کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



باتوجه به این موقعیت از آن‌جا که کارمند دلیل موجهی برای ردکردن درخواست رییس خود دارد بعد از معذرت خواهی، دلیل رد کردن تقاضای رییس را بیان می‌کند. در واقع بیان دلیل توضیح وبهانه خود یک استراتژی ردکردن می‌باشد که در بسیاری از پاسخ ها بر عذرخواهی مقدم می شود. به این معنی که پاسخ‌گو چنین می‌پندارد که با آوردن دلیل وتوضیح، صداقت خود را در ردکردن تقاضا نشان داده و سپس عذر خواهی کند. بنابراین در بسیاری از پاسخ‌ها استراتژی دلیل و توضیح استراتژی اولیه و مقدم است مانند :
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

راستش عروسی خواهرمه، شرمنده نمی تونم برم.
- والا جناب رییس آخر هفته عروسی خواهرمه، معذرت می‌خوام نمی تونم در خدمت باشم.
-این هفته جناب رییس؟ ولی آخر هفته عروسی خواهرمه خیلی شرمندم نمی تونم برم.
۳) بیان جایگزین:
استراتژی دیگر استفاده شده توسط پاسخ‌گویان، بیان جایگزین برای تقاضای رییس می باشد. برای مثال :
- نمی‌شه یکی دیگه جای من بره جناب رییس؟ شرمنده آخه آخر هفته عروسی خواهرمه.
- کاش به آقای احمدی می‌گفتید جای من برن ماموریت، آخه من این هفته رو نمی‌تونم.
فردی که تقاضا را رد می‌کند با بیان جایگزین سعی دارد کراهت عمل ردکردن توسط خودش را کاهش داده و با پیشنهاد جایگزین برای تقاضای طرف سخن، به نحوی بارگناه خود را کم کند. او امید دارد با پیشنهاد جایگزین، طرف سخن را یاری دهد تا مشکل و تقاضای خود را به نحو دیگری حل کند.
۴) بیان شرط برای قبولی در گذشته یا آینده:
در این استراتژی فرد پاسخ‌گو عمل ردکردن خود را به نحوی مشروط بر عواملی در گذشته یا آینده می‌کند. برای مثال :
اگه زودتر گفته بودید برنامه ریزی می‌کردم، اما شرمندم این هفته عروسی خواهرمه.
- اگه هفته دیگه بود می‌توستم برم اما شرمندم این هفته عروسی خواهرمه، شرمندم .
- اگه ممکنه این ماموریت بیفته هفته آینده؟ آخه من این هفته نمی‌تونم جناب رییس..
مشروط کردن عمل ردکردن بر پذیرش در گذشته یا آینده ، شخص پاسخ‌گو را تا حدی مبری می‌کند. شخص تلاش می‌کند با این استراتژی، صداقت و موجه بودن خود را ثابت کند و نپذیرفتن خود را به نحوی توجیه کرده و کراهت عمل رد‌کردن را بکاهد.
۵) بیان تاسف
در این استراتژی پاسخ‌گو با بیان اصطلاحتی مانند : ” متاسفانه ، متاسفم “ ناراحتی و تاسف خود را از اینکه نمی‌تواند تقاضای طرف مقابل را بپذیرد، بیان کرده واز خطر تهدید وجهه مخاطب می‌کاهد. مانند :
- متاسفانه نمی‌تونم به این ماموریت برم جناب رییس،آاخه آخر هفته عروسی خواهرمه.
۶) ردکردن مستقیم
از آنجا که در این موقعیت رییس برای کارمند جایگاه خاصی داشته، ادب مثبت به نحوی است که کسی به طور مستقیم در خواست رییس را رد نمی کند. تنها چندین پاسخ در میان پاسخ‌ها دیده ‌می‌شود که پاسخ‌گو مستقیماً درخواست رییس را رد کرده، اما برای سبک کردن کراهت و کاهش بی‌ادبی و جسارت احتمالی در محضر رییس، بلافاصله دلیل موجه خود را آورده است :
- نه جناب رییس نمی‌تونم برم، آخه عروسی خواهرمه.
- نه نه جناب رییس، این هفته عروسی خواهرمه نمی‌تونم برم.
تفاوت این استراتژی با استراتژی دلیل و توضیح در این است که فرد جسورتر بوده، ابتدا درخواست را رد می‌کند و سپس دلیل را می‌آورد که بی‌ادبی محض و جسارت نباشد.
۷)عدم توانایی رد کردن
لازم به ذکر است که در میان پاسخ‌ها، عده ای بیان داشته‌اند که اصلاً نمی‌توانند تقاضای رییس را رد کنند! برای مثال :
- آخر هفته عروسی خواهرمه رییس، اما اگر واجبه چشم، من خودمو آماده می‌کنم.
ب) موقعیت دوم
پرسش دوم :
دوست شما راننده خوبی نیست و خیلی بی دقت و سر به هواست. روزی به شما زنگ می‌زند.
دوستتان: رفیق شرمنده، آخر هفته یه کاری برام پیش اومده، میشه لطفا ماشینتو دوروز بهم قرض بدی؟
شما :………
در موقعیت دوم نیز تقاضا و درخواستی توسط پاسخ‌گو رد می‌شود با این تفاوت که موقعیت اجتماعی تقاضا کننده و پاسخ‌گو یکسان است. دوستی از پاسخ‌گو تقاضا می‌کند که ماشینش را به او قرض بدهد. با بررسی پاسخ ها، استراتژی های بدست آمده بدین شرح است:
۱) معذرت خواهی
هم‌چنان بیشترین استراتژی اولیه در ردکردن یک تقاضا معذرت‌خواهی است. مانند :
- ببخشید عزیزم، ماشینم خرابه تعمیرگاست.
- شرمنده رفیق، این هفته ماشینو بابام لازم داره، می‌خواد یه سفردوروزه بره.
- ای وای شرمنده! ماشینم موتورش خرابه.
۲) دلیل، بهانه و توضیح
بعد از معذرت خواهی، استراتژی دلیل وتوضیح و بهانه می‌آید که در این موقعیت به دلیل اینکه پاسخ‌گو راضی نیست ماشینش را قرض بدهد، بهانه آورده و در‌خواست دوستش را رد می‌کند. با این حال در پاسخ‌های بیش‌تری نسبت به موقعیت قبل، استراتژی بهانه آوردن مقدم بر عذرخواهی است. یعنی ابتدا بدون اینکه عذرخواهی کند بهانه آورده از درخواست دوستش امتناع می ورزد و سپس در آخر برای حفظ وجهه مثبت دوستش و نرنجاندن وی، عذرخواهی می‌کند. مانند :
- راستش ماشینم این هفته تعمیرگاست، رادیاتورش خراب شده، شرمنده.
- این هفته؟ آخه ماشینم تعمیرگاست، تا هفته دیگه هم اونجاست.
- والا ماشینم یه تصادف کوچیک کردم ، درش یکم رفته تو، الان تعمیرگاست.
۳) بیان جایگزین
مانند :
- ماشینم تعمیرگاست، چرا به علی زنگ نمی زنی اون بهت می‌ده.
۴)ابراز تاسف

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-22] [ 10:40:00 ب.ظ ]




مخترع و مبتکر است.

