اصلاح و یا حتی به شدت تثبیت شود (۲۶). بعبارتی نظریه دلبستگی،فقط نظریه تحول کودک نیست بلکه نظریه تحول در گستره حیات نیز می باشد. طبق نظربالبی روابط دلبستگی همیشه موجودند ودر سراسر چرخه زندگی فعال هستند،بطوریکه پیوندهای دلبستگی در سراسرزندگی بزرگسالی ایجاد می شوندوبرفعالیتهای مهم دوران نوجوانی و جوانی مؤثرند(۲۰). از چشم انداز تحولی، کیفیت دلبستگی افراد در نوجوانی نقش مهمی را در تعیین درجه آسیب پذیری افراد برای کج روی های تحولی بازی می کند و سبک دلبستگی خود ، از عوامل موثر در ایجاد آسیب های روان شناختی در طول زندگی محسوب می شود (۸). یافته های متعددی بر ارتباط بین پرخاشگری با انواع دلبستگی تأکید می کنند. بطوریکه نتایج فخاری نژاد، در تهران نشان داد، دختران دارای سبک دلبستگی ناایمن درمقایسه با افراد دارای سبک دلبستگی ایمن، پرخاشگری بیشتری دارند و در زیرمقیاس های پرخاشگری، خشم وخصومت دخترانی که دلبستگی ناایمن دارند از دختران دارای دلبستگی ایمن بالاتر است. دخترانی که دارای دلبستگی اجتنابی هستند نسبت به دو گروه ایمن و اضطرابی/دوسوگرا، پرخاشگری بیشتری را نشان دادند (۸). کراوفورد و همکاران از قویتر بودن رابطه میان سبک دلبستگی اجتنابی با پرخاشگری حمایت می کنند (۲۷). در تحقیق آهنگرانزابی و همکاران، بین ۶۰ دانش آموز دبیرستانی، با عنوان بررسی ارتباط سبک های فرزند پروری والدین با پرخاشگری نوجوانان در شبستر، ضریب همبستگی بین سبک فرزند پروری دموکراتیک با خشم و نیز بین سبک سهل گیرانه با پرخاشگری و جنبه های آن (پرخاشگری فیزیکی، پرخاشگری کلامی،خصومت،خشم) معنا دار نبود(۲۸). طالبی وپرم ورما نشان داد که دلبستگی ایمن رابطه منفی معنا داری با پرخاشگری در پسرها و دختران ایرانی و هندی داشت یافته های پژوهش فوق رابطه معنی داری بین وابسته بودن به مادر و پرخاشگری در دختران ایرانی را نشان داد که در نمونه های هندی این رابطه معنی دار نبود(۲۹) . برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید. به نظرمی آید که آمار بالای پرخاشگری به نوع تربیت در خانواده بر می گردد .لذا توجه به عوامل زمینه ساز و تلاش در رفع آنها و آگاه کردن والدین و مربیان می تواند تا حدود زیادی به سلامت روانی کودکان و نوجوانان کمک کرده و از ابتلاء آنها به اختلالات روانی و رفتاری پیشگیری به عمل آورد.بنابراین شناسایی و پیشگیری زودرس این نوع اختلالات بایستی مورد توجه کلیه افراد تیم پزشکی از جمله پرستاران مدرسه قرارگیرد؛ زیرا یکی از وظایف مهم پرستاران مدرسه به عنوان ارائه دهندهی مراقبت مستقیم، مربی بهداشت، راهنما و مشاور کودکان و نوجوانان در مدرسه توجه به سلامت روانی و رفتاری نوجوانان از جمله پرخاشگری است. همچنین با توجه به اینکه باورهای اجتماعی در قالب فرهنگ، منبع اصلی ایده مردم درباره رفتارهای صحیح و غلط می باشد تفاوت های فرهنگی و اجتماعی هر منطقه، پژوهشگررابرآن شد تا با هدف بررسی میزان پرخاشگری در انواع سبک های دلبستگی در نوجوانان مقطع متوسطه شهر رشت، این پژوهش را طراحی و اجرا نماید. تا با انتشارنتایج پژو هش، ضرورت نقش پرستارمدرسه را در امر مراقبت، آموزش و پیشگیری از مشکلات جسمی، روانی ورفتاری وارتقاء سطح سلامت نوجوانان مثمر ثمر واقع گردد. نتیجه تصویری درباره سلامت روانی اهداف پژوهش هدف کلی: تعیین میزان پرخاشگری در انواع سبک های دلبستگی درنوجوان مقطع متوسطه شهر رشت در سال تحصیلی ۹۳-۹۲ اهداف ویژه ۱: تعیین میزان پرخاشگری در نوجوانان به تفکیک حیطه ها (فیزیکی،کلامی،خشم،خصومت) برحسب متغیرهای فردی اجتماعی درنوجوانان مقطع متوسطه شهر رشت تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی ۲: تعیین فراوانی انواع سبکهای دلبستگی(ایمن – اجتنابی – اضطرابی ،دوسوگرا) درنوجوانان مقطع متوسطه شهر رشت ۳: تعیین میزان پرخاشگری بر حسب انواع سبک های دلبستگی (ایمن – اجتنابی – اضطرابی، دوسوگرا) درنوجوانان مقطع متوسطه شهر رشت ۴: تعیین میزان پرخاشگری بر حسب انواع سبک های دلبستگی (ایمن – اجتنابی – دوسوگرا) با کنترل متغیر های فردی واجتماعی درنوجوانان مقطع متوسطه شهر رشت سوالات پژوهش: ۱ـ میزان پرخاشگری در نوجوانان به تفکیک حیطه ها (فیزیکی،کلامی،خشم،خصومت) برحسب متغییرهای فردی اجتماعی درنوجوانان دبیرستانهای شهر رشت چقدر است؟ ۲ـ فراوانی سبکهای دلبستگی (ایمن – اجتنابی – اضطرابی ، دوسوگرا) درنوجوانان دبیرستانهای شهر رشت چگونه است ؟ ۳: میزان پرخاشگری بر حسب انواع سبک های دلبستگی(ایمن – اجتنابی – اضطرابی ، دوسوگرا) درنوجوانان دبیرستانهای شهر رشت چقدر است؟ ۴: میزان پرخاشگری بر حسب انواع سبک های دلبستگی(ایمن – اجتنابی – اضطرابی ، دوسوگرا) با کنترل متغیر های فردی واجتماعی درنوجوانان دبیرستانهای شهر رشت چقدر است؟ تعاریف واژه ها: واژه های کلیدی که دراین پژوهش تعریف می شود شامل: پرخاشگری،سبکهای دلبستگی، نوجوانی تعریف نظری پرخاشگری: پرخاشگری تحت عنوان رفتارهای توأم با حمله ای تلقی می شود که با هدف آسیب رسانی جسمانی و روانی یا صدمه وارد کردن به موجود دیگری اعمال می شود که اغلب به شکل کلامی، جسمانی یا رفتاری، خشم وخصومت بروز پیدا می کند (۱۱). الف)کلامی: این حیطه شامل استفاده از واژگان، تن صدا به قصد وارد کردن آسیب عاطفی به دیگران با اقداماتی نظیر فریاد زدن، فحش دادن، تهدید کلامی، توهین و تحقیر می باشد(۳۰). ب) فیزیکی : این حیطه در مورد آسیب رساندن عمدی به دیگران با بهره گرفتن از فشار جسمی یا سلاح با اقداماتی نظیر کتک زدن، هل دادن، لگد زدن و … می باشد(۳۰). ج) خصومت: این حیطه به نگرش پرخاشگری فراگیری اطلاق می شود که فرد را به سوی رفتارهای پرخاشگرانه سوق می دهد که شامل بسیاری از قتلها، تجاوزها و درگیری خشونت آمیز است و در پاسخ به شرایط خشم انگیز مانند شنیدن ناسزا، حمله های جسمانی، یا شکست های شخصی برانگیخته میشود(۳۱). د) خشم: این حیطه به هیجانات درونی افراد اشاره می شود که می تواند زیر بنای پرخاشگری و خصومت باشد(۳۲). تعریف عملی پرخاشگری : منظور از پرخاشگری ، مجموع امتیازی می باشد که از نحوه ی پاسخگویی واحدهای مورد پژوهش به سوالات پرسشنامه ی پرخاشگری باس و پری[۱۴] حاصل می شود. این پرسشنامه یک مقیاس خودسنجی ۲۹ ماده ای به صورت ۵ گزینه ای لیکرت، مشتمل بر۴حیطه می باشد: الف) حیطه فیزیکی (۱، ۵، ۹، ۱۳، ۱۷،۲۱، ۲۴، ۲۶، ۲۸)، همان تعریف ذکرشده در تعریف نظری است حداقل و حداکثر امتیاز این حیطه ۹ تا ۴۵ می باشد. نمره ی بالاتر از میانگین نشان دهنده ی پرخاشگری بیشتری است. ب)حیطه کلامی (۲،۶، ۱۰، ۱۴، ۱۸) همان تعریف ذکرشده در تعریف نظری است حداقل و حداکثر امتیاز این حیطه۵ تا ۲۵ می باشد. نمره ی بالاتر از میانگین نشان دهنده ی پرخاشگری بیشتری است. ج)حیطه خشم (۳، ۷، ۱۱، ۱۵ ، ۱۹، ۲۲، ۲۹) همان تعریف ذکرشده در تعریف نظری است حداقل و حداکثر امتیاز این حیطه۷ تا ۳۵ می باشد. نمره ی بالاتر از میانگین نشان دهنده ی پرخاشگری بیشتری است. د)حیطه خصومت(۴، ۸، ۱۲، ۱۶، ۲۰، ۲۳، ۲۵، ۲۷) همان تعریف ذکرشده در تعریف نظری است حداقل و حداکثر امتیاز این حیطه۸ تا ۴۰ می باشد. نمره سؤالات ۲۴و۲۹ معکوس است. هرچه فرد در این مقیاسها نمره بالاتری بگیرد به این معنی است که پرخاشگری خصومت او بیشتر است(۱۱). تعریف نظری سبک دلبستگی: دلبستگی ارتباط و پیوند روانی پایدار میان دو انسان می باشد(۱). سبک دلبستگی عبارتست از پیوند عاطفی عمیقی که فرد با افراد خاصی در زندگی برقرار می کند به طوری که باعث می شود در تعامل با آنها احساس نشاط و شعف کند و به هنگام استرس از اینکه آنها را در کنار خود می بیند احساس آرامش کند(۳۳) تعریف نظری سبک دلبستگی ایمن : برای افراد دارای سبک دلبستگی ایمن آسان است که با دیگران رابطه نزدیک برقرار کنند، از این که به دیگران تکیه کنند و اجازه دهند دیگران به آنها تکیه کنند، احساس راحتی می کنند. دیدگاه مثبتی در مورد خود و دیگران دارند. دارای احساس خود ارزشمندی بوده و افراد دیگر را پذیرنده و پاسخگو می دانند و با استقلال و صمیمیت راحتند(۳۴). تعریف نظری سبک دلبستگی اجتنابی : افراد دارای سبک دلبستگی اجتنابی از این که به دیگران نزدیک شوند، احساس ناراحتی می کنند و نمی توانند به طور کامل به دیگران اعتماد کنند. دیدگاه مثبتی در مورد دیگران و دیدگاه منفی در مورد خود دارند. این افراد سعی دارند، با بدست آوردن پذیرش دیگران، خویشتن پذیری را در خود بالا ببرند(۳۳). سبک دلبستگی اضطرابی – دوسوگرا ( تعریف نظری): افراد دارای سبک دلبستگی اضطرابی- دو سو گرا، کسانی هستند که احساس می کنند دیگران مایل نیستند آنقدر که آنها دوست دارند، با آنها رابطه نزدیک داشته باشند(۳۵). آنها اغلب نگران هستند که دیگران واقعا آنها را دوست نداشته باشند. آنها مایلند با بعضی از افراد کاملا یکی شوند، ولی این خواسته بعضی اوقات باعث ناراحتی و دوری مردم از آنها می شود(۳۶) تعریف عملیاتی سبکهای دلبستگی: سبک دلبستگی بر اساس انتخاب یکی از سه توصیف سبکهای دلبستگی در پرسشنامه هازان و شیور در قسمت AAQ2)) مورد استفاده در این پژوهش مشخص شده است و میزان هرنوع از سبکهای دلبستگی با توجه به درجه ای که آزمودنی در تطابق با ویژگیهای خود برای هر توصیف علامت می زند ،مشخص می گردد. توصیف های ۱،۲،۳ در AAQ1 به ترتیب نشان دهنده دلبستگی اجتنابی، اضطرابی- دوسوگرا و ایمنی بخش است . الف): سبک دلبستگی ایمن: همان تعریف ذکرشده در تعریف نظری است حداقل و حداکثر امتیاز این حیطه۵ تا ۳۵ می باشد. نمره ی بالاتر از میانگین نشان دهنده ی سبک دلبستگی ایمن است. ب) : سبک دلبستگی اجتنابی : همان تعریف ذکرشده در تعریف نظری است حداقل و حداکثر امتیاز این حیطه۵ تا ۳۵ می باشد. نمره ی بالاتر از میانگین نشان دهنده ی سبک دلبستگی اجتنابی است. ج): سبک دلبستگی اضطرابی-دوسوگرا : همان تعریف ذکرشده در تعریف نظری است حداقل و حداکثر امتیاز این حیطه ۵ تا ۳۵ می باشد. نمره ی بالاتر از میانگین نشان دهنده ی سبک دلبستگی اضطرابی-دوسوگرا است. تعریف نظری نوجوان: نوجوانی دوره ی انتقال میان کودکی وبزرگسالی است. این دوره شامل سه مرحله ،ابتدای نوجوانی ۱۴-۱۱سالگی،اواسط نوجوانی۱۷-۱۵سالگی وانتهای نوجوانی ۲۰-۱۸سالگی است(۳). مرحله اول شامل: «فاصله گرفتن»، که با بروز تغییرات جسمانی و روانی که به شروع رشد دستگاه تولید مثل منجر می گردد، همراه است .مرحله دوم، دوره «جدایی تدارکاتی» می باشد که یک دوره مبارزه طلبی رشدی است و نوعا” با کاهش اتکا و وابستگی به والدین و خانواده، رشد احساس خود تجلی پیدا میکند ومرحله سوم دوره ورود مجدد به مناسبات اجتماعی است که در این مرحله نوجوان به تدریج به صورت یک فرد مستقل و خودکفا در مناسبات شغلی، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی ایفای نقش می کند)۴). تعریف عملی نوجوان: منظور از نوجوان در این پژوهش دانش آموزان دبیرستانی در دامنه سنی ۱۴الی ۱۸ سالگی می باشند، که در مقطع تحصیلی اول، دوم وسوم دبیرستان دولتی و غیر دولتی نواحی ۱و۲ شهر رشت مشغول به تحصیل هستند. پیش فرض های پژوهش: نوجوانی دوره پایان کودکی و آغاز پی ریزی پختگی در سه بعد زیستی،روانی و اجتماعی است(۳۷). نوجوانی یکی از مهمترین دوره های سنی و از آسیب پذیرترین گروه های اجتماعی است (۳۴). در بین مراحل رشد انسان از کودکی تا سالمندی بیشترین رفتار پرخاشگرانه در مرحله نوجوانی دیده می شود (۱۱). پرخاشگری یکی از مشکلات رفتاری بسیار جدی و نگران کننده در نوجوانی است (۳۸). پرخاشگری نوجوانان به گونه ای عمیق با سبک دلبستگی اشخاص رابطه دارد(۳۹). سبکهای دلبستگی ،الگوهای پایداری از روابط هستند ورفتار افراد را در سراسر زندگی تحت تأثیر قرار می دهند(۴۰). محدودیت های پژوهش: ممکن است حالات روحی وروانی غیر قابل تشخیص در نمونه ها در زمان تکمیل پرسشنامه وجود داشته باشد که توسط پژوهشگر قابل شناسایی نبوده ولی بر نحوه پاسخگویی نمونه ها تأثیر گذار باشد. فصل دوم چهارچوب پژوهش: چهارچوب این پژوهش پنداشتی است و مفاهیم اصلی آن شامل پرخاشگری و سبکهای دلبستگی می باشد. ابتدا مفهوم پرخاشگری ونظریه های مرتبط با آن، و علل پرخاشگری و عوامل مؤثر در بروز آن شرح داده می شود . سپس به نقش خانواده درمشکلات رفتاری و پرخاشگری نوجوانان ، انواع سبک های دلبستگی و تأثیر آن در بروز رفتارهای منفی نوجوانان پرداخته می شود . پرخاشگرى از جمله مسائل عمده و با اهمیتى است که انسانها از گذشتههاى دور تاکنون به صورت گستردهاى با آن سر و کار داشته و دارند. نگاهى گذرا به آمار خیره کننده و روزافزون جنایات و درگیرىهایى که در جوامع انسانى به وقوع مىپیوندد ، بخش عمدهاى از آنها ناشى از رفتارهاى پرخاشگرانه است (۱۱). پرخاشگری به یکی از مشکلات رفتاری بسیار جدی و نگران کننده در نوجوانی تبدیل شده است (۲۸). در مراحل رشد انسان از کودکی تا سالمندی بیشترین رفتار پرخاشگرانه در مرحله نوجوانی سن بلوغ دیده می شود (۱۳). اهمیت بررسی پرخاشگری در دوره نوجوانی بدین سبب است که نوجوانی یکی از مهم ترین مراحل زندگی انسان در گستره عمر آدمی محسوب می شود و آخرین مرحله تحول شناختی و گذر از مرحله «دیگر پیروی » به دوره «خود پیروی » است، که نوجوان به هویت و فردیت خویش دست می یابد و آینده خود را بنا می کند(۱). از این رو، شناخت این دوره از زندگی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این تغییرات بدنی و روانی که در سنین نوجوانی اتفاق می افتد تعادل روحی نوجوانی را به هم زده و ناسازگاری هایی مثل پرخاشگری در او دیده می شود (۴۱). نوجوانی برزخ میان کودکی و بزرگسالی یا دوره ای انتقالی است که طی آن فرد فضای روحی کودکی را ترک می کند و وارد مرحله دیگری می شود. این انتقال و گذار، خود بخود می تواند منبع تنش و اضطراب برای آنها باشد. در این مرحله نوجوان علاوه بر اینکه با تغییرات بیولوژیکی[۱۵]، شناختی و رشد جنسی روبه رو است، بایستی خود را با انتظارات والدین، مدرسه و گروه همسالان که با سرعت تغییر می کنند نیز سازگار کند(۴۲). در کنار ترس از خودکشی و سوء مصرف مواد، پرخاشگری در نوجوانان یکی از مهمترین نگرانی های والدین است. بر این اساس واضح است که مهمترین دوره ای که باید پرخاشگری در آن بررسی شود، دوره نوجوانی است. در معنای عام، از پرخاشگری جهت بیان کردن مفهوم بسیاری از انواع رفتارها استفاده می شود. از جمله: بدخلقی، بحث و مشاجره کردن، زورگویی، خراب کردن لوازم شخصی و بی رحمی نسبت به حیوانات و همچنین دعوا کردن. اما علیرغم اینکه لغت پرخاشگری در زندگی روزمره بسیار به کار می رود، در مورد معنی دقیق و علت های آن توافق زیادی وجود ندارد. بنابراین ارائه یک تعریف جامع و دقیق از آن تقریبا غیر ممکن است (۴۳). پرخاشگری به معنای حمله کردن و یا نزدیک شدن به چیزی است. این اصطلاح برچسبی است که دارای « معانی چندگانه است[۱۶]» و می توان آن را از ابعاد مختلف بررسی کرد(۴۴). در تعاریف متعدد، پرخاشگری توأم با حمله تلقی می شود که در بر گیرنده هر گونه رفتاری است که در آن، قصد وارد کردن آسیب جسمانی و روانی به فرد دیگر وجود دارد ، و یا هر گونه رفتار مخرب تنبیهی نسبت به افراد و اشیاء تحت عنوان پرخاشگری خوانده می شود. در معمولی ترین تعریفی که از پرخاشگری وجود دارد، پرخاشگری به عنوان یک رفتار هدفمند در نظر گرفته می شود که با وارد کردن آسیب به شخص دیگر، یا کسب امتیازاتی از سوی شخص دیگر همراه است. تعاریف متعدد دیگری نیز در باره پرخاشگری ارائه شده است که هر یک از دیدگاه نظری خاص خود نشأت گرفته اند. برخی پرخاشگری را واکنشی غریزی به ناکامی دانسته اند (۱۲) و برخی دیگر پرخاشگری را هر نوع رفتاری تعریف می کنند که به دیگری آسیب وارد می سازد(۴۵). برکوویتز[۱۷] با تعریف پرخاشگری به عنوان ایراد آسیب عمدی به دیگری، می افزاید این آسیب ممکن است روانی و یا فیزیکی باشد. البته اختلاف نظرهای زیادی درباره هدفمند بودن یا نبودن پرخاشگری وجود دارد. بسیاری از نویسندگان وجود قصد و نیت را در وارد کردن آسیب به فرد دیگر مسلم می پندارند (۴۶). اما بندورا[۱۸] اذعان می دارد که جنبه ی اساسی پرخاشگری اثرات مخرب و آسیب زای آن است و هدف نهایی پرخاشگری ضرورتا” وارد کردن آسیب به فرد دیگر نیست (۴۷). پرخاشگری دو جنبه متفاوت دارد ، که یکی عینیت[۱۹] ( عمل ) و دیگری ذهنیت[۲۰] ( احساسات ) است عینیت نشانگر این است که