یا خیر. البته اندازه هاله ممکن است با چگالی یا ویسکوزیته محیط کشت، سرعت انتشار آنتی‌بیوتیک، غلظت آنتی‌بیوتیک موجود در دیسک کاغذی، حساسیت ارگانیسم به آنتی‌بیوتیک و واکنش بین آنتی‌بیوتیک و محیط کشت تغییر کند.

۱-۶-۳-۲- روش حداقل غلظت ممانعت کننده رشد [۵۴] (MIC)

حداقل غلظت ممانعت کننده (MIC) که کمترین غلظتی از یک آنتی‌بیوتیک است که هنوز می‌تواند از رشد یک ارگانیسم خاص جلوگیری کند، با بهره گرفتن از روش‌های رقیق‌سازی قابل تعیین است. این روش غلظتی از یک آنتی‌بیوتیک را که در جلوگیری از رشد پاتوژن مؤثر است، مشخص می‌کند و مقداری از آنتی‌بیوتیک را که می‌تواند در کنترل عفونت در بیمار مؤثر باشد، نشان دهد.
یک تلقیح میکروبی استاندارد به لوله‌های حاوی رقت‌های متوالی از آنتی‌بیوتیک انجام می‌شود و رشد میکروارگانیسم‌ها با تغییر کدورت نشان داده می‌شود. در این روش نقطه شکست یا حداقل غلظت ممانعت کننده از آنتی‌بیوتیک که جلوی رشد میکروارگانیسم‌ها به بروتنی را می‌گیرد، تعیین می‌شود. MIC را با بهره گرفتن از یک غلظت آنتی‌بیوتیک با مقایسه نرخ رشد میکروارگانیسم‌ها در لوله‌های کنترل و تیمار شده با آنتی‌بیوتیک می‌توان تعیین کرد. افزایش در کدورت می‌تواند رشد میکروارگانیسم‌ها و این حقیقت را که آنتی‌بیوتیک درآن غلظت در رشد میکروارگانیسم تأثیر منفی ندارد، نشان دهد. درحالی‌که نقص در رشد نشانگر این است که به آنتی‌بیوتیک در غلظت مشخص حساس بوده‌اند [۳۷].

۱-۷- گیاه‌شناسی

 

۱-۷-۱- خصوصیات گیاه شناسی راسته چتریان (Apiales):

اغلب گیاهان متعلق به راسته چتریان، به صورت گیاهان علفی، بوته­ای و درختچه­ای می­باشند. گل­ها دارای کاسبرگ­های کوچک و یا تحلیل رفته هستند. گلبرگ­ها آزاد به تعداد ۵ عدد و تعداد پرچم­ها نیز ۵ عدد می­باشند. مادگی گل دو برچه­ای و هر یک دارای یک تخمک هستند [۴۰ ،۴۵].

۱-۷-۲- خصوصیات گیاه شناسی خانواده چتریان (Apiaceae):

گیاهان متعلق به این خانواده اغلب علفی، بوته­ای پایا، دو ساله و یا یک­ساله هستند. ساقه­ها افراشته، دارای خطوط طولی برجسته و دارای لوله و یا مجرای ترشحی سرتاسری هستند. برگ­ها متناوب، دارای نیام بسیار رشد یافته و گاهی بزرگتر از پهنک است. پهنک برگ دارای بریدگی­های کم تا بریدگی­های شانه­ای عمیق و حتی بصورت رشته­ های نازک نخی شکل دیده می­شوند. کاسبرگ­ها تحلیل رفته و یا فاقد کاسبرگ، ۵ عدد گلبرگ با پهنک وسیع و ناخنک کوتاه، ۵ عدد پرچم زودرس که نسبت به سایر اندام گل بزرگ­تر است. مادگی گل دو برچه­ای که هریک واجد یک تخمک هستند. میوه به صورت فندقه که از دو مریکارپ به هم پیوسته تشکیل شده ­اند. گل­ها به صورت گل­آذین چتری ساده و یا مرکب آرایش یافته­اند. گیاهان متعلق به خانواده چتریان بیش از ۱۵۰ جنس و بالغ بر ۳۰۰۰ گونه می­باشند که عموما در مناطق معتدله دو نیمکره می­رویند. بیش از ۱۰۰ جنس از این خانواده در ایران گزارش شده است. اندام­های رویشی و زایشی گیاهان این خانواده دارای مجاری و یا کیسه­های ترشحی اسانس می­باشند [۴۰ ، ۴۵ ، ۴۶].