به خوبی حفظ می کند.

حدس زننده خوبی است.

از استقامت و حضور متناوب لذت می برد.

بر پیچیدگی ها پیروز می شود .

هوشیار است.

مشتاقانه مشاهده گر است.

از یادگیری خودش خرسند است.

از خودش بسیار منتقد است.

تیز هوشی در اقلیت های نژادی و دختران
دانش آموزان اقلیت های نژادی در بین کسانی که با استعداد قلمداد می شوند و یا کسانی که برای مشارکت در برنامه های خاص افراد با استعداد انتخاب می شوند کمتر به چشم می خورند و اساساً برای استدلال چنین گفته شده است که روند انتخاب، تبعیض گونه است(میکر[۶۸]، ۱۹۹۶).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در رابطه با جنسیت ، دیگر تحقیقات به طور نامتناسبی تعداد اندک دخترانی را نشان می دهند که به صورت با استعداد تعیین شده اند و نرخ نسبتاً بالای عدم موفقیت زنان و دختران را مستند سازی کند که استعداد بالای تحصیلی دارند(نابل و همکاران[۶۹]، ۱۹۹۹). آنان سه مانع اصلی برای موفقیت زنانی را مشخص کردند که به صورت افراد با استعداد تعیین شده بودند. ۱- دلسردی و یاس در عزت نفس بالا به حساب فروتنی ۲- سقف شیشه ای، جایی که اندک زنانی به سطوح بالای موقعیت های شغلی دست می یابند. ۳- قانون تعادل بین وظایف مادری، خانه داری و شغل جای که زنان همچنان لازم است زمان بیشتری را در نقش کودک پروری سپری کنند تا مردان.
تاب آوری (رزیلنسی[۷۰]) در تیزهوشان
تاب آوری به صورت عاملی حفاظتی تعریف شده است که پاسخ فرد به خطرات محیطی که او را مستعد پیامدهای ناسازگاری می کند را اصلاح، تعدیل و تغییر می دهد(راتر[۷۱] ۱۹۹۷). یک تحقیق بزرگ چند نژادی توسط ورنر[۷۲] سه عامل اصلی مرتبط با تاب آوری را مشخص کرد: ۱- هوش و زکاوت حداقل متوسط، خودکارایی و عزت نفس، ۲- روابط خانوادگی عاطفی و حمایتی و ۳- سیستم حمایتی بیرونی در مدرسه، کار یا کلیسا که صلاحیت و شایستگی را نشان می دهد(دول[۷۳]، ۲۰۰۰).
کودکان با استعداد و تیز هوش عموماً دارای بسیاری از این کیفیت ها هستند. بلاند و همکاران[۷۴](۱۹۹۴) خلاصه ای از ادبیات تجربی را ارائه کردند که سه یافته اصلی را نشان می داد که بیان می کرد کودکان با استعداد عموماً سازگار هستند: ۱- کودکان با استعداد مشخص شده است کمتر دچار عصبانیت، تنهایی و اضطراب می شوند. ۲- کودکان با استعداد به احتمال کمتر دچار مشکلات جسمی مثل افسردگی ، گوشه گیری، روان پریشی یا بیش فعالی می شوند ۳- بروز مشکلات شدید در آن ها به همان میزان یافت شده در جمعیت معمولی است. این خلاصه به خوبی با یافته های نیهارت[۷۵] (۱۹۹۹) مطابقت می کند که نتیجه گیری کرد دانش آموزان با استعداد حداقل در مقابل مشکلات و مسائل به همان میزان دانش آموزان دیگر مصون (رزیلنس) هستند به شرطی که در برخی از برنامه های مخصوص افراد با استعداد شرکت کنند.
در هر صورت، چنین ادعا شده است که کودکان و نوجوانان با استعداد نیز دارای مجموعه ای از ویژگی های شخصیتی هستند مثل کمال گرایی و تحریک پذیری که آن ها را مستعد سوء عملکرد سلامت روان و مشکلات اجتماعی و عاطفی می کند(پایفر واستوکینگ[۷۶]، ۲۰۰۰). پایفر و استوکینگ عنوان می داشتند که لازم است کارکنان مدرسه و والدین از این عوامل خطر آگاه باشند، به نحوی که بتوانند فرصت های اجتماعی و آموزشی جامع و هماهنگی را فراهم کنند تا سازگاری و تاب آوری را پرورش دهند و ملاحظات بهداشت روانی را به صورت پیشگیرانه و درمانی برای دانش آموزان با استعداد هنگام لزوم فراهم کنند.
تناقضات مربوط به ارائه آموزش خاص برای افراد با استعداد و تیزهوش
افرادی هستند که ادعا می کنند دانش آموزان با استعداد باید آموزشی مشابه با دانش آموزان بی استعداد ببینند(مثل مارگولین[۷۷]، ۱۹۹۶، ساپون- شوین[۷۸]، ۱۹۹۴ و ۱۹۹۶). به عبارت دیگر مخالفان خدمات خاص ادعا می کنند که دانش آموزان با استعداد خود دارای مزیت هستند و نیازی به خدمات خاص ندارند زیرا آن ها بیشتر از حد معمول تحصیلی توان و توانایی دارند. بیشتر دلایل دیگر که برای اقامه استدلال علیه آموزش خاص برای افراد با استعداد عنوان می کنند به صورت ذیل است:
۱- کودکان با استعداد به خودی خود وظایف خود را انجام می دهند (خود پیشرفت می کنند).
۲- کودکان با استعداد را می توان در کلاسهای معمولی مورد رسیدگی قرار داد.
۳- برنامه های مربوط به کودکان با استعداد برای تمام کودکان خوب است.
۴- کودکان با استعداد باید یاد بگیرند با هم سالان خود کنار آیند.
۵- هر کسی با استعداد است(فدراسیون بریتانیایی معلمان کلمبیایی[۷۹]، ۲۰۰۴).
برخی از انتقادات تا آن جا پیش رفته اند که اظهار می کنند که دانش آموزان با استعداد
هستند زیرا آن ها منابع و حمایت های آموزشی بسیار زیادی در آغاز داشته اند (یعنی اعضای خانواده تحصیل کرده و مشوق به همراه منابع اجتماعی اقتصادی بسیار(ساپون- شوین، ۱۹۹۶).
به عبارت دیگر استعداد و تیزهوشی اجتماعی - شده[۸۰] است. و نتیجه آن چیزی است که اتفاق می افتد هنگامی که کودک دارای منابع آموزشی متعددی، انگیزه بالا، کار سخت و حمایت های مختلف باشند. با در نظر داشتن این نظریه، بحث این است که دانش آموزانی که از اول این چنین مزایایی را داشته اند نباید منابع بیشتری در اختیار داشته باشند(ساپون- شوین، ۱۹۹۶).