پرخاشگری رفتاری عملی ، آشکار و خارجی است و ذهنیت حاکی از این است که پرخاشگری همراه با یک احساس درونی است ، این احساس ترکیبی از افکار ، هیجانات و گرایشهای رفتاری است که به صدور رفتار پرخاشگرانه منجر می شود (۱۱). وجه ذهنی پرخاشگری بر اصطلاحاتی مانند خشم، خصومت، غضب و غیره متمرکز می شود که به لحاظ شدت و ضعف متفاوت هستند . حالت ذهنی ملایم پرخاشگری تحت عنوان تحریک پذیری وحالت شدیدتر آن خشم و شدیدترین حالت آن تحت عنوان غضب خوانده می شود. وجه ذهنی پرخاشگری یا به پرخاشگری آشکار منجر شود و یا این که حالت ذهنی حاصل از آن تحت کنترل فرد در می آید (۴۸). با این وجود ذکر این نکته ضروری است که خشونت بر اساس شدت آسیب از پرخاشگری متفاوت است و کنشی است که عامل آن به عمد برای آسیب رسانی فیزیکی به دیگری تلاش می کند (۱). رفتارهای دفاعی نیز ممکن است به عنوان رفتارهای پرخاشگرانه تلقی شوند، حتی اگر به شکل جنگ یا دور کردن عامل مزاحم باشند. در معنی گسترده، پرخاشگری به هر گونه « اظهار – خود رقابتی » در تعاملات اجتماعی اطلاق می شود که توأم با وارد کردن آسیب یا جراحت ( تهدید صرف، آسیب فیزیکی یاحتی محروم کردن ) به فرد دیگر است (۴۹). در پدیده ای تحت عنوان جابجایی پرخاشگری می تواند به هر جهت معطوف شود ، یعنی هدف پرخاشگری می تواند موجودات زنده و یا اشیا باشد. به طور خلاصه می توان گفت : «پرخاشگری یک مفهوم منفرد نیست، بلکه یک مفهوم چندگانه است که دارای معانی متعدد است و ممکن است براساس زمینه های کارکردی ، انگیزشی وفیزیولوژیکی آن و یا حتی بر اساس موقعیتی که در آن رخ می دهد ، تشخیص داده شود(۴۴). در طبقه بندی های مختلف، مقولات دوگانه و متمایزی از پرخاشگری ارائه شده است، برخی از روانشناسان پرخاشگری کلامی را در مقابل پرخاشگری غیر کلامی قرار میدهند. پرخاشگری کلامی نوعی پرخاشگری است که به لحاظ عملیاتی، یک حمله کلامی برای برتری بر فرد دیگر از طریق اهانت یا مجادله است. پرخاشگری غیرکلامی یا جسمانی حمله به یک موضوع انسانی یا غیر انسانی با بهره گرفتن از بدن یا ابزارهای مادی دیگر است(۴۷). پسران در مقایسه با دختران پرخاشگری جسمانی بیشتری نشان می دهند(به ویژه هنگام برانگیختگی) . این تفاوت در همه فرهنگ ها دیده می شود و از همان مراحل اولیه رشد کودکان آشکار می شود. پسران پرخاشگری جسمانی و دختران پرخاشگری کلامی بیش تری را نشان می دهند(۴۸). پرخاشگری کلامی در مدرسه، اثرات سوء فردی و اجتماعی به بار می آورد؛ به این معنا، علاوه بر احساس ناراحتی به بیزاری از مدرسه، افت تحصیلی و حتی به ترک تحصیل منجر می شود(۵۰). از سوی دیگر برخی روانشنانسان از پرخاشگری وسیله ای در باب پرخاشگری خصمانه اظهار می کنند. در پرخاشگری وسیله ای قصد و نیت قبلی برای آسیب زدن به فرد دیگر وجود ندارد، بلکه هدف دستیابی به یک شی یا یک امتیاز (قدرت، پول، کنترل، تسلط، ارضاء جنسی) است، که در جریان دسترسی به آن هدف، به دیگری صدمه وارد می شود . می توان گفت که پرخاشگری وسیله ای صرفا” ابزاری برای به دست آوردن پاداش ها و مشوق های غیرپرخاشگرانه است(۵۱). این نوع پرخاشگری در کودکان شیوع بیش تری دارد، به نظر می رسد کودکان اغلب چیزی را که ندارند طلب می کنند و بدون فکر می خواهند آن را به دست آورند(۵۲). در پرخاشگری خصمانه اساسا” قصد و نیت برای آسیب رساندن به فرد دیگر وجود دارد و هدف آن وارد کردن آسیب روانی و جسمانی به فرد دیگر است(۵۳). پرخاشگری خصمانه نوعی پرخاشگری آشکار است که یا به شکل غیرکلامی (هل دادن، برخورد فیزیکی، پرتاب اشیاء) و یا به شکل کلامی (فحش و ناسزاگویی، اخطار و تهدید، داد و فریاد کردن با صدای بلند همراه با لحن تند و یا نامیدن افراد با القاب زشت) رخ می دهد و در طی تعاملات اجتماعی موجب اذیت وآزار دیگران می شود(۵۴). لورنس، پرخاشگری را به دو مقوله جمعی و فردی تقسیم می کند. از نظر وی بین پرخاشگری فردی که معطوف به افراد هم نوع و افرادی که از یک گروه است و از طریق تحریک پذیری و استرس افزایش می یابد و پرخاشگری جمعی که معطوف به مخالفت با گروه دیگر است و معمولا با انسجام گروهی و احساسات گروه پرخاشگر همراه است(حداقل در مورد انسان) تمایز قائل می شود(۴۸). باس[۲۱]، در ارتباط با جهت پرخاشگری به دو نوع پرخاشگری فعال و منفعل اشاره می کند. جهت پرخاشگری فعال به سمت بیرون است که با تغییرات ظاهری همچون تغییر رنگ چهره همراه است. جهت پرخاشگری منفعل به سمت درون است و بیان شدید آن در قالب خودکشی نمایان می شود(۵۴). و در نهایت بسیاری از روانشناسان پرخاشگری را به دو مقوله پرخاشگری تجاوزکارانه و پرخاشگری دفاعی تقسیم می کنند.پرخاشگری خالص، فرافعال یا تجاوزکارانه، نوعی پرخاشگری است که در آن فرد می کوشد بدون هیچ گونه تحریکی از سوی قربانی به او آسیب برساند. این نوع پرخاشگری اغلب همراه با حمله کلامی یا بدنی به فرد دیگر، به ویژه نسبت به قربانیانی که نمی توانند از خودشان دفاع کنند ، پرخاشگری قلدری نیز خوانده می شود(۱۱). برخورد فیزیکی در این نوع پرخاشگری به صورت حمله است و زمانی که برخورد فیزیکی وجود نداشته باشد، این نوع پرخاشگری با اشارات و وضعیت بدنی و کلامی تهدید آمیز همراه است(۵۵). پرخاشگری فرافعال حتی در غیاب عوامل محرک، یعنی بدون محرک بیرونی اما با قصد اذیت و غلبه و زور صورت می گیرد و در برگیرنده رفتارهای کنترل شده توام با عناد و دشمنی است و فرد به طور عمد پرخاشگری را بروز می دهد(۵۶). پرخاشگری واکنشی به معنی پاسخ دفاعی به محرک های ادراک شده مبنی بر تهدید و ترس و یا محرک های تحریک کننده توام با عناد و دشمنی است و در برگیرنده واکنش های تکانشی است(۵۷). دانیل الویوس[۲۲]، با انجام تحقیقات در سوئیس[۲۳] و نروژ[۲۴] به بررسی مدل های مختلف رفتارهای قلدری[۲۵] به عنوان شکلی از رفتارهای پرخاشگرانه، در فضاهای آموزشی پرداخت (۵۸). دانیل معتقد است که قلدری، یکی از مشکلات رایج در سنین مدرسه است و زمانی رخ می دهد که یک فرد قوی تر به یک فرد ضعیف تر حمله می کند، یعنی توام با پرخاشگری فرافعال و تجاوزکارانه است این حمله ها ممکن است در برگیرنده پرخاشگری بدنی مانند هل دادن، و پرخاشگری کلامی مانند فحش دادن باشند(۵۱). بین[۲۶](۲۰۰۹) ، بیان می کند که قلدری شکلی از رفتار پرخاشگرانه آشکار است که هدفمندانه، آسیب زا (جسمانی یا روانشناختی) و مداوم است. دانش آموزانی که آزار می بینند، از طرف همسالان، بیشتر مورد تمسخر، تهدید و آزار قرار می گیرند. (۵۸). نظریات و دیدگاه های متعددی در رابطه با مسئله پرخاشگری ارائه شده است. برخی از نظریه پردازان پرخاشگری را امری ذاتی و درونی و برخی دیگر پرخاشگری را حاصل تعاملات محیطی و بر نقش اکتسابی بودن آن تاکید می کنند. فروید ، بر ماهیت ذاتی[۲۷] و درونی پرخاشگری تاکید می کند (۵۹). طبق نظریه فروید بسیاری از اعمال ما توسط غرایز بویژه غریزه جنسی تعیین می شود، وقتی ابراز این غرایز ناکام شود غرایز پرخاشگری سر بر می آورند. نظریه های یادگیری اجتماعی، پرخاشگری را به عنوان یک پاسخ یادگرفته شده می بینند که از راه مشاهده یا تقلید آموخته می شود و هر چه بیشتر تقویت شود احتمال برانگیختگی هیجانی ناخوشایندی ایجاد می کند(۶۰). پرخاشگری ممکن است با احساس رنجش عمیق کودک بر اثر بی عدالتی یا تبعیض اولیا باشد ولی غالباً علت آن تضادها وکشمکش های درونی کودک در مقابل عوامل آزار دهنده یا احساس عجز و ناتوانی است(۶۱). فروید معتقد بود، کودکان نیز به طور طبیعی میل دارند تکانه های پرخاشگرانه را روی افراد دیگر از جمله والدین خالی کنند، زیرا دلسوزترین والدین هم نمی توانند تمایلات آنها را فورا و بی چون و چرا برآورده کنند. در عین حال کودکان از تنبیه شدن و محروم شدن[۲۸] از تقویت نیز واهمه دارند. در نتیجه بیشتر تکانه های پرخاشگرانه را فرو می برند و کنترل می کنند(۶۲). نظریه دیگری که بر ماهیت ذاتی و درونی پرخاشگری تاکید دارد، دیدگاه کنراد لورنس است. وی یکی از نمایندگان مکتب کردارشناسی[۲۹] است. مطابق دیدگاه او پرخاشگری یک سائق[۳۰] غریزی و درونی است و فقط از طریق تحلیل فیلوژینک (بررسی تحول نوعی) فهمیده می شود. و یک نظام هیدرولیکی[۳۱] در سیستم عصبی مرکزی وجود دارد که انرژی رفتار پرخاشگرانه را صادر می کند. از این رو، رفتار پرخاشگرانه خودبخودی و غیرقابل اجتناب است. لورنس معتقد بود که هم در انسان و هم در ارگانیزم های حیوانی انرژی سائق پرخاشگری به طور دائمی ایجاد و انباشته می شود تا تبدیل به پاسخی به محرک آزاد شده است(۳۹). در مجموع اعمال پرخاشگری حاصل یک آمادگی ذاتی برای پرخاشگری هستند. و محیط باید محرک های مهمی را برای راه اندازی مکانیزم های آزاد سازی ارائه دهد تا این مکانیزم راه اندازی شوند(۵۷). همیلتون، نظریه زیست شناختی اجتماعی[۳۲] را مطرح کرد. وی نوع دوستی و دفاع از همنوع را ، حاصل قرابت ژنتیکی می دانست. بر طبق قاعده همیلتون عمل از خود گذشتگی و دفاع از دیگران که توام با رفتارهای پرخاشگرانه است، زمانی رخ می دهد که نسبت ژن های مشترک بین فاعل رفتاری نوع دوستانه و دریافت کننده آن زیاد باشد.ما ابتدا برای خودمان دست به فداکاری می زنیم، بعد برای فرزندان و اعضا نزدیک خانواده و بعد از آن برای خویشاوندان دورمان. از دیدگاه وی احتمال دفاع از فردی که هیچ گونه نسبتی با ما ندارد، صفر است در واقع، افراد صرفا” اعمالی را انجام می دهند که موجب بقای ژن های آنان می شود. از سوی دیگر احتمال رفتار خشونت آمیز نسبت به کسانی که اشتراک ژنتیکی کمتری با ما داشته اند، بیشتر است(۶۳). بسیاری از روانشناسان بر نقش و تفاوتهای عوامل زیستی، به عنوان یکی از عوامل مهم در مطالعه خشونت و پرخاشگری تاکید می کنند. تفاوت های زیستی، تعیین کننده آمادگی ژنتیک برای رفتار کردن به روشی خاص هستند. این ویژگی ها یا آمادگی ها معمولا آستانه مکانیزم های فعال سازی را برای پرخاشگری تعیین می کنند و به عنوان ویژگی های شخصیتی و فردی خاص تلقی می شوند(۶۴). از منظر نظریه پردازان زیستی، آندروژن ها[۳۳] ، کورتیزول[۳۴] (که از بخش قشری غدد فوق کلیوی ترشح می شوند)، هورمون های غدد جنسی[۳۵] و هورمون های هیپوفیز[۳۶] هورمون های مرتبط با پرخاشگری هستند که نقشهای مهمی در بدن از جمله؛ عنوان یک علت در رشد پرخاشگری، پیامدهایی برای پرخاشگری، واسطه ای برای بروز پرخاشگری ایفای نقش می کنند(۵۴). در سوی دیگر طیف های روانشناختی مرتبط با پرخاشگری ، پرخاشگری را امری ذاتی و درونی نمی دانند. این رویکرد که تحت عنوان رویکرد تربیت گرا شناخته می شوند، بر نقش تربیت در اکتساب رفتارهای پرخاشگرانه تأکید می کند. مطابق این رویکرد پرخاشگری عمدتا پاسخی به شرایط نامطلوب محیط است. ناکامی، وقایع آزارنده و ناراحت کننده و تهدیدهای محیطی از جمله شرایط نامطلوب محیطی به شمار می روند(۳۷). نظریه ناکامی[۳۷] ، به عنوان یکی از نمایندگان دیدگاه تربیت گرا شناخته می شود. در این نظریۀ نقش غالب یادگیری در عملکرد پرخاشگرانه مشخص می شود. تمرکز این نظریه روی نحوه و روش یادگیری و اجرای رفتار پرخاشگرانه است. پرخاشگری ناشی از ناکامی و شکست فرد در دستیابی به یک پاداش یا هدف معین است و هدف از آن آسیب زدن به فرد دیگر است . براساس این نظریه ، ما انسان ها ذاتا” پرخاشگر نیستیم بلکه فقط وقتی که ناکام می شویم پرخاشگری را بروز می دهیم(۶۵). نیل میلر، معتقد بود که همیشه پرخاشگری به دنبال ناکامی رخ می دهد. اما بعدها حرف خود را عوض کرد و عنوان کرد که ناکامی به پرخاشگری منجر می شود، اما نه همیشه. در واقع ناکامی انواع مختلفی از پاسخ ها را ایجاد می کند که پرخاشگری فقط یکی از آنهاست. در مواجهه با ناکامی، دامنه ای از پاسخ ها از تسلیم و ناامیدی گرفته تا غلبه بر موانع بروز می کند، گاهی هم فرد احساسات پرخاشگرانه را به سمت خودش بر می گرداند و نسبت به خودش واکنش نشان می دهد و ممکن است، منزوی شود و یا احساس گناه کند (۵۴). آلبرت بندورا[۳۸] ، معتقد بود که پرخاشگری با بهره گرفتن از نظریه های یادگیری سنتی قابل تبیین نیست. و تأکید زیادی روی عوامل محیطی و تعاملات اجتماعی داشت . وی معتقد بود این عوامل به عنوان محرک های پرخاشگری تلقی می گردند (۶۵). اندیشه و ایده اصلی این رویکرد آن است که رفتار شخص ، محصول یادگیری های پیشین اوست. رفتار کنونی، شکل گرفته به وسیله تقویت های گذشته است. در هر موقعیتی شخص رفتارهای معینی را می آموزد که بر اثر تکرار ممکن است است به صورت عادت در آیند. وقتی شخص دوباره در آن موقعیت قرار گیرد، سعی خواهد کرد همان رفتار عادت شده خود را تکرار کند. طبق نظر بندورا، پرخاشگری کاملا جنبه تقلیدی دارد و از راه مشاهده کسب می شود و نمی تواند پایه ذاتی داشته باشد(۶۶). با وجود اینکه محققان برای پرخاشگری علل مختلف زیستی، روانی و اجتماعی را مؤثر دانسته اند (۶۷)، اما اکثر قریب به اتفاق نوجوانان پرخاشگر، حاصل خانواده های مشکل دار بوده و ساختار ناسالم و ارتباط نامطلوب والدین با فرزندان، در تمامی این خانواده ها مشترک بوده است (۶۸). بر این اساس، به نظر می رسد بررسی محیط خانواده و چگونگی رابطه با والدین، در شناخت علل شکل گیری پرخاشگری، ما را با بنیادی ترین علتها روبرو نماید(۵۷). خانواده تامین کننده نیازهای جسمی، روانی و اجتماعی فرد است(۱۲). بررسی بحرانهای نوجوانی و نیمه عمر نشان داده که رفتار خانواده و رابطه والدین- نوجوانان با رشد رفتاری و روانی نوجوان تطابق دارد(۱۶). رفتار متضاد پدر و مادر، جدایی والدین از هم، غیبت طولانی مدت یکی از والدین، وجود جو نامساعد در خانواده، پرخاشگر بودن پدر یا مادر یا هر دو، تبعیض و بی عدالتی بیش از حد در کار وی و رفتار تهدید آمیز از علل خانوادگی در بروز پرخاشگری نوجوانان است(۲۳). در واقع والدین دموکرات، قاطع و اطمینان بخش فرزندانی مستقل، مسئول و با اعتماد به نفس بار می آورند در حالی که والدین مقتدر، غیرمنطقی، خودکامه و همچنین سهل گیر و بی اعتنا، احساس طرد شدگی به نوجوانان می دهند و گاهی خشم او را بر می انگیزند که در نهایت به پرخاشگری وی می انجامد(۲۸). کیسنر و کر (۲۰۰۴)، معتقدند که اکثر رفتارهای انسان تابع چند عامل اند که رفتارهای نوجوانان نیز از این قاعده مسثنی نیست. آنها از خانواده، همسالان و محیط های فرهنگی به منزله عوامل اصلی تعیین کننده رفتار مشکل دار نوجوانان نام می برند. نوع برخورد والدین در خانواده و آداب تعلیم و تربیت ممکن است بتواند گرایش نوجوانان را به سوی همسالان تقویت کند و یا اینکه مانع از آن شود. علاوه بر آن، اکثر افرادی که نظریه های نوین را مطرح کرده اند، مثل پاترسون، راید و دیشیون، موفیت، برونفن برینر تاثیرات والدین را مورد ملاحظه قرار داده اند(۶۸). مینوچین (۱۳۷۵)، معتقد است سیستمی که بیش از همه بر رفتار فرد اثر میگذارد، خانواده است. در واقع، خانواده نه تنها رفتار سازشی و بهنجار، بلکه رفتارهای نابهنجار افراد را شکل می دهد. در اکثر تحقیقات، بیشترین سهم در عوامل یک رفتار به خانواده اختصاص داده شده است. شاید به این دلیل که خانواده نخستین آموزشگاهی است که فرد آن را تجربه می کند و محتوای آموخته های او ارتباط مستقیم با عملکرد و محتوای محیط خانواده دارد. این عملکرد نه فقط در برگیرنده عواملی مانند امکانات رفاهی خانواده و تحصیلات والدین است، بلکه شامل رشد اخلاقی خانواده، نحوه برقراری ارتباط میان اعضای خانواده، مناسب بودن مقررات خانواده، تقسیم نقش ها، نحوه برخورد اعضای خانواده با مشکل، ابراز عواطف، و رفع نیازهای عاطفی و رفتاری نیز می شود(۶۹). محققان، عناصر خانوادگی و والدینی که سطح صلاحیت اجتماعی نوجوانان را تقویت می کنند، مورد پژوهش قرار داده اند و در بسیاری از تحقیقات به اهمیت تاثیر عملکرد خانواده بر رشد نوجوانان اشاره کرده و فرایندهای والدینی مانند نقش مدیریتی و نظارتی والدین، ارتباط والدین و فرزندان و سبک والدین بررسی کرده اند (۷۰). ویلیام گود، با استعانت از نظریه آنومی و تعمیم آن به نهاد خانواده در حکم مهمترین واحد اجتماعی کننده، ساختار خانواده، سازمان و انگاره های آن را کلیدی برای شناخت شخصیت و رفتار فرد پرورش یافته در آن تلقی می کند و هر گونه نابسامانی و بی سازمانی در این نهاد و ساختار آن را در بروز توسعه و تکوین شخصیت بزهکار و کجرو دخیل می داند. وی معتقد است خانواده کانون و هسته اصلی تشکل اجتماعی و یک سیستم کوچک اجتماعی است که زیربنای جامعه ای بزرگتر را فراهم می کند. هنجارها و ارزشهای حاکم بر تک تک افراد آن تاثیر قطعی دارند. شناخت سازمان و انگاره های خانواده را می توان مانند کلیدی برای شناخت رفتارهای فرد پرورش یافته در آن تلقی کرد، زیرا بدون تردید خانواده مهمترین عامل پیدایش تشکل شخصیت فرد محسوب می شود(۷۱). و همچنین نقشی مهم در تامین نیازهای جسمی، روانی، روحی و عاطفی و اجتماعی فرزندان و اعضای خانواده ایفا می کند. این نهاد ، نقشی اساسی در یادگیری، تربیت و آموزش اعضا بر عهده دارد و بالاخره منبع رشد و شکوفایی استعدادهای فرزندان و اعضای خود به شمار می آید(۷۲). هارلوک، منشا نابهنجاری را در محیط خانوادگی و ساختارهای خانوادگی جستجو می کند و آن را معلول شیوه تربیت، مکانیسم های جامعه پذیری خانواده و نیز چگونگی و کیفیت رشد شخصیت کودک و نوجوان در خانواده می داند. از نظر هارلوک جوانان و نوجوانانی که در زندگی بزرگسالی رفتارهای غیرعادی و ضداجتماعی از خود بروز می دهند افرادی هستند که از زمینه های خانوادگی سالم برخوردار نبوده اند. و والدین به لحاظ ملاحظه های تربیتی و عاملی در فرایند جامعه پذیری به این دلیل بر فرزندان خود موثرند که الگوهای متفاوت تربیتی و شیوه های خاص را برای پرورش آنها به کار می برند.