کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



در بند ۷ قطعنامه ۱۸۰۳ مصوب ۱۹۶۲ مجمع عمومی ملل متحد، نقض حق حاکمیت ملت ها بر منابع و ثروتهای طبیعی شان، مخالف روح و ظاهر مواد منشور سازمان ملل متحد و به منزله ی جلوگیری از پیشرفت و توسعه همکاریهای بین المللی و حفظ و بقای صلح تلقی شده است و به توسعه همکاری بین المللی و حفظ صلح صدمه می زند.
قطعنامه ۳۱۷۱ مصوب ۱۹۷۳ مجمع عمومی نیز تحت عنوانی مشابه دولت ها را مکلف می کند در روابط بین المللی خود از هرگونه تهدید اقتصادی علیه تمامیت ارضی دولت های دیگر خودداری نمایند.
آقای صبحی محمصانی داور منفرد قضیه لیامکو در مورد نقش اجتماعی منابع طبیعی چنین اظهارنظر می نمایند:
“منابع طبیعی به طور کلی دیگر تعلق به مالک زمین ندارد بلکه مربوط به جامعه ای است که دولت به عنوان عنصر مرجع، نماینده آنان است.”[۱۱۴]
در نظر ویرالی هم حاکمیت بر منابع طبیعی از مقبولیت عمومی بهره می برد و می تواند به عنوان اصل پذیرفته شده حقوق بین الملل لحاظ شود.[۱۱۵]
در هر حال و علی الاصول حداقل برداشتی که از اصل می شود، این است که دولت های ذینفع در منبع مشترک باید در بهره برداری از آن انصاف را رعایت کرده و از هدر دادن آن خودداری نمایند و نصیبی از منبع را به ویژه در مواقعی که آن منبع از نوع با ارزش و کمیاب و نتیجتا ذیقیمت می باشد، برای دولت همسایه درنظر بگیرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

حاصل این ایده هم چیزی جز همکاری در یافتن راه های بهره برداری از منابع و یا حداقل خودداری از بهره برداری یکجانبه از منبع طبیعی و در این جا جز منابع مشترک گاز نمی تواند باشد.

ج : اصل اعمال حق بدون اضرار به غیر[۱۱۶]

این اصل عموما این گونه در نظر گرفته شده که در حقوق بین الملل اساسا دولت آزاد است صلاحیت سرزمینی انحصاری خود را اعمال نماید البته با اطمینان از این که سرزمین او برای منظور مغایر با منافع دولت دیگر به کار گرفته نشود.
این اصل هم در رویه قضایی بین المللی و هم در آراء داوری شناخته و مورد استناد قرار گرفته است. مارکس هوبر داور منفرد اختلاف مربوط به جزیره پالماس در رای خود در سال ۱۹۲۸ تصریح می کند:
حاکمیت بر سرزمین دربردارنده حق انحصاری فعالیت یک دولت است. این حق در عین حال متضمن یک تکلیف مبنی بر تعهد حفاظت از حقوق دولت های دیگر در سرزمین خود و به خصوص حق دولت های دیگر در تمامیت ارضی و غیر قابل نقض بودن آن در زمان صلح و درگیری می باشد.[۱۱۷]
دیوان بین المللی دادگستری هم در قضیه کورفو به این اصل اشاره می کند و بیان می دارد:
“بعضی اصول کلی مانند تعهد یک دولت به اینکه اجازه ندهد از سرزمینش برای مقاصد مغایر با منافع دولت های دیگر استفاده شود …[۱۱۸] .”
البته حقوقدانان با تفاسیر مختلف از نظر دیوان، تکلیف را به احتیاط می دانند و نه تضمین نتیجه و در واقع به معنی به کاربردن معقول امکانات یک دولت است.
در کل می توان چنین بیان داشت که این اصل را می توان در مورد میادین مشترک گاز هم در نظر گرفت چرا که در اغلب نزدیک به تمام مخازن گاز مشترک، اعمال حق بدون تضرر همسایه متصور نیست، بنابراین نفی بهره برداری یکجانبه از مخزن و تلاش برای دستیابی به توافق در نحوه ی بهره برداری قابل توجیه می باشد.

بند چهارم: رویه مراجع حل و فصل اختلافات بین المللی در مورد میادین مشترک گاز

قضایای حقوقی بین المللی که در مراجع حل و فصل اختلافات بین المللی مطرح می شوند فرصتی است تا گروهی از برجسته ترین علمای حقوق بین الملل، با تجزیه و تحلیل قواعد حقوقی به عبارات بی جان و رویه مبهم دولت ها که ساختمان حقوقی را تشکیل داده اند، جان بخشیده و در مواردی که عبارات به کار رفته یا رویه مورد استناد دو پهلو یا به قدر کافی واضح نیستند، صراحت دهند.
تصمیمات این مراجع چه در قسمت تجزیه و تحلیل وقایع خارجی و توصیف آنها به عنوان موضوع بین المللی و چه در بازیابی و کالبد شکافی قواعد بین المللی موجود و شایسته اعمال در قضیه اختلافی، نقشی مؤثر در توسعه حقوق بین الملل داشته و دارد.[۱۱۹]
در واقع این مراجع چنانکه برخی تحلیل گران اقتصادی حقوق بیان داشته اند این اختیار بلکه این تکلیف را دارند که قاعده عرفی جدید را به جامعه بین المللی از طریق آراء خود معرفی کرده و موجب توسعه حقوق بین الملل گردند.
به هر حال گرچه تبعیت از آراء صادره از سوی مراجع قضایی نه برای خود آنها در رسیدگی های بعدی و نه برای سایر دولت های که طرف دعوا نبوده اند الزام آور نیست، اما سایر دولت ها به این آراء احترام می گذارند و آنها را مورد استفاده و استناد قرار می دهند.
در ادامه ما به بیان برخی قضایای حقوقی بین المللی که به نوعی با مساله منابع مشترک مربوط می شوند و در کمیسیون های سازش، دیوان های داوری و دیوان بین المللی دادگستری مطرح شده اند، می پردازیم.

الف: کمیسیون سازش ایسلند – نروژ در قضیه جان ماین ۱۹۸۰

نروژ و ایسلند در مورد مسائل ماهیگیری و فلات قاره موافقت نامه منعقد نمودند اما مسائل مربوط به ادعای ایسلند راجع به یک منطقه اقتصادی در فلات قاره به گستردگی بیش از ۲۰۰ مایل دریایی، در منطقه ای نزدیک به جزیره ماین سواحل ایسلند توافق نشده باقی ماند.
در نتیجه اختلافات موجود در این زمینه دو کشور کمیسیون سازشی ایجاد کردند. هر چند توصیه های کمیسیون برای دو کشور لازم الاجرا نبود اما دو دولت باید در جریان مذاکرات آتی به چنین توصیه هایی توجه نمایند.[۱۲۰]
توصیه کمیسیون عبارت بود از برقراری ترتیبات بهره برداری اشتراکی برای منطقه که بالقوه دارای منابع هیدروکربنی زیادی بود. کمیسیون در نهایت یک محدوده بهره برداری مشترک(JDZ)را در مناطقی که متضمن بالاترین احتمال بازیافت هیدروکربن بود، پیشنهاد کرد. این رویکرد در عمل در موافقت نامه بعدی طرفین در مورد فلات قاره در سال ۱۹۸۱ پذیرفته شد.
موافقت نامه پیش بینی کرده بود در صورت یافت شدن مخزنی در تقاطع مرزی اعم از این که در تقاطع خط تحدید حدود باشد یا در مرز بخش جنوبی ناحیه بهره برداری مشترک، آحادسازی انجام شود. کمیسیون در واقع همانطور که دیوان بین المللی دادگستری در قضیه فلات قاره دریای شمال تاکید کرده بود، یکپارچه سازی را به لحاظ این که مؤثرترین روش بازیافت اقتصادی است، مبنا قرار داد.[۱۲۱]

ب : قضایای مطرح شده در دیوان های داوری

انگلستان- فرانسه
فرانسه و انگلستان مساله تحدید حدود مرز فلات قاره بین خود را به داوری ارجاع کردند. مساله اصلی که در این داوری باید رسیدگی می شد، معنی شرایط و اوضاع و احوال خاص بود. رای دیوان در ۱۹۷۷ صادر و اعلام گردید:
“طبق ماده ۶ کنوانسیون ۱۹۵۸ اصل فاصله متساوی و اوضاع و احوال موثر در تحدید حدود فلات قاره، تشکیل دهنده حقوق بین الملل عرف اند و حاصل جمع آن دو می تواند حسب مورد به تحدید حدود منطقه بینجامد. این مطلب این نتیجه را به همراه دارد که هیچ عاملی اعم از فاصله متساوی و دیگر نشانه های جغرافیایی و اصل وحدت و یکپارچگی مخزن ضرورتا در تحدید حدود یک منطقه ادعایی قطعی و مسلم نیست.[۱۲۲]
ذکر این نکته هم مهم است که بعدا مشخص شد که وجود نفت و گاز در فلات قاره به تنهایی برای استناد به شرایط و اوضاع و احوال خاص کافی نبوده مگر این که طرفین به موجب قرارداد طور دیگری مقرر کرده باشند.[۱۲۳] بدین ترتیب این وضعیت(وحدت مخزن) برای نشان دادن ضرورت ابتنای رسیدگی بر اصول منصفانه، کافی نیست.
قضیه یمن- اریتره
این قضیه مربوط به اختلافی در مورد حاکمیت بر مناطقی در دریای سرخ و در خصوص ترتیبات بهره برداری نفتی و تحدید حدود مرز دریایی بین طرفین در آن دریا بود، که یک هیات داوری ۳ نفره ارجاع شد. دیوان داوری مذکور بیان داشت که تحدید حدود مناطق فلات قاره می تواند به یک روی هم افتادگی مناطق متعلق به طرفین منتهی شود. دیوان در واقع با این رای، واقعیت مفروض را با یک موافقت نامه یا با تقسم مساوی مناطق اختلافی و یا با موافقت نامه هایی برای بهره برداری مشترک حل کرد.
این رای دیوان گرچه با موضوع اصلی ارجاعی ارتباط مستقیمی نداشت، ولی از این رو اهمیت یافته است که به جای توصیه به مذاکره یا همکاری برای رسیدن به نوعی توافق برای بهره برداری، مستقیما به رویه معمول یعنی بهره برداری مشترک به عنوان یک رویکرد کاملا جا افتاده یا در شرف پذیرش همگانی تصریح می کند.[۱۲۴]