در عوض، موافقان برنامه های مربوط به افراد با استعداد با این موافق هستند که باید برای دانش آموزان با استعداد، به علت آمادگی آن ها به کسل شدن، گوشه گیری و مشکلات رفتاری در صورت عدم ارائه محرک هوشی و فکری مناسب برنامه های خاصی ارائه شود.
به عنوان یک مدافع آموزش کودکان با استعداد گالاگر (۲۰۰۰) در مورد این امر بحثی مخالف را ارائه کرده است که چرا باید آموزش افراد با استعداد وجود داشته باشد، او با پرسیدن اولین سوالش شروع می کند: آیا چنین موجودی یعنی کودک با استعداد واقعاً وجود دارد؟ در پاسخ به این سوال، قصد او آن است که برنامه های خصوصی افراد با استعداد واقعاً لازم نخواهند بود اگر مشخص گردد که استعداد، به صورت یک کیفیت ذاتی فرد، وجود ندارد.
گالاگر (۲۰۰۰) این نکته را گوشزد می کند که در مورد این که استعداد وجود دارد یا خیر بحثی جانی تازه یافته وجود دارد، آیا استعداد صرفاً هم آمیزی مطلوب شرایطی است که به یک نوجوان امکان می دهد تا از قریحه اش به طور کامل استفاده کند در حالی که از نوجوان دیگر ممانعت به عمل می آورد و از توان بالقوه وی جلوگیری می کند.
در بحث خود در مورد وجود واقعی استعداد و افراد با استعداد، گالاگر (۲۰۰۰) مدارکی از ارتباط تنگاتنگ بین توانمندی های کودکان فرزند خوانده و کودکان دارای والدین طبیعی و همبستگی نزدیک در IQ های بین دوقلوهای یکسان که جدای از هم بزرگ شوند، که معمولاً بین ۷۰/۰ تا ۷۵/۰ بود، را مرور کرد. گالاگر همچنین وجود نوابغ خردسال را به عنوان رشته دوم از مدارک خود ذکر کرد. در حالی که نقش عوامل محیطی و تغذیه و پرورش را پذیرفت چنین استدلال کرد که غیر معقول است که افراد تنها به خاطر دلایل اصلی محیطی نوابغ خردسال شوند.
مدافع دیگر آموزش افراد با استعداد، وینر[۸۱] (۲۰۰۰) با انتقادات از آموزش افراد با استعداد تا آن جا موافق است که کار سخت و تجربه و عملکرد قویا با موفقیت چشم گیر مرتبط است. به هر حال، در تعیین کیفیت این یافته ها، او نیز چنین بحث می کند که کار سخت الزامی است ولی کافی نیست تا موفقیت حداکثری و بهترین نتایج را در مورد دانش آموزان با ذوق و قریحه به دست دهد. به طور مثال نیوتن به مدت ۲۰ سال با پشتکار مطالعه کرد تا قوانین فیزیک خود را استنتاج کند، اما این بدان معنی نیست که تنها عمل و تجربه و مطالعه متمرکز برای حصول آنچه نیوتن انجام داد لازم است.
وینر بحث علت شناختی خود را با مدارک و شواهدی از سازماندهی نا بهنجار مغز حمایت می کند و مدارکی ذکر می کند که کودکان دارای توانایی ریاضیاتی قوی نشان می دهند که:
۱- دارای فعالیت ارتقاء یافته مغزی در نیمکره راست هستند و شاهد آن عملکرد بالاتر در وظایف و تکالیف بازشناسی چهره است.
۲- دست چپی بودن نامتناسب، با غلبه و سلطه غیر عادی مغز مرتبط است.
۳- دارای سازماندهی دو طرفه و متقارن مغزی بیشتر از معمول هستند.
به طور خلاصه، وینر جایگاه کالاگر را با اضافه کردن این مطلب تقویت کرده است که شواهد بیولوژیکی واضحی وجود دارد که استعداد وجود دارد و این که آن باید از طریق انواع خاصی از برنامه پرورش یابد تا امکان عمل و کسب تجربه و صیقل دادن مهارت های مرتبط با این قریحه ها حاصل آید.
با فرض این که مدارک و شواهد تجربی قوی به نفع طبیعت مادرزادی بودن استعداد وجود داشته باشد، این انتقاد که آموزش افراد با استعدا نخبه گرایی است اساسا به شکل ذیل پاسخ داده شده است: اگر برنامه های خاص افراد با استعداد نخبه گرایی است پس باید برنامه ها و کلاس های خاصی برای دانش آموزانی که ورزش و موسیقی مطالعه می کنند نیز این گونه باشد. در هر صورت، عموماً بر این واقعیت توافق شده است که این امر صحت ندارد.
ما همه تا حدی موسیقی دان و ورزشکار هستیم. اما در تمام اوقات نمی توانیم در سطحی مشابه کسب موفقیت کنیم. اگر می توانستیم مدال های المپیک به مانند سکه های یک دلاری رایج و معمول می شد و ما همه می توانستیم مخاطبان بین المللی کسب کنیم(فدراسیون بریتانیایی معلمان کلمبیایی، ۲۰۰۴).
بنابراین چنین بر می آید که اگر دانش آموزانی که در ورزش یا موسیقی دارای ذوق و قریحه هستند فرصت آن را دارند که قریحه و استعداد خود را بارور کنند سپس باید دانش آموزانی که در رشته های تحصیلی با استعداد هستند (مثل زبان، ریاضی، علوم) نیز این فرصت را داشته باشند. گرچه ممکن است در این بحث حقایقی وجود داشته باشد ولی این سوال مطرح است که: چه توانمندی هایی باید پرورش یابد؟ به طور مثال برای دانش آموزان با استعداد باید مدارس خاصی وجود داشته باشد تا مهارت های خود را رشد دهند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ب.ظ ]




۲-۴-۱۰-۲- مزایای سرمایه اجتماعی
پروساک و کهن [۲۴۷](۲۰۰۱) بر این باورند که سرمایه اجتماعی در سازمان می‌تواند مزایای زیر را به همراه داشته باشد.

