تهران، جناب اشرف قوام السلطنه، دراین مدت، مکرر، وضیعات ناگوار فارس، مخصوصاً یأس و ناامیدی که کلیه ایلات و عشایر و اهالی فارس، در نتیجه حکومت بیست ساله ایجاد شده ومشاهده میشود که این قطعه وسیع را از خاک ایران خارج و تمام توجهات، به نقاط دیگر، مبذول میگردد. نظر به علاقهای که به شخص جناب اشرف و مصالح کشور داریم و بهترین شاهد آن، خدمات گذشته خانواده خودمان خصوصاٌ ، فداکاریهای ایل قشقایی، عموماً میباشد. در این مدت هر اندازه رؤسای طوایف قشقایی و سایر ایلات وعشایر جنوب که طبعاً همیشه با قشقاییها مربوط بوده و میباشد، وضعیت ناگواری که برنامه آنها آشکار است، به ما تذکر داده و آنچه مقدر بوده، از نصیحت خودداری نکردهو از هر نوع اقدامی جلوگیری شده واگر به احصائیه رسمی که درادارات لشکری و نگهبانی موجود است مراجعه فرمایند، معلوم میگردد امنیتی که اخیراً در فارس و بنادر بررار بوده، در هیچ زمان سابقه نداشته ولی امروزه طوری است که عموم مردم، اعم از ایلات و شهرستانها، برای به دست آوردن حقوق حقه پایمان شده خود، قیامکرده و مطلب طوری است که جلوگیری آن، از عهده ما خارج و اگر تا غروب دوشنبه، اول مهرماه، تکلیف قطعی معین نشود، هر اتفاقی رخ بدهد، در مقابل تاریخ و وجدان، مورد ملامت نخواهیم بود. چون علاوه بر مقام نخست وزیری و مسئولیت زمانداری، به شحص حضرت اشرف ارادت صمیمانه داریم. این نکته را به عرض میرسانیم که تصور نشود این عریضه تلگرافی، مانند عرایض وحقایق که به عرض رسانیده و متأسفانه مورد توجه واقع نشده، تقاضای عموم ایلات و عشایر و کلیه اهالی فارس که در آن شرکت دارند از این قرار است:
اول، تغییر و ترمیم فوری در کابینه و تعیین اشخاصی که معروف به صحت عمل و وطن پرستی هستند.
دوم، تغییر ؤسای ادارات حساس ارتش و تبدیل به افرادی که معروف به وطن پرستی و صحت عمل میباشند.
سیم، محاکمه و مجازات عمال ناصالح بیست ساله دیکتاتوری که سوء سلوک و بدرفتاری نیز، وضعیت دارایی و زندگانی آنها بر همه کس مکشوف است.
چهارم، برگزاری کارهای ادارات فارس از لشکری و کشوری، به خود اهالی فارس که تحت نظر مردم اداره شود.
پنجم، تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی در مرکز استان و شهرستانها،
ششم، تجدیدنظر در ازدیاد نمایندگان مجلس، به تناسب جمعیت هر محل،
هفتم، اعطای مبلغ کافی برای اصلاح امور فرهنگی و بهداشت عمومی و طرف و شوارع و جبران محرومیت عملی گذشته
هشتم، تجدیدنظر در قوانین مضر و منافی با قانون اساسی و فراهم نمودن وسایل رفاه عامه
نهم، اتصال راه آهن مرکز به شیراز و بندر بوشهر، نیز، آسفالت جادهها، محمد ناصر قشقایی، ملک منصور قشقایی، خسرو قشقایی، محمدحسین قشقایی، (نورزاده بوشهری، ص ۱۷-۱۵+ نجاتی ص ۶۵، گذشته چراغ راه آینده ص ۴۳۳+ تقاضای ایلات و عشایر و اهالی فارس، خواندنیها، س ۷، ش ۱۱، ش مسلسل ۲۱۴، (شنبه از ۷ به ۱۳۲۵)، ص ۲۱ ستون اول)
در جواب تلگراف برادران قشقایی، قوام السلطنه تلگرافی برای آنها مخابره میکند و از ناصرخان می×واهد که برای خاتمه دادن به این وضع، نمایندهای به تهران برای مذاکره و حل مسالمت قضایا، بفرستد که ناصرخان حاضر به فرستادن نماینده به مرکز نمیشود بلکه، از قوام میخواهد که نمایندگانی به فارس بفرستد که هم وضعیت فارس را از نزدیک ببینند و هم با سران عشایر مذاکره نمایند. این تلگراف به تاریخ ۱/۷/۱۳۲۵ میباشد.