ج : قضایای مطرح شده در دیوان بین المللی دادگستری

قضیه فلات قاره دریای شمال ۱۹۶۹(آلمان، هلند و دانمارک)
تصمیم دیوان در قضایای دریای شمال در ۱۹۶۹ به لحاظ این که اصول بنیادین تحدید حدود دریایی را در حقوق بین الملل بیان داشته است، واجد اهمیت بسیار می باشد. قضایای فلات قاره دریای شمال و به خصوص نظریه جداگانه قاضی جساپ مبین پاسخ قضایی به مسائل تحدید حدود و تا اندازه ای به مخازن نفت و گاز واقع در تقاطع مرزها می باشند.
دیوان در این قضیه به امکان دستیابی طرفین به توافقی در مرود رژیم صلاحیت و استفاده یا بهره برداری مشترک از نواحی مورد اختلاف و ادعایی یا هر بخش از آن اشاره می کند.[۱۲۵]
دیوان راه حل نهایی تحدید حدود را به عهده طرفین گذاشت و خود را به ارائه معیارهایی که طرفین باید در مذاکرات مدنظر قرار دهند، از جمله ساختار مادی و زمین شناسی و منابع طبیعی درگیر در منطقه فلات قاره محدود کرد.[۱۲۶]
دیوان همچنین بیان داشت که طرفین باید اختلافات خود را با توافق یا با تقسیم مساوی مناطق اختلافی یا با موافقت نامه های بهره برداری مشترک حل و فصل نمایند.
قاضی جساب در نظر جداگانه خود، استقلال مربوط به مناطق فلات قاره را که دولت های ذینفع ادعاهای به یک اندازه موجه دارند، مطرح کرد و یادآور شد که صرف نظر از دریای شمال و توافقنامه مصب رودخانه امسف موافقت نامه های دیگری در خلیج فارس، در مورد مناطق مرزی که هنوز تحدید حدود نشده اند، برای استخراج و بهره برداری مشترک تنظیم شده اند.
بدین ترتیب وی مدعی است که اصل بهره برداری مشترک، می تواند نسبت به لزوم تنظیم موافقت نامه های تحدید حدود در مورد مناطق واجد اختلافات مرزی دارای مقبولیت اجرایی وسیع تر می باشد.
مسائل گفته شده باعث ایجاد علاقه و گرایش برخی قضات بین المللی به تاکید بر همکاری در بهره برداری از منابع مشترک گردید که نمونه آن را در توصیه کمیسیون سازش بین نروژ و ایسلند می توان دید.
قضیه فلات قاره دریای اژه ۱۹۷۶ (ترکیه و یونان)
بین یونان و ترکیه در مورد فلات قاره دریای اژه اختلاف وجود داشت. ترکیه در ۱۹۷۴ مجوزهایی برای اکتشاف در بخش ترکیه ای آن را به شرکت های نفتی اعطا کرد. ولی چون یونان ادعای ترکیه را نپذیرفت[۱۲۷]، اختلاف موجود را در شورای امنیت مطرح کرد و سپس در ۱۹۷۶ آن را به دیوان بین المللی دادگستری برد. این قضیه که می توانست برای اولین بار دیوان را به طور صریح و مستقیم وارد رسیدگی و اتخاذ تصمیم در مورد بهره برداری از منابع نفت و گاز مشترک نماید تا به لحاظ این که خطر آسیب غیر قابل جبران به یونان احراز نگردید و نتوانست صدور قرار تامین را توجیه نماید، به استناد ماده ۴۱ اساسنامه دیوان رد شد.
در این قضیه، نظریه جداگانه قاضی الیاس نیز که به بهره برداری رقابتی مخرب از مخازن نفت و گاز مشترک هشدار داد، قابل توجه می باشد.[۱۲۸]
قضیه فلات قاره تونس و لیبی ۱۹۸۲
تونس و لیبی درخواست خود را مبنی بر تعیین دقیق اصول و قواعد حقوق بین الملل که می تواند در تحدید حدود فلات قاره بین دو دولت اعمال شود، تسلیم دیوان کردند و خواستار مشخص کردن عملی ترین رویه از این اصول به منظور تحدید حدود شدند.[۱۲۹]
دیوان بیان نمود که وضعیت اقتصادی طرفین نمی تواند هنگام تحدید حدود مرزی به عنوان بخشی از اوضاع و احوال مربوط در نظر گرفته شود. مع الوصف وجود چاه های نفت و گاز در منطقه ای که باید تحدید حدود شود، می تواند بسته به واقعیات، عنصری باشد که در جریان بررسی همه عوامل ذیربط به منظور دستیابی به یک نتیجه منصفانه درنظر گرفته شود.[۱۳۰]
قاضی اونسون در نظریه جداگانه خود یک سیستم بهره برداری مشترک از منابع نفت و گازی پیشنهاد کرد.[۱۳۱] به نظر وی بهره برداری مشترک یک راه حل منصفانه جایگزین برای اختلاف مرزی دریایی ارائه کرده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-22] [ 04:20:00 ب.ظ ]




(منبع: یافته‌های پژوهش)
همان‌گونه که در جدول بالا مشاهده می‌نمایم اغلب این مطالعات در ارتباط با هریک از متغیرهای پژوهش به طور جداگانه و یا دو‌به‌دو پرداخته است اما متونی که به طور مشخص ارتباط کلیه متغیرهای پژوهش را در نظر گرفته و مورد بررسی قرار دهند نسبتاً محدود می‏باشد. بنابراین این تحقیق به‌دنبال بررسی رابطه بین مدیریت دانش، نوآوری فرایند و توسعه محصولات جدید شرکت‌های کوچک و متوسط (SME‌ها) با بهره گرفتن از تکنیک معادلات ساختاری است می باشد که در هیچ یک از مطالعات انجام شده به بررسی تاثیر این متغیرها بر روی یکدیگر به طور همزمان نپرداخته اند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۴- جمع‌بندی و ارائه چارچوب مفهومی تحقیق
همانطور که مشاهده شد با توجه به موضوع پژوهش که عبارت است بررسی تاثیر نقش مدیریت دانش و نوآوری فرایند در توسعه محصول جدیدی (مورد مطالعاتی شرکت‌های کوچک و متوسط در شهرک صنعتی شمس‌آباد تهران) در بخش‌های ابتدایی این فصل به تعریف و تاکید بر نقش شرکت‌های کوچک و متوسط و توسعه محصول جدید و ابعاد آن در نظریه‌های مدیریتی پرداخته شد.
مطابق با ادبیات پژوهش توسعه محصول جدید عبارت است از مجموعه‌ای از اقداماتی که با درک یک فرصت بازار آغاز شده و به تولید (عملکرد محصول)، فروش (عملکرد بازار) و تحویل یک پروژه (عملکرد پروژه) ختم می‌شود. توسعه محصول جدید، بخش مهمی از هر تجارت است و فرصت‌های رشد و مزیت رقابتی را برای شرکت‌ها فراهم می‌کند.
همچنین مطابق با بررسی ادبیات تحقیق، کشورهای جهان با تکیه بر نوآوری فرایند در جهت توسعه محصولات جدید و حفظ مزیت رقابتی در محیط بشدت پیچیده و پویای امروزی حرکت می‌کنند. در واقع بسیاری از صاحب‌نظران، نوآوری، بویژه نوآوری فرایند را به عنوان یک ضرورت انکارناپذیر معرفی کرده و معتقدند که نوآوری فرایند در قالب معرفی ماشین آلات و تجهیزات جدید، تغییرات در فرآیندهای تولید، استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات نوین و اقدامات جدید مدیریتی موجب مزیت رقابتی بنگاه در بازارهای داخلی و خارجی شده و می‌شود و یک عنصر ضروری به منظور بقای سازمان در بلندمدت می‌باشد.
از طرف دیگر مطابق با مطالعات انجام شده در این بخش، امواج متحرک تغییرات در محیط سازمان‌های امروزی که در آن بازار به مکانی جهت رقابت فزاینده تبدیل شده سازمان‌ها را واداشته تا به این نتیجه برسند که دانش، دارایی کلیدی و ارزشمندی برای آنان محسوب می‌شود. البته هر چند دانش به‌عنوان سرمایه‌ای گرانبها در جوامع پیشرفته و به‌عنوان یک منبع در موسسات مطرح است طریقی که این دانش مدیریت شده و مورد استفاده قرار می‌گیرد، بر کیفیت خدماتی که می‌تواند از هر یک از منابع متعلق به موسسه عاید گردد، مؤثر است. بنابراین مدیریت دانش نقش حمایتی مهمی در موسسه و توسعه محصول جدید ایفا می کند. مدیریت منظم و پیوسته در مورد دانش، فاکتوری مهم در توسعه‌ی محصول به‌شمار می‌آید. فعالیت‌های ایجاد و اکتساب دانش، توزیع و یکپارچگی دانش و ذخیره دانش در قلب فرآیندهای توسعه‌ی محصول جدید نهفته است. البته مشخص گردید مدیریت دانش پیش از آن که یک حوزه جدید مدیریتی با قوانین خاص خود باشد به عنوان یکی از مهم‌ترین اجزای فرایند خلق نوآوری هم مطرح است و اهمیت مدیریت دانش و رابطه آن با نوآوری به طور گسترده تایید شده است. در نهایت با توجه به مطالعات انجام شده مشخص گردید که ویژگی‌های شرکت همانند سن استقرار شرکت، مقیاس شرکت، تعداد کل پرسنل، تعداد پرسنل تحقیق و توسعه، تعداد کارمندان شرکت، نوع صنعت بر رابطه بین توسعه محصول جدید، مدیریت دانش و نوآوری فرایند تاثیر خواهد داشت. لازم به ذکر است با توجه به مطالعات پیشین و روابط شناسایی شده بین متغیرها توسعه محصول جدید و مدیریت دانش و نوآوری چارچوب مفهومی پژوهش با توجه به اهداف و فرضیه ­های پژوهش به شرح شکل ۲-۲ ارائه می­گردد:
شکل ۲-۲- چارچوب مفهومی پژوهش
(ماخذ: یافته های پژوهش)
فصل سوم
روش‌شناسی تحقیق
۳-۱-
مقدمه
یکی از مهم‌ترین مراحل پژوهش‏ها علمی انتخاب روش پژوهش متناسب با پژوهش است. منظور از انتخاب روش انجام پژوهش این است که مشخص کنیم، چه روش پژوهشی برای بررسی موضوع خاصی لازم است. انتخاب روش پژوهش بعهده محقق است و او باید در انتخاب روش صحیح پژوهش حساسیت لازم را به عمل آورد( خلیلی، ۱۳۸۷).
در این فصل تلاش شده است روش دستیابی به هدف پژوهش یعنی بررسی ارتباط بین مدیریت دانش، نوآوری فرایند و توسعه محصول جدید (مورد مطالعاتی شرکت‌های کوچک و متوسط شهرک صنعتی شمس‌آباد تهران)، تشریح گردد.
۳-۲- روش پژوهش
از لحاظ جهت‌گیری، پژوهش می‌تواند سه نوع متفاوت باشد. گاهی هدف پژوهش، حل یک مشکل متداول و معمول در محیط کار است و گاهی هدف پژوهش، افزودن به مجموعه کلی دانش در یک حوزه خاص است و گاهی اوقات هدف پژوهش بررسی اثرات پیشنهادی پژوهش‏ها کاربردی است. وقتی پژوهشی به قصد کاربرد نتایج یافته‌هایش برای حل مشکلات خاص متداول درون‌سازمان انجام می‌شود، چنین پژوهشی، پژوهش کاربردی نامیده می‌شود. اما زمانی که پژوهش برای افزایش دانش و درک ما از مشکلات خاصی که عموماً در محیط‌های سازمانی اتفاق می‌افتد و چگونگی حل آنها انجام می‌شود، پژوهش بنیادی یا پایه‌ای نامیده می‌شود. هم‌چنین این گونه پژوهش‏ها را پژوهش محض نیز می‌نامند. یافته‌های حاصل از این نوع پژوهش در ایجاد دانش در حوزه‌های مختلف مدیریت کمک می‌کنند. وقتی پژوهشی برای بررسی اثرات توصیه‌های پژوهش‏ها کاربردی انجام می‌شود آن را پژوهش ارزیابی می‌نامند (دانایی‌فرد، ۱۳۸۳).
بر مبنای هدف، پژوهش‏ها در سه دسته جای می‌گیرند؛ اکتشافی، توصیفی و یا آزمون فرضیه. زمانی یک پژوهش به صورت اکتشافی انجام می‌شود که در مورد وضعیتی که با آن روبرو هستیم اطلاعات و آگاهی زیادی نداریم یا اطلاعاتی در مورد اینکه چگونه مسائل مشابه یا موضوعات پژوهشی در گذشته حل شده‌اند در اختیار نداریم. بررسی توصیفی به منظور تعیین و توصیف ویژگی‌های متغیرها در یک وضعیت انجام می‌شود. مطالعاتی که متضمن آزمون فرضیه است، معمولاً تلاش می‌کنند تا ماهیت روابط خاصی را تبیین کنند یا تفاوت‌هایی بین گروه ها یا استقلال دو عامل یا بیشتر در یک وضعیت را تبیین کنند (دانایی‌فرد، ۱۳۸۳).
از لحاظ افق زمانی، پژوهش‏ها در دو دسته قرار می‌گیرند؛ مقطعی و دوره‌ای(چندمقطعی). در بررسی مقطعی داده‌ها یکبار در طی یک دوره به منظور پاسخ به پرسش جمع‌ آوری می‌شود. در حالی که در بررسی‌های دوره‌ای محقق ممکن است بخواهد افراد یا پدیده‌ها را در چندین برهه زمانی به منظور پاسخ به یک پرسش مورد بررسی قرار دهد.
پژوهش حاضر از لحاظ نوع هدف، جزو پژوهش‌های کاربردی به حساب می‌آید، زیرا این پژوهش تئوری‌های آزموده شده در جوامع دیگر را برای شناسایی و حل مسائل در جامعه‌ی آماری خود بررسی و تجزیه و تحلیل کرده است. با توجه به اینکه در این پژوهش سعی می‏شود تا روابط میان عوامل (متغیرهای) دست‌کاری نشده کشف شـود. این پژوهش، یک پژوهش تحلیلی- توصیفی است. همچنین این پژوهش از نوع پژوهش‏های مقطعی است که در آن داده‌ها در طی یک دوره مشخص جمع‌ آوری می‌شوند.
۳-۳- جامعه و نمونه آماری پژوهش
با توجه به عنوان پژوهش، هدف از این پژوهش بررسی تاثیر مدیریت دانش کارکنان و نوآوری فرایند بر توسعه محصول جدید در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط (موردمطالعاتی- شرکت‌های کوچک و متوسط واقع در شهرک صنعتی شمس‌آباد استان تهران) می‌باشد. بنابراین جامعه آماری، مدیران و کارشناسان شرکت‌های مذکور می‌باشند.
بنابراین با توجه به اینکه هدف از تحقیق شناسایی جامعه و تعیین پارامترهای مربوط به آن است، و با توجه به حجم زیاد این جامعه آماری، عملاً انجام این کار امکان‌پذیر نبوده و مستلزم صرف وقت و هزینه زیادی برای محقق می‌باشد؛ باید تعدادی از افراد جامعه را مورد بررسی قرار داد و از طریق جمع کوچک‌تری با روش معینی، به صفات و ویژگی‌های جامعه پی‌برد. بدیهی است اگر حجم جامعه مورد نظر کوچک و حجم و تعداد آن کم باشد می‌توان آن را بطور کامل مطالعه نمود. ولی با توجه به اینکه جامعه مورد نظر نسبتاً بزرگ می‌باشد باید از میان افراد جامعه تعدادی مشخص بعنوان نمونه برگزیده و با مطالعه این جمع محدود، ویژگی‌ها و صفات جامعه را مطالعه نموده، شاخص‌ها و اندازه‌های آماری آن محاسبه شود. به دلیل معدود بودن جامعه از فرمول زیر برای بدست آوردن حجم نمونه استفاده می‌کنیم:
n: حداقل حجم نمونه
N: تعداد جامعه
: میزان برآورد با در نظر گرفتن ضریب اطمینان ۹۵% این مقدار برابر ۹۶/۱ می‌باشد
e: درصد خطای مجاز (دقت برآورد) که آن را ۰۵/۰ در نظر می‌گیریم
: واریانس جامعه که چون از قبل یک شاخص به عنوان پارامتر واریانس جامعه مورد مطالعه وجود نداشت لذا میانگین و واریانس جامعه از پیش تعیین نشده بود. به همین جهت برای رعایت اطمینان بیشتر همراه با خطای کمتر بالاترین مقدار انحراف جامعه که ۵۰ درصد است به جای انحراف معیار جامعه قرار داده می‌شود. لازم به ذکر است برای بررسی و آزمون مدل نمونه‌های آماری از شرکت‌هایی انتخاب می‌گردند که مدل تحقیق(مدیریت دانش کارکنان و نوآوری فرایند) در مورد آنها مصداق دارد و صنایعی که خلاف آن ثابت می شود(مصداق ندارد). با توجه به اینکه تعداد مدیران و کارشناسان شرکت‌های مورد بررسی ۱۶۰ نفر بودند. مطابق فرمول فوق تعداد ۱۱۳ نمونه آماری مورد نیاز می‌باشد.
۳-۴- روش جمع‌ آوری داده‌ها
به دلیل نوع تحقیق و همچنین گستردگی جامعه آماری و به تبع آن پیچیدگی نمونه آماری و برای دسترسی سریعتر به نظرات پرسش‌شوندگان بهترین روش جمع‌ آوری داده‌ها در این تحقیق پرسشنامه در نظر گرفته شد. به منظور دستیابی به نتایج مورد نظر و انجام شایسته روش تحقیق از روش‌های زیر بهره گرفته شد:
الف) مطالعات کتابخانه‌ای: جهت تدوین مبانی، تعاریف و مفاهیم نظری از منابع کتابخانه‌ای استفاده شد که مهم‌ترین و مفیدترین منبع موتورهای جستجو در اینترنت، بانکها و منابع اطلاعاتی و کتابخانه‌های دانشگاه‌های کشور بوده است.
ب) تحقیقات میدانی: به منظور جمع‌ آوری اطلاعات مورد نظر و سنجش متغیرهای تحقیق از پرسشنامه استفاده شده است. شاخص‌های مورد سنجش در تحقیق، پیش از آنکه در قالب پرسشنامه به نظرسنجی گذاشته شود، در معرض قضاوت چند تن از خبرگان و کارشناسان در دانشگاه‌ها و شرکت‌های مرتبط با موضوع تحقیق قرار گرفت و نهایتاً از پرسشنامه مورد توافق به عنوان ابزار جمع‌ آوری داده‌ها استفاده شد.
۳-۵- طراحی ابزار پژوهش(پرسشنامه)
تهیه ابزار سنجش یکی از مراحل مهم انجام تحقیق است. در اینجا رعایت اصول کلی طراحی پرسشنامه حائز اهمیت است. در پرسشنامه سوالات هر چند متغیر باید جداگانه در نظر گرفته شوند. سوالات طیف گونه و مستقیم و نیز سوالات زمینه‌ای یا خصیصه‌ای باید مشخص شوند. بر حسب نوع سوالات، گزینه‌ها یا پاسخ‌های بسته و باز مشخص شوند. ترتیب سوالات با دقت بررسی شود. مقدمه اعتماد برانگیز و نیز گویا تهیه شود. پرسش‌ها مشخص شود و لحن سوالات براساس اینکه آیا مصاحبه توسط پرسشگر صورت می‌گیرد یا اینکه پاسخگو راساً جواب می‌دهد، طراحی شود. دقت در مسائل جانبی مانند کدگذاری، انتخاب قلم‌ها، طراحی صفحات و نحوه حروف‌چینی نیز ملاحظات اساسی در این مرحله بشمار می‌آیند. سوالات پرسشنامه نظرسنجی باید روشن، شفاف و واضح باشد.
ابزار تحقیق در این پروژه به صورت پرسشنامه طراحی شده است. در این پرسشنامه سعی شده است که نظر خبرگان و متخصصان را در رابطه با معیارها و شاخص‌های تعیین شده جویا شده تا شاخص‌های نهایی مشخص گردند.
اطلاعات مندرج در این پرسشنامه، از طریق بررسی پرسشنامه‌های سایر محققین داخلی و خارجی و شاخص‌های در رابطه با مدیریت دانش، نوآوری فرایند و توسعه محصول جدید تهیه گردیده است.
در پرسشنامه طراحی شده، از آنجا که سوالات از مقیاس‌های نسبی بهره‌مند بودند، مطابق جدول ۳-۱ مبادرت به استفاده از طیف لیکرت شد و به ترتیب برای گزینه‌های کاملاً موافقم، موافقم، نظری ندارم، مخالفم و کاملاً مخالفم ضرایب ۵، ۴، ۳، ۲ و ۱ در نظر گرفته شد و بدین ترتیب اطلاعات کیفی و ناپارامتریک با مقادیر کمی و عددی تعبیر شدند و در محاسبه‌ها ملاک عمل قرار گرفت. از مقیاس لیکرت برای تعیین اهمیت هر عنوان از متغیرها استفاده شده است. لازم به ذکر است که در این بخش از تحقیق مجموعاً ۳۵ پرسشنامه بین خبرگان و متخصین توزیع شد که ۲۹ پرسشنامه عودت داده شد.
جدول ۳-۱: مقیاس لیکرت پرسشنامه