    1. به اشتراک گذاشتن بهتر دانش به دلیل پایه ریزی ارتباطات بر اساس اعتماد، چارچوبهای مشترک ارجاع و اهداف مشترک
    1. هزینه پایین تنبیه بدلیل سطح بالای اعتماد و روح جمعی بین سازمان و بین سازمان و افراد ذینفع
    1. نرخ پایین جابجایی و کاهش هزینه خدمات دهی و استخدام و آموزش و اجتناب از قطع ارتباط در رابطه با تغییرات پرسنل و نگهداری دانش با ارزش سازمانی
    1. انسجام عمل بیشتر به سبب پایداری سازمانی و درک مشترک

۲-۴-۱۰-۳- تأثیرات سرمایه اجتماعی
شواهد بسیاری وجود دارد که سرمایه اجتماعی می‌تواند تأثیراتی بر روی پیامدهای توسعه شامل؛ رشد، برابری، و کاهش فقر داشته باشد (گروتارت[۲۴۸]، ۱۹۹۶؛ سراجدین و گروتارت، ۱۹۹۶).سازمانها و مؤسسات برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات، هماهنگی فعالیتها و گرفتن تصمیمات گروهی شبکه غیر رسمی فراهم می‌آورند. باردان[۲۴۹] (۱۹۹۵) از طرف دیگر بیان می‌کند که آنچه سبب می‌شود این مدل غیررسمی کار کند کنترل گروهی، مجموعه مشترکی از ارزشها و تنبیهات در سطح گروهی است (سراجدین و گروتارت،۱۹۹۶).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۴-۱۰-۴- ابعاد سرمایه اجتماعی
بعد ساختاری که شامل خصوصیات شبکه اجتماعی به طور کلی است
بعد روابط که شامل محتوای آنچه در یک رابطه خاص معاوضه می‌شود است.
بعد شناختی که شامل مجموعه مشترکی از سیستمها برای تعبیر و درک متقابل است (ناهاپیتو قوشال[۲۵۰]، ۱۹۹۸؛ بولینو و همکاران[۲۵۱]، ۲۰۰۱).
۲-۴-۱۰-۵- سطوح تحلیل سرمایه اجتماعی
لابیانکا و همکاران[۲۵۲] (۱۹۹۸) دو سطح فردی و سازمانی را مطرح می‌کنند. در سطح فردی بازیگرانی که از ساختارهای اجتماعی مطلعند می‌توانند سود بسیاری از شبکه ببرند (کراکهارت[۲۵۳]، ۱۹۹۰؛ جانسون و اورباخ[۲۵۴]، ۲۰۰۲) با این وجود مشخص نیست که تا چه حدی می‌توانند ساختار راتغییر دهند (کراکهارت، ۱۹۸۷؛ لین[۲۵۵]، ۲۰۰۱). در سطح سازمانی ناهاپیت و گوشال (۱۹۹۸) بیان می‌کنند که سرمایه اجتماعی نه تنها یک منبع حیاتی بلکه تنها عاملی است که می‌تواند مزایای سازمانی بادوامی را فراهم آورد. بنابراین پر واضح است که سازمانها باید در مورد سرمایه اجتماعی خود وعوامل مورد نیاز برای خلق و تغذیه آن کنجکاو باشند. از آنجایی که سازمانها درجه متنوعی از فرهنگ ها، هنجارها و ارزشهای نهادینه شده دارند انسجام مورد نیاز برای توسعه سرمایه اجتماعی موجود می‌باشد زیرا روابط بین شخصی بسیاری به خاطر ارتباطات متقابل و یکنواختی بین افراد شکل می‌گیرد(لازارسفلد و مرتون[۲۵۶]، ۱۹۵۴؛ آیبارا[۲۵۷]، ۱۹۹۲؛ مک فرسون و دیگران[۲۵۸]، ۲۰۰۱). این شبکه های اجتماعی که در سازمانها بوجود می‌آیند سبب تولید سرمایه اجتماعی می‌شوند.
۲-۴-۱۰-۶- عناصر و ابعاد سرمایه اجتماعی
سرمایه اجتماعی به دلیل گستردگی آن دارای ابعاد مختلفی است و پژوهشهای متنوعی نیز بر اساس آن انجام گرفته که می‌توان آنها را به صورت زیر دسته بندی کرد.
جدول ۲-۷. عناصر و ابعاد سرمایه اجتماعی

ارائه دهندگان ابعاد
هانی فان[۲۵۹]( ۱۹۱۶) اراده خوب، پیروی، ترحم، تعامل اجتماعی
بوردیو[۲۶۰]( ۱۹۸۰ و ۱۹۸۹) قابلیت‌ها و واقعیتهای منابع
کلمن[۲۶۱]( ۱۹۸۸ و۱۹۹۰) تنوع موجودیتهای مختلف و ارزش ساختار اجتماعی
پوتنام و رافائلا[۲۶۲]( ۱۹۹۳) اعتماد، هنجارها و شبکه ها
بچر[۲۶۳]( ۱۹۹۶) تأثیر دیگران
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:38:00 ب.ظ ]




« إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»
«ما راه را به او نشان دادیم ،خواه شاکر باشد(و پذیرا گردد)یا کفران کند.
این آیه به سه مسائله مهم و سر نوشت ساز در زندگی انسان اشاره می کند:مسائله تکلیف،مسائله هدایت و مسائله آزادی و اختیار که لازم و ملزوم یکدیگر و مکمل یکدیگرند.(مکارم شیرازی، ج۲۵: ۳۳۷)
۲-برابری:برابری از جمله حقوقی است که خداوند متعال با خلقت انسان به او اعطا کرده است،اما بررسی متون دینی از وجود دو نوع برابری انسان حکایت دارد.برابری تکوینی و برابری تشریعی.
برابری تکوینی از آن رو برای انسان ثابت است که انسان ها در اصل آفرینش ،هیچ گونه تمایزی با یکدیگر ندارند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