(۷۳) کودکان و نوجوانان، دارای سطحی از مشکلات رفتاری اند که به مرور زمان و با رشد کودک تغیر می کند، ولی در سالهای ابتدایی زندگی به دلیل تعامل مستمر والدین با کودکان، آنچه بیشترین تاثیر را در این تغیر دارد، مهارتهای فرزندپروری است. به گونه ای که مطالعات متعدد از فرزند پروری به عنوان یکی از موثرترین عوامل در بروز یا تدوام مشکلات رفتاری کودکان یاد کرده اند (۷۴). مطالعات متعددی نشان داده است که اسناد های والدین بدرفتار نقش مهمی در تعیین شیوه فرزند پروری آنان دارد. والدین به اشتباه انگیزه اعمال کودک را رفتاری مغرضانه می دانند که از روی عمد طراحی شده تا والدین را آزار دهد. همچنین ممکن است انتظارات نابجا و غیرواقعی از کودک به واکنش های شدید والدین و تنبیه های شدید کودک منجر شود. به نظر می رسد که انتظارات والدین از فرزندشان نقش مهمی در بر قراری رابطه با کودک دارد و در نتیجه در رفتار کودک و ادراک او از خود و دیگران موثر است. با این وجود، از نظر تجربی توجه اندکی به تجربیات ذهنی والدین از فرزندشان معطوف شده است(۵۷). بلسکی(۱۹۸۴) ، شخصیت و سلامت روانی پدر و مادر را به عنوان یک عامل مهم در سبک های تربیتی والدین می داند. به اعتقاد وی سبک های تربیتی همانند وجوه دیگر کنش و رفتار انسان تحت تاثیر ویژگی های نسبتا پایدار یا صفات شخصیتی والدین قرار دارد. بنابراین اکثر کودکان و نوجوانان ناسازگار، دست پرورده والدین سازگارند(۷۵). در همین راستا یک مطالعه طولی شش ساله بر روی ۶۹۳ خانواده نشان می دهد که ۶۶ درصد کودکانی که مادرانشان آشفته بوده است از مشکلات عاطفی رنج برده اند. همچنین این مطالعه حاکی از آن است که در خانواده هایی که پدران مساله دار هستند ۴۷ درصد از کودکانشان نیز دارای مشکلات عمده ای هستند. این درحالی است که در خانواده های دارای پدر و مادر دارای مشکلات هیجانی و رفتاری ۷۲ درصد از کودکانشان نیز واجد همین مشکلات هستند(۷۵). بنابراین بی قراری و مشکلات عاطفی و هیجانی پدر و مادر بر سلامت عاطفی و رشد مهارتهای شناختی و رفتاری کودکان و نوجوانان تاثیر منفی و قابل توجهی می گذارد(۷۶). در خانواده ای که مادر دارای مشکلات عاطفی ورفتاری باشد،در این شرایط کاملا بدیهی است که بی مهری و عدم پذیرش نسبت به فرزندان وجود داشته باشد. و مشکلات عمده ای را از جانب مادر به فرزندان تحمیل می کند و می تواند سرمنشا بسیاری از ناسازگاری ها نیز باشد. برخی از تحقیقات نشان داده اند که کودکان مادران افسرده، کم حوصله و پرخاشگرند اما در خانواده هایی که فرزندان ، شادی و نشاط در خانواده خود می یابند، ایمنی بیشتری کرده و پیونده های عاطفی عمیق تری با پدر و مادر خود برقرار می کنند(۷۷). نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی بلسکی(۱۹۸۸)، اذعان دارند که در این خانواده ها کودکان از کنش های شناختی و عملکرد بهتری برخوردارند. بنابراین ویژگی های روانی والدین به عنوان یک عامل موثر در پرخاشگری کودکان و نوجوانان می باشد(۷۵). صمیمت و گرمی روابط میان والدین و فرزندان یکی از جنبه های مهم تربیتی به شمار می رود(۷۸). بسیاری از پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که کیفیت رابطه مراقب- کودک یکی از مهمترین عوامل موثر در گسترش مشکلات رفتاری کودک و نوجوان محسوب می شود. مشاوران متعددی گزارش کرده اند که ادراک والدین از رابطه خود با فرزندانشان بر توانایی واکنش دلسوزانه و قابل پیش بینی آنان نسبت به کودکان و نوجوانان تاثیر می گذارد(۷۹). فقدان عاطفه پدر و مادری، طرد کودک، بی توجهی در تربیت کودک ونوجوان و منفی گرایی والدین نسبت به کودک، موجب رشد الگوهای رفتاری خصومت آمیز در کودک ونوجوان می شود. چنانچه شیوه های تعامل والدین با فرزندان براساس پذیرش باشد مسئولیت و خود نظم دهی را در کودکان پرورش می دهد. اما عدم پذیرش به رفتارهای پرخاشگرانه، نافرمانی و مقاومت در برابر مراجع قدرت منجر می شود(۸۰). مطالعات انجام شده بر روی والدینی که فرزندشان مشکل دارد، ملاحظه شده است که اغلب آنها از نظر سبک فرزندپروری و نظم و انضباط دارای ناهماهنگی هایی می باشند. اینگونه والدین در مقایسه با والدین هماهنگ ، بیشتر مایل به تنبیه کودکان خود هستند، به بیان دیگر، در خانواده ناهماهنگ نظم و انضباط همواره به شکل ناهماهنگی صورت می گیرد(۵۷). آنچه مسلم است محیط خانوادگی یکی از مهمترین الگوهای ساختاری موثر در یادگیری رفتار از جمله پرخاشگری افراد است. محیط خانوادگی ناسازگار با مشاجره دائمی پدر، مادر و اعضای خانواده، آثار سوء در رفتار کودک باقی می گذارد. این آثار در سنین بلوغ و بزرگسالی به صورت عصیان، پرخاشگری، سرکشی از مقررات و قوانین اجتماعی در مردان و با بی تفاوتی، انزوا و گوشه گیری در زنان نمایان شده و منجر به رفتارهای ناسازگار و ناسالم در فرزندان می گردد(۸۱). یکی دیگر از عوامل مهم و تاثیر گذار بر شیوه تربیتی و چگونگی رابطه والدین با کودکان و نوجوانان را حمایت اجتماعی و تعامل با دیگران می داند. تعاملات اجتماعی خانواده با اطرافیان می تواند استرس زا و یا منبعی برای حمایت عاطفی باشند. مشکلات و درگیری ها بین والدین با سایر نهادهای اجتماعی از جمله در ارتباط با پدر، مادر، برادر، خواهر و دوستان و حتی همکاران در محیط کاری همه و همه به محیط خانواده انتقال می یابد. چنانچه این مشغله ها می تواند به صورت جر و بحث و مشاجره میان زن و شوهر منجر گردد و در نتیجه بر کودکان اثرات منفی گذارند(۷۵). این در حالی است که چنانچه مدیریت روابط در برخورد با سایرین در مناسبات و تعاملات اجتماعی صورت گیرد می تواند استرس های ناشی از این روابط را کاهش داده و حتی موجبات آرامش و آسایش را فراهم آورد چرا که سیستم های اجتماعی چنانچه نقشی حمایتی داشته باشند خانواده و از همه مهمتر والدین را از آثار زیانبار وقایع استرس زا مصون می دارند(۸۲). پژوهشگران دریافته اند که کودکان و نوجوانان پرخاشگر و تسلیم ناپذیر، تمایل دارند دنیا و اطرافیان خود را غیرقابل اعتماد و حتی ترسناک تصور کنند(۸۳). کودکان پرخاشگر به جای همکاری با دیگران همواره تصور می کنند که طرد شده اند و در نتیجه پرخاشگرانه عمل می کنند. در طول زمان اینگونه ادراک ها در مقابل تغییرات مقاومت می کنند، زیرا کودکان پرخاشگر به این قبیل ادراک ها آگاهی ندارند و تحت تاثیر محتوای افکار و فراینده های اسنادی در دسترس قرار می گیرند(۵۷). در مطالعات طولی نشان داده شده است که نوجوانان پرخاشگر، همان کودکانی هستند که در ۱۸ ماهگی، دلبستگی نا ایمن داشته اند در حالیکه که گوشه گیرها عمدتا” جزو گروه دلبستگی اجتنابی بودند(۸۴). کودکان دارای دلبستگی ایمن، روابط بین فردی بهتری از خود نشان داده اند. به طور کلی می توان با اطمینان بیان کرد که دلبستگی اضطرابی در دوران طفولیت، با خطر بالای مشکلات رفتاری- اجتماعی و هیجانی به خصوص پرخاشگری در نوجوانان رابطه دارد ( ۸۵). دلبستگی پیوند عاطفی عمیقی است که با افراد خاص در زندگی خود برقرار می کنیم، به طوری که وقتی با آنها تعامل میکنیم، احساس نشاط کرده و هنگام استرس از این که در کنار آنها هستیم، احساس آرامش می کنیم(۸۶). به عبارت دیگر، دلبستگی یک رابطه نزدیک عاطفی است که در آن رابطه، شخص احساس امنیت می کند(۸۷). کودکان از نیمه دوم اولین سال زندگی، به افراد آشنایی که نیازهای آنان را برآورده می کنند، دلبسته می شوند. فروید اولین کسی بود که بیان داشت، پیوند عاطفی کودک با مادر، پایه و اساس تمامی روابط بعدی اوست، اما نظریه روانکاوی، تغذیه را شرط اولیه پیوند عاطفی نوزاد با مادر می داند(۸۸). بالبی بیان داشت که کودک انسان، مانند بچه حیوانات، از یک رشته رفتارهای فطری برخوردار است که به نگه داشتن والد نزدیک او، کمک می کند. بدین ترتیب، امنیت کودک و تغذیه او را تضمین می کند. بالبی معتقد است که تغذیه پایه و اساس دلبستگی نیست، بلکه خود پیوند دلبستگی، مبنای زیستی قدرتمندی دارد که میتوان آن را در بستر تکامل بهتر شناخت. بستری که بقای گونه در آن، اهمیت زیادی دارد(۸۶). دلبستگی در چهار مرحله رشده کرده و ایجاد می شود. عقیده بالبی کودکان در نتیجه تجربیات خود در طول این چهار مرحله، پیوند عاطفی با ثباتی با مراقبت کننده خود برقرار می کنند. تفاوت در پاسخ های مشخص و کوتاه مدت تغییر میدهد و به تدریج تغییرات پایدار و فراگیر در عملکرد سیستم دلبستگی ایجاد می کند. این تاثیرها در حافظه بلندمدت شخص ذخیره شده و این دانش ذخیره شده مدلهای کارکردی درون روانی یا مدلهای بازنمایی ذهنی را تشکیل می دهد. این بازنمایی درونی جزء مهمی از شخصیت می شود و به صورت تصویر ذهنی، الگو یا راهنمایی برای کلیه روابط صمیمی در آینده می شود(۸۷). تحقیقات طولی اخیر تاثیرات طولانی مدت شیوه تربیتی والدین در دوران نوپایی و کودکی را در دلبستگی بزرگسالان تایید کرده اند. ثبات، تدوام و پیوستگی دوران کودکی تا بزرگسالی ۶۴ درصد گزارش شده است(۸۴). دلبستگی ایمن و ناایمن بر حسب مدل های کارکرد درون روانی که اشخاص درباره خود و دیگران رشد می دهند، فهمیده می شود. این مدلها، بازنمایی های کلی از خود و دیگران، هستند که کودکان آنها به عنوان راهنما در تعبیر و تفسیر حوادث و شکل دادن تجارب خود در روابط انسانی به کار می برند. کودکان با مراقبان حساس و پاسخ ده، نتیجه خواهند گرفت که مردم قابل اعتماد هستند و آنان نیز ارزشمند و دوست داشتنی اند، در نتیجه یک مدل کارکرد درون روانی مثبت از خود و دیگران در خود رشد می دهند. و با مراقبان غیرحساس، بی اعتنا یا سواستفاده گر، نتیجه خواهند گرفت که مردم غیرقابل اعتماد اند و آن ها نیز بی ارزش هستند، در نتیجه یک مدل کارکرد درون روانی منفی از خود و دیگران در خود رشد می دهند(۸۹). در دوران نوجوانی تغییرات و تحولات پیچیده ای در روابط والدین و نوجوانان رخ می دهد. اگرچه برخی مطالعات نشان داده اند که دلبستگی به هر دو والد با فرایند رسش و بلوغ کاهش می یابد. آلن سیستم دلبستگی در نوجوانی را در چهارچوب تحولی مورد بررسی قرار داد. او تشریح کرد که نوجوانی به عنوان دوره ای است که همراه با تغییر و تحولات عمیق هیجانی، عاطفی، شناختی و سیستم رفتاری که در حیطه روابط دلبستگی رخ می دهد. نوجوان به تدریج از فردی که به عنوان دریافت کننده مراقبت بود، تحول یافته و تبدیل به یک بزرگسال با کفایت و یک مراقب بالقوه می گردد(۹۰). رشد قابل توجه مکانیسم تصحیح کننده هدف، در نوجوانی در زمینه روابط والدین – فرزند، زمینه برای پیدایش یک از مهمترین تحولات نوجوانی را فراهم می نماید و آن کاهش اتکاء به والدین و چهره دلبستگی می باشد. این تحول، بازتاب کاهش وابستگی به والدین می باشد و به معنی نادیده گرفتن و کم اهمیت دانستن این روابط از سوی نوجوان محسوب نمی شود(۱۱). فرایند تحول دلبستگی در نوجوانی تفاوت اندکی با دلبستگی در کودکی دارد. زیرا در اوایل نوجوانی آنها در شرایطی که با استرس و تنیدگی مواجهه می شوند، توجه خود را به والدین معطوف می دارند. سیستم اکتشافی در نوجوانی در مقایسه با سیستم دلبستگی از تقدم بیشتری برخوردار است. رفتار خود مختاری و استقلال جویی نوجوانان تا حدودی بر گرفته از سیستم اکتشافی وی می باشد که در برخی مواقع، توانایی سیستم دلبستگی به والدین را کاهش می دهد. از این رو، نوجوان در صدد یک زندگی همراه با عدم وابستگی عاطفی به والدین می باشد(۸). پژوهشگران تاکید فراوان بر این دارند که ، سازمان دلبستگی تا حدودی آشکار کننده کیفیت روابط نوجوانی و پیامدهای آن می باشد(۹۱).براساس نظر بالبی نوجوانان دارای سه سبک دلبستگی ایمن، اجتنابی و مضطرب هستند. افراد با دلبستگی ایمن: با اعتمادی که به چهره دلبستگی (والدین، همسر، و سایر افراد) دارند همواره به نحو یکسان با وی رفتار می نمایند. از نگاه آنها چهره دلبستگی، در شرایط تهدید آمیز فردی موثر و قابل اطمینان خواهد بود. افراد دلبسته ایمن پنجاه و پنج درصد از جمعیت کلی جهان را تشکیل میدهند(۹۲). افرادی که دارای این سبک هستند کمتر از خطرات می ترسند چون در موقعیت های خطرزا خود را تنها احساس نمی کنند .و تمایل به ایجاد ارتباط صمیمانه و مثبت با دیگران دارند و نسبت به دنیا و دیگران اعتماد دارند. بنابراین دلبستگی ایمن منعکس کننده قوانینی است که به فرد اجازه می دهد اضطراب را بشناسد و برای دستیابی به تسلی و حمایت به سوی دیگران برگردد (۵۷) .کوبک وسیری در مطالعه خود نشان داده اند که والدین ایمن برای دلبستگی ارزش قائلند و به اهمیت ارتباطات دلبستگی معتقدند.آنها خاطرات مربوط به دلبستگی خود را که بطور معمول خاطراتی مثبت هستند به راحتی یاد می آورند(۸). پژوهش های دیگری نشان داده که مادران کودکان سبک دلبستگی ایمن تماسهای عاطفی بیشتری با فرزندان خود دارندو در جریان رفتار کودک خود دخالت نمی کنند وتماسهای چشمی بیشتری باآنها برقرار می کنند(۶۴).اینورث بیان می کند والدینی که در رفتار خود با فرزندشان ثبات دارند همواره هماهنگ عمل می کنند. الگوی رفتاری آنها از نظر کودک قابل پیش بینی بوده و دارای کودکانی ایمن هستند(۵۷). افراد با سبک دلبستگی اجتنابی : در اغلب موارد، دارای تجاربی همچون روابط غیر صمیمانه و از هم گسسته و توام با بی اعتمادی با افرادی که در جریان زندگی به آنها نیازمند بوده اند، می باشند. در شرایط تهدید آمیز به جهت قطع ارتباط با افرادی که در این مواقع یاری رسان آنها بوده اند، لذا ناگزیر می شوند که به خود متکی گردند. آنها اغلب دارای تجاربی همچون بی مهری و کنترل های سخت و شدید از سوی دیگران بوده اند. چنین افرادی به عنوان افرادی رقابت جو، سرد و بی احساس توصیف می شوند(۹۱).پژوهشگران نشان داده اند که کودکان اجتنا بی ، حضور الگوی دلبستگی را نادیده می گیرند و با بی توجهی که نسبت به او نشان می دهند سعی در کاهش تضاد با الگوی دلبستگی خود دارند زیرا او همواره کودک را طرد کرده وحساسیتی نسبت به درخواست کودک نداشته است .بنابراین اجتناب کودک از شخصی که او را طرد می کند، می تواند ارزش سازگاری کوتاه مدت داشته باشد . بدین ترتیب کودکان اجتنابی ، اهمیتی برای ارتباطهای دلبستگی قائل نیستند(۹۳). بررسی های دیگر در مورد افراد اجتنابی نشان داده که این افراد خود و الگوی دلبستگی خود را بصورت آرمانگرایانه ای توصیف می کنند و هیچ نقصی را در مورد خود نمی پذیرند واین یک حالت اجتنابی دفاعی است .