۱-۷-۳- ویژگی های گیاه شناسی طایفه Smyrneae:

اغلب گیاهان متعلق به این طایفه گیاهی، دارای برگ­های با تقسیمات متعدد، خطی بسیار باریک و نخی شکل، گل­آذین چتری مرکب، گل­ها دارای گلبر­های سفید رنگ، در حاشیه دارای دو لبه، با تقسیمات برگشته در پائین و تقریبا” دور از هم می­باشند. کاسبرگ­های گل متورم، کامل و تا حدی در برخی از جنس­ها دندانه­ای است [۴۰].
۱-۷-۴- ویژگی های گیاه شناسی شوکران‌ باغی: جنس شوکران‌باغی (Physospermum Cusson ex Juss.) متعلق به طایفه Smyrneae، خانواده چتریان (Apiaceae)، راسته Apiales و رده Magnoliopsida می­باشد [۴۰ ، ۴۷]. این جنس در ایران تنها دارای یک گونه Physospermum cornubiense (L.) DC. می‌باشد. نام مترداف این گونه در برخی منابع گیاه­شناسی P. kopetdaghensis آمده است. انتشار جغرافیائی شوکران‌باغی، در استان­های چهارمحال و بختیاری، آذربایجان، اصفهان و مرکزی می­باشد [۴۳ ، ۴۷]. همچنین علاوه بر ایران در آناتولی، قبرس، قفقاز، ماورای قفقاز و جنوب شرقی بخش اروپائی روسیه پراکنش یافته است [۴۳]. نام محلی این گیاه در منطقه مراو‌ه‌تپه استان گلستان “غازایاقی” ذکر شده است. ساقه تازه این گیاه، خوراکی بوده و دارای ارزش داروئی می‌باشد ]۳۹[.
شوکران باغی (Physospermum cornubiense)، گیاهی علفی پایا، دارای برگ­های قاعده­ای منقسم و سه بار شانه­ای عمیق هستند. حاشیه هر تقسیم به نوبه خود دارای دندانه­های اره­ای است. برگ­های بالائی ساقه تقریبا” بدون پهنک و به غلافی پولک مانند کاهش یافته است. گل­آذین چتر مرکب، شامل گریبان و گریبانکی با براکته فراوان می­باشند. گل­ها سفید رنگ و نر ماده هستند. کاسه گل شامل پنج دندانه کوتاه و یا تقریبا” فاقد آن است. گلبرگ­ها پهن دراز یا واژ­تخم مرغی، با لبه­ای شکافته و شامل دو بخش نسبتا” بلند و برگشته­اند. میوه تخم مرغی یا قلبی شکل و در طرفین فشرده یا دو بخشی و در سطح الصاق فشرده است. میوه مریکارپ در مقطع عرضی مدور و دارای پنج پره اولیه نازک و غیر برجسته است. شیار بین آنها دارای یک مجرای ترشح کننده نسبتا” وسیع است. سطح داخلی دانه مقعر و مقطع عرضی آن هلالی است. این گیاه اغلب در نواحی جنوب شرق کشور رویش دارد [۴۰]. شوکران باغی یکی از گیاهان نسبتا” رطوبت‌پسندی به‌شمار می‌آید که اغلب در حاشیه اراضی کشاورزی، باغ‌ها و مزارع کوهستانی که از میزان رطوبت بیشتری برخوردار است، پراکنش دارد [۴۱]. این گیاه معمولا” در مناطق کوهستانی قمصر، قهرود، جوینان، کامو و آزران کاشان می‌روید [۴۲].

شکل ۱-۶: گیاه Physospermum Cusson ex Juss.

 

۱-۷-۵- ویژگی های گیاه شناسی خار عروس:

جنس خار عروس یا گل چرخه­ای (Morina L.) یکی از جنس­های خانواده Morinaceae می­باشد. نام این جنس به افتخار Louis-Pierre Morin، پزشک و گیاه­شناس فرانسوی در سال­های ۱۶۴۳ تا ۱۷۱۵ نامگذاری شده است [۴۸]. نام خارعروس یا گل چرخه­ای در منابع انگلیسی Whorl-flower آمده است. این جنس در ایران دارای یک گونه انحصاری و بومی می­باشد [۴۳]. انتشار این گونه علاوه بر ایران، در آسیای مرکزی، شرق اروپا، از جنوب شرقی اروپا تا شبه قاره هند (آلبانی، بلغارستان، یوگسلاوی سابق، یونان، ترکیه، ایران، لبنان، سوریه، کشمیر، افغانستان، هیمالیا، تاجیکستان، پاکستان، هند) نیز می روید[۴۸].
 گیاه بوته­ای چندساله، ارتفاع آن بین ۵۰ تا ۱۵۰ سانتی­متر، ریشه اصلی ضخیم و بلند است. ساقه گل­دهنده بین ۵۰ تا ۶۰ سانتی­متر و حتی تا ۱۰۰ سانتی­متر می­رسد. برگ­های طوقه­ای به طول ۱۵ تا ۲۰ و عرض یک تا ۳ سانتی­متر، مستطیلی- نیزه­ای، توام با لوب­های شکافت خورده می­باشند. برگ­های طوقه­ای زمستانه گیاه تا اواسط بهار و یا تابستان رشد می­ کنند. برگ­های روی ساقه بصورت چرخه­ای، کوچکتر از برگ­های طوقه­ای و بدون دمبرگ است. گل­ها به رنگ سفید، بنفش کم­رنگ و صورتی، به طول ۵/۳ تا ۴ سانتی­متر، در گل­آذین چرخه­ای متراکم که توسط براکته­ها محافظت می­شوند. گل­ها دارای عطر بسیار دلپذیری است. لوب­های کاسه گل تخم مرغی، کامل و یا دارای تورفتگی است. گل­های بسیار زیبا، جام گل سفید و یا سفید متمایل به صورتی کم رنگ و پرچم­ها کم و بیش برابر با جام گل و یا بلندتر از آن است. دوره گل­دهی این گیاه اردیبهشت و خرداد است. اغلب در دامنه­های صخره­ای روبه جنوب و مناطق کوهستانی (در محدوه ارتفاعی ۲۵۰۰ تا ۳۲۰۰ متر از سطح دریا) رویش می­یابد [۴۹].

شکل ۱-۷: گیاه .Morina persica L

فصل دوم
دستگاه ها،مواد و روش ها

۲-۱- دستگاه­ ها، مواد و وسایل مورد استفاده

 

۲-۱-۱- دستگاه­‌ها و وسایل مورد استفاده

در این پژوهش علاوه بر لوازم عمومی آزمایشگاهی مانند بالن­های ۱ لیتری و ۲ لیتری، بالن ژوژه رنگی و روشن در حجم­های مختلف، بشر در حجم­های مختلف، پتری دیش، پی‌پت­های مدرج، لوله‌های آزمایش در اندازه‌های متفاوت، پوآر، ویال برای نگه‌داری اسانس ­ها و عصاره­ها، پلیت ۹۶خانه، سوآپ، دیسک میکروبی و غیره. انواعی از دستگاه‌ها نیز استفاده شده است که نام و مشخصات این دستگاه ها در جدول ذیل آمده است.
جدول۲-۱دستگاه­های مورد استفاده

 

نام دستگاه مدل شرکت سازنده کشور
کروماتوگرافی گازی-طیف‌سنج جرمی GC: HP-6890
MS: HP-5973
Agilent امریکا
اسپکتروفتومتر
ماورای بنفش- مرئی
Cintra 6 GBC استرالیا
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:14:00 ب.ظ ]




 

 

رضایت از خدمات فنی

 

۴٫۷۶

 

۷

 

 

 

رضایت از تعامل با کارکنان بخش داخلی

 

۵٫۳۴

 

۲

 

 

 

رضایت از رسیدگی به شکایات

 

۴٫۵۰

 

۹

 

 

 

رضایت از قیمت

 

۵٫۱۱

 

۳

 

 

 

رضایت از تداوم رابطه

 

۴٫۷۳

 

۸

 

 

 