برابری تشریعی مربوط به جامعه دینی است ؛یعنی دین مبین اسلام ،یک سری حقوق و تکالیف را برای افراد جامعه دیندار در نظر گرفته است.(کلانتری، قاضوی، و انوریان اصل،۱۳۹۰: ۴۸)
امام علی (ع) در نامه ۵۳ نهج البلاغه به مالک اشتر می فرمایند:
«مردم دو دسته اند:دسته ای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می باشند»
قسمت اول این سخن برابری تشریعی و قسمت دوم برابری تکوینی را متذکر می شود.
۳- انتقاد پذیری:از بارزترین نمودهای فرهنگ انتقاد پذیری در یک جامعه،وجود آزادی بیان است.اسلام چنین حقی را در ابعاد مختلف اعتقادی ،اجتماعی ،صنفی و سیاسی در بالاترین سطح خود پذیرفته است.در قرآن کریم به مواردی از این دست پرداخته شده است که به نمونه هایی از آن اشاره می گردد.
الف-تمامی آیاتی که بر تفکر،تعقل،ارائه برهان و استدلال تکیه کرده اند ،به نوعی بیانگر آزادی بیان می باشند،مثلا آیاتی که از مخالفان می خواهد برای اثبات سخن خود دلیل اقامه کنند.مانند: آیه ۶۸ سوره نحل(همان:۵۰)
ب-فرمان قرآن به مناظره و مجادله نیکو دلیل دیگری بر آزادی بیان است
خداوندمتعال در آیه ۱۲۵ سوره نحل می فرماید:
«با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه‏اى‏] که نیکوتر است مجادله نماى. در حقیقت، پروردگار تو به [حال‏] کسى که از راه او منحرف شده داناتر، و او به [حال‏] راه‏یافتگان [نیز] داناتر است‏»
در این آیه نخست خداوند می گوید:به وسیله حکمت به سوی راه پروردگارت دعوت کن(حکمت به معنی علم و دانش و منطق و استدلال است.)
سپس در دومین گام به وسیله اندرزهای نیکو(استفاده کردن از عواطف انسان ها)
گام سوم مناظره (بدیهی است مجادله و مناظره نیز هنگامی موثر می افتد که حق و عدالت و درستی و امانت و صدق و راستی برآن حکومت کند و از هر گونه توهین و تحقیر و خلافگویی و استکبار خالی باشد.(مکارم شیرازی، ۱۳۸۲،ج۱۱: ۴۵۶ -۴۵۵)
ج-توصیه قرآن به شنیدن سخن دیگران.مانند آیه ۱۷ زمر
هر سه اصل آزادی ،برابری و انتقاد پذیری در سه راه مشارکت اجتماعی در اسلام به بالاترین حد وجود دارد که به ترتیب شورا ، تعاون و نظارت اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرد
۴.۲.۱.۱-شورا
واژه شورا از نظر لغوی از «شار العسل»به معنای بیرون آوردن عسل از کندو گرفته شده وبه همین دلیل به معنای استخراج،اعانه و کمک دانسته شده است.شورا به معنای تضارب آرای مختلف و جهت گیری نظرات مطرح شده در مورد یک قضیه وآزمون آنها از سوی صاحبان خردبرای رسیدن به نظر درست یا صحیح ترین و نیکوترین نظر تا بر اساس آن عمل شده،بهترین نتایج حاصل گردد.(میر احمدی،۱۳۸۴: ۲۹۱ -۲۹۰)
خداوند متعال در آیه ۳۸ سوره شوری می فرماید:
«وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون‏»
«و کسانى که [نداى‏] پروردگارشان را پاسخ [مثبت‏] داده و نماز برپا کرده‏اند و کارشان در میانشان مشورت است و از آنچه روزیشان داده‏ایم انفاق مى‏کنند.»
از این آیه بعضی از نکات زیر به دست می آید:
-نظام اجتماعی مسلمانان ،متکی بر اصل شور و مشورت است
-اضافه«امر» به «هم»نشانگر آن است که امور اجتماعی و مربوط به همگان،مورد مشورت مسلمانان است.
-استبداد به رای و خود کامگی ،امری ناپسند و ناشایست برای جامعه دینی(هاشمی رفسنجانی و دیگران،ج ۱۶: ۴۲۰)
خداوند متعال نیز در آیه ۱۵۹ سوره آل عمران می فرماید:
«فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین‏»
«پس به [برکتِ‏] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کار[ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل‏کنندگان را دوست مى‏دارد.»
از این آیه بعضی از این نکات زیر به دست می آید:
-مشورت با مردم و شرکت دادن آنان در تصمیم گیری های اجتماعی،از وظایف رهبران جامعه اسلامی است.
-خطاهای گذشته مردم،نباید مانع از مشورت رهبران اسلامی با آنان باشد
-موظف بودن پیامبر (ص)یعنی برجسته ترین افراد بشر،به مشورت با مردم،دلیل ارزش و اهمیت والای مشورت است.(هاشمی رفسنجانی و دیگران، ۱۳۸۵ ،ج ۳: ۱۱۶)
زبان قرآن کریم در دو آیه بالا جمله خبری است و این وجه در بلاغت بالاترین شکل الزام آور است؛یعنی اینکه شورا یک امر قطعی است،در نتیجه نمی توان این کلام را بر استحباب حمل کرد؛یعنی هر گاه خواستی مشورت کن یا هر گاه حاکم خواست مشورت کند و هر گاه نخواست مشورت نکند.(میر احمدی،۱۳۸۴: ۳۱۷)
همچنین پیامبر اکرم (ص) فرمود:«احدی در کارهای خود مشورت نمی کند مگر اینکه به راه راست و مطلوب هدایت می شود.»(مکارم شیرازی،۱۳۸۲، ج۲۰: ۴۶۲)
۴.۲.۱.۲تعاون
«تعاون» به معنی یاری و پشتیبانی یکدیگر و همراهی ،مشارکت و همکاری در هر کاری است.در منطق اسلام مشارکت و همکاری همگانی در تحقق نیکی ها و ادامه ی حیات جامعه انسانی بسیار اثر گذار است.در دین اسلام به تکافل اهمیت بسیار داده شده است و تکافل[۵۲] به معنای بر عهده داشتن امور یکدیگر و مسئوولیت مشترک در اداره امور و تضامن است.
خداوند متعال در آیه۲ سوره مائده می فرماید:
« .. وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ »
«یکدیگر را در نیکوکاری و تقوا کمک کنید نه بر گناه و ستمکاری و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است.»
از آیه فوق برخی از نکات زیر به دست می آید:
-لزوم تعاون و همکاری در انجام کارهای نیک وسیر به سوی تقوا و پرهیزگاری
- برقرارى مقررات الهى- اجتماعى در جامعه، مرهون تعاون و همکارى است.
-فرمان خداوند به تعاون در انجام کارهاى نیک پس از بیان مقررات اجتماعى- الهى (اوفوا بالعقود … لاتحلوا …)،رهنمودی برای پیاده کردن آن مقررات است.
-حرمت تعاون و همکارى در گناه و تجاوز
- تقوا، زمینه‏ساز همکارى در نیکیها، فراخوانى یکدیگر به تقواپیشگى و پرهیز از تعاون بر گناه و تجاوز است.
-جمله «اتَّقُوا اللَّهَ» پس از امر به تعاون در کارهاى نیک و نهى از همکارى در گناه، مى‏تواند اشاره به راهى جهت تحقق امر و نهى یاد شده باشد.
- تعدى و تجاوز حتى به دشمنان، تعاون در گناه و تجاوز و ترک همکارى در کارهاى نیک، حاکى از بى‏تقوایى است‏

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:38:00 ب.ظ ]