زیرا این افراد به میزان زیادی تجارب امتناع از سوی چهره دلبستگی خود دارند. همچنین به صورت وسواسی سعی می کنند به خود اعتماد داشته باشند تا بتوانند بی میلی را که نسبت به دیگران احساس می کنند را جبران کنند (۹۱). در مطالعه دیگری کودکان و نوجوانان اجتنابی از نظر اجتماعی منزوی بوده و فاقد ادراک حساسیت بین فردی هستند و نیز در تعاملهای اجتماعی شایستگی های کمتری داشته اند (۸). افراد دارای سبک اضطرابی- دوسوگرا: کسانی هستند که دیگران مایل نیستند آنقدر که آنها دوست دارند با آنها رابطه نزدیک داشته باشند. آنها اغلب نگران هستند که همسرشان واقعا آنها را دوست نداشته باشد یا نخواهد که در آینده با آنها زندگی کند. آنها مایلند که با بعضی افراد کاملا یکی شوند ولی این خواسته بعضی اوقات باعث ناراحتی و دوری مردم از آنها می شود(۹۴) . پژوهشگران دریافته اند که رفتار کودکان و نوجوانان با کیفیت یا امنیت دلبستگی آنها با مراقبان اولیه شان ارتباط دارد؛ به عبارت دیگر، کودکان نوپایی که در دوران دلبستگی احساس ناایمنی می کرده اند، احتمال دارد از نظر پذیرش، نزدیکی و راحتی با مادر یا مراقبانشان با مشکلاتی روبرو باشند(۹۵). احتمالا آن گروه از کودکانی که در دوره رابطه دلبستگی برای تنظیم عواطف خود یاری نشده اند ، مشکلات رفتاری بیشتری دارند، نتوانسته اند روش های موثر برای مهار محرک ها و عواطف را فراگیرند. تحقیقات نشان داده است که کیفیت یا امنیت دلبستگی با کیفیت تعامل های اولیه کودک با مراقبش ، عدم حساسیت والدین و طرد کودک از سوی والدین ارتباط دارد.(۵۷). والدین نخستین و مهم ترین نقش را در دلبستگی فرزندان دارند و نوع دلبستگی فرزندان به عنوان جزء مهمی از شخصیت، تعاملات بعدی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. اینکه والدین چه شیوه تربیتی داشته باشند نتایج کاملا متفاوتی برای دلبستگی فرزندان خواهد داشت(۹۶). بامریندمعتقد است، شیوه های تربیتی والدین می توانند براساس دو مشخصه، توقع و پاسخ دهی طبقه بندی شوند. توقع، به کنترل رفتاری اشاره دارد؛ بدین معنا که والدین از فرزندان خود انتظار رفتارهای پخته دارند، آنها را کنترل و بر اعمالشان نظارت می کنند. پاسخ دهی به والدینی گرم، با محبت و حمایت کننده اشاره دارد، بدین معنا که والدین گرمی عاطفی و پذیرش نشان می دهند و خود را در کارهای کودکان درگیر می کنند(۸۸). تاثیر شیوه های تربیتی والدین در فرزندان در تمام مراحل رشد تداوم دارد. شیوه تربیتی والدین یک شاخص معتبر از عملکرد والدینی را ارائه می دهد که بهزیستی کودک را در میان طیف گسترده ای از محیط ها و جوامع متفاوت پیش بینی می کند. توقع و پاسخ دهی والدین از عناصر مهم والدینی هستند. پاسخ دهی والدین، کفایت اجتماعی و عملکرد روانی-اجتماعی را پیش بینی می کند و توقع والدین با شایستگی، ضابطه مند بودن و کنترل رفتاری رابطه دارد(۸۹). ون آیزندرون و بکرمن-گرانینبرگ(۱۹۹۷) معتقدند که شیوه مراقبتی والدین ، پیش بینی کننده مستقیم الگوی دلبستگی در کودک است. والدین پاسخ ده و حساس به نیازهای کودک، الگوی دلبستگی ایمن در کودک ایجاد می کنند و والدین سرد و غیرحساس به نیازهای کودک، الگوی دلبستگی ناایمن در کودک ایجاد می کنند(۹۷). سبک های والدینی توصیف شده بوسیله بامریند و مکوبی و مارتین توصیفی از رشد سبک های دلبستگی متفاوت را ارائه میدهند(۹۸). سطح پایین گرمی و محبت، مراقبت نامنظم، طرد و اعتقاد به تنبیه والدین با دلبستگی ناایمن رابطه دارد. حساس بودن، پذیرش و ثبات هیجانی مادر با دلبستگی ایمن کودک رابطه دارد(۹۲). والدین بی اعتنا در کودکان خود دلبستگی اضطرابی، پرخاشگری، ترس، ناامیدی و خشونت ایجاد می کنند. این کودکان بدترین بازده را در شایستگی شناختی یا اجتماعی، عملکرد تحصیلی و سلامتی روانشناختی دارند. همچنین، رفتارهای مخاطره آمیز و سوء مصرف مواد دارند(۹۹). کودکان والدین آزادگذار، عزت نفس بالاتری دارند، اما انگیزه پیشرفت پایین، عملکرد ضعیف در مدرسه و میزان بالای مشکلات رفتاری و مصرف مواد نیز دارند. (۱۰۰). بامریند بیان کرد که کودکان والدین آزادگذار مضطرب و ناپخته هستند و خودکنترلی و خوداتکایی پایین دارند(۸۹). نیل و فریک در مطالعه ای نشان دادند که شیوه تربیتی اقتداری با دلبستگی ایمن رابطه دارد و شیوه تربیتی استبدادی و آزادگذار با دلبستگی ایمن رابطه ای ندارد. نتایج این مطالعه نشان داد که ۷۰ درصد کودکان با شیوه تربیتی مقتدر، ۱۲ درصد کودکان با شیوه تربیتی مستبد و صفر درصد کودکان با شیوه تربیتی آزادگذار، دلبستگی ایمن دارند(۱۰۱). پولک در سال ۲۰۰۷ نشان داد که شیوه های تربیتی مقتدر تاثیر مثبت بر سبک دلبستگی ایمن وشیوه تربیتی آزادگذار اثر مثبت بر سبک دلبستگی ناایمن فرزندان دارد(۹۲). از سوی دیگر، کودکان با دلبستگی ناایمن، مستعد خطر برای رشد دادن یک مدل از خود به عنوان دوست نداشتنی و یک مدل برای دیگران به عنوان غیرقابل اعتماد هستندو یک طرح واره شناختی است که تعاملات بعدی کودک را در زندگی تحت تاثیر قرار خواهد داد. بدین ترتیب، تجارب والدینی نامناسب منجر به دلبستگی ناایمن شده و این نوع دلبستگی موجب نگرش های غیرعادی و نابهنجار می شود(۱۰۲)، از طرف دیگر، وقتی این گونه آسیب پذیری های شناختی فعال می شود، به طور نامناسبی حس خود در فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. چنین کاهشی در حس خود(عزت نفس) انتظار می رود فرد نسبت به مصرف و سوء مصرف مواد ، آسیب پذیر شود(۱۰۰). مروری بر مطالعات انجام شده مطالعه و بهره گیری از پژوهش های مرتبط با موضوع مورد تحقیق نه تنها در شناسایی جنبه های مختلف موضوع مورد مطالعه مفید خواهد بود، بلکه مسیر فعالیت های پژوهشی آینده را روشن می سازد(۹۱). مطالعات زیادی در زمینه میزان پرخاشگری در سبک های دلبستگی انجام شده است که از میان آنها به آن دسته از بررسی هایی اشاره می گردد که ارتباط بیشتری با موضوع مورد مطالعه دارند. هر کدام از مقالات پژوهشگر را در چگونگی اجرای مراحل مختلف پژوهش یاری داده اند. فخاری نژاد در سال(۲۰۱۰) مطالعه ای توصیفی – مقطعی[۳۹] با هدف تعیین میزان پرخاشگری درانواع سبک های دلبستگی دردختران نوجوان مشغول به تحصیل درشهر تهران انجام دادند .نمونه پژوهش شامل ۴۵۰ دختر نوجوان ۱۷-۱۵ ساله در رشته های ریاضی ، علوم تجربی وعلوم انسانی بودند. که به روش نمونه گیری خوشه ای و بصورت تصادفی انتخاب شده بودند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسالان هازان وشیور(AAQ) و پرسشنامه پرخاشگری (AQ) می باشد. AAQ شامل دو بخش می باشد. در بخش اول ،آزمودنی ها به سه توصیف از سبک دلبستگی در پرسشنامه که بر مبنای مقیاس ۷درجه ای (کاملا مخالفم : صفر ،تا حدی مخالفم :، ۱ ، کمی مخالفم :۲ مطمئن نیستم :۳ ، کمی موافقم :۴، موافقم :۵، کاملا موافقم: ۶) نمره گذاری می شود، پاسخ می دهند. در بخش اول به ترتیب ، توصیف های،۳ ۱،۲ بیان گر سه سبک اجتنابی ،اضطرابی –دوسوگرا و ایمن بوده است . بخش دوم ،یک بار دیگر آزمودنی ها سه توصیف پیشین را مطالعه و یکی از آنها که بیشترین تشابه با ویژگی های آنان دارد ، انتخاب می کنند. میزان پایایی این پرسشنامه باروش باز آزمایی برای سبک دلبستگی ایمن ۳۶۶% و برای دلبستگی اجتنابی ۵۶۱% و در مورد دلبستگی اضطرابی – دوسوگرا۷۲۴% بوده است . پرسشنامه پرخاشگری آرنولد ومارک پری میزان پرخاشگری کلی را می سنجدکه شامل ۲۹ سوال است و چهارجنبه پرخاشگری(فیزیکی، کلامی ، خشم وخصومت) را می سنجد. گزینه ها به شیوهای تنظیم شده اند که جایگاه فرد را در هر پرسش، روی یک مقیاس ۵ درجهای از ۱ (کاملا من را توصیف نمیکند) تا ۵ (کاملا من را توصیف می کند) مشخص می کند. نمره کل پرسشنامه از مجموع کل نمرات سوالات ودارای دامنه ۲۹تا۱۴۵ است. نمرات بالاتر نشانه پرخاشگری بیشتری است. پس از یک بررسی مقدماتی و تعیین قابلیت اعتماد و اعتبار ابزارها اجرای اصلی با بهره گرفتن از این ابزارها صورت گرفت: پرسشنامه نسخه جدید برای تحلیل آماری داده های استخراج شده از روش های آماری تحلیل واریانس، آزمون تعقیب توکی،tمستقل استفاده شده است. نتایج بیانگر آن بود که ، دختران دارای سبک دلبستگی نا ایمن درمقایسه با سبک دلبستگی ایمن، پرخاشگری بیشتری دارند (۰۵/۰p=). همچنین در زیرمقیاس های پرخاشگری، خشم (۰۵/۰p=) وخصومت (۰۱/۰p=) در دختران با دلبستگی ناایمن بیش از دختران با سبک دلبستگی ایمن بود. که خشم ( ۰۵/۰p=) و خصومت ( ۰۱/۰ p=) معنادار می باشد. دخترانی که دارای دلبستگی اجتنابی هستند نسبت به دو گروه ایمن واضطرابی / دوسوگرا پرخاشگری بیشتری را نشان دادند (۰۵/۰p=). می توان گفت در نوجوانی تعامل با همسالان و تأثیرپذیری آنها بیشتر از دوره های دیگر زندگی است .کیفیت دلبستگی نوجوان نقش مهمی در آسیب پذیری و رشد او ایفا می کند، به نظر می رسد که سبک های دلبستگی ناایمن با پرخاشگری، احساس تنهایی گوشه گیری اجتماعی اضطراب، نشانه های بدنی و اعتماد به نفس پایین ارتباط دارد و همچنین عاملی خطرزا برای شروع اختلالات ومشکلات روانی در نوجوانی وجوانی است(۸). مورتی و اوبسات درسال(۲۰۰۹) مطالعه ای از نوع همبستگی باعنوان “بررسی میزان کارآیی یک برنامه مداخله متمرکز بر دلبستگی برای والدین در مورد نوجوانان در معرض رفتار پرخاشگرانه: برنامه پیوند” انجام دادند که هدف از آن بررسی برنامه ای با نام «پیوند» بوده این برنامه در واقع برنامه ای مداخله ای برای کمک به والدین و یا مراقبین نوجوانانی است که در معرض آسیبهای ناشی از رفتارهای پرخاشگرانه قرار داشته اند. این برنامه با تمرکز بر مفاهیم بنیادی دلبستگی ایمن، حساسیت والدینی، همکاری، ظرفیت عکس العمل و تنظیم مؤثر خلق در روابط دوتایی، به والدین یا جانشینهای آنها شایستگیهای لازم برای تشخیص، درک و واکنش نشان دادن به نیازهای نوجوانان خود را می آموزد، به گونه ای که روابط میان آنها از امنیت و کیفیت مناسبی برخوردار گردد. این پژوهش دو مطالعه را در خود جای داده است. در مطالعه اول نمونه اولیه ای شامل ۲۰ والد بود که ۱۱ نفر آنها والدین واقعی، ۳ تا فرزند پذیرفته، ۲ تا مادر تنها، ۱ مادربزرگ، ۱ ناپدری و ۲ پدر تنها بودند. این گروه ۲۰ فرزند نوجوان سنین ۱۲ تا ۱۸ سال شامل ۱۳ پسر و ۷ دختر داشتند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل چک لیست رفتار ی کودک (CBCL)[40] و ۹۲/۰= α ، احساس شایستگی والدین (PSOC)[41] با ضریب پایایی ۸۱/۰= α و رضایت از شرایط و همکاری در درمان که شامل ۲۳ سؤال بود استفاده شد. این پرسشنامه ها بر روی یک طیف لیکرتی ۴ درجه ای سنجیده شدند. برای تحلیل داده های پژوهش از تحلیل واریانس با اندازه های تکراری در مدل خطی عمومی استفاده شد و اندازه اثر درمان نیز بدست آمد (۸/۰=d). در مطالعه دوم برای جمع بندی نتایج ۵۱۱ والدین شرکت کردند که ۳۰۹ نفر آنها تا آخر باقی ماندند و نتایج آنها قابل تحلیل بود که از میان آنها که ۲۴۰ نفر آنها مادر واقعی یا مادرخوانده یا نامادری، ۳۵ تا مادر تنها یا سایر مراقبین زن، ۳۰ پدر واقعی، پدر خوانده یا ناپدری و ۴ تا پدر تنها یا سایر مراقبین مرد بودند. این گروه ۳۰۹ فرزند نوجوان سنین ۱۲ تا ۱۸ سال شامل ۱۷۴ پسر و ۱۳۵ دختر داشتند. علاوه بر مقیاسهای مطالعه اول از مقیاسهای پرسشنامه تنیدگی مراقب (CGSQ) [۴۲] با ۷۶/۰= α، مصاحبه تلفنی کوتاه فرزند و والد (BCFPI)[43] ۸۷/۰= α، مقیاس تعدیل شده تاکتیکهای تعارض (CTS)[44] با ۸۸/. = α و چک لیست تنظیم خلق (ARC) با ۸۸/۰= α استفاده شد. همچنین نتایج این مطالعه توسط مدلسازی معادلات ساختاری تحلیل شد. نتایج این مطالعه نشان داد: در مطالعه اول نمونه اولیه ای شامل ۲۰ والدینی که از این برنامه استفاده کرده بودند، در مقایسه با گروه کنترل رضایت والدینی و احساس کارایی بیشتری را به همراه کاهش رفتارهای پرخاشگرانه( ۰۰۱/۰˂p ،۲۹۳/۰-=B ، رفتارهای ضد اجتماعی (۰۰۱/۰˂p ،۴۷۷ /۰- =B) و سایر مشکلات مرتبط با سلامت نوجوانان خویش اعلام نمودند. این آثار ماندگار بودند بطوریکه در طول یک دوره پیگیری ۱۲ ماهه حتی آثاری از کاهش مشکلات اختلال سلوک (۶۲۳/۰˂p ، ۱۷۱/۰-=B )، افسرگی ( ۰۳۴/۰˂p ، ۳۷۳/۰- =B ) و اضطراب ( ۰۱۸/۰ =p ، ۱۶۹/۰ – =B ) نیز در نوجوانان مشاهده شد. این روش سپس به ۱۹ انجمن شامل ۳۰۹ والد آموزش داده شد و روشها به آنها انتقال داده شد. در مطالعه دوم نتایج پیش ازآزمون و بعد از آزمون جمع بندی شد که شامل کاهش در مشکلات درونی سازی و بروی سازی شده نوجوانان، بهبود عملکرد اجتماعی و بهتر شدن تنظیم خلق بود. همچنین والدین افزایش قابل توجهی در رضایت والدینی به همراه احساس کارآمدی را گزارش نموده و همینطورکاهش اختلاف در روابط خود با فرزندان خود را عنوان نمودند. یافته های پژوهش آنها در واقع نشان داد یکی از مهمترین زمینه ها در مورد ابتلای نوجوانان به رفتارهای پرخاشگرانه کیفیت دلبستگی نوجوان با مراقبین خود است. همچنین استفاده از برنامه های مداخله ای برای آموزش خانواده ها و والدین پس از شناسایی معضلات موجود می تواند در کاهش آسیبهای این رفتارهای پرخاشگرانه بسیار مؤثر باشد (۱۰۳). کراوفورد، شیور و همکاران(۲۰۰۶) مطالعه ای طولی با هدف بررسی رابطه سبک های دلبستگی، پرخاشگری بین فردی و اختلالات شخصیتی در نمونه ای شامل نوجوانان و بزرگسالان که در آن افراد خود متغییر های مورد بررسی را گزارش می دادند ، پرداختند . نمونه مورد استفاده در این پژوهش را ۸۰۰ کودک (که در هنگام ارائه نتایج به بزرگسالی رسیده بودند) تشکیل می داد که در دو منطقه در نیویورک زندگی می کردند که به نوعی مبین جامعه بوده اند. ۲۵% از آنها در شهرهای کوچک و حومه در سطح پایین می زیستد، ۲۱% از آنها در هنگام کودکی برخی اوقات با فقر روبرو بوده اند و ۲۵% متوسط و بقیه مرفه بودند. میانگین سنی ابتدای طرح ۱۶ سال با انحراف معیار ۸/۲ و در انتهای دوره ۱۷ سال تا ۳۳ سال با انحراف معیار ۹/۲ بودند.آنها برای سنجش دلبستگی از پرسشنامه تجربیات روابط نزدیک ، و برای پرخاشگری از پرسشنامه ۵ سؤال محقق ساخته با پایایی ۶۸/. استفاده گردید . در این مطالعه در دوره ای ۱۷ ساله به بررسی و پیگیری میزان و سبکهای دلبستگی کودکان پرداختند و آنها را طی ۱۷ سال تا نوجوانی و بزرگسالی مورد پایش قرار دادند. نتایچ از اعتبار همگرا و اعتبار تشخیصی مناسبی در مورد ابزارهای مورد استفاده برای سنجش دلبستگی خبر می دادند. پرسشنامه ها توسط خود افراد پر می شده و با توجه به روش های محاسبه همبستگی پیرسون در ارتباط با مدلهای مقطعی-طولی تحلیل شدند. نتایج تحقیق بیانگر آن بود که ، میان سبکهای دلبستگی و پرخاشگری رابطه وجود داشت به گونه ای که رابطه میان سبک دلبستگی اضطرابی و پرخاشگری بسیار قوی بوده و در طول زمان افزایش یافته است (از ۳۲/۰=r در ابتدای ۱۶ سالگی و ۴۶/۰=r در ۳۳ سالگی و ۰۵/۰p<) که نشان دهنده اهمیت بررسی این سازه ها در سالهای پیش از بزرگسالی است. رابطه میان پرخاشگری با سبک دلبستگی اجتنابی کمی ضعیفتر اما کماکان بالا بوده است (از ۲۴/۰=r در ابتدای ۱۶ سالگی و ۳۴/۰=r در ۳۳ سالگی و ۰۵/۰p<(27). طالبی و پرم ورما در سال (۲۰۰۷ ) مطالعه ای توصیفی با عنوان «پرخاشگری و ایمنی دلبستگی» و با هدف آزمودن عوامل مرتبط با پرخاشگری دردانش آموزان ایرانی( در شهر مشهد)و هند(درشهرپانچکولا[۴۵]) انجام دادند. ایمنی دلبستگی به عنوان متغیر اصلی مورد سنجش قرار گرفت. نمونه مربوط به این پژوهش شامل ۶۰۰ دانش آموز در ۵ رده تحصیلی می باشد؛ که از این میان۳۰۰ نفر ایرانی و ۳۰۰ نفر هندی بودند (هر کدام شامل ۱۵۰پسر و ۱۵۰ دختر). نمونه ها به طور تصادفی از مدارس مختلف انتخاب شدند. در این مطالعه، افراد مورد مطالعه از خانواده هایی انتخاب شدند که با هر دو والدین زندگی می کردند. ابزار پژوهش شامل شاخص پرخاشگری که دارای امتیازی در ۱۰ آیتم مربوط به پرخاشگری می باشد برای نمونه های ایرانی ، تجزیه و تحلیل آیتم ها برای همه موارد انجام شد. ضریب همبستگی تمام موارد در محدوده ۲۵/۰درصد به ۶۶/۰درصد بود . و برای نمونه هندی مطالعه پایلوت نیز انجام شد. ضریب همبستگی برای آیتم های انتخاب شده در محدوده ۵۷/۰درصد به ۸۲/۰ بود. و پرسشنامه شا خص دلبستگی مربوط به کرن (KSS )[46] میزان وابستگی کودکان به والدین به صورت جداگانه و بر اساس شاخص کرن اندازه گیری شد ه است . این مقیاس شامل ۱۵ آیتم می باشد. که امتیاز بالا در آن نشان دهنده وابستگی بیشتر می باشد. این شاخص دارای دو زیر مجموعه می باشد: آیتم اول شامل وابستگی و آیتم های دیگر شامل در دسترس بودن پدر و مادر می باشد. برای نمونه های ایرانی، این شاخص به زبان فارسی ترجمه و مطالعه پایلوت نیز انجام گردید. همبستگی کلی آیتم های ۵ و ۱۳ برای مادران کمتر از ۲/۰ بود.