 

میزان عامل اندازه‌گیری

 

نظر خبرگان و متخصصین

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:19:00 ب.ظ ]




سود تقسیمی هر سهم

X2

۴۵۲/۱

۰۸۶/۰

توزیع نرمال است

با توجه به جدول ۴-۸، مقادیر متناظر با آماره Z کولموگروف اسمیرونوف برای کلیه متغیرها پس از نرمال‌سازی به ترتیب ۰۲۱/۱و ۴۵۲/۱می‌باشد. با عنایت به اینکه کلیه مقادیر یادشده از ۵ درصد بیشتر است لذا با اطمینان ۹۵ درصد برای کلیه متغیرهای مستقل تبدیلی می‌توان فرض نرمال بودن توزیع را پذیرفت.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ب) آزمون استقلال خطاها
پیش‌فرض دیگر استفاده از رگرسیون خطی مرکب در تعیین ارتباط بین متغیرها، استقلال باقی‌مانده‌ها یا خطای برآورد انجام‌شده به‌واسطه مدل رگرسیونی است. در این راستا، در تحقیقات مشابه یا مرتبط معمولاً از اندازه آماره دوربین واتسون به‌عنوان یک معیار تصمیم‌گیری استفاده شده است. در این تحقیق نیز از آزمون معیار دوربین واتسون استفاده شده است که در آن همبستگی سریالی بین تفاضل مقادیر واقعی و برآورد شده مقادیر متغیر وابسته و به‌اصطلاح باقیمانده‌ها یا (خطا) های رگرسیون را بر مبنای فرض صفر آماری زیر آزمون می کند:
H0: بین خطاها خودهمبستگی وجود ندارد.
H1: بین خطاها خودهمبستگی وجود دارد.
اگر آماره دوربین-واتسون بین ۵/۱ و ۵/۲ قرار گیرد، فرضیه H0 آزمون (فقدان همبستگی یا استقلال خطاها) پذیرفته می‌شود و در غیر این صورت H1 مبنی بر خودهمبستگی خطاهای مدل برآوردی را نمی‌توان رد کرد. بر مبنای محاسبات انجام‌شده در این زمینه، آماره دوربین واتسن به همراه آماره فیشر و سطح معناداری آن به شرح جدول شماره ۴-۹ خلاصه شده است:

جدول (۴-۹):ارزیابی نرمال بودن توزیع خطاهای مدل برآوردی

دوربین واتسون

آماره فیشر

سطح معنی‌دار

۷۷/۱

۶۸/۲۹۹

۰۰۰/۰

به‌طوری‌که در جدول شماره ۹-۴ آورده شده است ملاحظه می‌شود که:
مقدار آماره دوربین- واتسون برای رابطه ریاضی برآوردی یعنی رابطه بین قیمت سهام با متغیرهای مستقل حسابداری ۷۷/۱ محاسبه شده است. با توجه به اینکه مقدار یادشده در فاصله ۵/۱ و ۵/۲ قرار دارد بنابراین فرض H0 مبنی بر فقدان خودهمبستگی بین خطاها پذیرفته‌شده است.
ج) بررسی نرمال بودن توزیع خطاها:
یکی دیگر از پیش‌فرض‌های استفاده از رگرسیون خطی مرکب این است که خطاهای معادله برآوردی رگرسیونی نیز همانند متغیرهای مستقل و تابعی از توزیع نرمال برخوردار باشند.
بدین منظور در تحقیقات مشابه یا مرتبط، مشابه آزمون نرمال بودن متغیرها از آزمون کااسکوئر، آزمون کولموگروف – اسمیرونوف یا از مقایسه هیستوگرام توزیع خطاها با منحنی نرمال بهره جسته‌اند. در این تحقیق از مقایسه هیستوگرام توزیع خطاها با منحنی نرمال بهره جسته‌ایم. نتایج محاسبات در این مورد به شرح نمودار شماره ۴-۱ خلاصه شده است:
نمودار ۴-۱: بررسی نرمال بودن توزیع خطاها

به‌طوری‌که در نمودار شماره ۴-۱ دیده می‌شود:
میانگین و انحراف معیار خطاها در مدل رگرسیونی برآوردی به ترتیب به صفر و یک میل کرده‌اند، بنابراین می‌توان فرض نرمال بودن توزیع خطاها را در مورد رابطه برآوردی بین قیمت سهام و متغیرهای حسابداری به‌عنوان متغیرهای مستقل را به‌عنوان یکی از پیش‌فرض‌های اساسی استفاده از رگرسیون خطی مرکب را پذیرفت.
د) استقلال خطی متغیرهای مستقل:
در ریاضیات هر جا از ترکیب خطی کمیت‌ها استفاده می‌شود باید به‌عنوان یک پیش‌فرض اساسی، فرض جمع‌پذیری و به عبارتی استقلال خطی کمیت‌ها برقرار بوده و کمیت‌های موردبررسی، تأثیر و تأثر متقابل قابل‌اغماضی داشته باشند. بر همین مبنا یکی دیگر از پیش‌فرض‌هایی که پیش از به‌کارگیری رگرسیون خطی مرکب باید مورد ارزیابی قرار گیرد، استقلال خطی متغیرهای مستقل است. این استقلال هم به جهت نظری و هم با آزمون و معیاری آماری صورت می‌گیرد. در این تحقیق به لحاظ نظری متغیرهای مستقل مشتمل بر سنجه‌های تأمین مالی شرکت، کاملاً از یکدیگر استقلال خطی داشته و هریک از متغیرهای مستقل یادشده از منابع متفاوت و به طرق مختلفی گردآوری‌شده و بر مبنای ترکیبات خطی یکدیگر محاسبه نشده‌اند و لذا به لحاظ نظری به یکدیگر وابستگی خطی ندارند.
صرف‌نظر از این استقلال نظری، در این قسمت از معیار ضریب همبستگی خطی پیرسون نیز به‌منظور سنجش استقلال خطی متغیرهای مستقل مدل استفاده شده است. جدول شماره ۴-۱۰خلاصه نتایج این ارزیابی را نشان می‌دهد. تعداد داده‌ها در کلیه موارد ۴۷۰بوده که از اعداد هر خانه حذف‌شده و اعداد باقی‌مانده در هر خانه از جدول مزبور، به ترتیب مشتمل بر ضرایب همبستگی پیرسون و سطح معنی‌دار می‌باشد. عناصر قطر اصلی در ماتریس همبستگی یادشده معادل یک و این ماتریس نسبت به قطر اصلی متقارن است. به جهت این تقارن، عناصر بالای قطر اصلی عیناً با عناصر پایین قطر اصلی، یکسان بوده و لذا از جدول حذف‌شده‌اند. عدد اول در خانه‌های ماتریس یا ضرایب همبستگی محاسبه شده، تأثیرات خطی متقابل متغیرهای مستقل بر یکدیگر را بر مبنای مقایسه دودویی آن‌ها اندازه‌گیری نموده که در صورت به سمت صفر میل کردن این ضرایب، می‌توان نسبت به استقلال خطی متغیرهای مستقل از یکدیگر حکم کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:19:00 ب.ظ ]




