با توجه به اینکه امروزه، قانون آیین دادرسی سابق و همچنین مقرّرات مربوط به مرور زمان، به وسیله شورای نگهبان غیرشرعی اعلام شده و در قانون جدید آیین دادرسی مدنی جدید (که ناسخ مقررات آیین دادرسی سابق است) هم مقرّراتی راجع به آن نیامده است، این سؤال مطرح می شود که امروزه چه تعهداتی را میتوان مشمول ماده ۲۶۶ ق.م به حساب آورد؟
مثالیکه، برخی از حقوقدانان در این زمینه ذکر کرده اند، بدینگونه است: «بستانکاری که در دعوی، به علت فقد دلیل کافی و سوگند خوانده، محکوم به بیحقی می شود؛ ولی خواندهی محکومله، به میل خود، تعهد را ایفاء می نماید، در این فرض، دیگر دعوی استرداد مسموع نخواهد بود و مورد مشمول ماده ۲۶۶ ق.م است»[۴۳].
برخی از حقوقدانان، شمول و قلمرو تعهد طبیعی[۴۴] را گسترده میدانند، و میان تعهداتی که الزامآور نیست، قائل به تفکیک شدهاند، لذا مصداقهای هرکدام را جداگانه مطرح نموده اند:
«۱: تعهداتیکه بعد از کمال، ناقص شدهاند: منظور تعهداتی است که بر ذمه مدیون، قرار میگیرد، امّا به دلیلی، حق اقامه دعوی برای مطالبه آن، ساقط می شود و به همین علت، ناقص است و در راه میماند، در این تعهّد، چون اصل دین به ذمه مدیون باقی است و اراده وی در پرداختِ دین چهره انشایی ندارد، همینکه به اختیار صورت پذیرد، وفای به عهد است، به عبارت دیگر، آنچیزی که پرداخت شده، رواست و استرداد آن ممکن نیست، مانند (دین مشمول مرور زمان، مواد ۷۳۱ و ۷۳۵ ق.آ.د.م سابق که شرح آن گذشت».
۲: تعهّد اخلاقی رو به کمال (عقیم مانده): این گروه از تعهّدها را باید رابطهای تعریف کرد که در دید اخلاق و عرف شایسته احترام و اجراست، ولی کمال و تحقق آن، با مانع حقوقی روبرو شده است، اینگونه تعهّدات که ریشه اخلاقی دارند، میبایست به حکم طبیعت خود چهره کامل مدنی پیدا کنند، اما مانع مربوط به نظم عمومی از ثمر نشستن آن ها جلوگیری کردهاست، مانند (دین ناشی از بطلان قراردادی که به دلیل نقص تشریفات، عقیم مانده و اجرای آن در چهره تکلیف وجدانی بر دوش متعهّد سنگینی می کند، در این نوع تعهّد، چون اراده مدیون بر شناسایی دین و وفای به عهد، آخرین شرط این کمال است، اشتباه پرداختکننده درباره سبب دین، اثر شرط را از بین میبرد، در نتیجه، آنچه که به ناروا پرداخت شده، قابل استرداد است»[۴۵] .
البته ایشان در ادامه افزودهاند: «قلمرو حقوق طبیعی را نمی توان به چند موردِ خاص محدود کرد، بلکه هرجا که شخص، دینی اخلاقی را احساس می کند که جامعه آن را شایسته حمایت و از واجبات وجدانی میبیند، پرداخت آن ادای دین (طبیعی) به شمار می آید نه بخشش. مانند تکلیف به انفاق خواهر درمانده که واجب النفقه محسوب نمی شود»[۴۶] ، تعهد طبیعی، مرزی میان تعهّدات اخلاقی و تعهّدات حقوقی است، که ابتدا، این نوع تعهّد در ذهن هر انسان به صورت ادای تکلیف ایجاد می شود، و سپس از مرز اخلاق و ذهن خطور می کند و به جهان حقوق وارد می شود، حقوق وجود آن را میپذیرد، اما به دلیل ناقص ماندن، از آن حمایت نمیکند، به همین جهت رابطه ایجاد شده را «تعهد طبیعی» نامیدهاند[۴۷].