ارزش دفتری داراییها :Asset
ارزش دفتری حقوق صاحبان سهامEquity:
بازده حقوق صاحبان سهام گویای این است که چه میزان بازدهی به وسیله سرمایه‌گذاران بابت وجوه سرمایه‌گذاری شده توسط آنان ایجاد شده است. استفاده از این معیار در بخشهایی که مدیران در تصمیمهای مرتبط با تحصیل داراییها، خرید، جنبه‌های اعتباری، مدیریت وجوه نقد و سطح بدهیهای جاری نفوذ زیاد دارند، مناسب است. بازده حقوق صاحبان سهام نشان‌دهنده هزینه واقعی استفاده از پول است. در مواردی که هزینه فرصت تصمیم گرفته ‌شده با هزینه وجوه به کار گرفته شده برابر نباشد، مدیر تمایل پیدا می‌کند به گونه‌ای عمل کند که بیشترین منافع برای مالکان ایجاد شود و پروژه‌هایی را با هدف بیشینه ساختن معیار عملکرد انتخاب کند (کانگ و همکاران[۳۸]، ۲۰۰۲). با وجود حمایت گسترده از معیار بازده حقوق صاحبان سهام، به کارگیری این معیار با کاستیهایی بدین شرح همراه است:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

با توجه به توانایی مدیـریت در به‌کارگیری روش های مختلف حسابداری، مدیریت مـی‌تواند به شکل قانونـی و در چارچوب اصول پذیرفته‌شده حسابداری سود شـرکت را دستخـوش تغییـر و هم‌راستـا با تمایلات شخصـی خود سازد. نظـر به اینـکه سـود یکـی از عـوامـل اصلـی در محاسبه بازده حقوق صاحبـان سهـام اسـت، ایـراد وارده بـه نسبـت یـادشـده نیـز تسری مـی‌یـابـد.
در محاسبه این نسبت، هزینه حقــوق مالکانه نادیده انگاشته می‌شود، حال آنکه این منبع گرانترین منبــع تامین مالـی است (دِ ویت و دیو تویت[۳۹]، ۲۰۰۷).
مدیران قادرند بدون هیچ‌گونه بهبود در عملکرد شرکت و تنها از راه تجدید ساختار سرمایه شرکت و از طریق جایگزین کردن حقوق صاحبان سهام با بدهی، این نسبت را فزونی بخشند.
استفاده از بازده حقوق صاحبان سهام به عنوان معیار عملکرد تمایل مدیران را به پذیرش پروژه‌های نامناسبی که از محل بدهی تامین مالی شده و نیز رد پروژه‌های مناسبی که از محل حقوق صاحبان سهام تامین مالی می‌شوند، افزایش می‌دهد (کانگ و همکاران، ۲۰۰۲).
حتـی در صورت بهبــود نیافتن کارایی داراییـها، تحت شرایط تورمی بازده حقوق صاحبان سهام افـزایش می‌یابد (دِ ویت و دیو تویت، ۲۰۰۷).
این نسبت معیاری با نگرش کوتاه‌مدت است، لذا تمرکز زیاد بر دوره جاری ممکن است آن را از توجه به فرصتهای رشد درازمدت باز دارد.
نسبت بازده داراییها
نسبت بازده داراییها[۴۰] از دیگر معیارهای حسابداری است که میزان کارایی مدیریت را در به‌کار گرفتن منابع موجود جهت تحصیل سود نشان می‌دهد و یکی از نسبتهای سوداوری است که در تجزیه ‌وتحلیل آن منبع سود نه به‌صورت مطلق بلکه در ارتباط با منبع تحصیل آن مورد بررسی قرار می‌گیرد (رمضانی، ۱۳۸۷).
نسبت بازده داراییها از طریق رابطه زیر محاسبه می‌شود و به‌واسطه تحلیل دوپونت امکان تجزیه آن به شکل زیر وجود دارد (جهانخانی و پارساییان، ۱۳۸۴):
بازده داراییها : ROA
همچون نسبت بازده حقوق صاحبان سهام، برخی ایرادهای وارد به نسبت بازده داراییها بدین شرح است:
حضور سود حسابداری در محاسبه نسبت بازده داراییها و امکان دستکاری سود به‌وسیله مدیریت یکی از ایرادهای وارد بر نسبت بازده داراییهاست.
برخی عوامل خارجی کنترل‌ناپذیر مدیریت مانند شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و … بر این نسبت تاثیرگذار است.
این نسبت تاکید زیادی بر عملکرد کوتاه‌مدت مدیریت دارد، لذا از دیدگاه آینده‌نگر و بررسی عواقب و اثرات آینده تصمیمات مدیریت بازمانده است.
پیروی از اصل بهای تمام‌شده تاریخی باعث می‌شود تحت تأثیر تورم بدون بهبود در کارایی نسبت بازده داراییها افزایش یابد (ملکیان و اصغری،۱۳۸۵).
سود هر سهم
سود هر سهم[۴۱] معیار عملکرد هر سهم شرکت در طول دوره‌ای از زمان است. رشد سود هر سهم به تبع افزایش سود، مقادیر سرمایه به‌کار گرفته شده مؤثر در افزایش سود را در نظر نمی‌گیرد. در برخی موارد افزایش در سود ممکن است ناشی از افزایش سرمایه‌گذاریهای غیراقتصادی باشد، به گونــه‌ای که بازده حاصل‌شده از این سرمایه‌گذاریـها تکـافـوی پوشش هـزینــه سرمــایـه را نداشتـه باشــد. افزون بر این، ایرادهای وارد به سود حسابداری همچـون نامربـوط و تصنعی بودن سود به‌واسطه پیروی از اصـل بهـای تمام‌شده تاریخی و اصل تحقـق و ناممـکن بودن مقایسه آن بین دوره‌هـا و واحدهای اقتصادی مختـلف به‌دلیـل به کارگیری روش‌های مختلف حسابـداری، به معیـار سـود هر سهم نیز وارد است. از ایـن رو سـود هر سـهم نیز معیاری قطعـی برای ارزیابـی عملکـرد نیست. (کانگ و همکاران، ۲۰۰۲).
۱۲٫۲٫ معیارهای عملکرد اقتصادی
در پاسخ به انتقادات وارد به معیارهای عملکرد حسابداری، معیارهای عملکرد اقتصادی ظهور یافتند. در ادامه به برخی از مهمترین این معیارها از جمله ارزش افزوده اقتصادی، ارزش افزوده بازار و سود باقیمانده اشاره می‌شود.
ارزش افزوده اقتصادی
