کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



    1. Community models ↑

    1. Philosophy models ↑

    1. Heisick ↑

    1. Mark ↑

    1. Nonaka and takeuchi ↑

    1. backman ↑

    1. Bacovitz and wiliams ↑

    1. Nonaka and takuchi ↑

    1. Nonaka and takuchi ↑

    1. Merwick ↑

    1. hansen ↑

    1. Connelly and kelloway ↑

    1. hansen ↑

    1. davenport ↑

    1. lie ↑

    1. geuo ↑

    1. sengeh ↑

    1. nonaka ↑

    1. Nahapit and goshall ↑

    1. patroda ↑

    1. wake ↑

    1. king ↑

    1. zhang ↑

    1. yave ↑

    1. Lidnero alovi ↑

    1. Marshal et al ↑

    1. garvin ↑

    1. lank ↑

    1. gilbert ↑

    1. ali ↑

    1. Davenport and prusak ↑

    1. sutton ↑

    1. Martson and magd ↑

    1. ۱-Kid ↑

    1. Lau and wong ↑

    1. Sharifi and zhang ↑

    1. hormozi ↑

    1. Hoper et al ↑

    1. Youssuf et al ↑

    1. ۱-Tsourveloudis et al ↑

    1. goldman ↑

    1. Richards ↑

    1. maskell ↑

    1. sharifi ↑

    1. Gunasekaran ↑

    1. Sharifi and zhang ↑

    1. Christop and youssuf ↑

    1. Van der var ↑

    1. Youssuf et al ↑

    1. Youssuf et al ↑

    1. Youssuf et al ↑

    1. Pérez-Bustamante ↑

    1. Smith and Lamba ↑

    1. Becker, Franklin ↑

    1. Youssuf et al ↑

    1. Nick ↑

    1. Neuo ↑

    1. Chansou ↑

    1. Veetom and Christine ↑

    1. Sharifi and zhang ↑

    1. Sorolodis and valavanis ↑

    1. Basu and Sngapta ↑

    1. Patrick ↑

    1. Gibson and Dmbv ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-22] [ 09:11:00 ب.ظ ]




با توجه به اینکه حقوق جنگ حاکم به مناسبات میان کشورهای درگیر و متخاصم است نمی توان حقوق بی طرفی را بخشی از حقوق جنگ دانست چرا که حقوق بی طرفی حاکم به مناسبات کشورهای بی طرف و کشورهای متخاصم است.

اما با این وجود از آنجایی که جنگ حقوق و تکالیفی برای کشورهایی که در آن دخالت ندارند نیز در پی دارد ‌بنابرین‏ حقوق بیطرفی در ضمن جدا بودن از حقوق جنگ، نمی تواند چندان مستقل و بی ارتباط با آن باشد زیرا مقررات مذکور در هر حال متاثر از حالت جنگ است [۲۱۴]و با توجه به اینکه در واقع هدف هر دو مشترک بوده و آن محدود کردن صدمات و لطمات ناشی از درگیری های مسلحانه است [۲۱۵]

و اساساً هم یکی از هدف های حقوق جنگ محدود کردن مخاصمه به طرف های درگیر و جلوگیری از گسترش آن به دول بیطرف است.[۲۱۶]

عقیده بنیادینی که مبنای مفهوم بی طرفی است این است که کشورهای بیطرف ثالث شناخته می‌شوند زیست چنین کشورهایی نباید از حالت جنگ متأثر شود. در نتیجه کشورهای متخاصم نباید آن ها را در نبرد دخالت دهند و بایستی مصونیت مطلق آن ها را رعایت کنند. تکلیف متخاصمان، احترام به تمامیت ارضی و آزادی رفت و آمد کشورهای بی طرف است و در مقابل تکلیف کشورهای بی طرف خودداری از هر گونه دخالت من غیر حق در نبرد و نیز دادوستد با متخاصمان می‌باشد این دو اصل محور قرارداد بی طرفی است.[۲۱۷]

با این حال، طبق مقررات حقوق بین‌المللی – بیطرفی صرفاً بر کنار ماندن از مخاصمه و نظاره کردن بر آن نیست، بلکه با متخاصمان در صلح زیستن را نیز ایجاب می‌کند.[۲۱۸]

ب)تاریخچه بی طرفی

بی طرفی در زمان جنگ نیز همانند خود جنگ در سیر تاریخ شکل گرفته و متحول شده است

پیدایش بی طرفی در طول تاریخ روند خاصی را طی ‌کرده‌است که در ذیل به روند تاریخی آن را ‌بر اساس ادوار مختلف بررسی می نماییم

۱- دوران باستان: مهمترین مسئله در این دوران این است که بی طرفی معنا و مفهومی نداشته و هیچ کشوری نمی توانسته از حضور در عرصه جنگ امتناع نماید. کشورها تنها راهی که پیش رو داشتند این بوده است که به نفع یکی از متخاصمین جبهه گیری کنند.[۲۱۹]

در این دوران تلاش کشورها در عدم جانبداری از کشورهای درگیر جنگ اصولاً مورد استقبال قرار نمی گرفت[۲۲۰]