روشبه یک آمپول لیوفیلیزه حاوی بروسلا ، ۰/۵ میلی لیتر، محیط بروسلا براث افزوده شد و سوسپانسیون باکتری با کمک سرنگ به ۴/۵ میلی لیتر محیط بروسلا براث تازه تهیه شده اضافه شد و ۱ ساعت در دمای ۳۷ درجه انکوبه شد. سپس ۰/۵ میلی لیتر از لوله اوّل به لوله دوم حاوی ۴/۵ میلی لیتر محیط بروسلا براث افزوده و ۲ ساعت در دمای ۳۷ درجه انکوبه شد. سپس ۰/۵ میلی لیتر از لوله دوم به لوله سوم حاوی میلی لیتر محیط بروسلا براث افزوده و ۲ ساعت در دمای ۳۷ درجه انکوبه شد و ۰/۵ میلی لیتر از لوله سوم بر روی پلیت حاوی بروسلا آگار برای ایجاد کلنی تک کشت داده و در ۳۷ درجه به مدت ۷۲ ساعت نگهدای شد.از لوله کوچک به عنوان کنترل برای تشخیص کلنی های صاف و خشن استفاده شد، که سویه S99 با آنتی سرم صاف آگلوتینه شده و اکریفلاوین ۰/۶ % آگلوتین ه نمی شود. سویه خشن RB51 با آنتی سرم صاف آگلوتینه نشده و با اکریفلاوین ۰/۶ %(W/V) اگلوتینه شد.بعد از تاٌیید سویه های مورد نظر، برای تهیه بذر ، از لوله های بزرگ استفاده شد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳-۳٫ کنترل سوش لیوفیلیزه از نظرRough و Smooth بودن:
یک لوله کوچک از سویه RB51 را برداشته، یک لوپ را روی پلیت درون یک قطره سرم فیزیولوژی سوسپانسیون کرده و آنتی سرم مثبت B.abortus یا آکروفلاوین مجاور کرده و ٢ دقیقه با اپلیکاتور هم زده می شود. هم چنین، یک لوپ از سویه RB51 را هم با B.melitensis مجاور کرده، اگر هر یک از خانه ها آگلوتیناسیون بدهد، نشانه این است که سویه لیوفیلیزه ما Rough است.
شکل(۳-۱) کنترل سوش RB51 با بهره گرفتن از اکروفلاوین
۳-۴٫ تهیه بیوماس سلولی
مواد و وسایل: انکوباتور ۳۷ درجه، PBS(بافرفسفات نمکی) با PH= 6.4، بوآت، سانتریفیوژ
روش: محتوای باکتری حاصل از هر لوله کشت (لوله های بزرگ) در یک لیتر بروسلا براث به تعلیق در آمد و به عنوان بذر مورد استفاده قرار گرفت. ۵ میلی لیتر بذر به هر بطری بوآت حاوی مقداری محیط بروسلا آگار اضافه و به مدت ۷۲ ساعت در انکوباتور ۳۷ درجه کشت داده شد.پس از کنترل چشمی از نظر آلودگی زهر آبه آنها خارج شده و ۱۰ میلی لیتر PBS به هر بطری اضافه گردید. با تکان های متناوب ، کلنی های باکتری از سطح آگار شسته شد.تعلیق باکتری در یک بطری بزرگتر جمع آوری گردید،که به آن مایع غلیظ گفته می شود. جهت آلوده نبودن هوازی ، بی هوازی و قارچی مایع غلیظ ، نمونه ای از آن در لوله های بروسلا آگار ، تیوگلیکولات براث و سابرو براث کشت شد و به مدت ۲۴ ساعت در انکوباتور ۳۷ درجه نگهداری گردید. مایع غلیظ دو مرتبه با PBS استریل و دور ۳۵۰۰ rpm به مدت ۲۰دقیقه سانتریفیوژ گردید که به رسوب حاصل ، توده سلولی یا بیوماس سلولی گفته می شود.
شکل (۳-۲)کشت و درو بروسلا
۳-۵٫ استخراج و تخلیص LPS بروسلا آبورتوس S99
مواد و وسایل: سانتریفیوژ، شیکر، ترازو،بن ماری ،کیسه دیالیز، محلول فنل ۹۰%، متانول، PBS، آب مقطر،
روش: استخراج به روش فنول داغ اصلاح شده انجام شد(۲۳).به ۵۰ گرم بیوماس سلولی، ۱۵۳ میلی لیتر آب مقطر افزوده و در دمای ۶۸ درجه به مدت ۵ دقیقه در بن ماری قرار داده شد و سپس به مخلوط فوق، ۱۷۱ میلیلیتر فنول ۹۰% اضافه گردید و در دمای ۶۸ درجه به مدت ۳۰ دقیقه در بن ماری قرار گرقت. سپس محلول را بر روی یخ سریعا سرد کرده و سانتریفیوژ گردید(۳۵۰۰rpm،۴۵ دقیقه در ۴ درجه).لایه فنولی را جدا کرده و به آن ۲۵ درصد اتانول اضافه نموده و در دوره ۳۹۰۰ به مدت ۳۰ دقیقه سانتریفیوژ نموده تا پروتئین و اسید نوکلئیک خارج شود.سپس به مایع رویی الکل اضافه نموده تا ۷۰ درصد شود و سانتریفیوژ نموده تا LPS رسوب کند.سپس رسوب را در آب مقطر حل کرده و بر علیه هر ۸ ساعت تعویض آب مقطر به مدت ۲۴ ساعت دیالیز نمودیم و سپس با عبور از فیلتر ۰/۲۲ میلی پور استریل نموده و در ویال تقسیم کردیم.
شکل(۳-۳):استخراج LPS به روش فنول داغ اصلاح شده
۳-۵-۱٫ د تو کسیفیه کردن LPS با روش قلیایی
مواد و وسایل: ویال حاوی LPS، سود ۰/۲ نرمال، بن ماری، اسید کلریدریک ۰/۱ نرمال، آب مقطر، کیسه دیالیز
روش: به ۲ ویال ۵ میلی گرمی لیپوپلی ساکارید تخلیص شده ، ۲ میلی لیتر سود ۰/۲ نرمال اضافه نموده ومقداری تکان داده تا محلول یکنواختی به دست آید و به مدت ۲ ساعت در دمای ۱۰۰ درجه در بن ماری قرار داده شد. بعد از این زمان ، نمونه را خنک نموده وسپس اسیدیته محلول را با HCL 0/1 نرمال به PH=7 رسانیده و بر علیه هر ۸ ساعت تعویض آب مقطر، به مدت ۷۲ ساعت دیالیز نمودیم تا اسید های چرب آزاد شده حذف گردید.
۳-۵-۲٫ آزمون Novotny:
مواد و وسایل:LPS استاندارد سالمونلا تیفی موریوم، معرف DMB (1و۹ دی متیل بلو)، اسپکتروفوتومتر
روش: غلظت LPS در نمونه استخراج شده با کمک معرف DMB محاسبه می گردد. به صورت دوپلیکیت در سه لوله آزمایش به ترتیب،۱۵۰ میکرولیتر نمونه LPS ریخته و با آب مقطر به حجم ۱/۵ میلی لیتر می رسانیم.در لوله دیگر به عنوان بلانک فقط ۱/۵ میلی لیترآب مقطر می ریزیم و در لوله آخر ۵۰ میکرو لیتر نمونه LPS استاندارد (LPS استاندارد سالمونلا تیفی موریوم در علظت های ۲/۵-۱۰۰ میکرو گرم در میکرولیتر) ریخته و با آب مقطر به حجم ۱/۵ میلی لیتر می رسانیم و به همه لوله ها ۱/۵ میلی لیتر معرف DMB اضافه نموده و هم میزنیم وسپس سریعا در ۵۳۵ نانومتر OD نمونه را نسبت به بلانک خوانده ومیانگین آنرا بدست آورده و از معادله منحنی استاندارد غلظت LPS ذر نمونه را محاسبه می نمائیم(۳،۲۳)
۳-۶٫ استخراج و خالص سازی Omp بروسلا آبورتوس RB51
وسایل: سانتریفیوژ، اولتراسانتریفیوژ،فیلتر ۰/۴۵ میلی پور، کیسه دیالیز
محلول های مورد نیاز: بافر تریس (مرک)
محلول ۰/۰۱مولار بافر تریس با PH=7/5 تهیه گردید و PH با HCL تنظیم شد.
EDTA( اتیلن دی آمین تترا کلرو استیک اسید)(مرک)
پودر EDTA را به اندازه ۱۰mM(وزن مولکولی EDTA،۳۷۲ گرم است،اگر این مقدار در یک لیتر حل شود یک مولار میشود.برای تهیه ی ۱۰mM ،۱/۱۰۰ یعنی ۳/۷ را در یک لیتر میریزیم)، در یک لیتر بافر تریس که قبلا تهیه کردیم ،حل گردید.(PH=7/5)
سدیم لوریل سارکوزینات:
برای تهیه ی محلول ۲% سدیم لوریل ساکوزینات،۲ گرم از ماده را در ۱۰۰ سی سی بافر تریس حاوی EDTA ،۱۰ میلی مولار آب مقطر حل گردید.
۳-۶-۱٫استخراج:
توده سلولی به ازاء هر ۱ گــرم وزن مرطوب در ۱۰۰ ml بــافر تریس هیدروکلراید ۱۰mM(PH 7/5) معلق و ازای ۱۰۰ml از تعلیق فوق، ۱ میلی گرم از DNAase و RNAase اضافه شد.نمونه ها روی یخ نگهداری و بادستگاه سونیکاتور (Bronson) با سیکل پیوست )۷ پالس در ۱ دقیقه) تیمار شدند.نمونه ها دو بار در ۳۰۰۰g مدت ۱۵ دقیقه در ۴درجه، جهت حذف سلول های شکسته نشده، سانتریفیوژ شدند.در ادامه محلول رویی در ۴۳۵۰۰ rpm به مدت ۹۰ دقیقه اولتراسانتریفیوژ گردید.رسوب حاصل که حاوی عشاءهای خام می باشد ،در بافر تریس هیدروکلراید ۵۰mM (PH 7/5) همراه با PMSF ،۲mM حل شد و استخراج دترجنتی غشای پلاسمایی به وسیله استفاده ازN- سدیم لوریل سارکوزینات انجام گرفت>.محلول نهایی که حاوی پروتئین های غشای خارجی است در مقابل تریس بافر در دمای ۴ درجه به مدت ۷۲ ساعت دیالیز گردید.به منظور جداسازی پپتیدوگلیکان از پروتئین های غشای خارجی، لیزوزیم(۱mg به ازای هر ۵۰mg پروتئین غشای خارجی) اضافه شد وبعد از این مرحله دوباره نمونه در ۱۲۰۰۰۰rpm برای ۲۰ دقیقه در دمای ۴درجه اولتراسانتریفیوژگردید.مایع رویی حاوی Omp در دمای ۴ درجه نگهداری میشود.(۱۵)
۳-۶-۲٫ اندازه‌گیری پروتئین با روش لوری:
میزان پروتئین موجود در پلی ساکارید تخلیص شده با روش لوری (۱۹۵۱)، اندازه‌گیری شد.
اصول آزمون لوریاین روش شامل دو واکنش می‌باشد، در اولین واکنش ترکیب یون مس با مولکول‌های پروتئینی بوده که در نتیجه یک کمپلکس پروتئین مس دو ظرفیتی را به وجود می‌آورد. در واکنش دوم اسید فسفوتنگستیک و اسید فسفومولیبدیک از محلول فولین باعث ایجاد رنگ خاص در کمپلکس فوق می‌شود و در کمپلکس پروتئین با مس ۲ ظرفیتی اسیدهای آمینه تیروزین و تریپتوفان احیا می‌شوند و رنگ آبی که غلظت آن بستگی به میزان پروتئین دارد ایجاد می‌شود، روش لوری بسیار دقیق بوده و حساسیت آن بین ۱ تا ۳۰۰ میکروگرم پروتئین در میلی لیتر است.(۳)
تهیه‌ی محلول‌های مورد نیاز :
محلول A: 20 گرم کربنات سدیم (Na2Cos) و ۵ گرم تارتارات مضاعف سدیم- پتاسیم را با بهره گرفتن از سود (NaoH) 1/0 مولار به حجم ۱ لیتر می‌رسانیم.
محلول B: 5 گرم سولفات مس با ۵ مولکول آب (cuso4 , 5H2o) را با بهره گرفتن از آب مقطر به حجم یک لیتر می‌رسانیم.
محلول C: 50 میلی لیتر از محلول A به اضافه ۱ میلی لیتر محلول B مخلوط نموده، (محلول C باید هنگام مصرف تهیه شود، و مدت زمان نگهداری تا خداکثر ۴ ساعت برای مصرف می‌باشد.)
محلول D: محلول فولین که در یخچال و در ظرف تیره رنگ نگه‌داری می‌شودع و به نسبت مساوی با آب مقطر رقیق می‌شود.
روشبرای تهیه‌ی استاندارد، با بهره گرفتن از مقادیر ۱۰ تا ۱۰۰ میکروگرم در میلی لیتر سرم آلبومین گاوی (BSA) رقت‌های ۱۰، ۲۰، ۴۰،۶۰،۸۰،۱۰۰ میکرولیتر در میلی لیتر را به صورت دو پلیتیک تهیه و به هر رقت به ترتیب مقادیر ۰، ۲/۰، ۴/۶،۰/۰، ۸/۰، ۹/۰ میلی لیتر آب مقطر اضافه نموده تا حجم نهایی در هر لوله به یک میلی لیتر برسد.
سپس به هر لوله ۵ میلی لیتر محلول C اضافه نموده و ۱۰ دقیقه در دمای اتاق قرار داده شد، سپس به هر لوله یک میلی لیتر محلول D اضافه و ۳۰ دقیقه در دمای اتاق نگه داشته شد، پس از ۳۰ دقیقه، OD نمونه‌ها را در ۵۴۰ نانومتر اندازه‌گیری شد. سپس منحنی استاندارد توسط نرم افزار Excell بر اساس داده‌های فوق رسم شد.
برای اندازه‌گیری میزان پروتئین PRP تخلیص شده، حدود ۱ میلی لیتر از محلول PRP را برداشته و تمام مراحل فوق را بر روی آن انجام می‌دهیم، و میزان پروتئین آن بر اساس منحنی استاندارد محاسبه شد.
۳-۷٫ کونژوگاسیون Omp و LPS بروسلا آبورتوس
مواد و محلول مورد نیاز: سرم فیزیولوژی،ADH، EDAC، Omp؛ LPS، کیسه دیالیز،کلرید سدیم ۰/۲ نرمال
روش کار: به ۱۰ میلی گرم Omp استخراج شده به روش سدیم لوریل سارکوزینات،۲ میلی لیتر سرم فیزیولوژی افزوده و به میلی لیتر محلول معادل ۳۵ میلی گرم ADH اضافه میکنیم و ۸ میلی گرم EDAC اضافه نموده و PH نهایی محلول در را ۶/۵ تنظیم می کنیم. محلول فوق را به مدت یک ساعت در دمای اتاق گذاشته و سپس علیه ۳ تعویض آب مقطر در دمای ۴ درجه به مدت ۲۴ ساعت دیالیز نمودیم.
در مرحله بعد به ۵ میلی گرم LPS لیوفیلیزه ،۱ میلی گرم سرم فیزیولوژی افزوده و سپس به آن ۱۲ میلی گرم EDAC اضافه کرده و به مدت ۱۰ دقیقه در دمای اتاق می گذاریم و بعد از آن محلول فوق را قطره قطره به محلول LPS+EDAC می افزاییم.ظرف محتوی محلول را به ارامی تکان می دهیم و در آخر PH را بر روی ۶/۵ تنظیم می نماییم و محلول حاصل شده را به مدت ۳ ساعت در دمای اتاق گذاشته و سپس علیه ۳ تعویض کلرید سدیم ۰/۲ نرمال در دمای ۴ درجه به مدت ۲۴ دالیز نمودیم.
شکل(۳-۴) کیسه دیالیز کونژوگه Omp+ LPS
۳-۸٫ ستون کروماتوگرافی برای تخلیص کونژوگه :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:14:00 ب.ظ ]