ارزش افزوده اقتصادی[۴۲]، معیاری مالی است که به‌وسیله مؤسسه خدمـات مشـاوره استـرن استـوارت[۴۳] معرفی شد. ارزش افزوده اقتصادی به‌سرعت به یکی از مشهورترین معیارهای عملکرد در حیطه مالی مبدل شد و بیشترین میزان توجه را از زمان ایجاد آن در سال ۱۹۸۲ به خود جلب کرد. این مؤسسه ادعا کرد که این معیار تنها شاخص صحیح از عملکرد مؤسسه و مدیریت است و مقیاسی از میزان ارزش خلق ‌شده برای سهامداران به‌وسیله شرکت در یک دوره حسابداری است. یکی از روش های محاسبه ارزش افزوده اقتصادی به‌صورت زیر است:
EVA= NOPATadj - (WACC X ICadj)
ارزش افزوده اقتصادی: EVA
سود عملیاتی پس از کسر مالیات تعدیل شده: NOPATadj
میانگین موزون هزینه سرمایه: WACC
سرمایه به‌کار گرفته‌شده: ICadj
با توجه به دلایلی همچون حذف آثار نامناسب ناشی از اصل محافظه‌کاری بر ارقام سود و سرمایه حسابداری، نزدیک کردن نرخ حسابداری بازده سرمایه به نرخ اقتصادی و واقعی، کاهش توانایی و انگیزه مدیریت در مدیریت سود، بهبود قابلیت پاسخگویی واحد تجاری در مقابل سهامداران، برگشت دادن پاره‌ای از اقلام سرمایه‌ای از سود و زیان به ترازنامه و غنی‌تر ساختن ارزش افزوده اقتصادی به عنوان معیاری برای ارزیابی عملکرد، استوارت پاره‌ای از تعدیلها را بر روی سود حسابداری و سرمایه به‌کار گرفته شده پیشنهاد کرد. برخی از مهمترین این تعدیلها عبارتند از: مخارج تبلیغات و بازاریابی، هزینه آموزش کارکنان، ذخیره کاهش ارزش موجودیها، ذخیره کاهش ارزش سرمایه‌گذاریها و ذخیره هزینه معوق.
محاسبه ارزش افزوده اقتصادی می‌تواند در هر سطح از سطوح سازمانی و هر مرکز هزینه در واحد تجاری صورت پذیرد، ولی همچون بسیاری دیگر از ابزار مدیریتی، ‌باید به‌نحوی هوشیارانه در جهت هدایت و کنترل تصمیمهای مدیریت به‌کار گرفته شود.
ارزش افزوده اقتصادی به‌عنوان یک سیستم مدیریت مبتنی بر ارزش، در برگیرنده معیارهایی است که به اندازه‌گیری عملکرد مالی، ارزیابی طرحهای استراتژیک و طرحهای پیشنهادی، شناسایی خطوط تولید غیرسوداور و تمرکز بیشتر بر سرمایه در گردش می‌پردازد. این سیستم به‌واسطه ارائه مبنایی برای پاداش و بیان ارتباط بین عملکرد شرکت و سرمایه‌گذاریهای آن، بر عامل کلیدی ارزش و هزینه سرمایه تاکید می‌کند.
از سوی دیگر، ارزش افزوده اقتصادی از طریق تجدید ساختار عملیات، تمرکز بر سرمایه به‌کار گرفته شده و شناسایی فرایند بهبود، به افزایش کارایی عملیاتی می‌پردازد. علاوه بر موارد یادشده، از دیگر مزیتهای ارزش‌افزوده اقتصادی می‌توان به مواردی چون همسو کردن منافع مدیران و سهامداران، افزایش انگیزه مدیران و کارکنان از طریق تشویق آنها به حرکت در جهت منافع مالکان، مرتبط ساختن عملکرد مدیران و کارکنان با پاداش آنها، فراهم آوردن منافع برای کلیه ذینفعان شامل کارکنان، مشتریان، سهامداران و تامین‌کنندگان، به‌کارگیری کل هزینه‌های تامین مالی شامل هزینه بدهی و هزینه حقوق مالکانه در محاسبات، ناشی از به‌کارگیری معیارهای عملکرد متعدد مانند سود هر سهم، بازده سرمایه‌گذاری، بازده حقوق صاحبان سهام و حاشیه سود اشاره کرد (کودلا و آرنتد). با وجود مزیتهای یاد شده، به‌کارگیری ارزش افزوده اقتصادی با محدویتهایی همراه است. به‌طور کلی می‌توان محدودیتهای ارزش افزوده اقتصادی را به‌صورت زیر طبقه‌بندی کرد:
مدیریت گزینه‌های کمتری در تصمیمهای تامین مالی در اختیار خواهد داشت. از آنجا که هزینه سهام عادی معمولاً بالاتر از هزینه استقراض است و از سوی دیگر ارزش افزوده اقتصادی در نتیجه افزایش نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام افزایش خواهد یافت، این امر نامتناسب بودن استقراض و در نتیجه افزایش اهرم سرمایه را در پی خواهد داشت. استوارت به‌منظور جلوگیری از این مشکل، استفاده از میانگین موزون هزینه سرمایه ساختار سرمایه هدف را به جای میانگین موزون واقعی هزینه سرمایه در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی پیشنهاد کرد. با این حال، وی هیچ دستورعمل خاصی را در مورد چگونگی تعیین ساختار سرمایه هدف تعیین نکرد. از سوی دیگر، اگر ساختار سرمایه هدف در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد، این خود موجب خواهد شد که اهرم سرمایه در ارزیابی عملکرد اهمیت خود را از دست دهد؛ چرا که ارزش افزوده اقتصادی بدون توجه به این که تامین مالی از طریق سرمایه گذاری بوده یا استقراض همواره ثابت باقی می‌ماند. تنها راه کنترل اهرم سرمایه در این زمینه، مـلزم کردن مدیران به حفظ ساختار سرمایه هدف است که این خود منجـر به کاهش انعطاف‌پذیری مدیریت در تصمیم‌های تامین مالی خواهد شد.
ارزش افزوده اقتصادی معیار بسیار پیچیده‌ای است. در صورتی که تعدیلات پیشنهادی در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی منظور گردد، نتیجه به‌دست آمده بسیار پیچیده خواهد بود. به‌رغم اینکه محاسبات به سرعت و به‌آسانی توسط کامپیـوتر انجـام مـی‌شـونـد، مـدیریت ‌بـاید در ایـن زمینـه ساعـت‌هـای طـولانی آمـوزش ببینـد. بسیاری از مدیران در درک تعـدیلهای تکنیکی موجود در فرمول محـاسبه ارزش افـزوده اقتصـادی با مشکـلات زیادی مـواجهـند.
ارزش افزوده اقتصادی به‌آسانی دستمایه تقلب می‌شود. از آنجا که محاسبه ارزش افزوده اقتصادی مبتنی بر روش های حسابداری تعهدی است، ممکن است از طریق به‌کارگیری روش های مختلف حسابداری مورد تحریف قرار گیرد. به‌عنـوان مثـال، روش محـاسبـه استهلاک و یا پیش‌بینی مطالبـات مشکوک‌الوصـول ممـکن است چنان انجـام شـود که ارزش افـزوده اقتصـادی بالاتـری گزارش شـود.