در قرون وسطا حقوق بی طرفی با تحولی روبه رو می شود و آن این است که کشورهای ثالث اجباری به جبانبداری یکی از طرفهای درگیر در جنگ نداشتند[۲۲۱]

در سبز فایل بی طرفی وارد حقوق بین‌المللی و مبتنی بر معاهده شد یعنی اگر معاهده ای مناسبات میان متخاصمان و دول بی طرف را مشخص نمی کرد کشورهای متخاصم خود را مجاز می‌دانستند که نیرو، اسلحه و مهمات از قلمرو کشور غیرمتخاصم عبور داده و نیز سربازانی از آن کشور استخدام کنند[۲۲۲]

در این زمان وضع حقوقی مفهوم بی طرفی در تجارت دریایی نیز چندان مناسب نبود.[۲۲۳]

«در قرن هجدهم دو تحول عمده در حقوق بین الملل صورت پذیرفت: اول آنکه هر وقت قلمرو دولت بی طرف مورد تجاوز قرار گرفت، جبران غرامت مطرح و پذیرفته شود. دوم، حق تعقیب نیروهای شکست خورده دریایی و زمینی در قلمرو دولت بی طرف شناخت شود» [۲۲۴]در نهایت در سال ۱۹۰۷ در لاهه کنفرانسی تشکیل شده که چندین عهدنامه را تصویب نمود که از این میان عهدنامه پنجم آن در خصوص حقوق و تکالیف کشورهای بی طرف در جنگ زمینی و دیگری عهدنامه ۱۳ ‌در مورد حقوق و تکالیف کشورهای بی طرف در جنگ دریایی بود.[۲۲۵]

در طول جنگ جهانی اول ما شاهد نقض حقوق بی طرفی هستیم چنان که در کشورهای بی طرف خیلی زود از جانب هر دو طرف متخاصم به ستوه آمدند …. تجاوزات دیگری که در این جنگ به حقوق بی طرفی وارد آمد عبارت بود از: انهدام کشتی های توقیف شده کشورهای بی طرف، غرق کردن کشتی های بی طرف بدون هشدار قبلی، محاصره بنادر و سواحل کشورهای بی طرف، مداخله در امر تجارت کشورهای بی طرف [۲۲۶]

در جنگ جهانی دوم نیز نظام بی طرف کاملاً از هم فرو پاشید زیرا این جنگ یک جنگ جهانی به معنای واقعی خود بود.

اما از سال ۱۹۴۵ به بعد رویه سازمان ملل متحد چنین بود که حقوق بی طرفی کماکان مجزاست و عهد نامه های ۱۹۰۷ لاهه به هیچ وجه حتی به طور ضمنی نسخ نشده است. ‌بنابرین‏ مقررات حقوق بی طرفی به قوت خود باقی و قابل اعمال میان مناسبات کشورهاست.

زمانی که بحث بی طرفی در جنگ های هوایی مطرح می شود در درجه اول آنچه به ذهن متبادر می شود این است که چگونه در عرصه نبرد هواپیمای متخاصم و بی طرف تشخیص داده شوند؟ حال که حد و مرز دولت بی طرف معین است ، این مهم است که بر اهمیت کاربرد علائم و نشانه های کشورهای مختلف می افزاید زیرا این امر است که نشان می‌دهد آیا هواپیمایی بی طرف است یا خیر؟ ماده ۱۰ ک ۱۹۲۳ لاهه نیز بیان می‌کند که هیچ هواپیمایی نمی تواند بیش از یک ملیت داشته باشد.

‌بنابرین‏ کشورهای بی طرف باید اطمینان حاصل نمایند تمامی هواپیماهایی که تابعیت آن کشورها را دارند از اسناد و نشانه های قابل شناسایی برخوردارند که نشان دهنده ملیت و ماهیت آن ها‌ است. نشانه گذاری هواپیماها باید به صورت نشانه های بزرگ، قابل رویت از بالا، زیر و طرفین باشد.[۲۲۷]

‌بر اساس ماده ۹ کنوانسیون لاهه نصب علائم دروغین بر روی بدنه هواپیما ممنوع بوده است.

پ)احترام به حریم هوایی کشور بی طرف

یکی از اصول مهم در خصوص بی طرفی اصل احترام به حریم هوایی کشور بی طرف است که به دنبال حفظ حریم کشور بی طرف حقوق و وظایفی برای کشورهای متخاصم و غیرمتخاصم ایجاد می شود که در اینجا با بررسی قواعد موجود در کنوانسیون های مختلف ‌به این مهم پرداخته خواهد شود.

ماده ۳۹ کنوانسیون ۱۹۲۳ لاهه می‌گوید هواپیماهای متخاصم باید حق دولت های بی طرف را به رسمیت بشناسند و از وارد شدن به سرحدات دولت های بی طرف و عمل کردن برخلاف قواعد پیشگیرانه خودداری کنند.