تلگراف قوام السلطنه
شیراز، تلگراف شما و اخوان، واصل گردید، با تأسف باید بگویم که مندرجات آن، نهایت حیرت و تعجب اینجانب گردید. در این مدت اگر کمال محبت از طرف اینجانب نسبت به شما به عمل آمده، تنها از لحاظ رعایت مهربانی، بلکه اطمینان داشتیم که ایل قشقایی، حفظ مراتب ایران دوستی و وطن پرستی را مقدم بر هر امر دانسته، ار راه خدمت بهدولت و مملکت، منحرف نخواهد شد. متأسفانه انحراف شما و عملیاتی که در فارس کردهاید، برخلاف انتظار بوده وایل قشقایی در پیشگاه تاریخ، قسم دیگری معرفی خواهد شد. به شما تذکر میدهم که هر نوع تقاضای از دولت داشته باشید، برای نتیجه مطلوب و جلب توجه دولت، طریقی را که اتخاذ کردهاید، با یان که اینجانب نسبت به رفاه و آسایش مردم، همیشه کمال توجه را ابراز داشته، میدانم شما تحت عنوان تأمین حقوق اقدامی علیه وحدت کشور و قدرت و سلطه دولت برنیایید. بنابراین با کمال صمیمیت تذکر میدهم که صلاح شما و ایل قشقایی در این است که نصیحت خیرخواهانه اینجانب را پذیرفته، فوراً از دخالت در این دسایس خودداری نمایید و از هر گونه اقدام بیرویه، احتراز کنید و این جریانات نامطلوب که در درجه اول، به ضرر اهالی فارس که حمایت حقوق آنها را مینماییأف تمام خواهد شد، خاتمه دهید تا اینجانب با مهر و شفقت، تقاضاهای شما را مورد بررسی قرار بدهم و هر گاه بخواهید روش نامطلوب تعقیب نمایید، علاوه بر اینکه خود و ایل قشقایی را در مقابل تاریخ بدنام و بیآعتبار خواهید ساخت، ناچار باید عواقب آن را که در نتیجه این اعمال، دامنگیر شما خواهد شد انتظار دارم فوراً اطلاع دهید که از هر گونه اقدامات بیرویه خودداری خواهید کرد و خود یا اینکه نماینده شما جهت مذاکره به تهران اعزام دارید تا با راهنمایی و متانت در خیر و صلاح اهالی، تصمیم لازم اتخاذ گردد و از ایجاد هر گونه نفاق و اختلاف، دراین موقع که مملکت محتاج به اتحاد و وفاق است، احتراز شود که موجبات آسایش و رفاه عامه فراهم گردد که منتهی به ندامت و پشیمانی نشود. احمد قوام (نورزاده بوشهری، ص ۱۹-۱۸)
علاوه بر برادران قشقایی، سایر اهالی فارس از جمله حسینقلی رستم رئیس ایل ممسنی و همچنین عموم طبقات فارس درخواستی با همان مضمون درخواست برادران قشقایی به نخست وزیر ابلاغ میکنند.
احمد قوام به نخست وزیر در جواب همه تلگرافهای درخواستی از فارس ،؛ تلگراف زیر را مخابره کرده و با برخی از تقاضاهای آنها موافقت خود را اعلام نموده است. تاریخ این تلگراف احتمالاً ۳۱/۶/۱۳۲۵ میباشد:
از تفصیل مذاکرات با ناحرفان وتلگراف صنوف مختلف شهر، استحضار حاصل گردید. متأسفم که شایدآقایان به حسن نیت و خیرخواهی اینجانب آشنا نیستند و با ور ندارند تا چه اندازه ترقی واصلاح امور فارس را در نظر داشته و هیچ وقت اهل ریا و خدعه نبودم و میدانم ایلات فارس از حیث احتیاجات و اصلاحات، نسبت به بعضی نقاط کشور عقب ماده و مورد توجه واق نشده است… در برنامه عمومی من منظور داشتم و آرزوی من این بوده و هست که فارس، علاوه بر بهداشت و فرهنگ و طرق و شوارع، مانند یک کشور مترقی، دارای همه چیز باشد و در شیراز، تأسیس دانشگاه شود… با این عرضه و نیتی که دارم، بیاندازه متأثر و محزون هستم که آقایان وطن خواه و روشنفگر آن سامان ماننداین که اینجانب را از خود دور میدانند، امور اساسی را کنار گذاشته، به جای همفکری و هماهنگی، وسایلی برانگیخته که نتیجه آن ایجاد تفرقه و جدایی وتولیداغتشاش و بی نظمی است . آقایان بهتر میدانند که دولت وقتی میتواند برنامه خود را عملی کند که مقتدر باشد ، نصیحت و راهنمایی دولت، مسموع و مغبون واقع شود… بی نظمی و اغتشاش از مملکت رخت بربندد و از مقاصد کوچک و ناچیز احتراز شود.