جدول۵- ۲- نتایج تحلیل آزمون فریدمن
همان طور که در جدول فوق مشخص است . مهم‌ترین عامل رضایت از محصول می‌باشد و بقیه موارد رتبه‌بندی شده‌اند و رسیدگی به شکایات در آخرین رتبه قرار دارد. در پایان با توجه به تابد مدل و همچنین معنی‌دار بودن رابطه بین مؤلفه‌های فوق می‌توان آن‌ ها را به عنوان سنجه‌های کارت امتیازی متوازن جهت ارزیابی عملکرد و یا تدوین استراتژی استفاده نمود.
اگر بخواهیم نتایج این تحقیق را با پیشینه تحقیق خود که در فصل دوم مورد بحث قرار گرفت مقایسه نماییم بدلیل نزدیک بودن مدل مفهومی و بومی ما با مدل INDSAT همانطور که انتظار می رفت تقریباً تمامی موارد مطرح شده در این مدل تائید می شود . همچنین به دلیل فوق و تفاوت وجودی رضایتمندی مشتریان صنعتی و مشتریان مصرفی موارد مطرح شده در مدل های رضایتمندی مشتریان مصرفی مورد بحث قرار نگرفت.
۵-۳ پیشنهادهای کاربردی (مبتنی بر نتایج تحقیق)
شرکت‌هایی که در محیط B2B [۱۰۰] فعالیت می‌کنند و تولیداتشان کالاهای صنعتی می‌باشند اگر خواهان وفاداری مشتریان خود هستند و در کل اگر خواهان موفقیت در فعالیت‌های خود می‌باشند ، می‌بایست همانند شرکت‌های که تولیدات مصرفی دارند به رضایتمندی مشتریان خود و اندازه‌گیری آن اهمیت دهند. با توجه به اینکه اندازه‌گیری رضایتمندی مشتری منافع بسیاری برای سازمان دارد که در مورد آن در فصل اول توضیح داده شد تهیه مدل خاص و بومی جهت هر سازمان و هر صنعت بسیار موثر بوده و سازمان را برای رسیدن به اهداف خود یاری می‌بخشد .
پایان نامه - مقاله
کارت امتیازی متوازن برای ارزیابی و تدوین استراتژی یکی از ابزارهای کارامد محسوب می‌گردد که دارای چهار منظر ۱-مالی ۲-مشتریان۳-فرآیندهای داخلی۴-رشد و یادگیری می‌باشد. استفاده از مؤلفه‌های مدل رضایتمندی بومی هر شرکت به عنوان سنجه‌های منظر مشتریان کمک شایانی به ارزیابی مطلوب فعالیت‌های شرکت و تدوین استراتژی های واقع‌بینانه و مختص به خود شرکت می کند.
در پایان با توجه به نتایج تحقیق و رتبه‌بندی مؤلفه‌های سنجیده شده به ترتیب اهمیت و رتبه‌بندی تأثیرگذاری ۱- رضایت از محصول ۲- رضایت از تعامل با کارکنان بخش داخلی ۳- رضایت از قیمت ۴- رضایت از اخذ سفارش ۵- رضایت از نیروی فروش ۶- رضایت از اطلاعات مربوط به محصول ۷- رضایت از خدمات فنی ۸- تداوم رابطه ۹- رضایت از رسیدگی به شکایات ، می‌توان شرکت‌ها را ( به خصوص شرکت فولادی که مدل بومی بر اساس تحقیق بر روی آن تهیه شده است ) به این نکته متوجه ساخت که مهم‌ترین مؤلفه رضایتمندی مشتری خود محصول می‌باشد یعنی مهم‌ترین عاملی که شرکت‌ها باید در جهت افزایش رضایت مشتری توجه داشته باشند خود محصول است . همچنین کمترین اهمیت نیز رسیدگی به شکایات دارد که این موضوع نیز می‌تواند به عنوان عدم اعتنا به سیستم های بررسی شکایات از سوی مشتریان تلقی نمود که خود باید در تحقیق جداگانه‌ای بررسی شود به هر حال برای افزایش رضایتمندی مشتریان صنعتی خود باید بر روی بهبود مؤلفه‌های فوق بیشتر کار کند . بهبود مؤلفه‌های فوق همچنان که بر روی افزایش رضایتمندی مشتری به صورت مستقیم تأثیرگذار خواهد بود.اگر به صورت صحیح به عنوان سنجه‌های منظر مشتری نیز به‌کاربرده شود بر روی ارزیابی عملکرد و تدوین استراتژی های شرکت نیز تأثیر خواهد داشت.
۵-۴ پیشنهاد تحقیقات آتی
با توجه به اینکه در این تحقیق به طور خاص به مشتریان صنعتی پرداخته شد و از آنجا که در مورد مشتریان بازارهای مصرفی نیز قبلاً تحقیقاتی انجام شده است پیشنهادت زیر ارائه می‌گردد :

 

 

  • با توجه به اینکه این تحقیق در بازار B2B صورت گرفته است این موضوع در بازارهای [۱۰۱]B2G مورد تحقیق و بررسی انجام شود.

 

 

 

  • همچنین این تحقیق در یک شرکت تولید فولاد صورت پذیرفته است که می‌توان در سایر شرکت‌ها و صنایعی که مشتریان صنعتی دارند انجام شود. همچنین در این تحقیق نظرات سه طیف (کارکنان خرید، مهندسی و تولید )

 

 

 

  • با توجه به اینکه در جهت همگن نمودن نظرات مشتریان به عنوان گروه تصمیم گیر خرید در نظر گرفته شده است. می‌توان در تحقیقات آتی به جای اینکه نظرات این سه طیف به صورت تجمیع شده و همگن در نظر گرفته شود تأثیرات هر کدام از طیف‌های گروه‌های تصمیم گیر به صورت جداگانه بررسی‌شده و شرکت‌ها را جهت بهبود توانایی تحت تأثیر قرار دادن هر یک از گروه‌های هدف تصمیم گیر خرید یاری داد.