تعریف حریم هوایی کشوهای بی طرف را می توان از ماده ۱۴ دستورالعمل سانرمو استنباط نمود که به نوعی ابرازمیکند که این تعریف در بردارنده تمام مناطق سرحدات خاکی، آبی و هوایی دولت های بی طرف است.

(آبهای بی طرف شامل، آبهای داخلی، دریایی سرزمینی، در صورت قابل اجرا بودن، آبهای مجمع الجزایری کشورهای بی طرف است)

ماده ۴۰ قواعد ۱۹۲۳ لاهه می‌گوید که نیروهای نظامی دول متخاصم نمی توانند وارد حریم هوایی کشورهای بی طرف شوند به نظر می‌رسد این ممنوعیت شامل پرواز بر سرحدات نیز می شود که اخیراًً در بند ۸ دستورالعمل سانرمو ۱۹۹۴ آمده است.[۲۲۸]

همان گونه که ذکر شد حقوق و تکالیفی در عرصه حریم هوایی کشورهای بیطرف چه مستقیم و چه غیرمستقیم برای کشورها تعریف شده است که در درجه اول کشورهای بی طرف باید قواعد پیشگیرانه خاصی برای عبور و مرور از حریم هوایی کشور خود برای طرفین درگیر در جنگ پیش‌بینی کنند و این حقوق برای تمامی کشورها یکسان اجرا شود و موجب خروج ثالث از بی طرفی نگردد و از طرف دیگر وظایفی برای کشورهای بی طرف در کنوانسیون های مختلف آمده که بعضاً ذکر آن رفت.

ماده ۲۳ دستورالعمل سانرمو نیز بیان داشته است که هواپیماهای نظامی کمکی می‌توانند از سرحدات بین‌المللی کشور بی طرف طبق مقررات حقوق بین‌المللی عبور کنند و بندهای ۲۴ و ۲۵ نیز بر این موضوعات تأکید نموده است.[۲۲۹]

با این وجود آن گونه که در ماده ۲ کنوانسیون لاهه ۱۹۲۳ آمده است حتی در دوران جنگ تمام کشورها چه متخاصم و چه بی طرف می‌توانند با اعمال و اجرای قوانینی حرکت هواپیماها را در محدوده خود منع یا کنترل کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ب.ظ ]




۲- نیاز به آزادی: هر انسانی آرزو دارد که خودش زندگی را پیش ببرد و تحت کنترل دیگران نباشد؛ به‌عبارت دیگر، انسان خواهان آزادی در انتخاب شیوه زندگی است. به‌همین دلیل، همسران می‌خواهند آزادانه احساسات، افکار و آرزوهای خود را بیان کنند و آزادانه اهداف خود را انتخاب کنند و آن چه را برایشان لذت‌بخش است بخوانند، بنویسند و برنامه های مورد علاقه‌ خود را از تلویزیون تماشا کنند. این آرزوی آزادی به‌قدری قوی است که هرگاه همسری احساس کند که شریک زندگی‌اش سعی در کنترل او دارد، موضع تدافعی می‌گیرد و خشمگین می‌شود. البته او اشاره می‌کند که آزادی هرگز مطلق و بی‌حد و حصر نیست و زوجینی که نتوانند بین عشق و آزادی تعادل برقرار کنند، هرگز زندگی رضایت‌بخشی نخواهند داشت.

۳- نیاز به مهم بودن: سومین نیازی که انگیزه رفتار آدمی است، نیاز به مهم بودن است. این نیاز، درون همه‌ آدم‌ها آرزوی انجام کاری را ایجاد می‌کند که به آن‌ ها احساس رضایت و اهمیت می‌دهد. بسیاری از رفتارهای ما از این نشأت می‌گیرد که می‌خواهیم تأثیر مهمی بر جهان بگذاریم و در یاد همگان بمانیم. قدردانی همسران از یک‌دیگر موجب ارضا شدن این نیاز می‌شود.

۴- نیاز به استراحت: انسان‌ها به لحاظ فیزیکی، ذهنی و عاطفی چنان خلق شده‌اند که به ضرب‌آهنگ و تعادل بین کار و بازی نیاز دارند. شیوه های رفع این نیاز بی‌شمار است و تحت تأثیر علایق منحصر ‌به فرد افراد قرار دارد.

۵- نیاز به کسب آرامش: نیاز در کانون درونی انسان قرار دارد و چیزی درون انسان هست که به دنبال اتصال با جهان غیرمادی است. بشر عطشی معنوی دارد که او را وادار می‌سازد فراتر از دنیای مادی و فعالیت‌های روزمره به جست‌وجوی معنا بپردازد (چاپمن، ترجمه موحد، ۱۳۸۶).