این تلگراف را به خط خود مینویسم و نمیتوانم تألم و تأثر و آزردگی قلب خود را پنهان کنم…. این بیانات را از سوز دل و با قلبی پر از مهر و منحبت میکنم.وطیفه خود میدانم در کمال صراحت بگویم اگر رضای من و خیر خودتان را طالبید، از آنچه پیشنهاد کردهاید، صرفنظر کنید- میگویید اشخاص صالح و وطن پرست که به عنوان وزیر و مشاور، داخل کابینه شوند بدیهی است مسئول دولت من ههستم ودرکابینه، کسی [را] قدرت آن نیست که برخلاف صلاحبین من، اقدامی کند. در این صورت، احتیاجی به وزیر و مشاور نیست و رئیس دولت و وزیر [و] مشاور، من هستم و هرگز امری برخلاف مصلحت کشور و مردم واقع نمی شود. سرلشکر آق اولی و سرتیپ کوپال، مریض هستند، افسری که طرف اطمینان باشد، تعیین و اعزام خواهدشد، راجع به فرمانده نگهبانی ، چون فرماندهی نگهبانی[را] شخصاً به عهدهدارم، ازنقطه نظر محبتی که با محمد ناصرخان دارم صلاح نمیدانم که ریاست نگهبانی، به محمد حسین خان قشقایی واگذار شود و با صلاح بینی مرا به حسن قبول بپذیرد. تعیین روسای ادارات را از میان مأمورین فارس، مطالعه و تحقیق نموده، در حدودی که مخالف اجرای برنامه دولت نباشد، مساعده نموده و به جناب عماد السلطنه فاطمی، دستور کافی در اجرای منویات خیرخواهان دولت و تکمیل آسایس اهالی فارس داده و روانه شیراز خواهد شد.
اصول قانون اساسی،البته در تمام کشور تأمین خواهد شدو ازدیاد عده نمایندگان نیز، در قانون جدی انتخابات، به تصویب مجلس خواهد رسید. از حسن نیت و وطن پرستی آقایان انتظار دارم نصایح اینجانب را پذیرفته، فوراً جمعیت را متفرق و وضع شهر و اطراف را به حالت عادی برگردانید و مطمئن باشید از طرف اینجانب، جز خیر و آسایش اهالی و احترام مقام آقایان منظوری نبوده و نیتس لکن، مسلم است به قدری وضع حاضر را برخلاف مصلحت میدانم، که در صورت دوام نافرمانی، ناچار، امر به تفرقه اجتماعات خواهم داد – احمد قوام (نورزاده بوشهری، ص ۳۵-۳۲)
قوام السلطنه در تلگرافی دیگر به سران عشایر فارس، با درخواست آنان مبنی بر تغییر و تعویض استاندار – برخلاف تلگراف قبلی – موافقت میکندو استانداری آقای جواد بوشهری، امیر همایون، را به جای آقای فاطمی اعلام میکند. «شیراز- چون اهمیت منطقه فارس، مورد توجه مخصوص اینجانب بوده و هست… برایا نجام این منظور ایجاب مینمود که شخص صالح و امین و مورد اعتماد به استانداری فارس، انتخاب و تعیین گردد، تا منویات این جانب را در اصلاحات کلی که بالنتیجه، موجب رفاه و آسایش اهالی است، به موقع اجرا گذارد- بنابراین، جناب آقای جواد بوشهری، امیر همایون، که از هر حیث برای این مأموریت شایسته ولایق میدانم به سمت استانداری استان هفتم، تعیین که دستورهای دولت را به موقع اجرا گذارند. لازم است مفاد این تلگراف به اطلاع اهالی برسانید. احمد قوام (نورزاده بوشهری، ص ۳۶-۳۵)
قوام السلطنه در تلگراف دیگری به محمد ناصر خان قشقایی با درخواست وی مبنی بر اعزام نمایندگانی از تهران به فارس، برای مذاکرات بیشتر و حصول نتیجه، موافقت میکند.
