د) زمان بندی: زمانبندی تحصیل و خرید داراییها میتواند بر سود حسابداری تأثیر بگذارد. مدیریت میتواند زمان و مقدار سرمایه گذاری در هزینه های تحقیق و توسعه، تبلیغات و نگهداری را انتخاب نماید، هرسه مورد به عنوان هزینه دوره در دوره ای که تحمل میشود، شناسایی میشوند. مدیریت همچنین در مورد زمان بندی فروش اموال، ماشین آلات و تجهیزات برای تسریع بخشیدن یا به تأخیر انداختن شناخت سود و زیان تصمیم میگیرد.
مدیریت اقلام تعهدی اختیاری از طریق تغییر فعالیتهای اقتصادی اساسی یک شرکت صورت نمیگیرد بلکه از طریق انتخاب روشهای حسابداری و برآوردهای حسابداری انجام میشود. این در حالی است که دستکاری فعالیتهای واقعی از طریق تغییر فعالیتهای اساسی یک شرکت صورت میپذیرد، چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور.
تفاوت اساسی بین مدیریت اقلام تعهدی اختیاری و دستکاری فعالیتهای واقعی در زمانبندی مدیریت سود است. در مقایسه با مدیریت سود مبتنی بر ارقام حسابداری، هر دستکاری در فعالیتهای واقعی باید در دوره ای از سال به وقوع بپیوندد. دستکاری فعالیتهای واقعی هنگامی رخ میدهد که پیشبینی مدیران حاکی از آن است که سود در برآورده ساختن اهداف مورد نظرشان با شکست مواجه خواهد شد، مگر آنکه آن ها اعمالی را صورت دهند که از رویه عادی شرکت نشأت میگیرد و یا هنگامی که برخی اعمال دیگر(استانداردهای حسابداری سختگیرانه) مدیریت اقلام تعهدی اختیاری را با محدودیت مواجه میسازند. از تفاوتهای دیگر این دو شکل مدیریت سود میتوان به این موضوع اشاره کرد که مدیریت اقلام تعهدی اختیاری در سال وقوع، نسبتاً مشخص است اما دستکاری فعالیتهای واقعی به آسانی قابل تشخیص نیست (ناظمی، ۱۳۸۹، ۱۱۵).
۲-۱-۸) انگیزه های مدیریت سود
شرکت از دیدگاه قانونی یک شخصیت حقوقی مستقل و جداگانه محسوب میشود اما واتز و زیمرمن معتقدند که شرکت میتواند به عنوان مجموعه ای قراردادها میان طرفهای مختلف ترقی شود.
مهم ترین این قراردادها، قرارداد میان مدیران و سهامداران شرکت است که به دنبال جدائی مالکیت از مدیریت و بر پایه تئوری نمایندگی شکل میگیرد. سهامداران در قراردادهای خود با مدیران، اداره امور شرکت را به نمایندگان(مدیران) میسپارند و در مقابل حق پاسخ خواهی در خصوص عملکرد مدیران را برای خود حفظ میکنند. تعهد مدیریت به تلاش در راستای حداکثر کردن ثروت صاحبان سرمایه و تعهد سهامداران به جبران خدمات مدیران در قالب پرداخت حقوق و مزایای توافق شده به آن ها در قبال انجام وظایف خود از شرایط اصلی این قرارداد است. حسابداری و حسابرسی در تمام این قبیل قراردادها هم در تعیین شرایط قراردادها و هم در نظارت در اجرای صحیح قرارداد نقش اساسی ایفا میکند. به عنوان مثال در قرارداد میان سهامداران و مدیریت شرکت، سود حسابداری به عنوان شاخص اندازه گیری عملکرد واحد اقتصادی شرکت که محصول فرایند حسابداری مالی است برای مقاصد مختلف نظیر طرحهای جبران خدمات(پاداش) مدیریت و ارزیابی وظیفه مباشرت مدیریت نقش اساسی بازی میکند . بنابرین با توجه به اهمیت سود حسابداری و نقش تعیین کنترل آن در شرایط قرارداد میان سهامداران و مدیریت این فرض قوت میگیرد که به دلیل وجود تضاد منافع میان سهامداران و مدیران و انتظارات نفع شخصی، مدیران کیفیت سود را تحت تأثیر قرار میدهند (آیتریدیس و کادورینیس،[۳۰]۲۰۰۹، ۱۶۵).