بحث فرضیه دوم
خود انتقادی دررابطه نقایص تنظیم هیجانی و خود آسیب رسانی مستقیم نقش واسطه ای دارد.
مهمترین پیشبینیکننده و همبسته خود آسیبرسانی در این مطالعه نقص کنترل تکانه بود. این یافته از مدلهای علتشناسی خودآسیبرسانی که علت این رفتار را نقایص تنظیم هیجانی میدانند(چاپمن، گراتز،برون،۲۰۰۸) حمایت میکند؛ امَا با مطالعاتی که مهمترین حوزه نقص تنظیم هیجانی را بی مهارتی تنظیم هیجانی گزارش کردهاند در تضاد است(گراتز،رومر،۲۰۰۸؛پرز،ونتا،گارانت، شارپ، ۲۰۱۲). درباره نقایص تنظیم هیجانی در نوجوانان خودآسیبرسان دو فرضیه وجود دارد؛ در فرضیه اول این نقص به دلیل بیش برانگیختگی هیجانی و شدیدتر بودن واکنش های هیجانی پایه در این افراد است (ناک و مندز،۲۰۰۸) و فرضیه دوم نقص اصلی را ناتوانی در ارزیابی و استفاده از مهارتهای تعدیل پاسخ میداند(گراتز،۲۰۰۳؛ اندروز،مارتین،هاسکینگ،پیج ،۲۰۱۳).
یافته های این پژوهش از فرضیه اول حمایت می کند. بر این اساس احتمالاً از لحاظ دانش درباره مهارت های تنظیم هیجانی و اطمینان به این مهارتها تفاوتی بین نوجوانان خودآسیب رسان و عادی وجود ندارد ولی نوجوانان خود آسیب رسان به دلیل شدیدتربودن برانگیختگی هیجانی شان مستعد واکنشهای آسیب به خود مثل خودجرحی هستند. یافته های نوروبیولوژیک نیز با استناد به شواهدی درباره بدکارکردی های سیستم های انتقال دهنده عصبی سروتونین، دوپامین و مسیر هیپوتالاموس-هیپوفیز-فوق کلیه وجود آسیب پذیری به استرس را در این افراد تایید می کند(شر و استانلی،۲۰۰۹) که نشان میدهد برانگیختگی هیجانی شدید که مانع از کنترل تکانهها میشود یک عامل آسیبپذیری رگه در این افراد است. این آسیبپذیری به استرس باعث افزایش واکنشپذیری به موقعیتهای استرس و ابراز رفتارهای هیجانی شدید و تخریبی مانند خودآسیبرسانی است. همچنین نتایج پژوهش دیگری که با روش تجربی نقص کنترل تکانه را در قالب بازداری زدایی با آزمون عملکرد مداوم[۸۶](CPT) سنجیده است، نشان میدهد در نوجوانان بخش بستری روانپزشکی بازداریزدایی یکی از پیش بینی کننده های خودجرحی است؛ اما نقش میانجی گرانه بین تجربه آزار دوره کودکی و خودآسیب رسانی ندارد (آرباخ و همکاران،۲۰۱۴).
این یافتهها نشان می دهند افراد خودآسیب رسان به دلیل یک نوع آسیب پذیری های بنیادی که همان نقص در کنترل تکانه است، بیشتر مستعد آسیب به خود هستند و این نقص ممکن است ناشی از تجارب اولیه آزار و بدرفتاری دوران کودکی باشد که در تحول مهارت های تنظیم هیجانی اختلال ایجاد میکنند. یافته های پیشین نیز نقش مشکلات کنترل تکانه را در افراد با خودآسیبرسانی تایید میکنند؛ افراد با سابقه خودآسیبرسانی در مقایسه با گروه کنترل در زمان تجربه هیجانهای منفی تصمیمهای عجولانهتری میگیرند و توانایی برنامه ریزی رفتاریشان ضعیفتر است، واکنش های هیجانی سریعتری به خلق منفی نشان میدهند، سطح هیجانخواهیشان بالاتر است(فاوازا، کانتیر، ۱۹۸۹؛ بریسن، ۲۰۱۴) و نقایص کنترل تکانه حتی بیشتر از نشانه های اختلال شخصیت مرزی توانایی پیشبینی رفتارهای خودآسیبرسانی را دارند (لینام، میلر،میلر،بورنوواکا، لجوز،۲۰۱۱).
این یافته که مهمترین نقص تنظیم هیجانی در خود جرحی نقص کنترل تکانه است با برخی از پژوهشهایی که مهمترین نقص در خودجرحی را بی مهارتی و عدم اطمینان به خود در تنظیم هیجانی گزارش کرده اند در تضاد است (گراتز ورومر، ۲۰۰۸ ؛ پرز، ونتا،گارنات،شارپ ۲۰۱۲ ). این یافته متناقض ممکن است به دلیل تفاوت نمونه های دو پژوهش و تفاوت های فرهنگی باشد. در مطالعه نمونه خارجی از گروه نوجوانان در موقعیت بستری استفاده شده بود. علاوه بر این سوالات مولفه بی مهارتی روش های تنظیم هیجانی باورها و افکار فرد را درباره ناتوانیاش در تغییرحالتهای هیجانی منفی و تداوم یافتن آن حالتهای منفی را میسنجد(گراتز، رومر،۲۰۰۴)، در حالی که سوالات نقص کنترل تکانه مشکلات کنترل رفتار در زمان تجربه هیجانهای منفی را میسنجد. با توجه به اینکه خود آسیب رسانی مستقیم برجسته ترین شکل عدم کنترل رفتار در زمان تجربه هیجانهای منفی است، به نظر میرسد ارتباط بین عدم کنترل تکانه با فراوانی خود آسیب رسانی مستقیم از این سبب منطقیتر باشد. البته ممکن است تفاوتهای فرهنگی نیز در این تفاوت نقش داشته باشد؛ چنان که ممکن است نوجوانان مطالعه نمونه آمریکایی بیشتر به فرایندهای ذهنی مرتبط با هیجانهای شان توجه کنند و نوجوانان ایرانی به مولفه های بیرونی و رفتاری تجارب هیجانی شان بیشتر توجه می کنند. با این حال هنوز مطالعه بین فرهنگی برای حمایت از این فرضیه وجود ندارد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