بنابراین، این ۲ مورد ازمطالعه حذف شدند. برای پدران نیز آیتم ۱۳کمتراز ۲/۰ بود، و این آیتم نیز از فرم مطالعه مربوط به پدران حذف شد. همبستگی سایر آیتم ها در فرم ها مربوط به مادران دارای دامنه بین ۲۸/۰-۵۸/۰ و برای فرم پدران ۲۱/۰-۵۶/۰بود. اعتبارK-Rدر هر ۵ رده تحصیلی برای فرم مادران و پدران به ترتیب و مادر به ۷۳/۰ و ۷۶/۰بود. در نمونه های هندی، همبستگی آیتم ها برای مادران در دامنه ۲۵/۰ تا ۶۲/۰ و برای پدران در دامنه ۲۷/۰ تا ۷۰/۰ قرار داشت. اعتبار آلفای کرونباخ برای مادران و پدران به ترتیب ۶۹/۰و ۷۴/۰ بود. نتایج تحقیق بیانگر آن بود که ، در ایمنی دلبستگی رابطه منفی معناداری با پرخاشگری در پسرها (۳۸/۰- r= ، ۰۰۱/۰p= ) ، دخترها (۱۴/۰- r= ، ۰۰۱/۰p= ) و نمونه کلی(۲۵/۰- r= ، ۰۰۱/۰p= ) ایرانی داشت. در نمونه هندی نیز ایمنی دلبستگی رابطه منفی معنی داری در دختران (۱۵/۰- r= ، ۰۰۱/۰p= )، و پسران (۱۹/۰- r= ، ۰۰۱/۰p= ) و نمونه کلی (۱۸/۰- r= ، ۰۰۱/۰p= ) با پرخاشگری داشت. و بین میزان در دسترس بودن مادر و پرخاشگری در دختران هندی(۰۹/۰- r= ، ۰۵/۰< p ) معنی دار نبود و پسران (۲۱/۰- r= ، ۰۰۱/۰p= ) هندی رابطه منفی و معنی داری وجود داشت و رابطه منفی و معنی داری میان در دسترس بودن مادر و پرخاشگری دختران(۲۱/۰- r= ، ۰۰۱/۰p= ) و پسران(۱۷/۰- r= ، ۰۰۱/۰p= ) ایرانی وجود داشت. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که برای جلوگیری از پرخاشگری در کودکان نیاز است تا مادران رابطه عمیق و از روی عشق با کودکان خود ایجاد نمایند این مهم است که پدر و مادر به شیوه ای ملایم و عاطفی با کودکان خود رفتار کنند تا رابطه دلبستگی بین آنها به وجود آید. کودکان نیز مستلزم اطمینان یافتن از این می باشند که والدین در برآوردن نیاز های آنها لذت میبرند. علاوه بر این، والدین باید خود رادر دسترس کودکان قرار دهند به طوری که آنها مطمئن باشند والدینشان در هر زمان و مکانی که نیاز دارند در دسترس می باشند. این احساس امنیت بسیار ضروری است، در غیر این صورت، کودک ممکن است در درک موقعیت های دشواربا مشکل مواجه شود و واکنش پرخاشگرانه بروز دهد (۲۹). آهنگرانزابی و همکاران(۱۳۹۰) ، در تحقیقی به بررسی رابطه سبک های فرزندپروری والدین با پرخاشگری نوجوانان شهرستان شبستر پرداختند . روش تحقیق مورد استفاده از نوع همبستگی بود و نمونه آماری نیز شامل ۶۰ نفر از دانش آموزان شهرستان شبستر بودند. برای گردآوری داده از پرسشنامه سبک های فرزندپروی بومریند و پرسشنامه پرخاشگری ” اچ.باس و مارک پری” استفاده شد. پرسشنامه سبک های فرزند پروری حاوی ۳۰ سوال چهارگزینه ای به صورت کاملا مخالفم تا کاملا موافقم بود که برای هر دانش آموز از طریق پرسشنامه تکمیل شده است. میزان پایایی آن توسط بوری (۱۹۹۱به نقل از آهنگرانزابی و همکاران،۱۳۹۰) بدین صورت بدست آمده بود. ۸۰/۰ برای سهل گیرانه مادر، ۸۶/۰ برای استبداد مادری، ۷۸/۰ برای دموکراتیک مادر، ۷۷/۰ برای سهل گیرانه پدر، ۸۵/۰ برای استبداد پدر، ۹۲/۰، برای دموکراتیک پدر، برای سنجش پرخاشگری از پرسشنامه آرنولد اچ باس و مارک پری که حاوری ۲۹ گویه و چهار جنبه پرخاشگری (فیزیکی، کلامی، خشم و خصومت) را مورد بررسی قرار گرفت. که پایایی آن برای کل خرده مقیاسها به ترتیب ۸۵/۰، ۷۲/۰، ۸۳/۰، ۷۷/۰، بوری برای مشخص کردن میزان اعتبار پرسشنامه از روش روایی محتوایی بدین صورت که پرسشنامه از ده نفر صاحب نظر در زمینه روانشناسی و روان پزشکی خواسته است تا میزان روایی هر جمله را با علامت زدن مشخص نموده و نظر اصلاحی بندهند. نتیجه این نظر خواهی نشان داد که پرسشنامه مذکور دارای روایی بالایی است. نتایج این تحقیق نشان داد که بین سبک فرزندپروری دموکراتیک و پرخاشگری فیزیکی(۵۱/۰- r= ، ۰۰۱/۰p= )، خصومت(۴۸/۰- r= ، ۰۰۱/۰p= )، خشم(۶۰/۰- r= ، ۰۰۱/۰p= )، و پرخاشگری کلامی(۲۶/۰- r=042/0p= )، رابطه منفی و معناداری وجود داشت. همچنین بین سبک فرزند پروری سهل گیرانه و پرخاشگری(۰۴/۰- r= ، ۷۶۱/۰p< )، پرخاشگری کلامی(۰۹/۰- r= ، ۴۹۴/۰p< )، خصومت(۰۷/۰- r= ، ۵۵۲/۰p< )، خشم (۱۶/۰ r= ، ۲۲۰/۰p< )و پرخاشگری فیزیکی(۰۳/۰- r= ، ۸۰۲/۰p< ) رابطه آماری معنی داری وجود نداشت. بین سبک فرزند پروری استبدادی و پرخاشگری(۰۱/۰ r= ، ۹۲۳/۰p< ) ، پرخاشگری کلامی(۰۹/۰ r= ، ۴۹۳/۰p< )، خصومت(۱۰/۰ r= ، ۴۰۵/۰p< )، خشم(۰۱/۰ r= ، ۸۸۷/۰p< ) و پرخاشگری فیزیکی(۲۰/۰ r= ، ۱۱۵/۰p< ) رابطه آماری معنی داری وجود نداشت. بنابراین سبک فرزند پروری دموکراتیک بیانگر تعامل مناسب و توام با صمیمیت و در عین حال ، کنترل منصفانه و واقع بینانه است، ولی سبک فرزند پروری سهل گیرانه و استبدادی بیانگر تعامل نامناسب و نادیده گرفتن و در عین حال، کنترل غیر منصفانه و غیرمنطقی است و با توجه به اهمیتی که جوامع امروزی برای تداوم و بقای خانواده و سلامت روانی افراد جامعه قائل هستند، بررسی مشکلات و عواملی که منجر به زوال خانواده و پرخاشگری فرزندان می انجامد، ضروری به نظر می رسد ، که در این میان خانواده و شیوه برخورد و تربیتی والدین ، اصلی ترین و بیشترین نقش را در بوجود آمدن مشکلات رفتاری و شخصیتی و اجتماعی در فرزندان می شود. بنابراین ، امید است از طریق بالا بردن آگاهی والدین در مدارس یا رسانه های جمعی سبک فرزندپروریشان حول دموکراتیک بچرخد(۲۸). شفیعی و صفاری نیا(۱۳۹۰)، مطالعه ای با عنوان ” خود شیفتگی، عزت نفس و پرخاشگری ” به بررسی رابطه بین دو متغیر خودشیفتگی و عزت نفس با پرخاشگری پرداختند. پژوهش آنها از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر ۱۴- ۱۸ ساله دبیرستانهای دلیجان در سال تحصیلی ۸۹-۹۰ بود. انتخاب نمونه ها با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای صورت گرفت. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم کوتاه پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت[۴۷] که دارای ۳۵ گویه که عزت نفس را بصورت کلی اندازه گیری میکند، در این پرسشنامه عزت نفس کلی مطرح شده است که درنهایت مجموع امتیازات آزمودنی نمره کل عزت نفس را بدست می دهد که دامنه آن از ۳۵ تا ۱۴۰ متغیر است. ضریب پایایی این ازمون از طریق روش بازآزمایی در مورد پسران و دختران دبیرستانی به ترتیب ۹۰/. و ۹۲/۰ و ضریب روایی آن از طریق همبستگی با معدل آخر سال به ترتیب ۶۹/۰ و ۷۱/۰ توسط حسنی نسب در سال (۱۳۸۱ )گزارش شده است و همچنین پرسشنامه های پرخاشگری اچ. باس و پری و پرسشنامه شخصیت خود شیفته کوتاه شده پرسش نامه ۴۰ گویه ای شخصیت خود شیفته می باشد که براساس مفاهیم روان شناسی اجتماعی از خودشیفتگی می باشد و به منظور سنجش ویژگی های مرتبط با شخصیت خود شیفته در گروه غیر بالینی توسط توسط آمز[۴۸] و همکاران ساخته شده بود، استفاده شد.این پرسشنامه دارای ۱۶ گویه و فاقد زیر مقیاس بود و خودشیفتگی را براساس رویکرد تک بعدی ارزیابی می کند. ضریب پایایی بازآزمایی، ضریب همبستگی در تعیین پایایی تنصیفی و ضریب آلفای کرونباخ در سنجش همسانی درونی این پرسشنامه به ترتیب ۸۴/۰، ۷۴/۰ و ۷۹/۰ بدست آمده است. میانگین نمرات پرخاشگری، عزت نفس و خودشیفتگی در این تحقیق برابر با ۱۸/۸۰، ۳۸/۹۷ و ۲۴/۵ بود. نتایج این پژوهش نشان داد که بین خود شیفتگی و پرخاشگری (۱۸۵/۰ r= ، ۰۰۱/۰p= ارتباط معناداری وجود دارد. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که بین پرخاشگری و عزت نفس در نوجوانان رابطه معکوسی(۳۶۹/۰- r= ، ۰۰۱/۰p=) وجود دارد به طوری که نوجوانانی که دارای عزت نفس پایین تری بودند در پرخاشگری نمرات بالاتری را کسب کرده بودند. به منظور پیش بینی پرخاشگری با بهره گرفتن از خود شیفتگی و عزت نفس از رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج رگرسیون چند متغیره مدل معناداری(۲۸/۳۰f2= ، ۰۰۰۵/۰p= ) را نشان داد. بررسی تفاوت های جنسیتی در پرخاشگری نشان داد که تنها در بعد پرخاشگری فیزیکی بین نوجوانان دختر و پسر تفاوت معناداری(۸۹/۳t= ، ۰۰۰/۰p= ) وجود دارد و در سایر ابعاد پرخاشگری تفاوت معناداری بین دو جنس مشاهده نگردید. در این پژوهش میزان پرخاشگری فیزیکی در پسران بیش از دختران بود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که خود شیفتگی با عزت نفس و پرخاشگری در نوجوانان ارتباط مثبتی دارد و همچنین عزت نفس پایین یکی از عوامل پیش بینی کننده و مرتبط با پرخاشگری در دوره نوجوانی می باشد. یافته های این پژوهش کاربردهای مهمی را برای مبحث پیشگیری و فعالیت های مداخله ای با نوجوانان پرخاشگر دارد. براساس یافته های این پژوهش می توان گفت که بالا بردن و تقویت عزت نفس در نوجوانان با بهره گرفتن از شیوه های شناختی – رفتاری به عنوان یک راهکار درمانی می تواند در جهت کاهش پرخاشگری نوجوانان و اصلاح خود انگاره آنها سودمند باشد. در مجموع نتایج این پژوهش می تواند از جهت نظری و بالینی در فهم بهتر ارتباط بین خودشیفتگی، عزت نفس و پرخاشگری در دوره نوجوانی سودمند باشد. بیشتر ادبیات پژوهشی مرتبط با موضوع پژوهش بر روی نمونه های غربی و فراد بزرگسال صورت گرفته بود بنابراین از جهت مقایسه نتایج این پژوهش با پژوهش های مشابه در داخل و خارج با محدودیت مواجه بودیم. از آنجا که نتایج این پژوهش نشان دهنده روابط علی و معلولی بین متغیرها نمی باشد، بنابراین پیشنهاد می شود مطالعات بعدی با بهره گرفتن از روش های مطالعه طولی به بحث علیت در این زمینه بپردازند. در این پژوهش از پرسشنامه های خود گزارشی برای سنجش متغیرهای پژوش استفاده گردید. پشنهاد می شود در پژوهش های آینده از روش های اندازه گیری های مشاهده ای ، مصاحبه و درجه بندی توسط دیگران استفاده شود(۴۱). جناآبادی و ناستی زایی(۱۳۹۰) ، به پژوهشی در زمینه پرخاشگری، اضطراب و افسردگی نوجوانان دبیرستانی ۱۴-۱۹ سال شهر سراوان پرداختند. پژوهش آنان از نوع علی- مقایسه ای بوده که به روش نمونه گیری طبقه تصادفی تعداد ۱۲۵ دانش آموز دبیرستانی شهر سراوان وارد مطالعه شدند. ابزار سنجش شامل دو بخش اطلاعات دموگرافیکی و بخشی از ازمون scl-90-R جهت سنجش پرخاشگری، اضطراب و افسردگی بود. پرسشنامه دارای ۲۷ گویه و براساس مقیاس ۵ گزینه ای لیکرت تنظیم شده بود. هرچند ابزار جمع آوری استاندارد بود ولی جهت تعیین روایی ان، پرسشنامه مجددا مورد تایید صاحب نظران قرار گرفته بود و برای تعیین پایایی آن از ضریب آلفا کرونباخ استفاده شد که مقدار ضریب به دست آمده ۷۶/۰ بود. یافته های تحقیق نشان داد که سلامت روان ۱۷ درصد و زیر مقوله های آن یعنی پرخاشگری ۶درصد، اضطراب ۶ درصد و افسردگی ۵/۲۶ درصد نوجوانان در معرض خطر است. میزان پرخاشگری ۴/۶۸ آنان خوب و حدود ۶/۲۵ درصد از آنان از پرخاشگری متوسطی را از خود نشان دادند. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که دختران میزان پرخاشگری بیشتری نسبت به پسران(۲۰۵/۲t= ، ۰۲۹/۰p= ) داشتند، و در دانشجویان خوابگاهی(۲۰۱/۱t= ، ۲۳۲/۰p< )، وضعیت حیات والدین و وضعیت تحصیلات هیچ تاثیر معناداری بر پرخاشگری آنان ندارد. همچنین نتایج پژوهش نشان داد بین نوجوانان ساکن خوابگاه و منزل از نظر وضعیت سلامت روان و دو زیر مقوله پرخاشگری و اضطراب آن تفاوت معنی داری وجود ندارد ولی نوجوانان ساکن خوابگاه در مقایسه با نوجوان ساکن منزل از افسردگی شدیدتری رنج می برند. همچنین افراد ساکن خوابگاه استرس و افسردگی بیشتری را نسبت به افراد ساکن در منزل تجربه می کنند. آنها معتقدند دلتنگی و دوری از خانواده، عدم دریافت حمایتهای عاطفی لازم از سوی خانواده، کاهش ارتباط با اقوام و بستگان، عدم شرکت در مراسمات و رویدادهای اجتماعی –خانوادگی و کم رنگ شدن هنجارها که ناشی از تبعات زندگی در خوابگاه می باشد می تواند در این یافته دخالت داشته باشند. آنها پیشنهاد می دهند که با توجه به اینکه در سالهای اخیر شمار زیادی از نوجوانان از مسائلی عاطفی و روانی رنج می برند و با توجه به این که در این پژوهش اکثر مادران خانه دار و دارای تحصیلات سطح پایین بودند، آموزش هرچه بهتر و ساده تر آنان در زمینه بهداشت روانی نوجوانان ضروری می نماید. همچنین فعال سازی مرکز مشاوره مدارس و پر کردن اوقات فراغت نوجوانان ساکن خوابگاه با مجهزتر کردن کتابخانه، تجهیزات ورزشی، برگزاری مسابقات فرهنگی- تفریحی نیز ضروری می نماید(۴۶). طالقانی و رونقی(۱۳۹۱) مطالعه ای توصیفی با عنوان تعیین و مقایسه سبک دلبستگی نوجوانان عادی و بزهکار انجام دادند. جامعه این پژوهش شامل کلیه نوجوانان ۱۴-۱۷ ساله مقیم در کانون اصلاح و تربیت شهر تهران و تمام نوجوانان ۱۴-۱۷ ساله عادی شاغل به تحصیل در شهر کرج در سال تحصیلی ۸۹-۹۰ بود. نمونه شامل ۴۷ نوجوان بزهکار دختر و پسر که در مرکز اصلاح و تربیت شهر تهران در سال ۸۹ اقامت داشتند و ۹۰ نفر نوجوان دختر و پسر غیر بزهکار مدارس راهنمایی و دبیرستان شهر کرج بود. روش نمونه گیری نوجوانان بزهکار بصورت در دسترس و غیر بزهکار بصورت خوشه ای بود. برای اندازه گیری و گردآوری داده ها از پرسشنامه مقیاس دلبستگی برای کودکان و نوجوانان که در سال ۱۳۹۰ توسط رونقی، دلاور و مظاهری برای سنجش دلبستگی در کودکی و اوایل نوجوانی ساخته شد، استفاده شده است. این آزمون دارای ۲۸ سوال است که با سبک هارتر تهیه شده است. در این روش هر گزینه یا سوال به صورت ۲ جمله ارائه می شود. جمله اول نشان دهنده رفتار یک گروه از کودکان و جمله ب نشان دهنده رفتاری متضاد یا متناقض با آن است. این پرسشنامه دارای سه مولفه دلبستگی ایمن ، اجتناب و اضطراب می باشد. که پایایی آن ۸۲/۰ از طریق الفا کرونباخ به دست آمد. نتایج این پژوهش نشان داد که نوجوانان عادی بیشتر از نوجوانان بزهکار دارای سبک دلبستگی ایمن هستند. بعبارتی نوجوانان بزهکار بیشتر دارای سبک دلبستگی ناایمن هستند. همچنین میان سبک دلبستگی دختران و پسران در دو گروه عادی(۳۳۲/۵t= ، ۱۵۰/۰p= ) و بزهکار (۶۰۹/۵t= ، ۱۳۲/۰p= )تفاوت معناداری وجود ندارد، و در گروه عادی بیشترین سبک دلبستگی مشاهده شده به ترتیب عبارت بودند از : ۱٫ ایمن ۲٫ دل مشغولی ۳٫ منفصل ۴٫ هراسیده . همچنین پسران عادی که در فاصله سنی ۱۸ – ۱۴ سال قرار داشتند، سطح بالایی(۱۶/۳M=) از اضطراب را نشان دادند. آنان معتقد بودند که این امر بسیار مهم است که مسئولان فرهنگی، انتظامی و قضایی به این نکته توجه کنند که ورود یک نوجوان به زندان به معنای خروج او از چرخه زندگی سالم است و این نوجوانان پس از آزادی احتمالا در چرخه ای متناوب درگیر خواهد شد. لذا با در نظر گرفتن اهمیت نخستین مرحله دستگیری باید این دوران را با انواع بازپروریهای روانی و اجتماعی و شخصیتی همراه کرد تا نوجوان پس از نخستین دستگیری در حکم کاندیدای یک عمر زندگی مجرمانه از زندان خارج نشود. برنامه های فعلی بازپروری درکانون اصلاح و تربیت، با وجود تلاش بسیار صمیمانه مسئولان، بیشتر روی ارائه آموزشهای فنی و حرفه ای متمرکز است و چون به بازپروری شخصیتی و روانی دستگیر شدگان نمی پردازد، عملا” فاقد تاثیر لازم و کافی است و در نهایت به تمرینی برای نترسیدن از زندان و آمادگی برای ادامه زندگی بزهکارانه در سطحی بالاتر تبدیل می شود(۴۷). شجاعی و همکاران(۱۳۹۲)، مطالعه ای توصیفی با عنوان عوامل پیش بینی کننده میزان پرخاشگری در نوجوانان کاربر بازی های رایانه ای در شهر قم انجام دادند. گروه نمونه مجموعه از کاربران گیم نت ها در مناطق نیمه برخودار شهر قم بود که با روش نمونه گیری تصادفی ۱۰۰ کاربر انتخاب شد. ابزار گردآوری اطلاعات در این مطالعه در سه بخش بود. بخش اول پرسشنامه از سنجش اطلاعات دموگرافی و فردی مانند سن، میزان تحصیلات، تحصیلات و شغل پدر، سن شروع بازی های رایانه ای، متوسط بازی در هفته، متوسط بازی در هر نوبت و نوع بازی تشکیل شده بود. بخش دوم شامل پرسشنامه میزان پرخاشگری (AGQ)[49] که مشتمل بر ۳۰ سوال است. ۱۴ سوال آن عامل خشم، ۸ سوال آن عامل تهاجم و ۸ سوال عامل کینه توزی را می سنجد. نمره کلی این پرسشنامه از ۰-۹۰ با جمع نمرات سوال ها به دست می آید. هرچه نمره فرد در این آزمون بیشتر و بالاتر از میانگین ۵/۴۲ باشد، میزان پرخاشگری بیشتر است.