 

 

۵-۵محدودیت‌های تحقیق
پژوهش حاضر با محدودیت‌هایی نیز روبرو بوده است که مهم‌ترین آن‌ ها عبارت است از :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:13:00 ب.ظ ]




۲-معیار سازگاری اجتماعی :در این معیار ،کسی از نظر روانی سالم است که با موقعیت های اجتماعی سازگار باشد و روابط مناسب و قابل قبولی از نظر اجتماعی یعنی در خانواده ،جامعه و محیط کار داشته باشد. در این معیار نرم سلامت روان را جامعه تعیین می کند و بر حسب هر جامعه ای متفاوت خواهد بود ، اگر کسی روابط خانوادگی ناجوری داشته باشد و یا با جامعه روابط مناسبی نداشته باشد و یا کارائی خوبی در محیط کار نداشته باشد ،دچار اشکال در سازگاری و به دنبال آن اختلال رفتاری است ،و چنین فردی از سلامت روانی برخوردار نیست . نظر به اینکه این مهیار بستگی به وضعیت اجتماعی دارد و گاهی خود معیار اجتماعی برای سازگاری نامناسب است ،لذا ممکن است فرد با چنین معیاری خود را تطابق داده باشد ولی باز آن رفتار از دیدگاه علمی و معیارهای بالینی رفتار ،سازگارانه نباشد(دادگر ،۱۳۸۲)
پایان نامه - مقاله - پروژه
۳- معیار تشخیص بالینی :امروزه این معیار برای تعریف سلامت روانی بکار می رود در این معیار کسی نابهنجار خواهد بود که علائم مشخص بیماریها را داشته باشد. معیار تشخیص بالینی در اثر تجربه بیماران و نابهنجار خواهد بود که علائم مشخص بیماریها را داشته باشد . معیار تشخیص بالینی در اثر تجربه بیماران و برخورد با اختلالات رفتاری بدست آمده است . در تمام کتابهای تشخیص از قبیل [۶۸]DSMهاو ICD[69]ها معیار تشخیصی بیماریها آمده است و برای تشخیص اختلال رفتاری و نوع آن از این مراجع استغاده می شود (دادستان ،۱۳۷۰).
تلاش انسانها برای کمال گرائی و فعالیت رساندن تونائیها خویشتن باعث حرکت آنان می شود ،در این زمینه باید به انتخاب بپردازند ،شکست فرد در انتخاب موثر ،طبیعت او را که موجودی خود شکوفا است خدشه دار می سازد و عدم توانائی او در بکارگیری فکر منطقی ،او را از کمال باز می دارد . و هر چه مفهوم و برداشت فرد از خویشتن را تهدید کند و به خود شکوفائی او لطمه زند به اشکالات رفتاری می انجامد.
۲-۳-۴- بهداشت روانی از دیدگاه های مختلف :
۲-۳-۴-۱- بهداشت روانی از دیدگاه روانکاوان
در مکتب روانکاوان از جمله فروید[۷۰] و یونگ[۷۱] می توان گفت که فروید معتقد است که شخصیت آدمی در پنج سال اول زندگی پایه گذاری می شود و تغییر و تحولی که از آن پس در تمام عمر پیدا می کند و شکلی که به خود می گیرد متاثر از این پایه و متناسب با آن خواهد بود . این جمله از اوست که “کودک خردسال پدر آدم بزرگسال است “(سیاسی ،۱۳۷۷).
از نظر فروید انسان متعارف کسی است که مراحل رشد جنسی و روانی کودکی را با موفقیت پشت سر گذارده باشد و در هیچ یک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد . از نظر او کمتر کسی انسان متعارف به حساب می آید . به نظر فروید افراد به دو دسته مهم تقسیم می شوند:
۱-افرادی که اختلالات عصبی و روان نژندی دارند.
۲- دیگر افرادی که اختلالات شدید روانی دارند و آنها افراد روان پریش هستند .
هسته اصلی حالات روان نژندی یا نوروتیک ،اضطراب است . اضطراب مرحله اول نوروز به شمار می آید و نوروزها کوششی هستند برای تسکین اضطراب های که بر اثر تعارض بوجود می آیند(خدا رحیمی ،۱۳۸۴).