۲-۲-۸- کارکردهای مثبت تعارض از نظر ترنر

تعارض بین فردی به عنوان، نوعی تعامل که در آن اشخاص تمایلات، دیدگاه ­ها و عقاید متضادی را بیان ‌می‌کنند، تعریف می­ شود که بعضی محققان آن را رخدادی عادی در زندگی زناشویی می­دانند (کلین، پلیزنت، وایتون و مارکمن[۱۶]، ۲۰۰۶). تعارض همیشه منفی نیست، بلکه روشی که زو ج­ها برای مدیریت تعارض خود به کار می­برند، ممکن است بر رابطه تأثیر منفی داشته باشد (گاتمن و سیلور[۱۷] ، ۱۹۹۹). زوجینی که می ­توانند تعارضات موجود در رابطه را با به کارگیری روش­های مثبت و استفاده کمتر از تعاملات منفی مدیریت کنند، فضایی ایجاد ‌می‌کنند که در آن فرصت بیشتری برای خودافشایی و توافق ‌در مورد مشکلات خانواده وجود خواهد داشت (جوهانسون[۱۸]، ۲۰۰۳).

برنز نیز معتقد است تعارض یک امر طبیعی است و آنچه در تعارضات افراد را دچار مشکل می­ کند شیوه ­های نا کارآمد حل تعارضی است که افراد در مقابله با تعارض به کار می­ گیرند. برنز ۸ کارکرد مثبت تعارض را به صورت زیر ارائه داد:

۱- بهره‏­گیری از انرژی به جای سرکوب آن

۲- استفاده خلاقانه ازتعارض درجهت رشد پرسش­ ها و آرای جدید

۳- برملاشدن احساسات و افکاری که تاکنون مخفی مانده‏اند

۴- خلق شیوه­ هایی نوین برای مدیریت تعارض توسط زوجین

۵- ارزیابی مجدد قدرت در رابطه

۶- خلق یک فضای همکاری و مشارکت

۷- یادگیری دیدی منطقی نسبت به مسائل

۸- مذاکره دوباره درمورد قراردادهای دیرین وتغییرانتظارات در رابطه (برنز، ترجمه پویان پور، ۱۳۹۲).

۲-۳- رضایت زناشویی

دایره المعارف فلسفه و روان شناسی، رضایت را خوشی برآمده از آگاهی به یک وضعیت راحت تعریف نموده که به طور معمول با ارضاء برخی تمایلات خاص پیوند خورده است و از آنجا که رضایت به همراه خوشایندی حاصل می­ شود، پس ‌می‌توان گفت افراد، رضایت را در فکر کردن بر وضعیتی که در وهله اول از خوشایندی برای آن ها حاصل شده، به دست می آورند. با این اوصاف خوشایندی حالتی است که از ارضاء نیازهای نهاده شده در انسان به وجود می ­آید حال آنکه، رضایت از ارزیابی منطقی درباره حالات خوشایند ایجاد می­گردد و در کنش های متقابل اجتماعی و بروز حالات روانی افراد نسبت به یکدیگر به دست می ­آید و به عبارت دیگر رضایت از تعامل بین حالات خوشایند کننده احساس و کندو کاوهای عقلانی در افراد ایجاد می­گردد (خانه یی، ۱۳۸۶).

رضایت زناشویی فرآیندی است که در طول زندگی زوج­ها به وجود می ­آید و شامل چهار حیطه جاذبه بدنی، جنسی، تفاهم، طرز تلقی و سرمایه گذاری ‌می‌باشد، و بر روابط والدین و فرزندان اثر می­ گذارد. این ارتباط در سلامت فردی و روانی فرزندان، سلامت زوج­ها و سلامت خانواده تأثیر دارد. همسرانی که از کیفیت ارتباطی یا تفاهم خوبی برخوردارند از وضعیت تندرستی بهتری نیز بهرمند می­باشند(رجبی، سروستانی، اصلانی، خجسته مهر، ۱۳۹۲)

رضات زناشویی عبارت از احساس عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر است، وقتی که همه جنبه‌های زندگی مشترکشان را در نظر بگیرند ( الیس[۱۹]، ۱۹۸۶؛ ترجمه فیروز بخت، ۱۳۹۰). در صورت توجه به عوامل رضامندی زناشویی ‌می‌توان انتظار داشت که با افزایش سطح رضامندی و بهداشت روانی بسیاری از مشکلات روانی، عاطفی و اجتماعی کاهش یابد. «با ارتقاء سطح رضامندی زناشویی و رضایت از زندگی، افراد جامعه با آرامش خاطر بیشتر به رشد و تعالی و خدمات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … خواهند پرداخت و خانواده ها نیز از این پیشرفت سود خواهند برد» (ثنائی، ۱۳۸۷). تحقیقات متعددی نشان داده ­اند که رضایت از زندگی زناشویی بر سلامت روانی و جسمانی افراد تأثیر مهمی دارد (هاو کینز ۱۹۶۸ ؛ کالیج و ماهلر[۲۰] ۱۹۹۳؛ شوارتزر و لپین[۲۱]، ۱۹۸۹؛ به نقل از خانه یی، ۱۳۸۶).

۲-۳-۱- عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی

عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی را می توان در دو مقوله کلی دسته بندی کرد. (احمدی ۱۳۸۳):

الف: عوامل زمینه­ای: شامل شرایط خانوادگی، تحصیلات، سن ازدواج، فرزندان، طول ازدواج، اشتغال، مسایل عقیدتی- مذهب، کیفیت ازدواج والدین، نوع جامعه و طبقه اجتماعی.