… باز هم به شما ودیگران نصیحت واندرزی میدهم که این رویه را که قطعاً، در درجه اول به ضرر خودتان و بعد به زیان کشور و افراد مردم بیگناه تمام میشود، متروک داشته و یک نفر از طرف خودتان و دو نفر یا بیشتر از طرف طبقات دیگر، معین، فوراً به تهران، نزد اینجانب بفرستید و مطمئن باشید که شخصاً به اظهارات آنها رسیدگی و هر چه که متضمن آسایش عمومی باشد دستور اجرای آن را خواهم داد یا ممکن است، دو یا سه نفر که از هر حیث، محل اعتمادو از اشخاص خیرخواه و بیغرض باشند، به شیراز بفرستم که با شما و دیگران داخل مذاکره شود واینجانب را از جریان امر مستحضر سانزد تا هر اقدامی لازم باشد، امر به اجرای آن صادر گردد…» (نورزاده بوشهری، ص ۳۷-۳۶)
بدین طریق، دولت افرادی را که سابقه دوستی با عشایر فارس را داشتند – برای پیشبرد اهداف دو جانبه- به فارس اعزام می :ند که در نهایت نیز، در اثر مذاکرات آنان با ناصرخان و سایرین، قیام فارس، خاتمه میپذیرد.
۳ – ۶ – ۳ بیانیه نهضت مقاومت جنوب
عشایر فارس – به رهبری سران ایل قشقایی – در تاریخ ۳۱/۵/۱۳۲۵، به انتشار «بیانیه نهضت مقاومت جنوب» پرداختند. انتشار این بیانیه، مهمترین و شدیدترین عکس العمل عشایر فارس، به تشکیل کابینه ائتلافی از سوی قوام السلطنه و دعوت وی از سه نفر از اعضای حزب توده برای شرکت در این کابینه، بوده است. متن این بیانیه که سر تا سر در مخالفت با حزب توده و فعالیتهای آنان و گله مندی عشایر فارس از نخست وزیر در دعوت از تودهای برای تشکیل کابینه خود بوده است، شدت مخالفت و ضدیت قشقاییها با حزب توده- به ویژه توده فارس- را نمایان میسازد. (مجله آینده، س ۱۱، ش ۱۲ و ۱۱ ص ۸۱۸: در اواخر تابستان ۲۵ ناگهان از سوی سران عشایر فارس که بیانیههایی خطاب به دولت و مردم صادر که فارس هم مانند آذربایجان، کردستان خودمخاری خواهد داد.
فاوست می نویسد: دراواخر اوت / مرداد/ اعلامیهای تحت عنوان بیانیه «نهضت مقاومت جنوب» منتشر شد که در آن از تمام نیروهای محلی خواسته شده بود برای مقاومت در برابر خطر «ماجراجویان آنارشیست و هرج و مرج طلبان کمونیست» متحد شوند. دراین بیانیه با بهره گرفتن از نگرانیهای عمومی در مورد مواضع تودهآی ها در قبال این و سنن اجتماعی، هشدار داده شده و ضمن اشاره به فعالیت های وزیر تودهآی فرهنگ، سران آموزش و پرورش جوانن کشور را به دست کمونیستها، «تحمل ناپذیر» توصیف کرده بود. در ادامه بیانیه دخالت تودهآی ها در امور کشور، به عنوان عاملی در جهت تضعیف تمامیت ملی ایران، محکوم شده [بود]… فاوست ص ۱۲۶-۱۲۵
بوشهری، متن کامل بیانیه را در کتاب خود، بدین شرح آورده است:
همه میهنان عزیز، متأسفانه دقایق خطر نزدیک شده و ساعات شومی که از رسیدن آن اجتناب میکردیم،در شرف رسیده میباشد. ماجراجویان تودهآی، پس از پنج سال جنگ اعصاب و تهیه مقدمات ناگواری که به قیمت آزادی و استقلال و حاکمیت و تمامیت ایران تهیه شده، اینک بر کرسیهای وزارتخانههای این کشور تاریخی نشسته و مقدرات مردم ستمدیده این مملکت را به دست گرفتهآند. با نهایت تأسف، دیده میوشد که محکومین به گناه داشتن عقاید کمونیستی و تشکیلات اشتراکی و کسانی که پروندههای جاسوسی علیه مملکت دارند،به نام لیدرهای حزب توده، پست های وزارت را اشغال کرده و بر ده میلیون نفوس ایرانی و میهن پرست، حکم فرمایی مینمایند. بنابراین، بیش از این تحمل جایز نیست و شکیبایی فزون تر از این حد، جز مرگ تدریجی غیر شرافتمندانه و تسلیم شدن به حکومت ماجراجویان آنارشیست و هرج و مرج طلبانه کمونیست، عنوانی نخواهد داشت. آقای قوام السلطنه که از ۶ ماه پیش، زمام امور این مملکت را به دست گرفت، از این جهت مورد احترام و تأیید ملت ایران قرار گرفت که دست دخالت نامشروع بیگانگان را در مداخله امور ایران قطع کند و پای شرارت بیوطنان تودهآی را در صحنه سیاست این کشور بشکند. به همین نظر تحمل هر گونه فشاری از طرف دولت قوام السلطنه نسبت به ملت ایران با تلخی تحمل پذیر شد. رجال ملی ایران بیتقصیر به زندان رفتند. مطبوعات که زبان ملت و رکن چهارم مشروطیت ودموکراسی کشور ما هستند، توقیف شدند. فشار طاقت فرسای مالیاتها و هزینه کمرشکن زندگانی، روزافزون گشت. این بدبختیها و محرومیتهای جانگزا تحمل شد به این امید که نفوذ سیاسی خارجی در این کشور قطع شود و عناصر ناراحت و هرج و مرج طلب بیدین، از مداخله در امور ملت ایران ممنوع گردند ولی، متأسفانه ، نه فقط این انتظارات عملی نشد، بلکه این تحمیلات مقدمه زمامدار شدن سران حزب توده و تسلط یافتن بیوطنان و بیگانه پرستان در این کشور بود که امروز مشاهده میشود، پنج وزارتخانه مهم را در کابینه قوام السلطنه، موزهای ها به دست گرفتند.