ارزش افزوده اقتصادی یک معیار کوتاه‌مدت است. هر دو معیار به کار رفته در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی (سود و سرمایه) مقیاسهای کوتاه‌مدت عملکرد هستند. سود در واقع سود تحصیل‌شده طی یک سال است و سرمایه، مبلغی است که در یک لحظه از زمان (یا به‌صورت میانگینی از یک سال) گزارش می‌شود. عملکرد کوتاه‌مدت می‌تواند به‌آسانی دستکاری‌شده و به عملکرد درازمدت خدشه وارد کند. به‌عنوان مثال اگر هزینه‌های آموزش و نگهداری کارکنان بدون هیچ برنامه‌ریزی صحیح قطع شوند، در کوتاه‌مدت منجر به افزایش ارزش افزوده اقتصادی می‌شود؛ لیکن در درازمدت، آثار نامطلوبی در شرکت بر جای می‌گذارد.
ارزش افزوده اقتصادی یک مقیاس عملکرد منفرد است که شامل هیچ یک از معیارهای زمان یا کیفیت نیست. استفاده از مقیاسهای عملکرد منفرد به این دلیل نامطلوب است که بهبود آن ممکن است منجر به آسیب سایر معیارهای عملکرد شود. به‌عنوان مثال، ارزش افزوده اقتصادی شامل هیچ یک از پارامترهای کیفیت یا مقیاسهای زمانی نیست. در محیط تجاری کنونی تعداد کمی از واحدهای تجاری هستند که به قیمت قربانی کردن کیفیت و زمان مایل به افزایش ارزش افزوده اقتصادی باشند.
عنوان ارزش افزوده اقتصادی اصطلاحی گمراه‌کننده است. اصطلاح «اقتصادی» گویای این است که ارزش افزوده اقتصادی به‌طور ضمنی شامل سود اقتصادی و ارزش اقتصادی واحد تجاری است، حال آنکه این برداشت صحیح نیست. محاسبه سود اقتصادی و ارزش اقتصادی واحد تجاری در عمل نیازمند پیش‌بینی جریانهای نقدی آینده است. لیکن در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی، هیچ تلاشی در زمینه پیش‌بینی جریانهای نقدی آینده صورت نمی‌پذیرد. از سوی دیگر اصطلاح «ارزش افزوده» به مفهوم ارزش ایجادشده برای سهامداران یک شرکت در نتیجه عملکرد یک سال است. از آنجا که ارزش افزوده اقتصادی ارتباط مستقیمی با جریانهای نقدی حاصل از عملیات و سود اقتصادی ندارد، در عمل توان اندازه‌گیری ثروت ایجاد شده برای سهامداران را ندارد (کیس و همکاران[۴۴]، ۲۰۰۱).
استفاده از ارزش افزوده اقتصادی برای بودجه‌بندی سرمایه چندان مناسب نیست. در صورتی که مدیریت تنها براساس رقم ارزش افزوده اقتصادی دوره جاری ارزیابی شود، پروژه‌هایی که در سالهای اول دارای ارزش افزوده اقتصادی منفی هستند لیکن در سالهای آینده ارزش افزوده اقتصادی مثبت و کافی دارند به گونه‌ای که سرمایه‌گذاری را توجیه می‌کنند، پذیرفته نخواهند شد (دِ ویت و دیو تویت، ۲۰۰۷).
برای شرکتهایی که به‌تازگی راه‌اندازی شده ­اند و یا برای شرکتهای سرمایه‌گذاری، تجزیه ‌و تحلیل ارزش افزوده اقتصادی چندان مناسب نیست (ملکیان و اصغری، ۱۳۸۵).
ارزش افزوده بازار
ارزش افزوده بازار[۴۵] معیاری دیگر جهت ارزیابی ارزش خلق‌شده برای سهامداران است. براساس این معیار، کل ارزش ایجادشده برای سهامداران از زمان تاسیس شرکت تاکنون ارائه می‌گردد (پارساییان، ۱۳۸۲). ارزش افزوده بازار مفهومی است که ارتباطی نزدیک با ارزش افزوده اقتصادی دارد. این معیار از تفاوت بین ارزش بازار حقوق صاحبان سهام و ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام محاسبه می‌شود. مزیت ارزش افزوده بازار نسبت به سایر معیارها در این است که این معیار تفاوت بین وجوه وارد شده و خارج‌ شده از شرکت را منعکس می‌کند (تفاوت بین آنچه سرمایه‌گذاران به‌عنوان سرمایه به شرکت آورده و آنچه قادرند با فروش سهام خود به قیمت بازار تحصیل کنند). به‌لحاظ نظری ارزش افزوده بازار شرکت در یک نقطه از زمان با ارزش فعلی مورد انتظار سالانه ارزش افزوده اقتصادی برابر است. از آنجا که ارزش بازار شرکت همانا ارزش فعلی بازده مورد انتظار شرکت در درازمدت است، ارزش افزوده بازار مبین وضعیت شرکت در درازمدت است. در ارزش افزوده بازار عامل ریسک به‌طور خودکار منظور شده است، زیرا ارزش بازار شرکت، قضاوت سرمایه‌گذاران در خصوص ریسک شرکت را به‌طور ضمنی در بردارد. بدین علت است که ادعا می‌شود ارزش افزوده بازار مستقیماً برای مقایسه عملکرد شرکتها در صنایع و حتی کشورهای مختلف مناسب است (کانگ و همکاران، ۲۰۰۲).
سود باقیمانده
سود باقیمانده به‌عنوان «سود باقیمانده پس از کسر هزینه سرمایه» تعریف می‌شود. به عبارت دیگر، سود باقیمانده برابر است با سود خالص منهای هزینه بهره قابل انتساب به سرمایه‌گذاری. هزینه بهره قابل انتساب اغلب کمترین بازده قابل قبول سرمایه است. سود باقیمانده برای ارزیابی عملکرد واحدهای فرعی و یا دوایر شرکت به‌کار می‌رود. مفهوم زیربنایی سود باقیمانده همانند ارزش افزوده اقتصادی است با این تفاوت که نیازمند تعدیلهای اعمال شده در ارزش افزوده اقتصادی نیست. با اینکه سود باقیمانده معیاری بهتر نسبت به بازده حقوق صاحبان و بازده داراییها در ارزیابی عملکرد است، لیکن از آنجا که این معیار یک معیار مطلق پـولی بوده و تابعی از اندازه شرکت اسـت در سطحی وسیـع مورد قبـول واقع نشـده اسـت (کانگ و همکاران، ۲۰۰۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:38:00 ب.ظ ]