ب: عوامل ارتباطی: شامل پذیرش و احترام متقابل، اعتماد، توجه و مراقبت، همدلی و مهربانی، تعهد و وفاداری، رابطه با خویشان و اقوام، همکاری زوجین و کمک به یکدیگر، کیفیت گذران اوقات فراغت، روابط جنسی، درک متقابل، سهیم شدن زوجین در تصمیم ­گیری­ها و اقتصاد، ابراز احساسات و محبت و رابطه صمیمی، حمایت و قدردانی، چگونگی ارتباط قبل از ازدواج، داشتن انتظارات واقعی و داشتن مهارت­ های حل مشکل ‌می‌باشد.

الف) عوامل زمینه­ای

۱- شرایط خانوادگی: شرایط خانوادگی به عنوان یکی از عوامل مؤثر در رضایت زناشویی اشاره به کفیت ازدواج والدین، کیفیت رابطه والدین و فرزندان و کیفیت محبت خانوادگی دارد. خشنودی و رضایت زناشویی بیشتر در بین زوجینی دیده می­ شود که والدین آن ها نسبت به یکدیگر وفادار باقی مانده­اند. در مقابل زوجینی که والدینشان از هم جدا ‌شده‌اند احتمال بیشتری دارد که آنان نیز در ازدواج­شان دچار مشکل گردند. ریشه ­های روابط در خانواده مانند روابط خوب با پدر و مادر با موفقیت و رضایتمندی زناشویی مرتبط بوده است (به نقل از ملا زاده، ۱۳۸۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ب.ظ ]




۲-۲-۳- تعریف اجاره در قانون

در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران نیز به ذکر تعریف اجاره پرداخته شده است. ماده ۴۶۶ قانون مدنی در تعریف اجاره می‌گوید: « اجاره عقدی است که به موجب آن مستاجر مالک منافع عین مستاجره می‌شود، اجاره دهنده را موجر و اجاره کننده را مستاجر و مورد اجاره را عین مستاجره گویند». [۱۹]

کاتوزیان، امامی و بندرچی در کتاب های خود ایراداتی را که بر این تعریف شده است بیان کرده‌اند که خلاصه آن ایرادات چنین است:

۱ – در این تعریف به معوض بودن اجاره اشاره ای نشده است.

۲ – بر لزوم موقت بودن این تملیک اشاره ای نشده است. [۲۰]

ایرادات وارد شده در ماده ۴۶۶ قانون مدنی گرچه قابل پذیرش است اما در مواد ۴۹۰، ۴۶۸ و ۵۱۴ قانون مدنی مطرح شده و اگر ماده ۴۶۶ را کنار این سه ماده بنگریم، نقصی در آن مشاهده نخواهد شد.

ماده ۴۹۰ قانون مدنی اجاره را عقدی معوض دانسته که منافع در آن به رایگان تملیک نمی‌شود.[۲۱]

ماده ۴۶۸ و ۵۱۴ قانون مدنی مالکیت مستأجر را بر منافع عین موقت دانسته بر خلاف مالکیت عین که دائمی است.[۲۲]

در نتیجه برابر قانون مدنی، تعریف اجاره چنین است که « اجاره عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین منافع عین مستأجره را در مقابل عوض معلوم برای مدت معین تملیک می‌کند ».

این تعریف بر گرفته از نظرات فقهی علمای شیعه می‌باشد و نقصی درآن مشاهده نمی‌شود.

با توجه به آنچه از تعریف لغوی و اصطلاحی اجاره بیان شد، به نظر می‌رسد مفهوم اجاره حقیقت شرعی ندارد بلکه همان معنای لغوی و عرفی آن در فقه اسلامی نیز به کار رفته است به همراه شروطی که توسط شارع مقدس برای آن بیان شده است. در نتیجه اجاره یک معنی بیشتر ندارد و آن معنی لغوی می‌باشد که در شرع و قانون نیز به کار رفته است.

۲-۲-۴- اقسام عقد اجاره

اقسام عقد اجاره عبارتند از:

۱ – اجاره بر منفعت عین

۲ – اجاره بر انجام کاری از طرف اجیر ( اجاره اشخاص)[۲۳]

موضوع مورد بحث ما اجاره اشخاص می‌باشد، گر چه در فقه و قانون مدنی با ذکر عبارت عین مستأجره، در اکثر متون فقهی اساس بر اجاره اشیاء گذاشته شده است ولی در عصر حاضر، اجاره اشخاص اهمیت خاصی را تحت عنوان قانون کار، در بر گرفته است.

۲-۲-۵- تعریف اجاره اشخاص در فقه و قانون

جعفری لنگرودی می‌گوید: « اجاره اشخاص یا اجاره اعمال، هر گونه عقدی است معوض که به موجب آن آدمی منافع عمل خود را در برابر گرفتن اجرت معین در اختیار طرف دیگر عقد قرار می‌دهد».[۲۴]

کاتوزیان می‌گوید: « اجاره اشخاص عقدی است معوض که به موجب آن شخص در برابر اجرت معینی ملتزم می‌شود کاری را انجام دهد».[۲۵]

ماده ۵۱۲ قانون مدنی می‌گوید: « در اجاره اشخاص کسی که اجاره می‌کند، مستأجر و کسی که مورد اجاره واقع می‌شود، اجیر و مال الاجاره، اجرت نامیده می‌شود ».