هم میهنان عزیز، کاسه صبر ما لبریز شده و دیگر، کارد به استخوانمان رسیده است و این دیگر تحمل ناپذیر است که تربیت پسران و دختران مسلمان و ناموس پرست ما، به دست وزیر تودهآی بیفتد تا با اجرای مرام مزبور، دین و ناموس از این به بعد در برنامه مدارس هم از امور ارتجاعی تلقی گردد و در مدارس ما، درس بیدینی و ضدیت با خدا و بیوطنی و بیناموسی تعلیم کنند. ما، یعنی نهضت مقاومت جنوب، کسانی نیستیم که مثل شهرنشینان بتوانیم بشنویم که در بلندگو به ناموس و شخصیت و دیانت و ملت ما توهین کنند و تماشاچی باشیم. ما اشخاصی نیستیم که بخواهیم در روزنامه ها به همه چیز ما تهمت و ناسزا گویند و ما خوانندگان آن باشیم. ما به شهادت تاریخ، ثابت کردهایم که سالیان دراز در برابر بزرگترین قدرتهای جنگی دنیا، مقاومت نشان دادیم و هیچ قدرتی قابل مبارزه با ما نخواهد بود. اعضاء علاقهمند وفادار نهضت مقاومت جنوب، در قله کوهها و در اعماق دره ها در بین غارها و در بین جنگل های گرمسیر است و سردسیر است جنوب، تشکیلاتمان را مدتهاست مرتب نموده و تاکنون بر مبارزه منفی در برابر ماجراجویان تودهآی، هیچ گونه عمل مثبتی انجام ندادهایم . ولی، از امروز درعمل ثابت شده است جریانهای سیاسی خارجی، رئیس دولت را مرعوب و معتقد به لزوم مداخله دادن سران حزب توده در امور میهن ما ساخته است. لازم دانستیم که از حقوق قانونی خود استفاده نماییم و بدین وسیله به دولت و ملت ایران و دولت ها و ملت های دموکرات دنیا اعلام داریم که نهضت مقاومت جنوب، چون عضویت و ورود سران حزب توده را در کابینه، در حکم مداخله عینی سیاست بیگانه در امور اداری و داخلی ایران تلقی میکند و تسلیم شدن به آن را خیانت به ایران میداند، و چون ورود مدیران آنارشیستها و هرچ و مرج طلبان را به هیئت دولت دموکرات و مسلمان ایران، به منزله اعلان محو استقلال و حاکمیت و تمامیت ایران میشناسد، ناگزیر، بدین وسیله، اعلام خطر می کند و رسماً به گوش جهانیان میرساند که بیش از یک میلیون مرد و زن نهضت مقاومت جنوب، با اتکاء و بستگی به نهضتهای مقاوت غرب و جنوب غرب و سایر نقاط کشور، همه، جان بر کف و تفنگ بر دوش، دست به مبارزه علنی خواهند زد.
این بیانیه که مبتنی بر عقد خون و همپیمانی با قرآن مقدس اسمانی است و در دامنه کوهستانها در آغوش بیابان، تنظیم و تحریر شده، آخرین پیام نهضت مقاومت جنوب به دستگاه دولتی ودنیای دموکرات جهان است و بابی جدی و انتظار کامل، منتظر جبران این اشتباه و در حقیقت، استغفار از این گناه میباشیم. که در غیر این صورت آتیه شاهد مبارزات خونین و انتقام جویانه ملت ناموس پرست و مسلمان و میهن دوستی خواهد بود که اساس نهضت مقاومت را تشکیل میدهد.