اعتبار آن توسط شکرکن و زاهدی با بهره گرفتن از آلفای کرونباخ ۸۷/۰ بدست آمده است. بخش سوم شامل پرسشنامه نگرش به خشونت است که شامل ۱۵ سوال با مقیاس ۵ گزینه ای لیکرت مرتبط با فرهنگ خشونت و خشونت واکنشی می باشد. این پرسشنامه نیز اعتبار آن از طریق آلفای کرونباخ ۸۱/۰ بدست آمد. داده با بهره گرفتن از نرم افزار spss نسخه ۱۶ و با بهره گرفتن از آزمونهای تحلیل واریانس یک طرفه، تحلیل رگرسیون و همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این مطالعه میانگین سن نوجوانان مورد بررسی ۲/۱۴ ± ۶/۱ سال بود. میانگین شروع بازی های رایانه ای۴/۱۰ ± ۲ ، دریافت پول توجیبی هفتگی۲۰۰۰ ± ۳۶۰۰ ، تعداد ساعات بازی در هفته۸/۱۳ ± ۸ ، ساعات بازی در هر نوبت۸/۰± ۴/۱ و معدل تحصیلی نمونه ها ۵/۱ ± ۱/۱۷ بر آورد شد. همچنین در نوجوانان مورد بررسی، میانگین نمره کلی پرخاشگری ۶/۵۶ و انحراف معیار ۴/۶ تعیین شد. نتایج نشان داد که از بین متغیرهای دارای همبستگی معنی دار با پرخاشگری؛ متغیر نگرش به خشونت، تعداد ساعات بازی در هفته و معدل آخرین مقطع تحصیلی پیش بینی کننده ۴۴/۰ تغییرات پرخاشگری در نمونه های مورد مطالعه بوده است. همچنین در بین متغیرهای دموگرافی؛ سن(۲۱/۰-r= )و تحصیلات(۲۰/۰-r= ) رابطه معنی دار و معکوسی با میانگین نمره پرخاشگری نوجوانان مورد مطالعه داشت. به عبارتی، هرچه سن نوجوانان افزایش می یافت، نمره پرخاشگری کاهش پیدا می کرد. همچنین بین مقدار پول توجیبی دریافتی، شغل و تحصیلات پدر و مادر با میانگین نمره پرخاشگری در نوجوانان مورد مطالعه، رابطه آماری معنی داری مشاهد نشد. تأکید بر پیشرفت تحصیلی و جلب علاقه دانش آموزان به صرف وقت بیشتر برای انجام تکالیف درسی می تواند تعداد ساعات پرداختن به بازی های خشن رایانه ای را کاهش داده و به افزایش معدل تحصیلی آنان منجر شود؛ زیرا کودکان و نوجوانانی که ساعات متمادی به بازی های رایانه ای می پردازند برای درس خواندن، به ویژه فراگیری نکات و مباحث جدید، دچار کمبود وقت می شوند و برخی از آنها در ساعات تحصیل در مدرسه برای تعطیل شدن و بازگشت به منزل لحظه شماری می کنند تا هرچه زودتر خود را در عالم بازی های رایانه ای غرق کنند، و گاهی حتی از رفتن به مهمانی های فامیلی یا دوستانه مرسوم نیز سر باز می زنند تا برای بازی و وبگردی وقت کم نیاورند. در برنامه های آموزشی جهت کاهش پرخاشگری نوجوانان باید بر تغییر نگرش و کاهش تعداد ساعات بازی در هفته تمرکز داشت. در ضمن به کارگیری راهبردهای ترغیب کننده در جهت پیشرفت تحصیلی می تواند تعداد ساعات بازی با این رسانه را کاهش داده و خشونت کمتر کاربران را سبب گردد. همچنین مراکز و سازمان های مرتبط با طراحی و توزیع بازی های رایانه ای با انجام رده بندی سنی برای پرداختن به بازی های رایانه ای، از فروش بازی های خشن به کودکان کم سن تر جلوگیری کنند. اخذ مالیات بیشتر برای فروش باز یهای خشن نیز از دیگر راهکارهایی است که می تواند توسط مسئولین مورد توجه قرار گیرد(۱۰۴). ترشیزی و سعادتجو(۱۳۹۱)، در مطالعه ای توصیفی” تحت عنوان شیوع پرخاشگری و برخی عوامل مرتبط با آن در دانش آموزان مدارس راهنمایی شهر بیرجند” پرداختند. هدف از این تحقیق ارزیابی پرخاشگری و برخی عوامل مرتبط با آن در مدارس راهنمایی شهر بیرجند بود. روش این پژوهش توصیفی – تحلیلی از نوع مقطعی، در سال تحصیلی ۸۹-۸۸ به روش نمونه گیر خوشه ای- تصادفی چندمرحله ای بر روی ۷۵۰ دانش آموز دختر و پسر مقطع راهنمایی شهر بیرجند بود. اطلاع رسانی به والدین دانش آموزان، توسط مسئولین مدارس در جلسه اولیا و مربیان انجام شد و رضایت انجام پژوهش از آنان کسب گردید. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش پرسشنامه دو قسمتی شامل مشخصات فردی واحدهای مورد پژوهش و پرسشنامه پرخاشگری باس و پری بود. پرسشنامه مشخصات فردی شامل، سن، جنس، پایه تحصیلی، معدل نیم سال قبل، شغل و میزان تحصیلات پدر، مدت زمان استفاده از تلویزیون و بازی رایانه ای در هفته بود. پرسشنامه باس و پری شامل ۲۹ سوال است که براساس مقیاس پنج درجه ای لیکرت از نمره ۱ تا ۵ درجه بندی شده است. این پرسشنامه چهار جنبه پرخاشگری شامل پرخاشگری فیزیکی، کلامی، خشم و خصومت را می سنجد و همچنین میزان پرخاشگری کلی را اندازه گیری می کند. ضریب آلفای کرونباخ برای کل نمرات پرسشنامه ۸۹/۰ گزارش شده است.داده ها با بهره گرفتن از نرم افزار spss نسخه ۱۶ و روش های آمار توصیفی و استنباطی شامل آزمون تی مستقل و تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحقیق به طور کلی نشان داد که که میزان پرخاشگری در ۵۳/۰ از دانش آموزان وجود دارد. میانگین نمره پرخاشگری در پسران (۳۹/۲۵M= )بیشتر از دختران(۳۱/۲۳M= ) بود و از لحاظ آماری معنادار(۷۱/۲t= ، ۰۰۷/۰p= ) بود. همچنین پسران نمرات پرخاشگری فیزیکی بیشتری نسبت به دختران(۶۹/۴t= ، ۰۰۱/۰p= ) داشتند و در عوامل خشم (۵۷۰/۰p< )و خصومت(۲۱۰/۰p< ) رابطه معناداری نشان داده نشد. آزمون تحلیل واریانس نشان داد که میانگین نمره پرخاشگری در دانش آموزان مدارس مناطق مختلف شهری و غیر انتفاعی با یکدیگر تفاوت معنی داری(۰۰۲/۰p= ) داشت و بر اساس آزمون توکی، پرخاشگری در دانش آموزان مدارس غرب شهر بیشتر از سایر مناطق بود. همچنین بین پرخاشگری و عملکرد تحصیلی دانش آموز، مشخصات فردی همچون رتبه تولد، شغل و تحصیلات والدین دانش آموزان رابطه معنی داری وجود نداشت. دلیل تفاوت پرخاشگری در دانش آموزان مناطق مختلف شهر، می تواند به دلیل تفاوت های فرهنگی، اجتماعی و سطح طبقاتی باشد؛ از این رو نیاز به مطالعات وسیع تری را می طلبد. نتایج این پژوهش نشان داد که بین مدت زمان استفاده از تلویزیون و رایانه با پرخاشگری دانش آموزان ارتباط وجود دارد؛ به طوری که هر چه مدت زمان تماشای تلویزیون و استفاده از رایانه بیشتر باشد، پرخاشگری بیشتر است از آنجا که شمول دامنه این پژوهش ها محدود به تحصیلات و شغل والدین و رتبه تولّد است، دور از انتظار نیست که آزمودنی های فوق، از نظر ویژگی های مشخصات فردی به میزان قابل ملاحظه ای کم باشند. برای دستیابی به فهم کامل تری از عوامل زمینه ای مؤثّر در رفتار پرخاشگرانه، لازم است در مطالعات آتی، دامنه شمول تحقیق، مشخصات فردی گوناگون و بیشتری را در برگیرد(۱۰۵) مک داد[۵۰] (۲۰۱۳) به پژوهشی تحت عنوان ” تاثیر سبک دلبستگی ادراک شده بر پرخاشگری و حالت افسردگی در نوجوانان آمریکایی آفریقایی تبار ” پرداخت. روش تحقیق این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی بود. جامعه آماری شامل ۱۴۰ نفر نوجوان دختر و پسر آمریکایی- آفریقایی شهری که در محدوده سنی ۱۷-۱۵ سال قرار داشتند، بود. ابزار جمع آوری داده ها شامل ۶ پرسشنامه بود که شامل :۱ـ ویژگی های دموگرافیک، ۲ـ مقیاس افسردگی کودکان مرکز مطالعات فراگیرشناسی، ۳ـ پرسشنامه بررسی سبک دلبستگی از دید والدین و همسالان بعنوان فایل پیوست، ۴ـ پرسشنامه دلبستگی برای کودکان ۵ـ پرسشنامه توصیف حالت خشم و ۶ـ پرسشنامه حالت پرخاشگری می باشد. از میان تعداد افراد شرکت کننده، ۲/۷۷ درصد از آنان دارای سبک دلبستگی ایمن، ۹/۱۹ درصد داری سبک دلبستگی اجتنابی و حدود ۹/۲ درصد از آنان دارای سبک دلبستگی مضطرب بودند. تجزیه و تحلیل همبستگی نشان داد که بین سبک دلبستگی ایمن والدین و پرخاشگری(۴۲/۰-r= ، ۰۲۲/۰p=) و بین سبک دلبستگی ایمن والدین و خلق افسرده (۳۸/۰-r= ، ۰۲۱/۰p=)رابطه منفی و معناداری وجود دارد. همچنین بین حالت خشم و پرخاشگری(۶۳/۰r= ، ۰۰۰/۰p=) و حالت خشم و افسردگی(۵۲/۰r= ، ۰۰۰/۰p=) رابطه مثبت و معناداری مشاهده شد. همچنین بین سبک دلبستگی اجتنابی و کیفیت سبک دلبستگی والدین و نوجوانان رابطه منفی و معناداری مشاهده شد. همچنین تجزیه و تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که کیفیت سبک دلبستگی پدر و مادر و خشم نقش میانجی را برای میزان سبک دلبستگی اجتنابی و تجاوز و خلق افسرده بودند. نتایج دموگرافی نیز نشان داد که بین سن(۳۰/۰r= ، ۰۲۴/۰p=)، و جنسیت(۳۰/۰-r= ، ۰۲/۰p=) معدل تحصیلی(۱۱/۰r=- ، ۰۱۷/۰p=) رابطه معناداری با میزان پرخاشگری وجود داشت، که هرچه سن افراد بیشتر بود میزان پرخاشگری کاهش می یافت و پسران پرخاشگری بیشتری نسبت به دختران از خود نشان دادن و دانش آموزانی که معدل بیشتری داشتند، پرخاشگری کمتری از خود نشان دادند. وی اظهار می کند که کیفیت پدر و مادر و روابط دلبستگی نوجوانان در بسیاری از نوجوانان آمریکا آفریقایی تبار با رفتارهای پرخاشگرانه و خلق و خوی افسرده رابطه وجود دارد. آنان معتقدند هرچه کیفیت این دلبستگی کاهش یابد میزان خلقو خوی افسرده و پرخاشگری افزایش می یابد و برعکس آن هرچه کیفیت دلبستگی افزایش یابد میزان پرخاشگری و افسردگی کاهش می یابد. علاوه بر آن تحقیق نشان داد که بین پرخاشگری نوجوان و رفتارهای تجاوزکارانه رابطه مثبتی وجود دارد. یافته ها نشان داد بین دلبستگی اجتنابی و تجاوز و افسردگی رابطه وجود دارد. آنان پیشنهاد می دهند که یافته های این مطالعه برای پرستارانی که با نوجوانان آمریکایی-آفریقایی تبار که در معرض تجاوز، پرخاشگری و افسردگی و همچنین نوجوانانی که دارای سبک دلبستگی ناامن و روابط دلبستگی با کیفیت پایین والدین در ارتباط اند پیامدهای مفیدی دارد. آنان پیشنهاد می دهند که برای کاهش میزان پرخاشگری و خشونت و بهبود سلامت روانی و رفاه نوجوانان بودجه لازم اختصاص داده شود و با بهره گرفتن از مداخلات درمانی دلبستگی ناامن، پرخاشگری و افسردگی نوجوانان را کاهش دهند(۱۰۶). لی (۲۰۱۰) در مطالعه ای با عنوان” ارتباط بین سبک دلبستگی والدین و تعصبات اسنادی خصومت آمیز و پرخاشگری ” پرداخت. جامعه آماری این تحقیق شامل ۲۱۳ نفر از دانشجویان دوره های مقدماتی روانشناسی بود. که تنها حدود ۱۰۴ پرسشنامه عودت داده شد و که شامل ۳۴ پسر و ۷۰ دختر بود. میانگین سنی آنان ۴/۱۹ سال بود. ابزار مورد استفاده در این تحقیق سه پرسشنامه سبک دلبستگی ، تعصبات اسنادی خصومت آمیز و پرخاشگری بود. پرسشنامه سبک دلبستگی شامل ۳۶ سوال بود که سه سبک اجتنبابی، مضطرب و ایمن را میسنجید. پایایی این پرسشنامه با بهره گرفتن از ضریب آلفای کرونباخ ۹۳/۰ بدست آمد. پرسشنامه پرخاشگری مورد استفاده در این تحقیق از مقیاس باس و پری بود. که شامل ۲۹ سوال بود. که چهار بعد پرخاشگری کلامی، فیزیکی، خصم و خشونت را می سنجید در این تحقیق میانگین نمرات پرخاشگری فیزیکی و کلامی به ترتیب برابر با ۹۵/۲۸ و ۳۷/۱۸ بود . میانگین نمرات دو سبک اجتنابی و اضطرابی برابر با ۹۸/۲ و ۲۳/۳ بود. نتایج تحقیق نشان میدهد که بین سن و سطوح پرخاشگری ارتباط معناداری وجود دارد، یعنی با افزایش سن افراد میزان پرخاشگری آنان کاهش می یابد. آنها معتقدند که پسران نسبت به دختران به هر دو نوع پرخاشگری می پردازند در حالیکه دختران تنها پرخاشگری کلامی را از خود نشان میدهند. همچنین تحقیقات آنان نشان داد که سبک دلبستگی مضطرب رابطه مثبت و معناداری با سطوح پرخاشگری کلامی(۱۲/۰r= ، ۰۰۰/۰p=) و فیزیکی(۱۹/۰r= ، ۰۰۱/۰p=) دارد. در حالیکه سبک دلبستگی اجتنابی ارتباط منفی و معناداری با سطح پرخاشگری کلامی(۱۰/۰-r= ، ۰۰۴/۰p=) داشت. همچنین سبک دلبستگی اجتنابی و مضطرب با دیگر اشکال پرخاشگری رابطه معناداری نشان نداد. و سبک دلبستگی ایمن رابطه منفی و معناداری با میزان پرخاشگری نشان داد(۱). فصل سوم روش پژوهش این فصل مشتمل برمباحث روش پژوهش و ملاحظات اخلاقی است و مطالبی که تحت عنوان روش پژوهش ارائه می گردد، شامل بیان نوع پژوهش، جامعه پژوهش ، نمونه پژوهش، مشخصات واحدهای مورد پژوهش، حجم نمونه و روش نمونه گیری ،محیط پژوهش ، ابزار گردآوری داده ها، روایی و پایایی علمی، روش گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها می باشد. ۱-۱) نوع پژوهش: پژوهش حاضر، یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی – تحلیلی است که در آن میزان پرخاشگری در انواع سبکهای دلبستگی در نوجوانان مقطع متوسطه شهر رشت مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. ۲-۱) جامعه پژوهش با توجه به آمار بدست آمده از کل دانش آموزان دبیرستانی سطح شهر رشت در سال ۹۲ ،تعداد کل دانش آموزان ناحیه ۲ برابر۱۲۴۵۴ نفر بوده که از این تعداد پسران(۴۲۰۷) و دختران(۴۰۵۸ ) دانش آموز در مدارس دولتی و در مدارس غیر دولتی پسران (۲۳۲۵)،دختران(۱۸۶۴) و همچنین تعداد کل دانش آموزان ناحیه ۱ برابر با ۱۱۰۵۸ دانش آموز بوده که از این تعداد پسران(۴۴۵۵)، دختران(۵۹۵۵)در مدارس دولتی ودرمدارس غیر دولتی، پسران (۶۱۳)،دختران(۶۴۸) در سه مقطع اول، دوم و سوم مشغول به تحصیل بودند . جامعه این پژوهش کلیه دانش آموزان دبیرستانی پایه های اول تا سوم دبیرستان می باشد که در سال نحصیلی ۹۳-۹۲ در نواحی یک و دو آموزش و پرورش شهر رشت مشغول به تحصیل هستند. ۳-۱) نمونه های پژوهش: نمونه های پژوهش در این تحقیق ۶۹۲دانش آموزدختر وپسر پایه های اول ،دوم و سوم دبیرستان های دولتی و غیردولتی نواحی یک و دو آموزش وپرورش شهر رشت می باشند. ۴-۱) مشخصات واحدهای مورد پژوهش: برای رعایت شرایط ورود، پرونده های بهداشتی دانش آموزان بررسی و اطلاعات مربوط به ابتلاء به بیماری های اعصاب و روان و استفاده از داروهای روانگردان از طریق مصاحبه با مدیر مدرسه و معلم پرورشی جمع آوری شد. کلیه واحدهای موردپژوهش جهت شرکت در این مطالعه باید واجد شرایط زیر می بودند: در محدوده سنی ۱۴ الی ۱۸ سال باشد. در مقطع دبیرستان در یکی از پایه های اول تا سوم در مناطق یک و دو آموزش و پرورش شهر رشت مشغول به تحصیل باشد. معلولیت جسمی نداشته باشد. به بیماری های جسمی حاد و مزمن و اعصاب و روان مبتلا نبوده و از داروهای روانگردان استفاده نکند. ۵-۱) روش نمونه گیری و تعیین حجم نمونه : روش نمونه گیری در این پژوهش بصورت خوشه ای- تصادفی است .در این روش نمونه گیری ابتدا جامعه بر اساس مناطق آموزش و پرورش (منطقه ۱و۲)، نوع مدارس (دولتی و غیر دولتی )، جنسیت (دخترانه و پسرانه) همچنین کلاس (اول تا سوم ) به ۱۲ طبقه تقسیم شد .سپس بر اساس کسر جامعه ای ، جمعیت ۱۲ طبقه محاسبه گردید .به این صورت که تعداد دانش آموزان مدارس دولتی (دخترانه ،پسرانه ) و غیر دولتی (دخترانه، پسرانه) نواحی ۱و۲ بطور جداگانه بر کل دانش آموزان تقسیم ودر تعداد نمونه برآورد شده (۵۷۶) ضرب شد. از این طریق تعداد دانش آموزانی که باید از مدارس دولتی (دخترانه، پسرانه ) و غیر دولتی (دخترانه، پسرانه) هر ناحیه انتخاب شود محاسبه شد . درمرحله بعد عدد بدست ، آمده بر میانگین دانش آموزان مدارس دولتی و غیر دولتی هر ناحیه تقسیم و از این طریق تعداد کلاسها محاسبه شد. در نهایت تعداد دانش آموزان انتخاب شده از مدارس دولتی و غیر دولتی هر ناحیه بر تعدادکلاسها تقسیم و تعداد دانش آموزانی که از هر کلاس باید انتخاب می شد،محاسبه گردید.. در مرحله بعد به کلیه کلاسها به تفکیک پایه ، رشته تحصیلی ، نام و نوع مدارس ومناطق ۱و۲ کد داده شد و ۴۶ کلاس بر اساس نمونه گیری تصادفی انتخاب گردید وکلاس بعنوان خوشه در نظرگرفته شد. در نهایت تعداد کلاسها و دانش آموزان انتخاب شده به این صورت بود: مشخصات مدارس انتخاب شده در نواحی یک و دو شهر رشت. نوع مدرسه جنسیت ناحیه تعداد مدارس تعداد وپایه کلاسها دولتی پسرانه ۱ ۵ دوتا کلاس اول، دو کلاس دوم ، دوتا کلاس سوم غیر دولتی پسرانه ۱ ۳ سه تا کلاس اول ، سه تا کلاس دوم ، دو تا کلاس سوم دولتی دخترانه ۱ ۳ دوتا کلاس اول، دوتا کلاس دوم ، دوتا کلاس سوم غیر دولتی دخترانه ۱ ۲ سه تا کلاس اول ، سه تا کلاس دوم ، دو تا کلاس سوم دولتی پسرانه ۲ ۵ یک کلاس اول ،دو تا کلاس دوم ، دوتا کلاس سوم غیر دولتی پسرانه ۲ ۳ دوتا کلاس اول، یک کلاس دوم ، یک کلاس سوم دولتی دخترانه ۲ ۵ یک کلاس اول ،دو تا کلاس دوم ، دوتا کلاس سوم غیر دولتی دخترانه ۲ ۳ دوتا کلاس اول، یک کلاس دوم ، یک کلاس سوم حجم نمونه به استناد نتایج مطالعه(فخاری نژاد ۲۰۱۰) با درنظر گرفتن حد اشتباه برآورد ۱۰% انحراف معیار و با فاصله اطمینان ۹۵٪ بر حسب فرمول زیر برابر ۳۸۴نفر برآورد شده است (۱). از آنجایی که روش نمونه گیری در ا ین مطالعه به صورت نمونه گیری خوشه ای- تصادفی می باشد و کلاس به عنوان خوشه در نظر گرفته می شود .