یونگ افراد انسانی را به دو دسته برون گرا و درون گرا تقسیم می نمایند. درون گرا و برون گرا ،اگر کامل باشد دو قطب مخالف خواهد بود و ما را در برابر دو شخصیت نابهنجار قرار می دهند که مبتلا به اسکیزوفرنی و دیگر مبتلا به هیسری است ، اکثریت افراد بین این دو قطب نهائی جای دارند. یونگ این دو گروه را نیز تقسیم بندی کرد و ۸ گروه جدید را مطرح ساخت . احساسی درون گرا احساسی برون گرا ؛اندیشه ای درون گرا ،اندیشه ای برون گرا ؛بینشی درون گرا ،بینشی برون گرا و عاطفی درون گرا ،عاطفی برون گرا .
از این گروه ها برون گرائی اندیشه ای ایداه آل و دارای سلامت فکر است که بیشتر به امور خارجی و واقعی که قابل احساس و ادراک هستند توجه دارد .ولی این امر مانع از این نیست که در مشهودات حسی خود به انتزاع بپردازند و از امور جزئی ،خود را به اصول کلی برساند و قادر به اکتشاف و اختراع شوند . به طور خلاصه می توان گفت که معیار سلامت روان در مکتب یونگ ضمیمه کردن اندیشه و تفکر به صفات درونگرایانه است (حسینی ،۱۳۸۰).
۲-۳-۴-۲- بهداشت روانی از دیدگاه رفتارگریان
رفتارگرایان به زمینه یادگیری اختلالات رفتاری توجه کرده و رفتار را معلول شرایط نامناسب و باز دهی آن می دانند .
از جمله نظریه پردازان رفتاری اسکینر[۷۲] و پاولف[۷۳] می باشند . پاولف معتقد است که اکثر رفتارهای انسان یاد گرفته شده اند. انسانها اصولا نه خوب هستند و نه بد . بلکه زندگی را با لوح سفید ننوشته ای آغاز می کنند .انسانها در صورت موجوداتی واکنشی هستند و به محرکهای محیطی پاسخ می دهند . رفتار و الگوهای رفتاری از طریق تعامل با محیط یاد گرفته می شوند. بعضی از رفتارها به وسیله وراثت یا ارتباط متقابل محیط و وراثت تعیین می گرند(آرین ،۱۳۷۲ به نقل از امیدی ۱۳۸۵).
در نظریه اسکینر ،سلامت روانی و انسان سالم معادل با رفتار منطبق با قوانین و ضوابط جامعه است ،چنین انسان هائی وقتی با مشکلاتی روبرو می شوند ،از طریق شیوه های اصلاح رفتار برای بهبود و به هنجار کردن رفتار خود و اطرافیان به طور متناوب استفاده می جویند ،تا وقتی که به هنجار مورد پذیرش اجتماع برسد . و در این میان فرد سالم کسی است که بتواند با هر روشی بیشتر از اصول علمی استفاده کند و به نتایج سودمندانه تری برسد و مفاهیم ذهنی مثل امیال ،هدفمندی ،غایت نگری و امثال آن را کنار بگذارد(خدارحیمی ،۱۳۸۴).
تعریف سلامت روان از نظر پائولف این است که رفتار عادی ،رفتاری است متعادل که به خوبی می تواند در مفابل استرس ها مقاومت نماید(حسینی ،۱۳۸۰).
۲-۳-۴-۳- بهداشت روانی از دیدگاه شناخت گرایان
آلبرت الیس[۷۴] معتقد است ،هر فردی زمانی که با حادثه ای ناگوار مواجه می شود ممکن است دو برداشت متغاوت از حادثه داشته باشد . یکی برداشت منطقی و عقلانی که او را به نتیجه گیری منطقی می رساند و شخصیت سالم خواهد داشت و در این حالت کار آمد ،خوشحال و تواناست و دیگری تصور غیر منطقی و غیر عقلانی است که به نتیجه گیری نادرست می رسد و شخصیت ناسالمی خواهد داشت . الیس معتقد است که فرد موجودی فعل پذیر نیست ،بلکه فعال است و قدرت انتخاب و قبول مسئولیت دارد . فرد باید از تفکر انحرافی ،رفتار و عواطف نامناسب دست بردارد و سرانجام سلامت روان خود را باز یابد (خدا رحیمی ،۱۳۸۴).
آلبرت آلیس مبدع نظریه روان درمانی عقلانی /عاطفی است . به طور خلاصه می توان گفت که بر اساس این دیدگاه :"منطق و استدلال تا حد امکان به کار بسته می شود و الیس معتقد است که ناراحتی ها و اضطراب های هر فرد زائیده افکار غیر عقلانی اوست . در نتیجه او برای درمان اختلالات رفتاری پیشنهاد کرد که باید از آموزش ،استدلال ،منطق ، هدایت صریح و مستقیم ،حداکثر استفاده را به عمل آورد ،تا بتوان افکار منطقی تر و عقلانی تر را جایگزین افکار غیر عقلانی کرد “(شفیع آبادی و نصر آبادی ،۱۳۸۶).