والسلام عن من التبع الهدی – نهضت مقاومت جنوب (نورزاده بوشهری، ص ۶-۳ + نصیر طیبی، منصور، نهضت جنوب، چ اول، ۱۳۸۱ ص ۱۰۷+ روزنامه جام جم شماره ۲۱/۹/۸۵ ص ۱۰)
روزنامه خواندنیها در تأثیر انتشار این بیانیه در بین مردم مینویسد: «بیانیه نهضت مقاومت جنوب، جنب و جوشی در محافل سیاسی دست چپی و دست راستی و وسط انداخته – دست چپی را سر هم نشانده، دست راستیها را قدری امیدوار کرده و وطن خواهان حقیقی را سخت نگران و مضطرب نموده است…» (خواجه نوری، «تأثیر بیانیه نهضت مقاومت جنوب»، روزنامه خواندنیها، س ۷، ش ۵، ش مسلسل ۲۰۸ (شنبه ۱۶/۶/۱۳۲۵) ض ۶ ستون اول
روزنامه های وابسته به حزب توده در شیراز، عکس العمل عربی در برابر این بیانیه داشتهاند، روزنامه پیغام در این موردنوشته است: تحریکات علیه دولت در فارس ، بیانیه نهضت مقاومت جنوب، علت تجربی و تجاسر مرتجعین و دشمنان آزادی چیست؟
محافل ارتجاعی فارس که اقدامات ترقی خواهانه دولت و پیشرفت نهضت دموکراتیک در سراسر کشور، آنها را سخت خشمگین و عصبانی کرده است، اخیراً در نتیجه دعوت آقای قوام السلطنه، نخست وزیر محبوب و آزادی خواه ایران از حزب توده، برای شرکت در کابینه و زمامداری رهبران این حزب، سخت به جنوب و جوش افتاده و دامنه تحریکات مزورانه خود را علیه حکومت ملی و شخص آقای قوام السلطنه توسعه دادهاند… این مرتجعین سیه روی در شب نامهای که به نام «بیانیه نهضت مقاومت جنوب» انتشار دادهاند و یک نسخه آن به وسیله پست، به دفتر روزنامه پیغام رسیده است، اقدامات اصلاحی آقای قوام السلطنه را واژگون جلوه داده[اند]… (تحریکات علیه دولت در فارس، بیانیه نهضت مقاومت جنوب… روزنامه پیغام، س ۳، ش ۲۳۵٫ (پنجشنبه ۳۱/۵/۱۳۲۵) ص اول، ستون اول و دوم).
همین روزنامه در ادامه نوشته است: «… نویسنده مزدور این بیانیه، پس از نوحه سرایی برای دین و مذهب، از نهضت مقاومت جنوب سخن رانده و میگوید: «تشکیلات این نهضت از مدتها پیش در کوهها و غارها و جنگل های فارس، داده شده و یک میلیون مرد و زن، وابسته به این نهضت هستند…» همان، ص ۴ ستون سوم
روزنامه سروش – ارگان حزب توده فارس- نیز در عکس العمل خودنوشته است: «… اولین تظاهر این نهضت مقاومت، بیانیه پر از فحش بود که چندی پیش در شیراز به در و دیوار چسبانده شده و به ادارات روزنامه ها رسید که در آن، با لحن مستهجنی از حزب توده و رئیس محترم دولت، یاد شده بود و شهربانی، به هیچ وجه معترض نویسندگان آن نشد…» (آتشی که از قلهک زبانه میکشد» روزنامه خواندنیها، س ۷ ش ۷، ش مسلسل ۳۱۰، شنبه ۲۳/۶/۱۳۲۵) ص ۳، ستون ۲)
مأموران حکومتی در فارس، روزنامه «اراده فارس» را مسئول چاپ وانتشار بیانیه نهضت مقاومت جنوب دانسته و در پی توقیف شدن آن روزنامه نیز برآمدند. شاید یکی از دلایل شک و ظن آنان به روزنامه اراده فارس، این باشد که این روزنامه ارگان حزب «اراده ملی» به ریاست سید ضیاء الدین طباطبایی، در فارس بوده است که چون سید ضیاء الدین از مخالفین اصلی حزب توده در کشور بوده است. انتشار این بیانیه را از سوی این روزنامه دانستهآند: «… چون روزنامه اراده فارس، منتسب به [حزب] اراده ملی، اخیراً از حدود نزاکت نسبت به دولت خارج شده، اجازه فرمائید فرماندار نظامی، روزنامه را توقیف نماید.» (مرکز اسناد ریاست جمهوری، بدون شماره، ۳۱/۵/۱۳۲۵)
۳ – ۶ – ۴ مذاکرات اولیه دولت با سران قشقایی
در عکس العمل به اقدامات مخالفت آمیز عشایر فارس، دولت مرکزی قبل از فرستادن هیئتی از مرکز به فارس برای مذاکره و مصالحه، آقایان رضا حکمت – سردار فاخر حکمت- سرلشکر زاهدی و امیر همایون بوشهری را مأمور مذاکره با سران عشایر میکند تا شاید آنان را راضی نمایند که دست از اقدامات خلاف قانون خود برداشته و مطیع دولت مرکزی شوند.