لذا بادر نظر گرفتن design effect برابر با ۵/ ۱حجم نمونه نهایی دراین مطالعه برابر با : ۵۷۶ = ۵/۱*۳۸۴ برآورد گردید. ۶-۱) محیط پژوهش : محیط پژوهش در این مطالعه ، دبیرستان های دخترانه و پسرانه دولتی و غیر دولتی نواحی یک و دو آموزش و پرورش شهر رشت می باشد. ۷-۱) ابزار گردآوری داد ها: ابزار گردآوری داده ها شامل ۳ پرسشنامه می باشد: ۱- پرسشنامه پرخاشگری باس و پری[۵۱](AQ): یک پرسشنامه استاندارد ۲۹ سؤالی با مقیاس رتبه بندی لیکرت است. این پرسشنامه توسط ثنایی ذاکر ترجمه شده و اعتبار و پایایی آن توسط محمدی(۱۳۸۵) به دست آمده است(۳۸ و ۱۰۸) . این پرسشنامه ۲۹ سوالی، چهارجنبه پرخاشگری(فیزیکی ، کلامی ، خشم و خصومت ) می باشد و میزان پرخاشگری کلی را می سنجد. گزینه ها به شیوهای تنظیم شده اند که جایگاه فرد را در هر پرسش، روی یک مقیاس ۵ درجهای از ۱ (کاملا” خلاف خصوصیات من است) ،۲(تا حدی خلاف خصوصیات من است) ،۳(فقط اندکی گویای خصوصیات من است) ،۴(تا حدی خلاف خصوصیات من است) و۵(کاملا” گویای خصوصیات من است)، مشخص می کند. نمره کل پرسشنامه از مجموع کل نمرات سوالات و دارای دامنه ۲۹ تا ۱۴۵ است . نمرات بالاتر نشانه پرخاشگری بیشتری است. همچنین نمره پرخاشگری فیزیکی از مجموع کل نمرات سئوالات(۱، ۵، ۹، ۱۳، ۱۷،۲۱، ۲۴، ۲۶، ۲۸)، و دامنه نمره پرخاشگری فیزیکی بین ۹ تا ۴۵ می باشد. نمره پرخاشگری کلامی از مجموع کل نمرات سئوالات(۲،۶، ۱۰، ۱۴، ۱۸) به دست می آید و دامنه نمره پرخاشگری کلامی بین ۵ تا ۲۵ می باشد. نمره خشم از مجموع کل نمرات سئوالات(۳، ۷، ۱۱، ۱۵ ، ۱۹، ۲۲، ۲۹)، و دامنه نمره خشم بین ۷ تا ۳۵ می باشد. نمره خصومت از مجموع کل نمرات سئوالات(۴، ۸، ۱۲، ۱۶، ۲۰، ۲۳، ۲۵، ۲۷)به دست می آید و دامنه نمره خشم بین۸ تا ۴۰ می باشد. نمره سؤالات ۲۴و۲۹ معکوس است. هرچه فرد در این مقیاسها نمره بالاتری بگیرد به این معنی است که پرخاشگری فیزیکی، کلامی، خشم و یا خصومت او بیشتر است(۱۱). ۲- پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسالی هازان وشیور (AAQ) : این آزمون یک ابزار اندازه گیری خود گزارش دهی است که توسط هازان و شیور (۱۹۸۷) ساخته شده است(۱۰۱) . برای سنجش دلبستگی از پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسال استفاده می شود،دو بخش داردکه نمره گذاری قسمت اول این پرسشنامه بر اساس علامتی که آزمودنی در پاسخ نامه خود برای هر توصیف روی یک مقیاس ۷درجه ای از نوع لیکرت زده است صورت می گیرد به این طریق که (کاملا مخالفم : صفر ، تا حدی مخالفم :۱- کمی مخالفم، ۲- مطمئن نیستم، ۳- کمی موافقم، ۴- موافقم، ۵- کاملا موافقم، ۶- می سنجد. سؤالات مربوط به سبک اجتنابی۱-۲-۳-۴- ۵ ؛ سبک اضطرابی- دوسوگرا( ۶-۷-۸-۹و۱۰) و سبک ایمن (۱۱-۱۲-۱۳-۱۴-۱۵ )می باشد. برای تعیین نوع دلبستگی جمع نمرات هر آیتم به تفکیک ابزارهای دلبستگی(ایمن،اجتنابی،اضطرابی-دوسوگرا)باهم جمع گردیدند.جمع سه تا نمره دلبستگی با هم مقایسه می شوندآن گاه بیشترین نمره آزمودنی به عنوان نوع دلبستگی دانش آموز مورد پژوهش تعیین می گردد. در بخش دوم این پرسشنامه ،آزمودنی بر اساس آن که کدام یک از سه توصیف را در تطابق بیشتر با ویژگی خود بداند تنها یکی از آن ها را در پاسخ نامه باید علامت بزند. بنابراین شماره های ۱و۲و۳ به عنوان مقیاس های اسمی نمایانگر دلبستگی های اجتنابی، اضطرابی – دوسوگرا و ایمنی بخش می باشد که در صورت مساوی بودن جمع نمرات بخش اول پرسشنامه سبک دلبستگی برای تشخیص نوع دلبستگی به بخش دوم پرسشنامه سبک دلبستگی اکتفا می گردد. ۳- مشخصات دموگرافیک که شامل: سن ، جنس ، پایه تحصیلی، رشته تحصیلی ، نوع مدرسه ، رتبه تولد ، داشتن خواهر و برادر، سطح تحصیلات سرپرست خانواده ، شغل پدر ، میزان در آمد خانواده می باشد. ۸-۱) تعیین اعتبار ابزارهای گردآوری اطلاعات: ابزار پرخاشگری باس و پری (۱۹۹۲)، در بررسی پایایی فرم ۲۹ ماده ای پرسشنامه ، به روش بازآزمایی بر روی ۳۷ نفر پس از نه هفته ، ضریب همبستگی[۵۲] ۸۰/۰، ۷۶/۰، ۷۲/۰ و ۷۲/۰ را به ترتیب برای عوامل پرخاشگری فیزیکی، کلامی، خشم و خصومت گزارش کردند. همچنین ضریب آلفای کل نمرات ۸۹/۰ بود. نتایج پژوهش هریس (۱۰۹)، نیز نشان داده است که دامنه ی ضریب آلفای کرونباخ، برای چهار عامل پرسش نامه ی پرخاشگری باس و پری ، ۷۰/۰ تا ۸۲/۰ بوده است. پس از آن پژوهش های فراوانی روی این پرسشنامه، به منظور وارسی شاخص های روان سنجی آن متمرکز شد( ۱۰۹). نتایج این پژوهش ها نشان داد که پرسشنامه ی باس و پری (۱۹۹۲)، در جامعه های آماری مختلف، حتی دانشجویان ژاپنی که شیوه ی بیان احساسات پرخاشگرانه اشان، با مردم دیگر کشورها، متفاوت است، از اعتبار و روایی مناسبی برخوردار بوده است. این پژوهش ها که در آنها از شاخص های روان سنجی فراوانی مانند: تحلیل عوامل[۵۳]، آلفای کرونباخ، بازآزمایی و روایی همزمان [۵۴]و همگرا استفاده شده بود، به نتایجی انجامید که با ساختار عاملی و دیگر ویژگی های روان سنجی پرسشنامه ی پرخاشگری باس و پری ، همسو بوده اند(۱۰۸).در ایران، محمدی (۱۳۸۵)، اعتبار این پرسشنامه را بر روی یک گروه نمونه ی ۲۰۹ نفری از دانشجویان دانشگاه شیراز،را به سه روش آلفای کرونباخ، بازآزمایی ومورد تحلیل قرار داد که به ترتیب ، ضرایب ۸۹/۰ ، ۷۸/۰ و ۷۳/۰ به دست آمد. روایی این پرسشنامه نیز از راه شاخص های روایی همگرا، همزمان و تحلیل عوامل مورد بررسی قرار گرفت. روایی همگرای پرسشنامه ی پرخاشگری با محاسبه ضریب همبستگی زیر مقیاس های این پرسشنامه با یکدیگر و با کل پرسشنامه تأیید شد که این ضرایب میان ۳۷/۰ تا ۷۸/۰ متغیر و معنادار بودند(۰۰۱/۰˂p). در پژوهشی دیگر عبدالخالقی و همکاران (۱۳۸۴)، اعتبار علمی این آزمون را در دانش آموزان پسر مقطع راهنمایی با بهره گرفتن از روش روایی محتوا مورد سنجش قرار دادند و جهت کسب اعتماد علمی از بازآزمایی استفاده کردند(۳۴). جهت کسب اعتبار علمی پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسال از اعتبار محتوی استفاده شد، به این صورت که پرسشنامه سبک دلبستگی هازان و شیور در اختیار ۱۲ تن از اعضای محترم هیأت علمی دانشکده پرستاری و مامایی شهید بهشتی رشت قرار گرفت.و پس از جمع آوری پیشنهادات و بررسی توسط اساتید راهنما و مشاور و اعمال نظرات اصلاحی ،پرسشنامه نهایی تنظیم گردید. ۹-۱) تعیین اعتماد علمی ابزارهای گردآوری داده ها: در این مطالعه جهت بررسی پایایی پرسشنامه سبک دلبستگی، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. بدین منظوردر یک مطالعه مقدماتی، پرسشنامه ها به ۱۷ نفر از دانش آموزان اول و دوم دبیرستان ،دارای مشخصات واحد های پژوهش داده شد.سپس تجزیه و تحلیل داده ها در spss نسخه ۲۱ انجام شد.ضریب آلفا کرونباخ در حیطه های مختلف پرسشنامه سبک دلبستگی به صورت زیر به دست آمد: سبک دلبستگی اجتنابی برابر با ۸۸۶/۰ ، سبک دلبستگی ا ضطرابی – دوسوگرا ۶/۰ و سبک دلبستگی ایمنی بخش ۶/۰ می باشد. جهت بررسی پایایی ابزار اندازه گیری دلبستگی دریک بررسی آزمون مجدد یک هفته ای در قسمت مقیاسهای اسمی از ضریب توافق کاپا استفاده گردید .میزان ضریب کاپای بدست آمده در هرسه مقیاس اسمی اجتنابی، ضطرابی – دوسوگرا و ایمنی بخش برابر با ۱ بوده است که این نشانگر میزان توافق بالای ابزار در قسمت مقیاس های اسمی در آزمون مجددمی باشد. همچنین نتایج آزمون مجدد در بررسی پایایی خرده مقیاسها ، دلبستگی اجتنابی ۶/۹۹درصد، ا ضطرابی – دوسوگرا.۵۴/۷۰درصد و دلبستگی ایمنی بخش ۴/۹۴درصد می باشد.که نیز بیانگر پایایی قابل قبول در قسمت خرده مقیاسها می باشد. ۱۰-۱) روش گردآوری داده ها: پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی[۵۵] از نوع توصیفی تحلیلی است که طی مقطع زمانی دو ماهه اول سال تحصیلی ۹۳-۹۲ (مهروآبان) جهت ارزیابی وبررسی میزان پرخاشگری درانواع سبکهای دلبستگی درنوجوانان دبیرستانی اجرا شد.. جهت گردآوری داده ها پس از تأیید عنوان پژوهش در معاونت پژوهشی ، تأییدیه کمیته اخلاق (به شماره ۸۹۲۰۱۵ در تاریخ ۳/۱۱/۹۱) اخذ گردید. سپس پژوهشگر پس از اخذ معرفی نامه از معاونت پژوهشی دانشگاه ، به آموزش و پرورش نواحی ۱ و ۲ مراجعه نمود و پس از کسب تأییدیه معاونت پژوهشی آموزش و پرورش نواحی ۱و۲ شهر رشت و اخذ معرفی نامه، جهت جمع آوری اطلاعات و هماهنگی با مدیران مدارس مورد نظر، مراجعه و فرم رضایت نامه دانش آموزان و والدین به دانش آموزان تحویل داده می شد .در مرحله بعدبرای تکمیل پرسشنامه ؛در روز اجرا در هر مدرسه ، دانش آموزانی که والدین آنها به شرکت فرزندشان در مطالعه رضایت داده بودند؛ و خود نیز مایل به شرکت در پژوهش بودند،در یک کلاس فرا خوانده می شدند، سپس پرسشنامه به دانش آموزان تحویل و نحوه تکمیل آن توضیح داده می شد و از آنها درخواست می گردید تا صادقانه پاسخگوی سوالات باشند. پاسخگویی سوالات در حضور پژوهشگر انجام می گرفت تا بدون تبادل نظر به سوالات پاسخ دهند. ، پژوهشگر پرسشنامه ها ی تکمیل شده را جمع آوری نموده و از ۷۵۰ پرسشنامه ی داده شده ۵۸ پرسشنامه تکمیل نشد شد که اکثریت ریزش در مدارس غیر دولتی بودند. و درنهایت ۶۹۲ پرسشنامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ۱۱-۱) تجزیه وتحلیل داده ها: با در نظر گرفتن عنوان پژوهش مطالعه حاضر دو متغیری است که سبک دلبستگی متغیر مستقل و پرخاشگری متغیر وابسته می باشد. داده های این پژوهش در یک مرحله و به صورت تک گروهی جمع آوری گردید. یافته های پژوهش حاضر هم از نوع کیفی و هم از نوع کمی میباشند .متغیرهای زمینه ای این پژوهش در بخش دموگرافیک نوجوان شامل: عوامل فردی : سن (کمی – پیوسته ،متغیر زمینه ای)، جنس ( کیفی – اسمی، متغیر زمینه ای )، رتبه تولد،پایه تحصیلی( کیفی – رتبه ای، متغیر زمینه ای) ،رشته تحصیلی، نوع مدرسه محل تحصیل( کیفی – اسمی ،متغیر زمینه ای )،تعداد خواهر و برادر(کیفی – رتبه ای، متغیر زمینه ای) ، و عوامل خانوادگی : تحصیلات سرپرست خانواده، متوسط درآمد ماهانه خانواده (کیفی – رتبه ای، متغیر زمینه ای) می باشد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها ،اطلاعات جمع آوری شده پس از کد گذاری وارد کامپیوتر گردید و سپس متغیرهای پژوهش با بهره گرفتن از نرم افزار Spss نسخه ۲۱و با کمک آمار توصیفی (برآورد فراوانی ،درصد، محاسبه میانگین، انحراف معیار و میانه ) و استنباطی( آزمون من ویتنی و کروسکال والیس ( وجهت بررسی ارتباط نمره پرخاشگری کل با سبکهای دلبستگی با کنترل متغییرهای دموگرافیک از مدل رگرسیون لوجستیک چندگانه به روش (Bạckward)با سطح (۰۱/۰ removạl≤ ، ۰۵ /۰ =Entry) استفاده گردید. جهت این بررسی متغیرهای فردی و اجتماعی (سن، جنس، پایه تحصیلی و…) به همراه سبکهای دلبستگی وارد مدل رگرسیون لوجستیک گردیدند در این مدل متغیر وابسته، نمره پرخاشگری بوده که به دودسته ی نمرات کمتر از میانگین مساوی است با صفر و نمرات بیشتر از میانگین مساوی با یک، تقسیم گردیده اند. همچنین آزمون کروسکال والیس به جهت اینکه نمرات پرخاشگری از توزیع نرمال پیروی نمی کردند، استفاده شده است لازم به ذکر است جهت بررسی نرمالیتی در این مطالعه از آزمون کولموگروف اسمیرنو استفاده شده است. ۱۲-۱) ملاحظات اخلاقی: پژوهشگر در راستای انجام پژوهش، ملاحظات اخلاقی زیر را رعایت نمود: ۱- پژوهشگر کتباً از طریق معاونت پژوهشی به مسئولین اداره آموزش و پرورش کل و آموزش و پرورش ناحیه یک و دو شهر رشت معرفی گردیده و با کسب اجازه از مقامات مسئول اقدام به پژوهش حاضر نمود. ۲- پژوهشگر با اجازه کتبی از مسئولین مدارس ، پژوهش خود را انجام داد. ۳- به مسؤلین محترم آموزش و پرورش ناحیه ۱ و ۲ شهر رشت توضیح داده شد که در صورت تمایل نتایج پژوهش در اختیارشان گذاشته خواهد شد. ۴- رضایت معلمان و والدین دانش آموزان جهت شرکت در تحقیق بصورت کتبی اخذ گردید. ۵- امانتداری درباره اطلاعات اخذ شده از واحدهای مورد پژوهش رعایت شده و به معلمان و اولیاء اطمینان داده شد که نیازی به ذکر اسم خود و دانش آموز در پرسشنامه ها نبوده و اطلاعات محرمانه تلقی می شود و در صورت عدم تمایل میتوانند از ادامه همکاری در هر مرحله ای از پژوهش خودداری نمایند. فصل چهارم یافته های پژوهش باتوجه به اهداف از پیش تعیین شده ، در این پژوهش میزان پرخاشگری در انواع سبکهای دلبستگی در نوجوانان ۱۴-۱۸ ساله ی دبیرستان های دولتی و غیر دولتی نواحی ۱و۲ آموزش و پرورش شهر رشت مورد بررسی قرار گرفتند و اطلاعات حاصل در قالب ۱۰ جدول تهیه و تنظیم گردید. جدول شماره (۱) در ارتباط با مشخصات فردی واحدهای مورد پژوهش تنظیم شده است . جدول شماره (۲) در ارتباط با مشخصات خانوادگی واحدهای مورد پژوهش تنظیم شده است . جدول شماره (۷-۳) در ارتباط با هدف ویژه اول پژوهش “تعیین میزان پرخاشگری در نوجوانان (به تفکیک حیطه ها) بر حسب متغیرهای فردی اجتماعی” تنظیم شده است . جدول شماره (۸) در ارتباط با هدف ویژه دوم پژوهش”تعیین فراوانی انواع سبکهای دلبستگی” تنظیم شده است . جدول شماره (۹) در ارتباط با هدف ویژه سوم پژوهش “تعیین میزان پرخاشگری برحسب انواع سبکهای دلبستگی” تنظیم شده است. جدول شماره (۱۰) در ارتباط با هدف ویژه چهارم پژوهش “تعیین میزان پرخاشگری برحسب انواع سبکهای دلبستگی با کنترل متغیرهای فردی و اجتماعی” تنظیم شده است . جدول شماره(۱): توزیع واحدهای مورد پژوهش برحسب برخی مشخصات فردی فراوانیمتغیرهای فردی تعداد درصد سن (سال) ۱۴ ۷۵ ۸/۱۰ ۱۵ ۳۰۰ ۴/۴۳ ۱۶ ۱۸۵ ۷/۲۶ ۱۷ ۱۱۷ ۹/۱۶ ۱۸ ۱۵ ۲/۲ جمع ۶۹۲ ۱۰۰ میانگین و انحراف معیار ۹/۰± ۵/۱۵ جنس دختر ۳۷۲ ۱/۵۴ پسر ۳۱۶ ۹/۴۵ جمع ۶۸۸ ۱۰۰ پایه تحصیلی اول ۳۴۰ ۱/۴۹ دوم ۱۹۵ ۲/۲۸ سوم ۱۵۷ ۷/۲۲ جمع ۶۹۲ ۱۰۰ سال اول ۳۴۰ رشته تحصیلی انسانی ۱۰۹ ۹/۳۰ تجربی ۱۴۰ ۹/۳۹ ریاضی ۹۱ ۹/۲۵ کار و دانش ۱۲ ۳/۳ جمع ۶۹۲ ۱۰۰ نوع مدرسه دولتی ۶۰۹ ۸۸/۰ غیردولتی ۸۳ ۱۲/۰ جمع ۶۹۲ ۱۰۰ جدول فوق بیانگرآن است که اکثریت واحدهای مورد پژوهش در گروه سنی ۱۵ سال(۴/۴۳٪) ( بامیانگین و انحراف معیار ۹/۰ ±۵/۱۵) ،دختر (۱/۵۴٪)، پایه اول دبیرستان (۱/۴۹٪)، رشته تجربی (۹/۳۹٪) و مشغول به تحصیل در مدارس دولتی (۸۸/۰٪) بودند. جدول شماره (۲): توزیع واحدهای مورد پژوهش برحسب برخی مشخصات خانوادگی فراوانیمشخصات خانوادگی تعداد درصد سطح تحصیلات سرپرست خاتواده بی سواد ۱۵ ۴/۲ زیر دیپلم ۱۷۴ ۵/۲۷ دیپلم ۲۸۱ ۴/۴۴ دانشگاهی ۱۶۳ ۸/۲۵ جمع ۶۹۲ ۱۰۰ تعدادبرادر ۰ ۲۳۷ ۳/۴۲ ۱ ۲۵۶ ۷/۴۵ ۳ ۴۴ ۹/۷ ۳وبیشتر ۲۳ ۱/۴ جمع ۵۶۰ ۱۰۰ تعداد خواهر ۰ ۲۵۷ ۰/۴۶ ۱ ۲۵۱ ۹/۴۴ ۲ ۳۳ ۹/۵ ۳ و بیشتر ۱۸ ۲/۳ جمع ۵۵۹ ۱۰۰ فراوانیمشخصات خانوادگی تعداد درصد رتبه فرزنددر خانواده فرزنداول ۳۲ ۷/۵ فرزنددوم ۳۵۸ ۷/۶۳ فرزندسوم ۱۱۳ ۱/۲۰ فرزندچهارم و بیشتر ۵۹ ۵/۱۰ جمع ۵۶۲ ۱۰۰ درآمد ماهیانه خانواده (تومان) -زیر۲۰۰ هزار تومان ۴۲ ۲/۷ ۲۰۰تا ۴۰۰هزار توان ۹۴ ۱/۱۶ -۴۰۰تا ۶۰۰هزار تومان ۱۵۱ ۹/۲۵ ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان ۱۱۰ ۸/۱۸ -بالای۸۰۰ هزار تومان ۱۸۷ ۰/۳۲ جمع ۵۸۴ ۱۰۰ شغل پدر کارمند ۱۹۱ ۲/۳۱ آزاد ۳۱۶ ۶/۵۱ کارگر ۱۵۷ ۳/۲۱ بیکار ۳۰ ۱/۴ جمع ۶۹۲ ۱۰۰ ادامه جدول شماره ۲ جداول فوق بیانگرآن است که اکثریت واحدهای مورد پژوهش، سطح تحصیلات سرپرست خاتواده (۴/۴۴٪) دیپلم ، تعداد برادریک (۷/۴۵٪) ،بدون خواهر (۰/۴۶٪) ، فرزنددوم خانواده (۷/۶۳٪) ، متوسط درآمد خانواده بالای ۸۰۰هزارتومان (۰/۳۲٪) ،شغل پدر آزاد (۶/۵۱٪) بودند. جدول شماره(۳): میانگین و انحراف معیاروسایر شاخص های آماری نمره کل پرخاشگری واحدهای موردپژوهش حداکثر حداقل انحراف معیار میانه فاصله اطمینان ۹۵/۰ میانگین برآوردهامتغیرها حد بالا حد پایین ۳۱/۴ ۱۰/۱ ۵۷/۰ ۴۲/۲ ۴۹/۲ ۴۱/۲ ۴۵/۲ متوسط نمره پرخاشگری ۰۰/۱۲۵ ۰۰/۳۲ ۳۵/۱۶ ۰/۷۰ ۱۷/۷۲ ۷۲/۶۹ ۹۴/۷۰ نمره پرخاشگری نتایج جدول فوق نشان می دهد، میانگین نمره پرخاشگری در نمونه های مورد پژوهش ۳۵/۱۶±۹۴/۷۰ بوده که متناظرا” میانگین متوسط نمره پرخاشگری در نمونه های مورد پژوهش برابر ۵۷/۰±۴۵/۲ بوده است. جدول شماره(۴): میانگین و انحراف معیاروسایر شاخص های آماری نمره پرخاشگری واحدهای موردپژوهش به تفکیک حیطه ها حداکثر حداقل انحراف معیار میانه فاصله اطمینان ۹۵/۰ میانگین برآوردهاانواع پرخاشگری حد بالا حد پایین ۰۰/۴۲ ۰۰/۹ ۱۸/۶ ۵۰/۱۹ ۷۹/۲۰ ۸۷/۱۹ ۳۳/۲۰ نمره پرخاشگری فیزیکی ۶۷/۴ ۰۰/۱ ۶۹/۰ ۱۷/۲ ۳۱/۲ ۲۱/۲ ۲۶/۲ متوسط نمره پرخاشگری فیزیکی ۰۰/۲۴ ۰۰/۵ ۶۴/۳ ۰۰/۱۳ ۴۴/۱۳ ۹۰/۱۲ ۱۷/۱۳ نمره پرخاشگری کلامی ۸۰/۴ ۰۰/۱ ۷۳/۰ ۶۰/۲ ۶۹/۲ ۵۸/۲ ۶۳/۲ متوسط نمره پرخاشگری کلامی ۰۰/۳۲ ۰۰/۷ ۵۶/۵ ۰۰/۱۷ ۸۹/۱۷ ۰۶/۱۷ ۴۸/۱۷ نمره پرخاشگری خشم ۵۷/۴ ۰۰/۱ ۷۹/۰ ۴۳/۲ ۵۶/۲ ۴۴/۲ ۵۰/۲ متوسط نمره پرخاشگری خشم ۰۰/۳۸ ۰۰/۸ ۷۵/۵ ۰۰/۲۰ ۳۹/۲۰ ۵۳/۱۹ ۹۶/۱۹ نمره پرخاشگری خصومت ۷۵/۴ ۰۰/۱ ۷۲/۰ ۵۰/۲ ۵۵/۲ ۴۴/۲ ۵۰/۲ متوسط نمره پرخاشگری خصومت جدول فوق نشان می دهد که متوسط نمره پرخاشگری کلامی(۶۳/۲) و متوسط نمره پرخاشگری خصومت و متوسط نمره پرخاشگری خشم (۵۰/۲) بالاتراز متوسط نمره پرخاشگری فیزیکی(۲۶/۲) بوده است . جدول شماره(۵): مقایسه متوسط نمره پرخاشگری به تفکیک حیطه ها( فیزیکی ، کلامی ، خشم ، خصومت) حیطه ها میانگین