۲-۳- ادله جواز و مشروعیت اجاره در اسلام

مشروعیت اجاره، تماماً مانند مشروعیت بیع و ازدواج دلیل نیست، زیرا از ضروریاتی است که محلی برای بحث در اجتهاد و تقلید ندارد. با این وجود می‌پردازیم به ادله ای که جواز آن را ثابت می‌کند:

۲-۳-۱- آیات

آیه اول: « قالتْ احداهُما یا ابَتِ اسْتَاْجِرهُ اِنَّ خَیرَ مَنْ اسْتَأجَرتَ القَوِی الاَمینُ » ( سوره قصص، آیه ۲۶)

ترجمه: یکی از دو دختران حضرت شعیت ( ع ) به پدر گفت، ای پدرم، او را استخدام کن چرا که بهترین کسی که می‌توانی استخدام کنی، کسی است که قوی و امین است.

این آیه ‌در مورد اجیر کردن حضرت موسی ( ع ) از طرف حضرت شعیب ( ع ) سخن می‌گوید و در آن به صراحت بیان شده است که موسی ( ع ) به دلیل قوت جسم و امانتداری اش اجیر حضرت شعیب (ع) گردید.

علامه طباطبایی در ذیل این آیه فرموده اند: « اینکه استجار را بدون قید ذکر فرموده، بیانگر این معنا است که موسی (ع) برای حضرت شعیب ( ع ) در تمامی حاجت هایش اجیر شود و در واقع قائم مقام شعیب در همه کارهایش گردد ».[۲۶]

آیه دوم: « قالَ اِنّی اُریدُ اَنْ اُنکِحَکَ اِحدَی ابْنَتَی هاتَینِ عَلی اَنْ تاجُرَنی ثَمانِِی حِجَجٍ.. . »(سوره قصص آیه ۲۷).

ترجمه: ( حضرت شعیب به موسی (ع) پیشنهاد دادند که ): من می‌خواهم یکی از دخترانم را به نکاح تو درآورم در مقابل اینکه تو به مدت ۸ سال خود را اجیر من کنی.

مرحوم فاضل مقداد پیرامون این دو آیه می‌فرماید: دو آیه فوق دلالت بر مشروع بودن عقد اجاره می‌کند اگر چه در شریعت دیگر وارد شده است ولی چون نسخ نشده، مورد استناد قرار می‌گیرد. [۲۷]

ایشان ضمن آنکه با بهره گرفتن از دو آیه ذکر شده مشروعیت اجاره را ثابت می‌کند به رفع شبهاتی که ممکن است بر دلالت دو آیه بر جواز عقد اجاره وارد شود پاسخ می‌دهد که به اختصار آن ها را بیان می‌کنیم.

اشکال:

آیات یاد شده سرگذشت حضرت موسی و شعیب پیامبر را بیان فرموده و حداکثر دلالت آن جواز عقد اجاره در آئین آن دو پیامبر می‌باشد، به چه دلیل می‌توان پذیرفت که در شریعت مقدس اسلام نیز حکم به جواز اجاره صادر شده است ؟

پاسخی که ‌به این اشکال داده شده چنین است:

اولاً: اصل عدم نسخ احکام شریعت های پیشین است و اگر کسی ادعا کند احکام شریعت قبلی نسخ شده، دلیل لازم دارد و چون دلیلی بر نسخ این حکم وجود ندارد پس در شریعت اسلام نیز معتبر خواهد بود. به عبارت دیگر اگر این حکم جزء احکامی بود که خاص امت های پیشین باشد و مصلحتی برای ادامه آن در امت های بعدی ملاحظه نمی‌شد، بر خداوند رحیم لازم می‌آمد که آن را نسخ نماید و چون نسخ نکرده حکم به جواز آن صادر می‌شود.

ثانیاًً: عقد اجاره از جمله قوانینی است که در تحکیم نظام اجتماعی انسان‌ها نقش حائز اهمیتی دارد، زیرا نوع بشر برای ادامه حیات خود به یکدیگر نیاز دارند و امکان ادامه حیات به صورت فردی برای انسان‌ها وجود ندارد، از طرفی، برطرف کردن نیازهای دیگران بر کسی واجب نیست بلکه آن ها می‌توانند در ازای برطرف کردن نیاز شخص محتاج، عوضی را مطالبه نماید و مطالبه عوض از طرف شارع تشریع شده و این همان شکل عقد اجاره است.