ماده ۲۶۶ ق.م از قسمت دوم ماده ۱۲۳۵ قانون مدنی فرانسه اقتباس شده است. اما برخلاف حقوق فرانسه، لزومی ندارد که دین طبیعی با آگاهی از قابل مطالبه نبودن آن و به قصد ایفاء تعهّد اخلاقی پرداخته شود، همینکه، مدیون با میل و رغبت، دین خود را پرداخت کند و اجباری در کار نباشد، دیگر حق استرداد ندارد، هرچند تصور کند، دینی را که می پردازد، دین حقوقی و دارای ضمانت اجراست[۴۸].
آنچه، در این بحث، ضرورت دارد، پاسخ بدین سؤال است که، آیا اشتباه پرداختکننده یا جهل مدیون، به عدم امکان مطالبه آن از جانب طلبکار یا متعهدله، مجوز استرداد دین یا مورد پرداختی میباشد یا خیر؟
در ماده ۲۶۶ ق.م آمده «… اگر متعهد به میل خود آن را ایفاء نماید، دعوی استرداد مسموع نخواهد بود»، پس، متعهّد باید از روی میل و رغبت، دین را پرداخت نماید، پس اگر مدیون از روی اشتباه یا اکراه، مال را پرداخت نماید، پرداخت قانونی نیست، و به استناد «ایفای ناروا» می تواند مال پرداختی را استرداد کند، چرا که، مالی را که نتوان از طریق قانون و مطالبه قضایی دریافت نمود، به طریق اولی، توسل به زور و اجبار برای مطالبه آن امکان ندارد.
اما برخی از حقوقدانان به ظاهر ماده اکتفا نکرده اند و اشتباه پرداخت کننده را در مواردی مؤثر در استرداد مال پرداختی میدانند.
گفتیم که برخی، ریشه بسیاری از تعهدات طبیعی[۴۹] را اخلاق و الزامات اخلاقی میدانند، و معتقدند در تعهدات اخلاقی، این اراده شخصی است که در وجدان خود احساس تکلیف می کند و به تکلیف اخلاقی چهره حقوقی میبخشد و شرط کمال تعهدات اخلاقی اراده مدیون در شناسایی دین و وفای به عهد است. لذا مدیون باید دین را از روی تکلیف اخلاقی و با حالت وجدانی بیدار پرداخت نماید تا وفای به عهد صورت گیرد و در نهایت وجدان شخص آرام شود. پس در این گونه تعهدات، اشتباه پرداخت کننده هدف غایی را از بین میبرد. در نتیجه آنچه به ناروا پرداخت شده قابل استرداد است[۵۰].
نتیجه
به نظر میرسد، این تفکیک و قائل به قلمرو گسترده برای تعهد طبیعی، باعث می شود، مرز بین حقوق و اخلاق نادیده گرفته شود، و هر تعّهد اخلاقی را به تعّهد طبیعی تبدیل می نماید، بعید است، چنین مفهوم و اعتقادی مورد نظر مقنّن در ماده ۲۶۶ ق.م باشد، ظاهرأ ماده مذبور به فرضی اختصاص دارد که، یک تعهّد حقوقی که دارای ضمانت اجرای حقوقی و قضایی است، به علتی؛ مانند مرور زمان و امثال آن، ضمانت اجرای خود را از دست داده، و دیگر قابل مطالبه قانونی نباشد، بنابرین به نظر میرسد که، تعهّدات اخلاقیِ محض که، ضمانت اجرای قضایی و قانونی نداشته و قانون از آن حمایت نمیکند، خارج از شمول ماده ۲۶۶ ق.م است[۵۱]. و چنین تفکیکی و این عقیده، که گاهی، اشتباه پرداختکننده، در پرداخت دین، بی اثر است و مجوز استرداد پرداختکننده نیست، نوعی اجتهاد در برابر نص است، که مخالف قانون محسوب می شود.
همانطوری که از ظاهر ماده برمیآید «… اگر متعهد به میل خود آن را ایفاء نماید، دعوی استرداد مسموع نخواهد بود». این عبارت میرساند، شرط اینکه دعوی استماع نشود، پرداخت از روی میل است، به نظر میرسد ماده مذبور دارای مفهوم مخالف است و پرداخت از روی اکراه، یا اشتباه و… را مؤثر نمیداند و پرداختکننده، می تواند، آنچه را که از روی اشتباه تأدیه کرده را پس بگیرد.
آخرین نظرات