یافته های بخش کیفی نیز نشان داد در بیشتر موارد خودآسیب رسانی در موقعیتهای تعارض و استرس های اجتماعی به صورت ناگهانی و بدون تصمیم گیری قبلی انجام میشود. به نظر میرسد خودآسیب رسانی ، برجسته ترین حالت ناتوانی کنترل رفتار در زمان تجربه هیجانهای منفی است و ارتباط بین عدم کنترل تکانه با فراوانی خودآسیبرسانی به این علت ممکن است منطقیتر باشد. سنجش این که آیا این نقص کنترل تکانه یک حالت رگه است یا وابسته به موقعیت نیازمند پژوهش های بیشتر است.
مشکل کنترل تکانه نوجوانان خودآسیب رسان به معنای ناتوانی در کنترل تکانههای آسیب بهخود نیست و در مصاحبه های کیفی هم تنها در معدودی از شرکت کنندگان به وجود این نوع تکانه ها اشاره شد. نقص کنترل تکانه در این نوجوانان به صورت برانگیختگی سریع و زودهنگام هیجان های منفی در موقعیت های بین فردی است. مدت زمان ماندگاری یک فکر یا تکانه آسیب به خود در نوجوانان خود جرحی کننده بسیار کوتاه است و سریع به انجام عمل ختم می شود و این برعکس افکار خودکشی است که پیش از تبدیل به عمل، بارها در ذهن تکرار میشوند (ناک و پرینستین،۲۰۰۹). بهترین معادل برای نقص کنترل تکانهای که در نوجوانان خودآسیبرسان مشاهده میشود اضطرار منفی است. اضطرار منفی[۸۷] در ادبیات پژوهش نوعی صفت شخصیتی است که در آن فرد گرایش دارد همواره در پاسخ به هیجان های منفی به صورت عجولانه و فوری واکنش نشان دهد ( ویتسدا و لینام، ۲۰۰۱).
بنابراین نوجوانان خودجرحی کننده از لحاظ داشتن مهارت های تنظیم هیجانی و اطمینان به این مهارت ها با سایر نوجوانان تفاوتی ندارند ولی به دلیل آنکه برانگیختگی هیجانی آنها حالت تکانه ای دارد و شدیدتر از سایرین است در انجام رفتارهای سازگارانه در موقعیت های تعارض ارتباطی به مشکل بر می خورند و دست به آسیب خود می زنند.
با این حال این که به چه علت فردی به جای ابراز این هیجانها به سمت دیگران، آن را روی خود تخلیه میکند به دلیل نقش باورها و شیوههایی است که نوجوان از آن طریق درباره خود فکر می کند و با خود ارتباط برقرار می کند. یافته های نشان دادند خود انتقادی از نوع خود بی کفایتپنداری عامل مرتبط کننده نقص کنترل تکانه و خودآسیب رسانی مستقیم است.
یافته های تحلیل واسطهای نشان داد خود انتقادی در رابطه بین نقص کنترل تکانه و خودآسیب رسانی مستقیم نقش میانجی گر و واسطه ای دارد. خود انتقادی از نوع خود بیکفایتپنداری هم به صورت مستقیم پیشبینیکننده فراوانی خودآسیبرسانی است و هم در رابطه نقایص تنظیم هیجانی با خود آسیبرسانی نقش واسطه ای دارد.
این یافته با مطالعاتی که خود انتقادی را یکی از عوامل خطر خود آسیبرسانی میدانند (ناک،۲۰۱۰؛ گلاسمن، وریچ،هولی،دلیبرتو، ناک، ۲۰۰۷ ؛ جرمین و هولی،۲۰۱۰ ؛گیلبرت و همکاران، ۲۰۱۳)؛ و مدل خودتنبیهی خودآسیب رسانی(سویموتو،۱۹۹۸) همخوانی دارد. یافته های قبلی نشان داده اند که خود انتقادی افراد خودآسیب رسان بیشتر از افراد عادی است (جرمین و هولی،۲۰۱۱). یافته پژوهش حاضر نیز از این مطالعات حمایت می کند، با این حال بیان می کند که خود انتقادی مهمترین و اختصاصیترین مکانیزم در پدیدایی خودآسیب رسانی های مستقیم مانند خودجرحی نیست؛ زیرا مقایسه گروه های با خودآسیب رسانی مستقیم و غیرمستقیم تفاوتی از لحاظ میزان خودانتقادی بین دو گروه نشان نداد. براساس یافته های مطالعه حاضر منطقیترین نتیجه درباره این که چرا برخی افراد برای آرام شدن به خود آسیب می رسانند باید در برگیرنده نقش تعاملی نقص کنترل تکانه و بالا بودن خودانتقادی از نوع خودبی کفایت پنداری باشد.
یافته مطالعه حاضر از مدلهای آسیبشناسی تحولی خودجرحی نیز حمایت میکند. در نظریههای آسیب شناسی تحولی خودجرحی (یتز،۲۰۰۴) نیز اشاره شده است که تجارب بدرفتاری کودکی باعث می شود حس کفایت مندی[۸۸] و اطمینان نسبت به عملکردهای هیجانی،اجتماعی، رفتاری کاهش یابد و در نتیجه نوجوان برای جبران این حس بی کفایتی از رفتارهای آسیب به خود استفاده میکنند.
در مطالعه حاضر خودانتقادی از نوع خودبی کفایت پنداری پیشبینی کننده خودآسیبرسانی بود، در حالیکه در مطالعه دیگری که در همین چهارچوب خودانتقادی را مفهوم سازی کرده بود، مشخص شد که خود انتقادی از نوع خودبیزاری پیش بینی کننده خود آسیب رسانی است( گیلبرت و همکاران،۲۰۱۳)؛ علت این تفاوت میتواند تفاوت دو مطالعه از لحاظ ویژگیهای تشخیصی باشد. گروه نمونه مطالعه گیلبرت و همکاران در سال ۲۰۱۳ بیماران سرپایی با تشخیصهای مختلف بودند نوجوانانی که در این پژوهش حضور داشتند کارکرد روانی معمولی داشتند و حداقل میتوان گفت در زمان انجام این پژوهش اگر هم مبتلا به اختلال تشخیصی خاصی بودند در وضعیت بهبودی نسبی[۸۹] قرار داشتند و از این لحاظ خودانتقادی در آنها به اندازه بیماران بزرگسال بدخیم و شدید نیست.
یافته های تحلیل واسطهای نشان داد، بخشی از رابطه عدم کنترل تکانه و خودآسیبرسانی احتمالاً به دلیل اثر واسطهای خود بیکفایتپنداری است. به عبارت دیگر، عامل بیکفایت دانستن خویشتن، سازو کاری است که عامل مرتبط کننده مشکلات کنترل تکانه و خودآسیبرسانی است. نقص کنترل تکانه ممکن است، به صورت یک نوع عامل زمینه ساز آسیب پذیری سرشتی در انجام رفتارهایی مانند خودآسیبرسانی به حساب آید؛ اما همه نوجوانانی که مشکل کنترل تکانه دارند خودآسیبرسانی انجام نمیدهند وعوامل درون روانی مانند بیکفایت شمردن خویشتن در شروع و تداوم خودجرحی نقش دارند.
به لحاظ تحولی نیز می توان علت ارتباط خودبی کفایت پنداری با خودآسیب رسانی را براساس نظریه روان شناسی خود (کوهات،۱۳۹۳) تبیین کرد. برای تحول خود کودک نیازمند ابژه خویشتن آینه وار و ابژه خویشتن ایده آل است. ابژه خویشتن آینه وار به کودک بازخورد مثبتی درباره توانایی ها و ویژگی هایش میدهد و باعث میشود کودک احساس عزت نفس مناسبی داشته باشد و ابژه خویشتن ایده آل به کودک کمک میکند با درونی سازی ارزش ها و ایدهآلها، قابلیت تسکین خویشتن و خودآرام سازی و تنظیم احساسات را کسب کنند. نوجوانانی که در این پژوهش شرکت داشتند به نحوی با آزار جسمی یا هیجانی روبرو بوده اند و نداشتن این تجربیات تحولی احتمالاً در درونی سازی ابژه های خویشتن مشکل ایجاد کرده است و خودآسیب رسانی روشی است برای جبران این کاستیهای تحولی.
یافته های مطالعه حاضر درباره نقش خود بی کفایت پنداری در پیش بینی فروانی خودآسیب رسانی تا حدودی از مدلهای تنبیه خویشتن (ناک،۲۰۱۰؛ کلونسکی،۲۰۰۷) حمایت میکند. پیش از این در دو مطالعه نقش واسطه ای خود انتقادی و متهم کردن خویشتن به عنوان عامل واسطهای درارتباط بین آزار وتجارب بدرفتاری دوران کودکی و خودآسیبرسانی گزارش شده بود (گلاسمن، وریچ،هولی،دلیبرتو، ناک ۲۰۰۷؛ لیگیندهو، اسکونرت ریشل، ۲۰۰۵). احتمالاً نوجوانانی که مشکلات کنترل تکانه دارند؛ ولی باورهای ناکارآمدانگاری خویشتن ندارند ممکن است به جای آسیب به خود، به دیگران آسیب بزنند و رفتارهای پرخاشگرانه و مشکلات سلوک بیشتری داشته باشند.
اما یقیناً به صورت کامل تنفر از خود باعث خودجرحی نیست زیرا براساس یافته های این پژوهش خودبی کفایت پنداری و نه بیزاری از خود با فراوانی خودآسیب رسانی رابطه داشت و یافته های بخش کیفی هم نشان داد پیام رسانی اجتماعی مهم ترین کارکرد و مدلی است که تبیین کننده خودجرحی نوجوانان این پژوهش بود.
به لحاظ بالینی، این یافتهها نشان میدهد آموزش مهارتهای پذیرش خویشتن و توسعه شفقت درونی با خویشتن و توانایی پاسخ دهی سازگارانه به افکار منفی مرتبط با خود بیکفایت پنداری ممکن است در کمک به نوجوانانی که رفتارهای خودجرحی دارند مفید باشد.
نتایج پژوهش حاضر نشان داد نقایص تنظیم هیجانی به ویژه نقص در کنترل تکانه وخود انتقادی از نوع بیکفایتانگاری خویشتن پیشبینیکننده فراونی خودآسیبرسانی است. از آن جا که مشکلات کنترل تکانه در سایر طبقات تشخیصی کودکان و نوجوانان مانند اختلال کم توجهی/بیش فعالی و اختلال سلوک و اختلالات خلقی هم وجود دارد(ولف و مش،۲۰۰۹)، بنابراین میتوان آن را یک بعد زیربنایی آسیب شناسی در اختلالهای رفتاری نوجوانان به حساب آورد که در خودآسیبرسانی نیز نقش دارند. نتایج مطالعه بر روی دانشجویان نیز نشان داده است نقص کنترل تکانه، به صورت یک عامل فراتشخیصی هم با نشانه های اختلالهای درونیسازی ماننند اضطراب و افسردگی و هم با نشانه های برونی سازی مانند پرخاشگری و اختلال شخصیت مرزی رابطه دارد(جانسون،کارور،جورمن، ۲۰۱۳)؛ امَا احتمالاً عامل متفاوت بودن اختلالها در برداشت از خویشتن و شیوه ارتباط با خویشتن است. براساس نتایج این پژوهش، خودانتقادی به شکل بیکفایتانگاری خویشتن، سازوکاری است که به صورت اختصاصی عامل تبدیل مشکلات کنترل تکانه به رفتارهای خودآسیبرسانی است. با این حال چون وضعیت خود انتقادی نوجوانانی که خودجرحی کردهاند با سایر گروه های بالینی نوجوانان مقایسه نشده است؛ به صورت قطعی نمیتوان گفت علت خودجودجرحی وجود خودانتقادی اضافه بر عدم کنترل تکانه است. این سوالی است که پژوهشهای آینده میتوانند به آن پاسخ دهند.
بحث فرضیه سوم
الگوگیری از همسالان در رابطه مشکلات تنظیم هیجانی و خود آسیب رسانی مستقیم نقش تعدیل کننده دارد
براساس یافته ها الگوگیری از همسالان در رابطه نقایص تنظیم هیجانی و خودآسیب رسانی مستقیم نقش تعدیل کننده دارد. در پژوهشهای طولی بر روی نوجوانان جمعیت عادی مشخص شده است در طولانی مدت داشتن دوستانی که خودآسیب رسانی میکنند حتی بیشتر از نشانه های افسردگی میتواند فراوانی خود آسیبرسانی مستقیم را پیشبینی کند (پرینستن، گوری و رنکورت، ۲۰۰۷، پرینستین و همکاران،۲۰۱۰ ). یافته های بخش کیفی هم نیز نشان دادند که تاثیرپذری از همسالان یکی از عوامل اجتماعی مهم در انجام خودجرحی از دیدگاه نوجوانان است. درباره عواملی که تبیینکننده رابطه الگوگیری از همسالان و خودآسیب رسانی است دو عامل نقش دارند. عامل اول به خاطر احساس شباهتی است که نوجوان بین خودشان و رفتارهای آن گروه از همسالان احساس می کنند (فرضیه گزینش) و عامل دوم به دلیل نیاز به همرنگی با همسالان برای پذیرفتهشدن در گروه و یا تصاحب جایگاههای اجتماعی بالاتر است(هیلبرن، پرینستین، ۲۰۰۸). مواجهه با نشانه ها، الگوها و سرنخ های مرتبط با خودآسیب رسانی در بین همسالان، خانواده و رسانه به ویژه در دوره نوجوانی که دوران ساخت هویت است نقش زیادی است. نوجوانان معمولاً از طریق مقایسه اجتماعی هویتشان را شکل می دهند و با الگوهای رفتاری در محیط بین فردی همانندسازی میکنند.