الیس برداشت های غیر منطقی و غیر واقع بینانه را عامل اختلالات عاطفی می داند . به نظر وی آنچه که باعث اشکال می شود تنها شرایط نیست بلکه اشکال از تعبیر و تفسیری است که از موقعیت ها و شرایط می شود.طبق نظریه آلیس ناراحتی های فکری مستقیما از مشکلات زندگی یا احساسات ضمیر ناخود آگاه ناشی نمی شود ،بلکه در درجه اول از نگرش و تصورات غلط و نامعقول خود آگاه یا ناخود آگاه نسبت به اینگونه امور پدید می آیند.
۲-۳-۴-۴- بهداشت روانی از دیدگاه گشتالتیون
به نظر گشتالتیون از جمله کرت لوین[۷۵] سلامت و کمال روان شناختی موجب افتراق و تمایز یافتگی بیشتر شخص و محیط روان شناختی او می شود و استحکام و استواری مرزهای سیستم روانی فرد را افزایش می دهد؛و نوعی ارتباط سلسله مراتبی و انتخابی پیچیده در بین سیستم روانی فرد به وجود می آورد . بنابراین فرد سالم از نقطه نظر روان شناختی خود ،به نظر لوین کسی است که ،بین خودش و محیط روان شناختی خود تمایز و افتراق قایل شود ، مرزها و بخشهای مختلف شخصیت و روان شخص سالم ،با استحکام و استواری هر چه بیشتر کنار همدیگر قرار گرفته اند(خدارحیمی ؛۱۳۸۴).
۲-۳-۴-۵- بهداشت روانی از دیدگاه انسان گرایان
انسان گراها انسان را موجود خود آگاه و آزاده می دانند ،در این نظریه سه موضوع عمده مطرح است :
الف )انسان موجودی منطقی است .
ب)انسان موجودی خودآگاه است .
ج)انسان موجودی کمال گراست .
وقتی فرد مفهوم مناسبی از خود نداشته باشد بصورت دفاعی عمل می کند و به دلیل تراشی می پردازد . کومب[۷۶] به دیدگاه تونلی اشاره می کند و می گوید :فردی که فاقد اطمینان شخصی باشد مانند کسی است که در بازی بسکتبال صورت خود را با پارچه ای بسته است و همه چیز را تهدیدی برای خود می داند.
نتیجه کارکرد شیوه های والدین برای پرورش کودک ،رشد شخصیت است . شیوه های سالم والدین موجب می شود که کودک از خود و دیگران تصویر مثبتی داشته باشد (من خوب هستم ،تو خوب هستی ). نگرش همه کودکان در ابتدای زندگیشان بر اساس اعتماد است . مهمترین مهارت والدین این است تا به کودک کمک کنند تا این جایگاه را همچنان حفظ نمایند(دادگر ،۱۳۸۲).
اگر والدین خودیابی یا ابراز وجود را در کودکان تشویق نمایند،پیامدهای ضبط شده در طول دوران نوزادی شامل تجربه های عاطفی و هیجانی مثبت خواهد بود. آن وقت این نوارها در دوران نوجوانی دوباره پخش می شوند ،بدون اینکه به استقلال و خود مختاری فرد آسیبی برسانند. در طول این مدت “من والدینی ” فرد نیز رشد می یابد . والدین سالم بر اساس “من والدینی ” تربیت کننده خود عمل می کنند . خود انگیختگی مناسب ،استقلال و خود مختاری را در کودکان خود تشویق می کنند و بنابراین راه را برای رشد حالت “من والدینی ” تربیت کننده در فرزندانشان باز می کنند . رشد شخصیت هنجار از طریق ایفای نقش"من خوب هستم ، تو خوب هستی ” ،طرح بازی آزاد و قابلیت نفوذ کافی در میان حالتهای من ،مشخص می شود . بنابراین “خود ” می تواند از کدام در زمان مناسب استفاده کند (شولتس[۷۷] ،۱۹۷۷).
علائم و نشانه های رفتار نابهنجار از دیدگاه انسانگرایان عبارتند از :فقدان بصیرت و فقدان کمال و پیشرفت شخص .
فقدان بصیرت به سه دلیل مشکل آفرین است ،اول اینکه این حالت فرد را از استدلال محروم می کند و همواره فکر خود را مشغول به جنبه های منفی شخصیت خویش می سازد. دوم اینکه ارزیابی خود را از خویشتن مختل می سازد و باعث ارزیابی غیر واقع بینانه از خویشتن می گردد؛و سوم اینکه کفایت شخصی و توانائی خود را برای خود شکوفائی تقلیل می دهد. هر چه از ابزار و بروز خصوصیات فطری و استعدادهای بالقوه انسان جلوگیری کند باعث اشکال رفتاری می شود . انسان می خواهد نیازهای خود را برآورده سازد وبه خودشکوفائی و کمال برسد ،وقتی نیازهای پائین تر ارضاء نشود ،فرد دچار محرو میت می گردد در این صورت تلاش می کند تا نیازهای اولیه خود را ارضاء نماید ،در این صورت اگر شرایط مناسب نباشد فرد زیر فشار قرارگرفته و باعث اختلال رفتار می شود(دادگر،۱۳۸۲).