ثالثاً: احتیاج انسان‌ها در زندگی اجتماعی خود به یکدیگر امری خاص یک زمان و عصر نیست بلکه در تمامی اعصار وجود دارد ‌بنابرین‏ نمی‌توان گفت شارع مقدس در یک عصر و دوره برای تشویق مردم به کمک به یکدیگر اجاره را جائز دانسته ولی در اعصار بعدی با همان شرایط این حکم را لغو نماید، زیرا چنین عملی بلا دلیل و قبیح خواهد بود و صدور قبیح از طرف خداوند حکیم محال است. [۲۸]

آیه سوم:

«.. . فاِنْ اَرْضَعْنَ لَکُم فَاتوُهُنَّ اُجورَهُنَّ وَ ْاتَمِرُوا بَینکُم بِمَعرُوفٍ وَ اِنْ تَعاسَرتُم فَسَتُرْضِعُ لَهُ اُخْری ».(سوره طلاق، آیه ۶).

ترجمه: اگر زنهای طلاق داده شده حاضر شدند فرزندانتان را شیر دهند اجرتشان را بپردازید و با

یکدیگر بخوبی مشورت کنید و اگر به توافق نرسیدید زن دیگری کودک را شیر دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ب.ظ ]




هچ و گاردنر چهار توانایی مجزایی را که به عنوان مؤلفه‌های هوش بین فردی مطرح می‌باشند به شرح زیر عنوان می‌کنند:

      1. سازماندهی گروه: داشتن ابتکار عمل در هماهنگ ساختن تلاش‌های گروهی از مردم است. این مهارت برای رهبران ضروری است و در رهبران کارآمد هر نوع سازمان تجاری مشاهده می‌شود.

    1. ارائه راه حل: استعداد میانجیگری، اجتناب از تعارض‌ها یا حل تعارض‌هایی که به وجود آمده است. افرادی که این توانایی را در سطح بالا دارند در جوش دادن معاملات و داوری کردن و وساطت توانایی زیادی دارند.

    1. ارتباط فردی: دارا بودن این استعداد رویارویی با دیگران یا شناخت و پاسخ دادن مناسب به احساسات و علایق مردم را آسان می‌سازد. این افراد همکاران تجاری خوبی هستند و در دنیای تجارت به عنوان فروشنده یا مدیر موفق می‌باشند و در زمینه دریافتن احساسات دیگران از طریق حالت‌های چهره بسیار موفقند و از محبوبیت زیادی برخوردارند.

  1. تجزیه و تحلیل اجتماعی: به معنای توانایی دریافت احساسات، انگیزش ها، علایق دیگران و داشتن درکی عمیق از آن ها‌ است. این آگاهی از احساسات دیگران باعث می‌شود این افراد به راحتی با دیگران صمیمی شوند. در بهترین حالت می‌توان گفت فردی با این توانایی مشاور تجاری خوبی می‌تواند باشد.

خوش بینی و امید از دیگر ویژگی‌های افرادی است که دارای هوش هیجانی بالایی می‌باشند. امید نقش شگفت‌آوری در موفقیت تجاری و مدیریتی افراد دارد و زندگی حرفه‌ای هر کس که به کسب و کار تجاری می‌پردازد به نحو چشمگیری وابسته به میزان امید اوست. امید چشم‌انداز و دورنمایی روشن و پرنوری است که نشان می‌دهد در نهایت همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. اشنایدر، امید را این گونه تعریف می‌کند: اعتقاد ‌به این امر که هدفتان هرچه باشد هم اراده دستیابی به آن را دارید و هم راه آن مقابلتان گشوده است. افراد پرامید که امیدشان تمامی ندارد وقتی در دستیابی به هدفی مثلاً در انعقاد قرارداد معامله‌ای شکست می‌خورند بر این باورند که سخت تر کار و تلاش کنند و به مجموعه کارهایی می‌اندیشند که می‌توانست سبب موفقیت آن ها در معامله مذکور شود و از آن ها درس می‌گیرند.

خوش‌بینی نیز همانند امید اثر بسیاری در موفقیت کار تجاری دارد. خوش بینی یعنی که فرد صبر و انتظار زیادی داشته باشد. انتظاری در این جهت که علی رغم وجود موانع و دلسردی‌ها در مجموع زندگی همه چیز درست خواهد شد. خوش بینی‌ها شکست را رویدادی می‌بینند که می‌توانند آن را جبران کنند.

در تحقیقی که سیلکمن بر روی بازاریاب‌های شرکت بیمه مت لایف انجام داد مشخص شد که بازاریاب‌هایی که به طور ذاتی خوش بین هستند در سال اول کار خود به طور متوسط ۳۷ درصد بیشتر از افراد بدبین افراد را بیمه کرده‌اند و رها کردن کار در سال اول در بین افراد بدبین دو برابر افراد خوش بین بوده است. توانایی افراد در شنیدن و پذیرش پاسخ منفی با رویی گشاده در تمام زمینه‌های فروش و بده بستان تجاری توانی سرنوشت ساز است.