رفتارهای دیگران از دو طریق نفوذ هنجاری و نفوذ اطلاعاتی در نوجوان اثر می گذارد. به نظر می رسد تاثیر پذیری خودآسیب رسانی در بین نوجوانان بزهکار بیشتر تابع نفوذ هنجاری است درحالیکه تاثیر پذیری نوجوانان غیربزهکار از نشانه ها و سرنخ های بین فردی خودآسیب رسانی در همسالان شان نوعی نفوذ اطلاعاتی است.
یافته های بخش کیفی نیز نشان دادند که عوامل همسالان به ویژه در گروه بزهکار نقش زیادی در شروع و تداوم خودآسیب رسانی دارند؛ زیرا یکی از انگیزههای آنها رسیدن به جایگاه اجتماعی بالاتر بود. بر این اساس یافته های این پژوهش علت ارتباط خودآسیب رسانی در نوجوانان بزهکار را با خود آسیب رسانی در همسالان شان را نوعی همرنگی و کسب تایید اجتماعی می داند و از فرضیه اجتماعی شدن و نفوذ هنجاری حمایت می کند. یافته های پژوهش هیلبرن و پرینستین (۲۰۱۰) نیز از نقش میل به رسیدن به جایگاه اجتماعی بالاتر در پدیدایی خودآسیب رسانی در نوجوانان حمایت میکند ؛ با این حال نمیتوان این تبیین را به نوجوانان غیربزهکار تعمیم داد. به نظر میرسد در این نوجوانان مشاهده خود آسیب رسانی همسالان شان یا گفت و گو در این باره با همسالان شان در نقش نفوذ اطلاعاتی عمل می کند و باعث میشود نوجوان در خزانه رفتاریاش این رفتار را بگنجاند.
اگر چه یافته های این بخش ممکن است این معنا را برساند که مواجهه با نشانه ها و سرنخ های خودآسیب رسانی نقش مهمی در انجام این رفتار دارد اما منبع دریافت این اطلاعات نیز نقش تعیین کننده ای دارد. نگرانی های زیادی درباره تاثیر پرداختن به خودآسیب رسانی در افزایش احتمال گرایش به این رفتار وجود دارد اما مواجهه با اطلاعات مرتبط با خودآسیب رسانی همیشه موجب افزایش گرایش به خودآسیب رسانی نمی شود. یافته های مطالعهای روی گروهی از دانشجویان با و بدون سابقه خودجرحی بدون خودکشی نشان داد که شرکت کردن در پژوهشی در ارتباط با ماهیت و انگیزههای خودجرحی بدون خودکشی تاثیری روی افزایش فراوانی این نوع رفتارها چه بلافاصله پس از پژوهش و چه پس از یک دوره پی گیری دو ماهه ندارد و این نتیجه برای هر دو گروه با و بدون خود جرحی بدون خودکشی یکسان بود (میوهلکامپ،سونسون، بیتجان،جاروی،۲۰۱۴). بنابراین پرداختن صحیح و دادن اطلاعات درباره خودآسیب رسانی و راه های پیشگیری از آن به نوجوانان از منابع معتبر نه تنها عوارض جانبی منفی ندارد، میتواند در تغییر نگرش به این رفتار تاثیر مثبت داشته باشد.
براساس نتایج پژوهش به نظر میرسد میتوان بیان کرد عوامل اجتماعی در انتخاب خودآسیب رسانی به عنوان راهی ناسازگارانه برای تنظیم هیجانها نقش بیشتری دارد و عوامل روان شناختی بیشتر با تداوم خودجرحی مرتبط هستند و عوامل اجتماعی (همسالان) در نقش منبعی برای یادگیری روش خاص خودآسیب رسانی نقش دارند.
بحث فرضیه چهارم
قربانی شدن در رابطه مشکلات تنظیم هیجانی و خودآسیبی رسانی نقش تعدیل کننده دارد
براساس یافته های ارائه شده در شکل ۱۲ قربانیشدن نمیتواند یک عامل خطر معنی دار در رابطه نقایص تنظیم هیجانی و خود آسیب رسانی مستقیم باشد. اگر چه در برخی از پژوهشها به نقش قربانیشدن به عنوان عامل خطر اشاره شده است ( برای مثال جاتگرن، کر، استاتین، ۲۰۱۱). با این حال در این پژوهشها نقش قربانیشدن به صورت مستقل و جدا از عوامل درون روانی سنجیده شده است. به نظر می رسد نقش قربانی شدن در زمان کنترل متغییرهای تنظیم هیجانی و ارتباط با خود در پیش بینی خود آسیب رسانی مستقیم کاهش مییابد. منظور از اثر تعدیل کنندگی قربانی شدن این بود که ما انتظار داشتیم رابطه بین مشکلات تنظیم هیجانی و خودآسیب رسانی در بین نوجوانانی که سطوح بالاتر از قربانی شدن را در گروه همسالان تجربه کردهاند، قویتر باشد. علت تفاوت این نتیجه با نتایج پژوهشهای پیشین ممکن است متفاوت بودن گروه نمونه باشد و ممکن است در گروه نوجوانان بزهکار و آزاردیده قربانیشدن بین همسالان نقش علی روی خودآسیب رسانی مستقیم نداشته باشد. همین طور این مساله را باید در نظر داشت که بسیاری از نوجوانان بزهکار که رفتار خود آسیب رسانی انجام میدهند سابقه رفتارهای قلدرانه و زورگویی داشتند. در پژوهشهای خارجی به میزان زیادی از نقش قربانی شدن به عنوان یکی از عوامل استرس برانگیز که راه انداز خودآسیب رسانی است، یاد میشود و خطر خودآسیب رسانی را در این نوجوانان ۵ برابر بیشتر از نوجوانان عادی می دانند (مک ماهون، رولباک، کیلی، پری، آرنسمان، ۲۰۱۲)؛ با این حال در بخش کیفی هم گزارشی از نقش آزاردیدگی از جانب همسالان به عنوان راه انداز خودآسیب رسانی وجود نداشت. به نظر میرسد در نوجوانان ایرانی برانگیزاننده محیطی خودآسیب رسانی قربانی شدن از سوی والدین است و عواملی مثل خشونت در رابطه همسالان آن چنان محرک استرسبرانگیزی برای توسل به روش های تخریبگرانه مثل خودآسیب رسانی نیست و این درحالی است که عاملی مانند فرزندپروری سخت گیرانه و افراطی در نوجوانان آمریکایی در شرایط کنترل قربانی شدن در رابطه همسالان خود آسیب رسانی مستقیم را پیش بینی نکرد و قربانی شدن با قدرت بیشتری خودآسیبرسانی را پیشبینی می کند (جاتگرن، کر، استاتین، ۲۰۱۱).
بحث فرضیه پنجم
احتمال خودکشی نوجوانان با خودآسیب رسانی مستقیم بیشتر از خودآسیب رسانی غیر مستقیم است.
یافته های فصل ۴ نشان داد تفاوت معنیداری بین نمره کلی احتمال خودکشی نوجوانان با خودآسیب رسانی مستقیم و غیرمستقیم وجود ندارد. احتمال خودکشی گروه مختلط به صورت معنی داری بیشتر از سایر گروه ها بود. مقایسه در سطح زیر مقیاسها نشان داد نمره گروه با خود آسیب رسانی غیرمستقیم به صورت معنی داری بیشتر از گروه با خودآسیبی مستقیم است اما این تفاوت معنی دار نبود. نتایج مقایسه دو گروه با خود آسیب رسانی غیر مستقیم و گروه کنترل نشان داد فروانی افکار خودکشی در گروه با خودآسیب رسانی به صورت معنی داری غیرمستقیم بیشتر است و تفاوت فراوانی افکار خودکشی گروه با خودآسیب رسانی غیرمستقیم بیشتر از گروه مستقیم بود ولی بین دو گروه تفاوت معنی دار نبود. بین گروه با خودآسیب رسانی مستقیم و گروه کنترل نیز در متغییر تکانشوری/خصومت تفاوت معنی داری وجود داشت و نمره تکانشوری گروه با خودآسیب رسانی مستقیم بیشتر از گروه با خود آسیب رسانی غیر مستقیم بود اما تفاوت در حد معنی دار نبود.
این یافته همخوان با پژوهش سوئنسن، اسپریتو، دایل،کیتلر،هانت (۲۰۰۸) است که گزارش کردند در بین بیماران نوجوان بستری تفاوتی از لحاظ احتمال خودکشی بین خودجرحیکنندگان خفیف و شدید وجود ندارد. بالاتر بودن احتمال خودکشی در گروه با خود آسیبرسانی مختلط یافته های پیشین را تایید میکند که گزارش کرده بودند هر چقدر فردی از روش های پرخطرتری برای آسیب به خود استفاده کند، احتمال خودکشی بیشتر است (ناک،جوینر،گوردون، لیود ریچاردسون، پرینستین، ۲۰۰۶؛ نا و پرینستین، ۲۰۰۹). این یافته با پیش بینی های نظریه اجتماعی خودکشی(جوینر،۲۰۰۵) قابل تبیین است. براساس این نظریه، مهمترین عاملی که جرات اقدام خودکشی را در فرد به وجود میآورد کاهش ترس نسبت به مرگ است. مواجهه مکرر با سرنخهای مرگ مثل جنگ، خون ، ضربات و انجام مستقیم رفتارهای خودآسیبرسانی مستقیم مثل خودجرحی این جرات را به وجود میآورد. بنابراین احتمالاً نوجوانان گروه مختلط در طی زمان با افزایش رفتارهای خودآسیبرسانی مستقیم و غیرمستقیم به تدریج قابلیت از بین بردن یا مردن را اکتساب میکنند. با این حال برای اینکه فردی اقدام خودکشی کند علاوه بر این قابلیت رفتاری دو ملاک دیگر شامل از دست دادن تعلقات اجتماعی و ادارک سربار بودن نیز باید وجود داشته باشد.
به صورت کلی این فرضیه که احتمال خودکشی نوجوانان با خودآسیب رسانی مستقیم بیشتر از گروه غیرمستقیم است تایید نمیشود و برعکس یافته های این مطالعه نشان می دهند که نوجوانان با خودآسیب رسانی غیر مستقیم نیز به اندازه نوجوانان با خود آسیب رسانی مستقیم مستعد خودکشی هستند. هر چند عقیده عمومی بر این است که رفتارهای خطرجویانه، سوء مصرف مواد ، رفتارها و عادات ناسازگارانه خوردن با اهدافی غیر از خودکشی انجام میشود اما ممکن است در نوجوانان بزهکار و آزاردیده که نمونه اصلی این پژوهش بودند به عنوان دفاعی باشد در برابر افسردگی که یکی از عوامل خطر اقدام خودکشی است؛ چه اینکه در تقسیمبندیهای اولیه افسردگی نوجوانان این رفتارها به عنوان دفاع در برابر افسردگی طبقه بندی شده اند ( دادستان، ۱۳۸۳).
از سوی دیگر این رفتارهای خودآسیبرسانی غیرمستقیم ممکن است نشانههایی زیرآستانه ای از اختلال دوقطبی باشند که یافته های پژوهشی شیوع اقدام خودکشی را در بیماران با این تشخیص بیش از سایر اختلال های خلقی گزارش کرده اند ( هانتاچ، آنجست، آزورین،۲۰۱۰). یافتهها بر روی بیماران دو قطبی نشان میدهد که همین ویژگی های به اصطلاح تیره[۹۰] دوره های آشفتگی(مانیا) یعنی بی قراری و رفتارهای خطرجویانه که در این پژوهش با عنوان خود آسیب رسانی غیر مستقیم بررسی شدند، احتمال اقدام خودکشی را پیش بینی می کنند(هانتوچ، آنجست، آزورین، ۲۰۱۰). به علاوه، این یافته همخوان با دیدگاه های پیوستاری درباره رفتارهای خودآسیبرسانی است که رفتارهای مختلف آسیب به خود را در پیوستار احتمال مرگ دستهبندی میکنند(اشنایدمن،۱۹۹۲ به نقل ازپمپیلی و همکاران،۲۰۱۲ )؛ براساس این طبقه بندی رفتارهایی مثل رانندگی پر خطر و آسیب پذیری به تصادف و سانحه[۹۱] نیز جزو رفتارهای آسیب به خود و دارای احتمال خودکشی در نظر گرفته میشوند (پمپیلی و همکارارن،۲۰۱۲). یک احتمال دیگر ممکن است این باشد که بالا بودن افکار خودکشی در گروه با خود آسیب رسانی غیرمستقیم پیش درآمدی برای شروع خودآسیب رسانی مستقیم است ؛ چه اینکه یافته های پیشین در گروه سربازان نشان داده است در ۶۷٪ موارد ابتدا افکار خودکشی تجربه و مدتی بعد رفتارهای خودآسیب رسانی مستقیم مثل خودجرحی بدون خودکشی پدیدار می شود(بریان، بریان،می و کلونسکی،۲۰۱۴).