به دلیل پراکندگی سهامداران، آن ها دخالت جدی در امور شرکت ندارند و در نتیجه مدیر به دنبال منافع شخصی خود است . قراردادن سود و فروش به عنوان معیار پرداخت پاداش به مدیران سبب همسویی منافع آن ها با سهامداران نمیشود. در صورت معیار بودن سود برای پرداخت پاداش، مدیریت از طریق روش های حسابداری و سایر تکنیکها، به دستکاری سود دست میزند.
در زیر چندین انگیزه مدیریت طبقه بندی شده است:
۲-۱-۸-۱) انعقاد قرارداد بین مالک و مدیر
بنابر مفروضات علم اقتصاد یک فرد عقلایی به دنبال منفعت شخصی خودش است. در رابطه مالک و مدیر نیز فرض میشود که طرفین به دنبال منافع شخصی خود هستند بعلاوه مدیران ممکن است به اطلاعاتی دسترسی داشته باشند که مالکان از آن بی خبرند(عدم تقارن اطلاعات[۳۱]). در نتیجه امکان رفتار فرصت طلبانه مدیر وجود دارد. این امر هزینه ای را در بر دارد که به آن هزینه نمایندگی میگویند. اگر مکانیزم پاداش برقرار نباشد مالک با تصوری که از رفتار فرصت طلبانه مدیر دارد دستمزد کمتری میدهد (فضل جو، ۱۳۸۷، ۲۳).
۲-۱-۸-۲) طرحهای پاداش مدیران
پاداش مدیران ممکن است بر اساس یک حقوق ثابت باشد، در این صورت مدیران کمتر ریسک میپذیرند و در پروژه هایی که ریسک بالائی دارند و ممکن است به نفع مالکان باشد، سرمایه گذاری نمیکنند. روش دیگر پرداخت پاداش مدیران میتواند مبتنی بر نتایج عملکرد او باشد. برای مثال ممکن است پاداش یک مدیر بر اساس مقدار سود، فروش یا بازده داراییها باشد که همه آن ها خروجی سیستم حسابداری هستند. همچنین میتوان پاداش مدیر را بر مبنای قیمت بازار سهام شرکت پرداخت کرد . با توجه به دیدگاه فرصت طلبانه، سود حسابداری همیشه معیار بیطرفانه از عملکرد شرکت یا ارزش آن نیست.
هیلی در سال ۱۹۸۵ دریافت هنگامی که برنامه های پاداش به گونه ای است که بعد از حد مشخصی از سود به مدیران پاداش تعلق میگیرد مدیران در جهت بیشتر کردن سود دوره جاری روش های حسابداری را انتخاب میکنند ولی اگر سود به حد مشخص شده نمیرسد مدیران، روشهایی را به کار میبرند که سود دوره جاری را کمتر کند اما سود دوره های بعد را افزایش دهد۲٫ همچنین استراتژیهای سرمایه گذاری که باعث افزایش ارزش شرکت میشوند همیشه جریانات نقدی سالانه یکسانی ایجاد نمیکنند بلکه ممکن است در سالهای اولیه عواید کمتری داشته باشند . طرحهای پاداش مبتنی بر سود حسابداری ممکن است باعث شود مدیران این استراتژیها را انتخاب نکنند و رویداد کوتاه مدت باشد (دیگان، ۲۰۰۴).
در تحقیق دیگری خوش طینت و خانی (۱۳۸۲) نشان دادهاند پرداخت پاداش بر مبنای سود نمیتواند اقدام صحیحی در جهت همسو سازی منافع مدیران و سایر گروهها از جمله مالکان باشد . حاجیوند (۱۳۷۶) در بررسی خود در سالهای ۷۲ تا۷۴ در بین شرکتهای سیمان نشان داد که قراردادن سود و فروش به عنوان معیار پرداخت پاداش به مدیران سبب همسویی منافع آن ها با سهامداران نمیشود. در صورت معیار بودن سود برای پرداخت پاداش به مدیران، مدیریت از طریق روش های حسابداری و سایر تکنیکها به دستکاری سود دست میزند (مرادی، ۱۳۸۶، ۱۰۲).
۲-۱-۸-۳) قرارداد با بستانکاران
آخرین نظرات