۲-۷- هوش اجتماعی

در پرتو تاریخچه هوش اجتماعی، در سال ۱۹۲۰، ثورندایک هوش اجتماعی را با مفهوم نوظهور بهره هوشی مطرح نمود که در حال شکل دادن به زمینه جدیدی در علم روانشناسی به نام روان سنجی بود و هدف آن یافتن روش هایی برای اندازه گیری توانایی‌های انسان دراواخر سال ۱۹۵۹، کسلر که یکی از معروف ترین آزمون های هوشی را ارائه داده بودند، اهمیت هوش اجتماعی را زیر سوال بردند و آن را همان هوش معمولی دانستند. در اواخر سال ۱۹۶۰، گیلفورد صد و بیست قابلیت هوشی جداگانه را برشمرد که از آن میان سی قابلیت مربوط به هوش اجتماعی بود ولی وی نتوانست علی رغم تلاش زیادی که مبذول داشت پیش‌بینی معنی داری را ‌در مورد عملکرد افراد در دنیای اجتماعی ارائه دهد. مدل های جدیدتر هوش اجتماعی از جمله هوش کاربردی استرنبرگ و هوش بین فردی گاردنر معروفیت بیشتری را به دست آوردند. اما هنوز نظریه منسجمی در زمینه هوش اجتماعی ارائه نشده است که به طور کامل و دقیق آن را از بهره هوشی متمایز سازد و جنبه کاربردی داشته باشد.

هوش اجتماعی را می توان توانایی درک و مهار هیجانات و احساسات خود در جهت کمک به فعالیت های فکری، تصمیم گیری و ارتباطی دانست. ‌بر اساس یافته های گلمن افرادی که از هوش هیجانی بالا برخوردارند می دانند که چگونه هیجانات و احساسات خود و دیگران را کنترل وهدایت نمایند. هوش هیجانی مجموعه ای از مهارت ها و استعدادهای فردی است که به توانایی درک و فهم چگونگی بروز یا کنترل هیجانات واحساسات دلالت دارد، فردی که از هوش هیجانی بالا برخوردار است در زمینه‌های شناسایی، درک و کنترل احساسات نیز از استعداد و مهارت لازم بهره مند می‌باشند. نظریه پردازان تکاملی معتقدند که هوش اجتماعی، در حقیقت، مهارت و استعداد اولیه مغز انسان است که در قشر مغز بازتاب یافته وآن چه تاکنون از آن به عنوان هوش نام می بریم روی سیستم های عصبی ما سوار شده است و برای پیشبرد امور در یک گروه پیچیده مورد استفاده قرار گرفته است. گلمن مدلی رابرای هوش اجتماعی ارائه ‌کرده‌است. وی هوش اجتماعی را با هوش عاطفی تطبیق داده است. آگاهی اجتماعی را با خودآگاهی و مهارت اجتماعی را با مدیریت برخویشتن تطبیق داده است. هم چنین وی، وظایف اساسی مغز اجتماعی هماهنگی روابط متقابل، انواع همدلی، شناخت اجتماعی، مهارت های همکاری متقابل، دلسوزی برای دیگران همگی مسیر و خطوط هوش اجتماعی را مشخص می‌کند (آقا احمدی و دیگران ۱۳۸۹، ۷۰).

در واقع کم نیستند مهندسان، پزشکان، روان شناسان، استادان و متخصصانی که از اداره ی خانه ی خود عاجزند و توانایی ارتباط صمیمانه با همسر و فرزندان خود را ندارند و به همین علت در راهروهای دادگاه خانواده، منتظر پایانی نافرجام هستند. یا مدیران بسیار با هوش و متخصص که به علت عدم ارتباط مؤثر و مفید با زیر دستانشان در شرف برکناری هستند و یا هنرمندانی که به لحاظ عدم درک شرایط اجتماعی- فرهنگی و عدم برقراری ارتباط مناسب با مخاطبین خود به فکر کناره گیری از جامعه ی هنری هستند (نورایی و ساعی ۱۳۸۶، ۸۷).

جنبه ای دیگر از هوش اجتماعی مهار ت های اجتماعی است. مهارت های اجتماعی رفتارهای انطباقی فراگرفته شده است که فرد را قادر می‌سازد با افراد دیگر روابط متقابل داشته باشد، واکنش های مثبت بروز دهد و از رفتارهایی که پیامد منفی دارند اجتناب ورزد. مهارت های اجتماعی شامل مهارت در تشخیص خصوصیات گروه، ارتباط گیری با گروه، گوش دادن، همدردی ارتباط غیرکلامی در تشخیص احساسات خویش و مهارت کنترل خویش است. شخصی که دارای مهارت اجتماعی است، می‌تواند به انتخاب و ارائه ی رفتار مناسب در وضعیت معین دست بزند (یارمحمدیان، شرفی راد ۱۳۹۰، ۱۲۳).

بار – آن (۱۹۹۷) نظریه پرداز دیگری که هوش اجتماعی را به عنوان مجموعه ای از ظرفیت ها، قابلیت ها و مهارت های غیرشناختی می‌داند که توانایی‌های فرد را در برخورد موفقیت آمیز با مقتضیات و فشارهای محیطی افزایش می‌دهند (بهشتی فر و روسایی ۲۰۱۲، ۹۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ب.ظ ]