میتوان این گونه نتیجهگیری کرد که احتمالاً عوامل خطر اقدام خودکشی در دو گروه با خود آسیب رسانی مستقیم و غیرمستقیم متفاوت است؛ برای مثال افکار خودکشی یکی از عوامل خطری است که براساس یافته های این پژوهش در گروه با خودآسیب رسانی غیرمستقیم به میزان بیشتری با احتمال خودکشی رابطه داشت؛اما این عامل خطر برای نوجوانان با خودآسیب رسانی مستقیم با احتمال خودکشی رابطه ندارد. پژوهشهای آینده میتوانند به درک و روشن تر شدن این عوامل خطر اختصاصی کمک کنند.
افکار خودکشی نوجوانان با خودآسیب رسانی مستقیم به اندازه گروه غیر مستقیم نبود و این ممکن است به خاطر این باشد که خودآسیب رسانی مستقیم علی رغم ماهیت دردآور آن باعث تخلیه هیجانی و کمشدن از فشار موقعیتهای آزاردهنده میشود و در نتیجه از شدت افکار خودکشی کم میکند. و یافته های پیشین در افراد بزرگسال نیز نشان داده است خودجرحی بدون خودکشی که رایج ترین نوع خودآسیب رسانی مستقیم است اغلب در غیاب افکار خودکشی انجام می شود (کلونسکی،گلن و می،۲۰۱۴).
این یافتهها از جهتی مخالف با یافته های مطالعه جرمین و هولی در سال ۲۰۱۲ است که احتمال و استعداد خودکشی[۹۲] را در دو گروه با خودآسیب رسانی مستقیم و غیرمستقیم مقایسه کرده بودند و به این نتیجه رسیدند که احتمال خودکشی گروه با خودآسیب رسانی مستقیم بیشتر از گروه دوم است و خودآسیب رسانی با داشتن سابقه اقدام خودکشی رابطه داشت. زندگی کردن در شرایط ناخوشایند مراکز نگهداری باعث میشود نوجوان در برآوردن نیازهای روان شناختی و اجتماعی اش ناکام شود و همین عامل خود به خود افکار خودکشی را به وجود می آورد؛ به همین علت نوجوانانی که سابقه خودآسیب رسانی غیرمستقیم هم افکار خودکشی بالایی داشتند.
همچنین نتایج پژوهش حاضر از نظریه هایی که رفتارهای خودآسیب رسانی غیرمستقیم مانند خطرجویی، رانندگی پرخطر،انجام اعمال خودشکن و عادت های ناسازگارانه خورد و خوراک را به عنوان شاخص های رفتاری احتمال خودکشی در نظر میگیرند، حمایت میکند ( برای مثال راد، سلی،لانگ ریردسن، رولینگ،۲۰۰۳).
براساس این یافتهها برای پیشگیری از خودکشی در این دو گروه ها باید در تدوین برنامه درمان به اولویتهای متفاوتی توجه کرد. برای مثال در گروه با خودآسیب رسانی تقویت قوه به تاخیر انداختن تکانه ها و بالا بردن مهارتهای تنظیم هیجانی مفیدتر است؛ در حالیکه در گروه با خودآسیبرسانی غیرمستقیم تقویت باورهای دلایل زندگی ممکن است موجب خنثی شدن افکار خودکشی شود.
نتیجهگیری
خودآسیب رسانی نوجوانان در این پژوهش از جنبه های مختلف شامل ماهیت، تعریف، انواع ،عوامل خطر و پیش بینی کننده های روان شناختی و اجتماعی،رابطه با اقدام خودکشی و احتمال خودکشی بررسی شد. در این پژوهش از دو روش موازی و مکمل برای پاسخ به سوالات و آزمودن فرضیه ها استفاده شد. بریدن و زخمی کردن بخش های بدن با تیغ یا اشیای نوک تیز دیگر روش غالب خودآسیب رسانی در نزد نوجوانان است. نوجوانان خودآسیب رسان با دو هدف رهایی یافتن از دردهای هیجانی و یا برای نشان دادن قدرت به همسالان این عمل را انجام می دهند. علاوه بر این انگیزههای دیگری که براساس یافته های کمی برای خودآسیب رسانی شناسایی شد عبارت بودند از پذیرش گروهی،ابراز آشفتگی،اثبات خود، انتقام گرفتن،ضد خودکشی، تنظیم هیجانی،جدا کردن خود از دیگران، ضد تجزیه ای.
براساس یافته های بخش کیفی مسیرها و عواملی که در ایجاد انواع خودآسیبرسانی مستقیم از نوع رهایی بخش و قدرت بخش وجود داشتند در قالب دو مدل جداگانه پیشنهاد داده شد. براساس مضامینی که در مصاحبه شناسایی شد، خودآسیب رسانی رهایی بخش واکنشی به تعارض با مراجع قدرت (مثل پدر و مادر) است و یا به دنبال قطع ارتباط با دوستان صمیمی انجام میشود. فرایندهایی که در ایجاد این واکنش نقش دارند عبارتند از ناتوانی در تحمل هیجان ها، نقص حل مساله و نقص در خودتسکین بخشی. به علاوه داشتن الگوهای خودآسیب رسانی در بین همسالان یا اعضای خانواده نیز عاملی مهم در انجام این رفتار است اما این عامل به نظر نمیرسد یک عامل اختصاصی باشد چه اینکه نتایج بخش کمی همبستگی ها نشان داد که نوجوانانی هم که رفتارهای خودآسیب رسانی غیرمستقیم انجام می دهند با این نوع الگوهای اجتماعی در بین همسالان شان مواجه بوده اند ولی در موقعیت های تعارض ارتباطی به صورت مستقیم به خود آسیب نمی زنند.
براساس مصاحبه های انجام شده مدلی که در اغلب موارد تبیین کننده خودآسیب رسانی مستقیم است مدل چانه زنی و پیغام دهی خودجرحی (هاگن، واتسون، همرستاین ، ۲۰۰۸) است. از منظر مدل چهارعاملی خود جرحی (ناک،۲۰۰۷) نیز مهم ترین عملکرد خودآسیب رسانی برای نوجوانان ایرانی در نقش یک تقویت کننده منفی در موقعیت های اجتماعی است. نوجوانانی که خودجرحی می کنند در مواجهه با انتقاد و تعارض های شدیدی که با والدین یا مراجع قدرت که در اغلب موارد ویژگی های آزارگرانه دارند، برای انتقال پیامی که به شیوه دیگری قابل بیان شدن و به حساب آمدن نیست به خودجرحی دست میزنند و از خودجرحی کردن به عنوان راهبردی برای چانه زدن روی برآوردن نیازهای شان استفاده می کنند. اگر چه در یافته های بخش کمی انگیزههای درون فردی هم برای خودجرحی شناسایی شده است به نظر میرسد در اغلب نوجوانان آزاردیده رهایی از موقعیت های اجتماعی منفی و آزار رسان مهم ترین انگیزه خودآسیب رسانی از نوع خودجرحی است. بنابراین با توجه به نقش پررنگ عوامل اجتماعی در خودجرحی نوجوانان ایرانی احتمالاً آموزش مهارتهای ارتباط بینفردی موثر، تحمل شرایط و موقعیتهای اجتماعی دشوار و حل مساله اجتماعی ممکن است در قالب برنامههای پیشگیری یا درمان روی این گروه از نوجوانان مفیدتر باشد تا تمرکز بر روی مهارت های شناختی و رفتاری که هدف شان خنثی سازی واکنش های هیجانی افراطی است.
از نظر مهارتهای تنظیم هیجانی مهم ترین مشکل پیش بینی کننده خود آسیب رسانی مستقیم نقص در کنترل تکانه است؛ در حالیکه از لحاظ داشتن مهارت های تنظیم هیجانی و اطمینان به مهارتهای تنظیم هیجانی در گزارشهای نوجوانان خودآسیب رسان و غیر خودآسیب رسان تفاوت معنیداری با یکدیگر ندارند. خودآسیب رسانی با هدف تنظیم آشفتگی های هیجانی انجام می شود چون به قدری شدت میل به انجام عملی برای رهایی از فشار هیجان های ناخوشایند برای این گروه از نوجوانان بالا است که نمی توانند از راه حل های احتمالی دیگری که به عنوان مهارت های تنظیم هیجانی دارند استفاده کنند.
همبستگی بالایی بین فراوانی اقدام خودکشی و رفتارهای خودآسیب رسانی بدون انگیزه خودکشی وجود داشت. نوجوانان با خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم به یک اندازه در معرض خطر خودکشی هستند. افکار خودکشی نوجوانان با خودآسیب رسانی غیرمستقیم آنها را مستعد خودکشی میکند ولی به نظر میرسد نقص کنترل تکانه است که باعث میشود نوجوانان با خودآسیبرسانی مستقیم نیز مستعد خودکشی شوند. احتمال خودکشی در نوجوانان گروه بزهکار بیشتر از گروه آزار دیده است، اما تفاوت دو گروه معنیدار نیست و در ۵۰٪ از دو گروه خطر احتمال خودکشی بسیار بالا است. براساس یافته های این پژوهش به نظر میرسد رابطه اقدام خودکشی و خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم یک رابطه کمی است و این دو رفتار را میتوان دو طبقه از یک دسته رفتار کلیتر مثلاً رفتارهای مرتبط با تنظیم هیجانی در نظر گرفت. مقایسه دو گروه با خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم نشان می دهد گروه غیر مستقیم انگیزه بیشتری برای خودکشی دارند؛ زیرا افکار خودکشی را بیشتر تجربه می کنند اما نوجوانان گروه غیرمستقیم آمادگی و توانایی بیشتری برای اقدام خودکشی دارند. همچنین یافته های پژوهش حاضر نشان داد همبودی رفتارهای خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم بالا است. این یافته از مدل های نظری که عقیده دارند همه انواع خودآسیب رسانی باید در قالب یک بعد و در یک پیوستار مورد مطالعه قرار گیرند حمایت می کند(بنتلی،ناک،بارلو،۲۰۱۴). اگر چه به ظاهر در شیوه و انگیزه دو دسته خودآسیب رسانی با هم متفاوتند اما از لحاظ تنظیم هیجانی و خودانتقادی و شاخص کلی احتمال خودکشی بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود ندارد. این عدم معنی داری بین دو گروه ممکن است این معنا را داشته باشد که هر دو رفتار دارای ریشه های مشترکی هستند و فرایندهای علت شناسی مشترکی در آنها وجود دارد و این که طبقه بندی آنها در قالب پیوستار خودآسیب رسانی معتبر ومنطقی است. در اغلب پژوهش ها و تعاریف خودآسیب رسانی این دو دسته رفتار به صورت مجزا از یکدیگر بررسی شده اند و نظریههایی که در این زمینه ارائه شده است به رابطه این دو دسته رفتار کمتر پرداخته اند؛بنابراین ضروری است پژوهش های آینده درباره همبودی و مسیرهای تحولی که مرتبط کننده این دو دسته رفتار است توجه بیشتری داشته باشند.
گفتن این که خود آسیب رسانی مستقیم مانند خودجرحی نشانه یک بیماری است تبیین غنی و قوی درباره ماهیت و علل این رفتار فراهم نخواهد کرد. پژوهش های اخیر پی برده اند که خودآسیب رسانی با طیف وسیعی از اختلال های روانی غیر از اختلال شخصیت مرزی همبودی دارد (ناک،جوینر، لوی ریچاردسون، پرینستین،۲۰۰۶) و این عامل باعث شده است این نشانه به عنوان یک نشانه فراتشخیصی در نظر گرفته شود (بنتلی، ناک و بارلو،۲۰۱۴). نوجوانان و اختلالهای خاص آنها جزو محروم ترین بخش های طبقه بندی تشخیصی است که تا کنون به آن کمتر توجه شده بود؛ علی رغم این که نوجوانی حساسترین دوره از لحاظ ابتلا به انواع اختلال های روانی و هیجانی است(هاشمی آذر،۱۳۸۲). به نظر میرسد گنجاندن طبقات تشخیصی جدیدی مانند نشانگان خودجرحی بدون خودکشی بازتاب توجه بیشتر به اختلالات دوران نوجوانی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:14:00 ب.ظ ]