در تاریخ ۲۳/۶/۱۳۲۵ ، سردار فاخرحکمت به ملاقات ناصرخان میرود. «… شنبه ۲۳/۶/۱۳۲۵ به بیضا وارد، ملک منصور، محمدحسین و خسرو قشقایی… مذاکرات لازم به عمل آمد. چون به آقای محمد ناصرخان که در فیروز آباد هستند حرکت بنده را اطلاع دادهاند [به] خرم دره شیراز آمدند. لذا، بعد از ظهر، به اتفاق خسرو [به] ملاقات ایشان رفتم… نتیجه را به عرض خواهیم رساند.» (مرکز اسناد ریاست جمهوری، بدون ش، ۲۶/۶/۱۳۲۵)
فاطمی نیز با سران قشقایی به مذاکره میپردازد. وی در تلگرافی به قوام مینویسد: «… چون تمام وقت بنده، در مذاکره با عشایر و طوایف است، مجال نشد تمام جریانات این دو روزه را به عرض برسانم… همین قدر عرض مینمایم، وضعیات [کذا] ساده نیست… مستدعی است امر فرمایند در این موقع حساس، تلگراف را با سرعت بیشتری رد نمایند.» (مرکز اسناد ریاست جمهوری، بدون شماره ۳۹، ۲۶/۶/۱۳۲۵).
فاطمی و سردار فاخر به ملاقات ناصرخان رفته و پیغامهای نصیحت آمیز قوام را به وی میرسانند. «… دیروز به اتفاق آقای حکمت، ناصر را ملاقات و آنچه لازم بود از نصایح و مراحم حضرت اشرف که در این مدت مبذول فرمودهآید، تذکر دادم، … آقای سرلشگر زاهدی تا یک ساعت دیگر وارد میشوند و چون به وضعیت آشنایی کامل دارند، مورد استفاده خواهد بود. (مرکز اسناد ریاست جمهوری، سند شماره ۵۱، ۲۸/۶/۱۳۲۵)
سرلشکر زاهدی از سوی دولت به فرماندهی نیروی جنوب و انتظامات آن جا منصوب میشود به فارس میآید. «… آقای سرلشکر زاهدی، به محض ورود، مشغول اقدامات استحفاظی شدهآند…» مرکز اسناد ریاست جمهوری بدون شماره، ۲۸/۶/۱۳۲۵)
فاطمی و حکمت در ملاقاتی که با ناصرخان میکنند، عنوان میکنند که قشقاییها از سخنان رادیو تهران[۳۹۶]در مورد عشایر فارس، نگرانی و وحشت دارند. «…دیروز ناصر را ملاقات [کردم] خسرو به احشام رفته بود. آنچه لازم بود هم از مراحم و توجهات حضرت اشرف که دراین مدت، مبذول و در آتیه هم خواهند بود ، تذکر دادم… البته به طوری که [به] صراحت اظهار نمود، فوق العاده نگرانی دارند. در جواب اطمینانی که میدادم، اظهار داشت، مگر مذاکرات رادیو تهران را در جواب روزنامهها نشنیدید با این صورت، چگونه میتوان اطمینان داشت…» (مرکز اسناد ریاست جمهوری، بدون شماره، ۲۷/۶/۱۳۲۵)
شهربانی شیراز در گزارش به شهربانی کل در تاریخ ۲۸/۶/۱۳۲۵ مینویسد که استاندار فارس ، از مذاکراتش با خوانین قشقایی تاکنون نتیجهآی مناسب کسب نکرده است. (مرکز اسناد ریاست جمهوری، سند شماره ۲۸، ۲۸/۶/۱۳۲۵)
سرار فاخر در تلگرافی به قوام السلطنه، مینویسد: «… دیروز باز به اتفاق آقای فاطمی، ناصر و برادر او… به شهر مراجعت نتیجه منظور به دست نیامد. حوادث غیر مترقبه درشرف وقوع [است]…» (مرکز اسناد ریاست جمهوری، سند ش ۴۰ ، ۲۹/۶/۱۳۲۵)