۲-۳-۵-اجزاء ارتقاء سلامت روان
با توجه به منابع و فعالیت های انجام شده ،می توان هشت جزء سلامت روان زیر را برای ارتقاء سلامت روان ارائه نمود(لازاروس،۱۹۷۵).و آنها را به عنوان اجزائی برای رشد افراد معرفی کرد:
کنارآمدن[۷۸]
مدیریت تنش و استرس[۷۹]
خودپنداره و هویت [۸۰]
عزت نفس[۸۱]
رشد خود[۸۲]
استقلال[۸۳]
تغییر[۸۴]
حمایت اجتماعی و تحریک[۸۵]
۲-۳-۵-۱-کنار آمدن
ایده کنارآمدن و مهارت های کنارآمدن از مفهوم سازگاری نظریه تکامل داروین[۸۶](۱۸۵۹)گرفته شده است که بشر به عنوان یک گونه همیشه در حال سازگاری با محیط است .
کنارآمدن به تلاش هایی گفته می شود که برای غلبه بر شرایط آسیب زا ،تهدید کننده یا پرکشمکش صورت می گیرد.لازاروس[۸۷](۱۹۷۵)دو نوع کنارآمدن را تعریف می کند:رفتارهای کنشی مستقیم مثل جنگ یا فرار و شیوه های تسکین دهنده مثل افکار و اعمالی که تاثیرات تهدید یا فشار را کم می کند .شکل های کنش مستقیم را به مثابه آماده شدن در مقابل آسیب ،پرخاشگری ،اجتناب،بی عملی یا بی تفاوتی ،معرفی می کند.و بر روی نظریه های فروید و روان پویایی ،مکانیسم های مختلف دفاعی مثل همانندسازی ،جابجایی و سرکوب ،انکار،واکنش سازی ،برون فکنی ،توجیه عقلی ،به عنوان اشکال تسکین دهنده سازگاری تاکید می کند.به طور معمول کنارآمدن به تحمل کردن چیزی یا شرایط و فشار ناخواسته ای گفته می شود.به این معنا ،مکانیسم ها و مهارت های کنارآمدن اغلب درباره خودتنظیمی[۸۸]و کنترل تکانه[۸۹]است ،تا درباره چالش با منبع فشار و شرایط یا توانایی ما برای پاسخگویی به آنها.این دورنمای کارمرد گرایی از سازگاری و تطابق ،در روانشناسی انعکاس یافته و حتی مورد تسویق قرارگرفته است(لازاروس،۱۹۷۵).
۲-۳-۵-۲-مدیریت تنش و استرس
مدیریت استرس و مفهوم استرس یه خودی خود از تعامل حیاتی ارگانیسم ،همراه با پاسخ های بیوشیمیایی معین نسبت به هرگونه بهم خوردگی این تعادل حیاتی خبر می دهند.بدن انسان نسبت به استرس یا بهتر بگوئیم ،تنش دچار دگرگونی های هرمونی و عصبی شدید می شود ،وهمراه با آزاد کردن هورمون آدرنالین و تغییرات احساسی ،برانگیختگی هیجانی ایجاد می گردد.چهار دسته واکنش نسبت به تنش وجود دارد:واکنش جسمانی(بی قراری)،واکنش روانی(فقدان اعتماد به نفس)،واکنش هیجانی (اضطراب) و واکنش رفتاری (افزایش یا کاهش خواب)(پاتل[۹۰]،۲۰۰۰).
سلیه[۹۱]اولین پیشتاز تحقیقات آزمایشگاهی در مورد استرس است .او سه مرحله پاسخ به استرس (سندرم سازگاری عمومی)را به صورت یک قاعده ارائه می دهد:۱-واکنش هشدار،اولین مرحله از مقاومت پایین۲-مقاومت،مرحله حداکثرسازگاری و برگشت به تعادل۳-افسردگی یافروپاشی مکانیسم انطباق (تودور،۲۰۰۰،به نقل از نیری،۱۳۸۵).
انتو نوفسکی[۹۲](۱۹۷۹)از دیدگاه سلامت زا بین تنش (به جای استرس)به عنوان پاسخ ،و عوامل استرس زا تفاوت قائل می شود.او عوامل استرس زا را به عنوان نیازی که توسط محیط داخلی یا خارجی ارگانیسم ایجاد شده ،و موجب به هم خوردن تعادل حیاتی می شودتلقی می کند.بازگشت به حالت تعادل به صورت غیرارادی و تقریبا دور از دسترس است.او استرس را به عنوان فشاری که هنگام از بین نرفتن تنش باقی می ماند،تعریف می کند(نیومن[۹۳] و همکاران،۱۹۸۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:12:00 ب.ظ ]