در آخرین روز مذاکرات افراد فوق با خوانین قشقایی، موافقت نامههایی بین آنان حاصل میشود که بدین شرح میباشد: … مفتخرم به عرض عالی برسانم، بالاخره مأموریتی که از طرف حضرت اشرف به عهده چاکر محول شده بود، در آخرین ساعت، طبق دلخواه انجام گردید. چهل و هشت ساعت اخیر، مشغول مذاکره و نصیحت بودم تا بالاخره با اشکالات و مخالفتهای عدیده، موفق شدم ظهر امروز، ملاقاتی بین تیمسار سرلشگر زاهدی و آقای محمد ناصر خان [ترتیب] بدهم. پس از چهار ساعت مذاکره، آقای محمد ناصر خان با ایمان کاملی که به مراحم شخص حضرت اشرف داشتند، تقبل نمودند. حمله امشب را تا ورود نمایندگان و رسیدگی به مستدعیات اهالی، موقوف سازند و نیز تعهد نمودند از الوار بویر احمدی جلوگیری کرده، آنها را در اطراف اردوی خود جمع آوری نمایند و اگر از آنها رفتار خلافی سرزد، شخصاً آنها را تعقیب و منکوب نماید… (مرکز اسناد ریاست جمهوری سند شماره ۳۷، ۳/۷/[۱۳۲۵].
تنها نتیجه مذاکرات چند روزه فاطمی، حکمت، امیر همایون و سرلشکر زاهدی با برادران قشقایی، بر اساس تلگراف امیر همایون به قوام، این میتواند باشد که مانع مهم عشایر به شهر شیراز شده و همچنین از زیاد ه رویهای الوار بویراحمدی در قتل و غارت افراد در شهرهای فارس، تا حدودی جلوگیری به عمل آمده، باید توجه داشت که در همین روزی که این مطلب به وسیله امیر همایون بوشهری به نخست وزیر مخابره شده، سر تا سر فارس تحت تصرف عشایر بود و شهرهای کازرون و بوشهر نیز در محاصره عشایر قشقایی و خوانین بوشهر قرار داشت.
ابلاغیه رادیو تهران که بایستی زیرنویس شود
رادیو تهران در تاریخ ۲/۷/۱۳۲۵ ابلاغیهآی در نکوهش و مذمت اقدامات عشایر فارس، منتشر میکند که بدین شرح است: ادامه ص ۱۲۰ راجع به جریانات قضایای فارس، به طوری که شنوندگان اطلاع دارند، از چندی به این طرف، توطئهای در جنوب، با تقویت عناصر مرموز، علیه دولت و حکومت ملی تهیه شده بود. پس از اقداماتی که در اصفهان به عمل ا«د، جریان وقایع و کیفیت امر به استحضار عامه رسید و معلوم شد چه نقشه شومی ، علیه استقلال کشور و وحدت ملی، از طرف عناصر ارتجاعی کشیده شده بود اگر چه با اقداماتی که در اصفهان به عمل آمد، ریشه اصلی فتنه قطع گردید. ولی، ریشه های هرزه آن در همان روزی که مقرر شده بود، ظاهر گردید و اصول خودسری و طغیان در فارس آغاز شد.
اگر جریان این توطئه و حتی تاریخ وقوع آن و کیفیت خاص امر، قبلاًاعلام نشده بود، ممکن بود عناصر خوش باور اغفال شود و جنبش بر آن قائل شوند، ولی با افشای جریانات و تحقیقاتی که از متهمین شده بود، رنگ اصلی آن آشکار گردید به طوری که هر ایرانی غیرتمند را متأثر میسازد و با کمال تأسف باید گفت که محمد ناصر صولت قشقایی و اخوان او، با اینکه همیشه مورد مهر و محبت دولت، مخصوصاً جناب اشرف، نخست وزیر بودند، از طرف عناصر بدخواه که در درجه اول نسبت به خود آنها بدخواه هستند وش اید بدین وسیله خواستهاند نقشه انهدام آنها را کشیدهو اغفال کنند، بدون سنجش به عواقب وخیم این جریانات، با کمال تأسف، برخلاف سوابق آزادی خواهی ایل قشقایی، خود را در دسایس جریان ارتجاعی داخل نمودند (نورزاده بوشهری، ص ۲۸-۲۷).
آخرین نظرات