انحراف معیار سطح معناداری متوسط نمره پرخاشگری جنبه ی فیزیکی ۲۶/۲ ۶۹/۰ ۰۰۰۱/۰˂p متوسط نمره پرخاشگری جنبه ی کلامی ۶۴/۲ ۷۳/۰ متوسط نمره پرخاشگری جنبه ی خصومت ۵/۲ ۷۲/۰ متوسط نمره پرخاشگری جنبه ی خشم ۵/۲ ۸/۰ نتایج جدول فوق نشان می دهد ، براساس اطلاعات توصیفی بالا و مقایسه میانگین ها در چهارحیطه براساس آزمون فریدمن[۵۶]، اختلاف معنی دار آماری بین میانگین نمرات پرخاشگری در حیطه های مورد بررسی دیده شده (۰۰۰۱/۰˂p)؛ بطوریکه میانگین نمرات فیزیکی دارای کمترین مقدار و میانگین نمرات کلامی دارای بیشترین مقدار بوده است. جدول شماره(۶): مقایسه ومیانگین نمرات پرخاشگری به تفکیک حیطه ها ( فیزیکی ، کلامی ، خشم ، خصومت) برحسب متغیرهای دموگرافیک برآوردهامتغیر ها نمره پرخاشگری جنبه ی فیزیکی نمره پرخاشگری جنبه ی کلامی نمره پرخاشگری جنبه ی خصومت نمره پرخاشگری جنبه ی خشم میانگین انحراف معیار میانه میانگین انحراف معیار میانه میانگین انحراف معیار میانه میانگین انحراف معیار میانه جنس دختر ۳۲/۱۹ ۹۳/۵ ۱۸ ۲۶/۱۳ ۵۳/۳ ۱۳ ۶۲/۲۰ ۷۹/۵ ۲۰ ۳۸/۱۸ ۷۱/۵ ۱۸ پسر ۵۶/۲۱ ۲۷/۶ ۵۰/۲۰ ۰۶/۱۳ ۷۶/۳ ۱۳ ۰۷/۱۹ ۴۹/۵ ۱۹ ۳۶/۱۶ ۱۳/۵ ۱۵ P* ۰۰۰۱/۰ ۶۳۱/۰ ۰۰۰۲/۰ ۰۰۰۱/۰ سن ۱۴ ۷۹/۱۹ ۰۴/۶ ۱۹ ۴۳/۱۲ ۵۹/۳ ۱۲ ۵۶/۱۹ ۲۹/۶ ۱۹ ۱۷ ۵۴/۵ ۱۶ ۱۵ ۷۹/۲۰ ۶۷/۶ ۲۰ ۲۲/۱۳ ۷۰/۳ ۱۳ ۳۰/۲۰ ۹۵/۵ ۲۰ ۵۲/۱۷ ۴۳/۵ ۱۷ ۱۶ ۵۹/۲۰ ۹۵/۵ ۲۰ ۹۱/۱۲ ۶۵/۳ ۱۳ ۰۳/۲۰ ۷۴/۵ ۲۰ ۲۷/۱۷ ۷۴/۵ ۱۶ ۱۷ ۳۱/۱۹ ۳۹/۵ ۱۸ ۷۸/۱۳ ۳۸/۳ ۱۳ ۱۰/۱۹ ۸۶/۴ ۱۹ ۶۹/۱۷ ۶۴/۵ ۱۷ ۱۸ ۶۷/۱۸ ۶۱/۴ ۱۸ ۲۷/۱۴ ۶۷/۳ ۱۴ ۲۰/۲۱ ۹۰/۴ ۲۰ ۸۷/۱۹ ۳۸/۵ ۱۹ P** ۱۶۲/۰ ۱۷۳/۰ ۲۴۱/۰ ۳۷۸/۰ شغل پدر کارمند ۵۸/۲۰ ۵۰/۶ ۲۰ ۳۰/۱۳ ۸۴/۳ ۱۳ ۶۳/۱۹ ۹۳/۵ ۲۰ ۷۶/۱۷ ۵۵/۵ ۱۷ آزاد ۱۸/۲۰ ۲۵/۶ ۱۹ ۲۰/۱۳ ۴۷/۳ ۱۳ ۷۸/۱۹ ۷۸/۵ ۱۹ ۳۴/۱۷ ۸۶/۵ ۱۶ کارگر ۱۴/۲۱ ۱۲/۶ ۲۰ ۷۳/۱۲ ۹۹/۳ ۱۳ ۰۶/۲۰ ۴۸/۵ ۲۰ ۲۵/۱۷ ۹۷/۴ ۵۰/۱۷ بیکار ۱۱/۲۱ ۶۲/۶ ۲۰ ۷۸/۱۱ ۹۹/۳ ۱۱ ۵۶/۲۳ ۳۷/۸ ۱۹ ۵۶/۱۹ ۳۹/۴ ۱۸ P** ۴۹۹/۰ ۳۳۴/۰ ۶۰۱/۰ ۴۴۳/۰ رشته تحصیلی انسانی ۹۰/۱۹ ۹۵/۵ ۱۹ ۱۹/۱۳ ۶۱/۳ ۱۳ ۲۰ ۱۳/۶ ۵۰/۱۹ ۲۹/۱۷ ۸۶/۵ ۱۷ تجربی ۵۸/۲۰ ۲۶/۶ ۵۰/۱۹ ۳۰/۱۳ ۷۲/۳ ۱۳ ۶۳/۱۹ ۳۶/۵ ۱۹ ۴۲/۱۷ ۴۳/۵ ۱۷ ریاضی ۰۴/۲۰ ۱۵/۶ ۲۰ ۹۶/۱۲ ۵۹/۳ ۱۳ ۳۸/۲۰ ۸۶/۵ ۲۰ ۶۵/۱۷ ۴۵/۵ ۱۷ کاردانش ۷۰/۲۳ ۹۰/۶ ۲۴ ۰۴/۱۳ ۴۴/۳ ۱۳ ۴۳/۲۰ ۸۱/۵ ۲۱ ۵۲/۱۸ ۰۹/۵ ۱۹ P** ۰۸۲/۰ ۸۴۳/۰ ۶۱۸/۰ ۶۳۰/۰ ادامه جدول شماره ۶ برآوردهامتغیر ها نمره پرخاشگری جنبه ی فیزیکی نمره پرخاشگری جنبه ی کلامی نمره پرخاشگری جنبه ی خصومت نمره پرخاشگری جنبه ی خشم میانگین انحراف معیار میانه میانگین انحراف معیار میانه میانگین انحراف معیار میانه میانگین انحراف معیار میانه پایه تحصیلی اول ۷۰/۲۰ ۵۳/۶ ۲۰ ۹۱/۱۲ ۶۰/۳ ۱۳ ۰۱/۲۰ ۰۴/۶ ۲۰ ۴۹/۱۷ ۴۷/۵ ۱۷ دوم ۲۵/۲۰ ۰۳/۶ ۲۰ ۳۴/۱۳ ۷۷/۳ ۱۳ ۲۲/۲۰ ۹۰/۵ ۲۰ ۳۱/۱۷ ۴۶/۵ ۱۷ سوم ۶۴/۱۹ ۵۴/۵ ۱۸ ۵۲/۱۳ ۵۳/۳ ۱۳ ۵۴/۱۹ ۸۵/۴ ۱۹ ۶۵/۱۷ ۸۹/۵ ۱۷ P** ۲۶۶/۰ ۳۰۴/۰ ۷۰۱/۰ ۸۷۵/۰ تعداد برادر ۰ ۷۴/۲۰ ۲۶/۶ ۲۰ ۳۰/۱۳ ۵۵/۳ ۱۳ ۷۰/۱۹ ۶۹/۵ ۲۰ ۵۹/۱۷ ۶۶/۵ ۱۷ ۱ ۹۱/۱۹ ۱۴/۶ ۱۹ ۰۳/۱۳ ۶۰/۳ ۱۳ ۹۹/۱۹ ۸۴/۵ ۲۰ ۲۸/۱۷ ۴۶/۵ ۱۶ ۲ ۳۲/۲۰ ۲۶/۶ ۵۰/۱۹ ۲۵/۱۳ ۳۴/۴ ۱۳ ۳۲/۲۱ ۸۲/۵ ۵/۲۰ ۶۸/۱۸ ۸۰/۶ ۱۷ ۳ ۴۸/۲۲ ۹۶/۷ ۲۲ ۸۳/۱۱ ۱۷/۴ ۱۱ ۷۸/۱۷ ۲۱/۵ ۱۹ ۷۴/۱۵ ۰۷/۵ ۱۵ P** ۲۲۵/۰ ۲۰۳/۰ ۱۵۵/۰ ۲۹۳/۰ تعداد خواهر ۰ ۱۱/۲۰ ۱۷/۶ ۱۹ ۹۲/۱۲ ۶۰/۳ ۱۳ ۸۴/۱۹ ۵۷/۵ ۲۰ ۵۸/۱۷ ۴۷/۵ ۱۷ ۱ ۶۶/۲۰ ۳۱/۶ ۲۰ ۲۹/۱۳ ۶۹/۳ ۱۳ ۹۲/۱۹ ۹۵/۵ ۲۰ ۲۰/۱۷ ۷۴/۵ ۱۶ ۲ ۴۵/۱۹ ۷۶/۵ ۱۹ ۷۹/۱۲ ۹۵/۳ ۱۳ ۷۶/۱۸ ۵۲/۶ ۱۹ ۶۷/۱۶ ۰۹/۵ ۱۵ ۳ ۵۶/۲۲ ۸۳/۷ ۲۳ ۵۰/۱۳ ۰۹/۴ ۱۳ ۱۱/۲۱ ۳۲/۴ ۲۲ ۱۹/۷۸ ۹۲/۶ ۱۹ P** ۳۷۲/۰ ۷۲۳/۰ ۴۸۳/۰ ۳۶۲/۰ ادامه جدول شماره ۶ برآوردهامتغیر ها نمره پرخاشگری جنبه ی فیزیکی نمره پرخاشگری جنبه ی کلامی نمره پرخاشگری جنبه ی خصومت نمره پرخاشگری جنبه ی خشم میانگین انحراف معیار میانه میانگین انحراف معیار میانه میانگین انحراف معیار میانه میانگین انحراف معیار میانه رتبه فرزنددر خانواده ه فرزنداول ۷۲/۲۰ ۸۳/۵ ۱۹ ۰۳/۱۳ ۵۴/۳ ۱۳ ۲۵/۱۹ ۲۴/۵ ۱۹ ۱۳/۱۸ ۶۷/۵ ۱۸ فرزنددوم ۳۱/۲۰ ۱۸/۶ ۲۰ ۱۲/۱۳ ۴۳/۳ ۱۳ ۷۴/۱۹ ۶۱/۵ ۲۰ ۳۷/۱۷ ۳۹/۵ ۱۷ فرزندسوم ۷۴/۱۹ ۹۸/۵ ۱۹ ۱۷/۱۳ ۲۲/۴ ۱۳ ۶۲/۲۰ ۴۷/۶ ۲۰ ۵۷/۱۷ ۲۸/۶ ۱۶ فرزندچهارم و بیشتر ۹۲/۲۱ ۴۹/۷ ۲۰ ۹۵/۱۲ ۰۶/۴ ۱۳ ۵۴/۱۹ ۵۳/۵ ۲۰ ۳۲/۱۷ ۹۵/۵ ۱۷ P** ۳۰۹/۰ ۹۳۵/۰ ۸۳۹/۰ ۸۳۹/۰ سطح تحصیلات سرپرست خاتواده بی سواد ۶۷/۱۸ ۱۲/۴ ۱۷ ۴۷/۱۳ ۸۰/۳ ۱۴ ۲۷/۲۰ ۳۷/۷ ۲۰ ۱۳/۱۵ ۳۰/۵ ۱۳ زیر دیپلم ۰۹/۲۰ ۲۰/۶ ۱۹ ۰۷/۱۳ ۴۰/۳ ۱۳ ۰۷/۲۰ ۵۲/۵ ۵۰/۱۹ ۲۵/۱۷ ۲۹/۵ ۱۷ دیپلم ۰۶/۲۰ ۱۵/۶ ۲۰ ۰۸/۱۳ ۶۹/۳ ۱۳ ۶۱/۱۹ ۶۳/۵ ۱۹ ۲۷/۱۷ ۵۶/۵ ۱۶ دانشگاهی ۱۸/۲۱ ۶۱/۶ ۲۰ ۳۱/۱۳ ۰۲/۴ ۱۳ ۹۴/۱۹ ۶ ۲۰ ۰۹/۱۸ ۸۶/۵ ۱۹ P** ۲۷۹/۰ ۶۷۰/۰ ۸۰۵/۰ ۱۳۹/۰ برآوردهامتغیر ها نمره پرخاشگری جنبه ی فیزیکی نمره پرخاشگری جنبه ی کلامی نمره پرخاشگری جنبه ی خصومت نمره پرخاشگری جنبه ی خشم میانگین انحراف معیار میانه میانگین انحراف معیار میانه میانگین انحراف معیار میانه میانگین انحراف معیار میانه میزان درآمدخانواده -زیر۲۰۰ هزار تومان ۱۷/۲۲ ۵۷/۷ ۲۰ ۶۰/۱۲ ۱۰/۴ ۱۲ ۱۷/۲۱ ۴۷/۶ ۲۰ ۱۷ ۰۳/۶ ۱۶ ۲۰۰تا ۴۰۰هزار تومان ۷۴/۱۹ ۲۳/۶ ۵۰/۱۸ ۹۱/۱۲ ۶۱/۳ ۱۳ ۱۸/۱۹ ۳۲/۵ ۱۹ ۵۵/۱۶ ۵۵/۵ ۱۶ -۴۰۰تا ۶۰۰هزار تومان ۵۰/۱۹ ۴۲/۵ ۱۹ ۶۹/۱۲ ۵۱/۳ ۱۳ ۶۷/۱۹ ۸۴/۵ ۲۰ ۵۸/۱۶ ۹۸/۴ ۱۶ ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان ۰۲/۲۱ ۹۸/۵ ۲۰ ۸۰/۱۳ ۶۷/۳ ۱۴ ۳۸/۲۰ ۶۶/۵ ۲۰ ۸۶/۱۷ ۸۱/۵ ۱۷ -بالای۸۰۰ هزار تومان ۸۴/۲۰ ۲۵/۶ ۲۰ ۴۸/۱۳ ۸۳/۳ ۱۳ ۷۵/۱۹ ۸۶/۵ ۱۹ ۱۱/۱۸ ۳۳/۵ ۱۸ P** ۰۷۷/۰ ۰۵۲/۰ ۵۰۹/۰ ۰۴۶/۰ ادامه جدول شماره ۶ جداول فوق مقایسه نمرات پرخاشگری به تفکیک حیطه ها( فیزیکی ، کلامی ، خشم ، خصومت) برحسب متغیرهای دموگرافیک را نشان می دهد. نمره پرخاشگری در جنبه فیزیکی پسران (۵۶/۲۱) بیشتراز دختران(۳۲/۱۹) بوده، این اختلاف از نظر آماری برحسب جنس، معنی دار (۰۰۰۱/۰=P) است. نمره پرخاشگری در جنبه خصومت در دختران( ۶۲/۲۰) و پسران(۰۷/۱۹) برحسب جنس معنی دار بوده است (۰۰۰۲/۰=P). همچنین نمره پرخاشگری در جنبه خشم دختران (۳۸/۱۸) در مقابل پسران ( ۳۶/۱۶) معنی دار(۰۰۰۱/۰=P) است و نمره پرخاشگری در جنبه خشم در خانواده های با میزان درآمد بالای ۸۰۰ هزار تومان بیشتربوده (۱۱/۱۸) و این اختلاف از نظر آماری معنی دار (۰۴۶/۰=P) است. جدول شماره(۷): مقایسه میانگین نمره کل پرخاشگری بر حسب متغییرهای دموگرافیک متغیرهابرآورد متغیر ها نمره کل پرخاشگری تعداد میانگین میانه انحراف معیار p جنس دختر ۳۷۲ ۵۹/۷۱ ۷۱ ۳۳/۱۶ ۲۰۸/۰* پسر ۳۱۶ ۰۵/۷۰ ۶۸ ۳۱/۱۶ سن ۱۴ ۷۵ ۷۷/۶۸ ۶۶ ۳۰/۱۷ ۵۴۸/۰* ۱۵ ۳۰۰ ۸۳/۷۱ ۷۲ ۸۶/۱۶ ۱۶ ۱۸۵ ۸۱/۷۰ ۶۸ ۳۸/۱۶ ۱۷ ۱۱۷ ۸۸/۶۹ ۶۸ ۷۶/۱۴ ۱۸ ۱۵ ۷۴ ۷۴ ۹۵/۱۱ میزان درآمدخانواده -زیر۲۰۰ هزار تومان ۴۲ ۹۳/۷۲ ۷۲ ۶۰/۱۹ ۰۹۲/۰* ۲۰۰تا ۴۰۰هزار توان ۹۴ ۳۹/۶۸ ۵۰/۶۷ ۴۵/۱۵ -۴۰۰تا ۶۰۰هزار تومان ۱۵۱ ۴۴/۶۸ ۶۸ ۱۸/۱۵ ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان ۱۱۰ ۰۶/۷۳ ۵۰/۷۱ ۴۵/۱۶ -بالای۸۰۰ هزار تومان ۱۸۷ ۱۸/۷۲ ۷۲ ۰۷/۱۷ شغل پدر کارمند ۱۹۱ ۳۲/۷۱ ۶۹ ۳۱/۱۷ ۸۵۸/۰* آزاد ۳۱۶ ۵۰/۷۰ ۷۰ ۵۸/۱۶ کارگر ۹۶ ۱۸/۷۱ ۵۰/۷۲ ۶۴/۱۵ بیکار ۹ ۷۶ ۶۹ ۵۸/۱۹ رشته تحصیلی انسانی ۱۰۹ ۳۸/۷۰ ۶۹ ۶۸/۱۶ ۴۴۳/۰* تجربی ۱۴۰ ۹۲/۷۰ ۶۹ ۰۲/۱۶ ریاضی ۹۱ ۰۳/۷۱ ۷۱ ۵۴/۱۶ کار و دانش ۱۲ ۷۰/۷۵ ۸۰ ۹۲/۱۵ پایه تحصیلی اول ۳۴۰ ۱۱/۷۱ ۷۱ ۸۶/۱۶ ۸۸۷/۰* دوم ۱۹۵ ۱۲/۷۱ ۶۹ ۴۱/۱۶ سوم ۱۵۷ ۳۵/۷۰ ۶۹ ۱۹/۱۵ تعدادبرادر ۰ ۲۳۷ ۳۳/۷۱ ۷۲ ۳۹/۱۶ ۲۴۲/۰* ۱ ۲۵۶ ۲۰/۷۰ ۶۸ ۳۸/۱۶ ۲ ۴۴ ۵۷/۷۳ ۵۰/۷۰ ۲۳/۱۸ ۳ ۲۳ ۸۳/۶۷ ۶۲ ۶۸/۱۷ زیر دیپلم ۱۷۴ ۴۸/۷۰ ۵۰/۶۸ ۱۵/۱۵ دیپلم ۲۸۱ ۰۲/۷۰ ۶۹ ۶۸/۱۶ دانشگاهی ۱۶۳ ۵۲/۷۲ ۷۳ ۶۳/۱۷ ادامه جدول شماره(۷) متغیربرآورد نمره کل پرخاشگری تعداد میانگین میانه انحراف معیار سطح معناداری تعداد خواهر ۰ ۲۵۷ ۴۵/۷۰ ۶۹ ۵۹/۱۵ ۱۷۷/۰* ۱ ۲۵۱ ۰۶/۷۱ ۷۱ ۳۰/۱۷ ۲ ۳۳ ۶۷/۶۷ ۶۶ ۲۲/۱۷ ۳ ۱۸ ۹۴/۷۶ ۵۰/۷۷ ۸۸/۱۷ رتبه فرزند درخانواده فرزنداول ۳۲ ۱۳/۷۱ ۵۰/۷۶ ۱۹/۱۳ ۸۷۴/۰* فرزنددوم ۳۵۸ ۵۴/۷۰ ۷۱ ۰۵/۱۶ فرزندسوم ۱۱۳ ۱۰/۷۱ ۶۸ ۰۶/۱۸ فرزندچهارم و بیشتر ۵۹ ۷۳/۷۱ ۷۱ ۵۳/۱۸ سطح تحصیلات سرپرست خانواده بی سواد ۱۵ ۵۳/۶۷ ۶۵ ۶۱/۱۴ ۴۲۰/۰* زیر دیپلم ۱۷۴ ۴۸/۷۰ ۵۰/۶۸ ۱۵/۱۵ دیپلم ۲۸۱ ۰۲/۷۰ ۶۹ ۶۸/۱۶ دانشگاهی ۱۶۳ ۵۲/۷۲ ۷۳ ۶۳/۱۷ *آزمون کروسکال والیس جداول فوق نمره کل پرخاشگری بر حسب متغیرهای دموگرافیک را نشان می دهد که بر اساس اطلاعات این جداول نمره کل پرخاشگری نوجوانان درافرادی که میانگین تعداد خواهر آنهابیشتر از ۳نفر (۹۴/۷۶) و تعداد برادر دونفر (۵۷/۷۳) و نوجوانانی که رتبه تولد آنها در خانواده فرزند چهارم و بیشتر ( ۷۳/۷۱ ) و سطح تحصیلات سرپرست خانواده آنان دانشگاهی (۵۲/۷۲) بوده، بالاتر از سایر موارد بوده است که این اختلاف، از نظر آماری معنی دار نبود. جدول شماره(۸): توزیع فراوانی نمونه های مورد پژوهش بر حسب انواع سبکهای دلبستگی درصد تعداد فراوانینوع سبک ۷/۱۲ ۸۸ اجتنابی ۶/۱۴ ۱۰۱ اضطرابی – دوسوگرا ۷/۷۲ ۵۰۳ ایمن ۱۰۰ ۶۹۲ جمع جدول فوق بیانگر آن است که اکثریت نمونه های مورد پژوهش یعنی۷/۷۲٪ از دانش آموزان دارای سبک دلبستگی ایمن بوده اند. جدول شماره(۹): مقایسه نمره پرخاشگری کل به تفکیک حیطه ها (فیزیکی،کلامی،خشم،خصومت) بر حسب سبکهای دلبستگی جنبه های پرخاشگری سبک های دلبستگی تعداد میانگین انحراف معیار میانگین رتبه P* نمره پرخاشگری جنبه فیزیکی اجتنابی ۸۸ ۳۷۵۰/۲۱ ۳۵۰۵۱/۶ ۰۱/۳۷۸ ۰۵/۰* اضطرابی – دوسوگرا ۱۰۱ ۳۲۶۷/۲۱ ۵۵۶۰۸/۶ ۶۸/۳۷۵ ایمن ۵۰۳ ۹۵۰۳/۱۹ ۰۴۵۶۰/۶ ۱۳/۳۳۵ جمع ۶۹۲ ۳۳۲۴/۲۰ ۱۸۳۸۲/۶ نمره پرخاشگری جنبه کلامی اجتنابی ۸۸ ۶۵۹۱/۱۳ ۱۱۵۸۱/۴ ۲۴/۳۶۵ ۳۸۶/۰* اضطرابی – دوسوگرا ۱۰۱ ۸۱۱۹/۱۲ ۷۱۴۰۶/۳ ۵۶/۳۲۵ ایمن ۵۰۳ ۱۵۵۱/۱۳ ۵۳۰۱۵/۳ ۴۳/۳۴۷ جمع ۶۹۲ ۱۶۹۱/۱۳ ۶۳۷۵۶/۳ نمره پرخاشگری جنبه خصومت اجتنابی ۸۸ ۷۱۵۹/۲۱ ۹۵۳۷۵/۵ ۹۵/۴۰۱ ۰۰۰۱/۰* اضطرابی – دوسوگرا ۱۰۱ ۰۹۹۰/۲۲ ۰۱۷۴۸/۶ ۳۲/۴۱۷ ایمن ۵۰۳ ۲۲۸۶/۱۹ ۴۸۶۰۸/۵ ۵۸/۳۲۲ جمع ۶۹۲ ۹۶۳۹/۱۹ ۷۴۶۲۱/۵ نمره پرخاشگری جنبه خشم اجتنابی ۸۸ ۰۰۰/۱۸ ۱۴۲۰۰/۶ ۸۵/۳۵۸ ۰۸۵/۰* اضطرابی – دوسوگرا ۱۰۱ ۴۹۵۰/۱۸ ۶۸۹۶۸/۵ ۳۸/۳۸۳ ایمن ۵۰۳ ۱۷۸۹/۱۷ ۴۰۲۱۳/۵ ۹۳/۳۳۶ جمع ۶۹۲ ۴۷۵۴/۱۷ ۵۵۷۵۶/۵ نمره کل پرخاشگری اجتنابی ۸۸ ۷۵۰۰/۷۴ ۳۸۶۱۸/۱۸ ۵۸/۳۸۴ ۰۰۲/۰* اضطرابی – دوسوگرا ۱۰۱ ۷۳۲۷/۷۴ ۰۷۶۶۲/۱۶ ۵۰/۳۹۳ ایمن ۵۰۳ ۵۱۲۹/۶۹ ۸۲۲۴۵/۱۵ ۴۰/۳۳۰ جمع ۶۹۲ ۹۴۰۸/۷۰ ۳۴۸۵۳/۱۶ *آزمون کروسکال والیس جدول فوق بیانگر آن است که نمره پرخاشگری حیطه سبک دلبستگی ایمن دارای میانگین نمره پایین تری بوده واین اختلاف از لحاظ آماری معنی دار است (۰۰۲/۰=p) و همچنین نمره پرخاشگری در جنبه خصومت درسبک دلبستگی ایمن دارای میانگین نمره پایین تری بوده وا ین اختلاف از لحاظ آماری معنی دار بوده است (۰۰۰۱/۰=p) جدول شماره(۱۰): ضرایب رگرسیونی ارتباط سبکهای دلبستگی و پرخاشگری با کنترل متغیرهای فردی و اجتماعی بر اساس مدل رگرسیون لوجستیک چندگانه متغیرها ضریب رگرسییونی خطای معیار p Odds ratio Oddsفاصله اعتماد ۹۵% حد پایین حد بالا مدل نهایی رشته تحصیلی ۱۱۱/۰ علوم انسانی نسبت به کاردانش ۴۲۲/۱- ۶۰۷/۰ ۰۱۹/۰ ۲۴۱/۰ ۰۷۳/۰ ۷۹۲/۰ تجربی نسبت به کاردانش ۳۰۷/۱- ۶۰۲/۰ ۰۳۰/۰ ۲۷۱/۰ ۰۸۳/۰ ۸۸۱/۰ ریاضی نسبت به کاردانش ۴۷۵/۱- ۶۱۵/۰ ۰۱۷/۰ ۲۲۹/۰ ۰۶۹/۰ ۷۶۶/۰ سبک دلبستگی ۰۵۷/۰ اجتنابی نسبت به ایمن ۳۷۰/۰ ۲۹۹/۰ ۲۱۶/۰ ۴۴۷/۱ ۸۰۵/۰ ۶۰۲/۲ دوسوگرا نسبت به ایمن ۶۰۵/۰ ۲۷۳/۰ ۰۲۷/۰ ۸۳۲/۱ ۰۷۳/۱ ۱۲۸/۳ سطح تحصیلات سرپرست خانواده ۰۴۲/۰ بیسواد نسبت به دانشگاهی ۹۸۵/- ۶۳۲/۰ ۱۱۹/۰ ۳۷۳/۰ ۱۰۸/۰ ۲۸۹/۱ زیردیپلم نسبت به دانشگاهی ۵۱۰/۰- ۲۵۵/۰ ۰۴۶/۰ ۶۰۰/۰ ۳۶۴/۰ ۹۹۰/۰ دیپلم نسبت به دانشگاهی ۶۰۷/- ۲۳۲/۰ ۰۰۹/۰ ۵۴۵/۰ ۳۴۶/۰ ۸۵۹/۰ مقدارثابت(اثرعوامل ناشناخته) ۴۱۸/۱ ۶۱۴/۰ ۰۲۱/۰ ۱۲۸/۴ اطلاعات جدول فوق نشان می دهد که از میان متغیرهای فردی و اجتماعی ، متغیر رشته تحصیلی و سطح تحصیلات سرپرست خانواده ، نیز از متغیرهای مرتبط با نمره پرخاشگری بوده است . بطوریکه نوجوانان با سبک دلبستگی اضطرابی-دوسوگرا نسبت به نوجوانان با سبک دلبستگی ایمن ۸/۱%شانس پرخاشگری بیشتری داشتند.همچنین سطح تحصیلات سرپرست خانواده ی کمتر از دیپلم ، نسبت به سطح تحصیلات سرپرست خانواده ی دانشگاهی ، از شانس نسبی پرخاشگری کمتری برخوردار بوده است ( ۰۴۶/۰ =p) . همچنین نوجوانان با سرپرست دارای تحصیلات دیپلم نسبت به دانشگاهی نیز از شانس پرخاشگری کمتری برخوردار بوده اند ( ۰۰۹/۰=p) . در ارتباط با رشته تحصیلی ، نوجوانان با رشته تحصیلی علوم انسانی ( ۰۱۹/۰p= ) و تجربی ( ۰۳۰/۰ =p) و ریاضی ( ۰۱۷/۰ =p) نسبت به نوجوانان با رشته تحصیلی کاردانش از شانس نسبی پرخاشگری کمتری برخوردار بوده اند. فصل پنجم بحث و تفسیر نتایج پژوهش دراین فصل یافته های پژوهش بر اساس اهداف پژوهش با بهره گرفتن از آمار توصیفی و استنباطی مورد بررسی قرار گرفته و مشتمل بر چهاربخش تجزیه و تحلیل یافته ها، نتیجه گیری نهایی، کاربرد یافته ها و پیشنهادات جهت پژوهش ها ی بعدی می باشد. در این پژوهش تعیین میزان پرخاشگری در انواع سبک های دلبستگی درنوجوانان ۱۴- ۱۸ ساله مورد مطالعه قرار گرفته است . با توجه به اهداف پژوهش نتایج تحقیق در قالب ۱۰ جدول تنظیم گردیده است. جدول شماره(۱) که در ارتباط با توزیع واحدهای مورد پژوهش برحسب برخی از مشخصات فردی تنظیم شده است، نشان می دهد که اکثریت واحدهای مورد پژوهش در گروه سنی ۱۵ سال(۴/۴۳٪) ( با میانگین و انحراف معیار ۹/۰ ±۵/۱۵) ،دختر (۱/۵۴٪) ، پایه اول دبیرستان (۱/۴۹٪) ، رشته تجربی (۹/۳۹٪) و مشغول به تحصیل در مدارس دولتی (۸۸/۰٪) بودند. جدول شماره(۲ )که در ارتباط با توزیع واحدهای مورد پژوهش برحسب برخی از مشخصات خانوادگی تنظیم شده است، نشان می دهد که اکثریت واحدهای مورد پژوهش، سطح تحصیلات سرپرست خاتواده (۴/۴۴٪) دیپلم ، تعداد برادر،یک (۷/۴۵٪) ،بدون خواهر (۰/۴۶٪) ، فرزنددوم خانواده (۷/۶۳٪) ، متوسط درآمد خانواده بالای ۸۰۰هزارتومان (۰/۳۲٪) ،شغل پدر آزاد (۶/۵۱٪) بودند. جدول شماره(۳-۷) در ارتباط با هدف ویژه اول پژوهش “تعیین میزان پرخاشگری در نوجوانان (به تفکیک حیطه ها) بر حسب متغیرهای فردی اجتماعی تنظیم شده است. جدول شماره ۳ نشان می دهد که میانگین نمره کل پرخاشگری در نمونه های مورد پژوهش ۳۵/۱۶±۹۴/۷۰ بوده که متناظرا” میانگین متوسط نمره پرخاشگری برابر ۵۷/۰±۴۵/۲ بوده است و در ارتباط با میانگین نمره پرخاشگری به تفکیک حیطه ها (جدول شماره۴) نشان می دهد که متوسط نمره پرخاشگری کلامی(۶۳/۲)، متوسط نمره پرخاشگری خصومت و متوسط نمره پرخاشگری خشم (۵۰/۲) بالاتراز متوسط نمره پرخاشگری فیزیکی(۲۶/۲) بوده و همچنین میانگین نمره کل پرخاشگری فیزیکی (۳۳/۲۰)، خصومت (۹۶/۱۹)، خشم (۴۸/۱۷) و نمره پرخاشگری کلامی (۱۷/۱۳) می باشد. نتایج مطالعه حاضر نشان دهنده این است که پرخاشگری فیزیکی در نوجوانان بیشتر از سایر ابعاد پرخاشگری بوده و از سوی دیگر نوجوانان پرخاشگری کلامی کمتری از خود نشان می دهند. در راستای پژوهش حاضر در مطالعه معینی و بیانی (۱۳۸۷) با عنوان رویکردی جامعه شناختی در پرخاشگری در میان دانشجویان دختر و پسر دانشگاه آزاد واحد آزاد شهر نشان داد که، میانگین نمره کل پرخاشگری در بین دانشجویان دختر و پسر به ترتیب برابر با (۲۹/۷۰) و (۷۳/۶۹) می باشد.و در بین دانشجویان دختر و پسرنمره کل پرخاشگری فیزیکی به ترتیب (۵۹/۲۰) و (۰۶/۱۹) بیشتراز سایر ابعاد پرخاشگری بوده و همچنین نمره کل پر خاشگری کلامی به ترتیب دخترو پسر (۵۹/۱۳) و (۵۶/۱۳) کمتر از سایرابعاد بوده است. علاوه بر این میانگین نمرات دختران و پسران در حیطه خصومت برابر با (۶۴/۱۸) و (۹۵/۱۹) و در حیطه خشم برابر با (۸۹/۱۶) و (۷۲/۱۷) می باشد(۱۱۰). در همین رابطه یافته های پژوهش بهروزی و همکاران(۱۳۹۲) در لیگ فوتبال ایران با هدف تعیین هوش معنوی و پرخاشگری بازیکنان فوتبال پسر رده سنی ۱۴تا۱۷ سال نشان داد که، میانگین نمره کل پرخاشگری آنان( ۳۱/۴۴) بوده و پرخاشگری فیزیکی با میانگین نمره (۶۶/۳۵) بیشترین و حیطه کلامی با میانگین نمره (۶۵/۱۹)کمترین جنبه از حیطه های پرخاشگری را داشته اند. میانگین نمره سایر جنبه های پرخاشگری شامل خشم برابر با (۰۸/۲۸) و خصومت برابر با (۸۶/۳۱) می باشد(۱۱۱). پژوهش زینت مطلق و همکاران(۱۳۹۲) با هدف تعیین شیوع و عوامل مرتبط با پرخاشگری در بین نوجوانان شهر یاسوج » نشان داد که ۳۲ % از واحدهای مورد پژوهش دارای اختلال پرخاشگری بودند. میانگین نمره کلی پرخاشگری در نوجوانان (۷/۶۹) بود، که نشان دهنده میزان پرخاشگری بالایی می باشد(۱۱۲). نتایج مطالعه ترشیزی و سعادتجو(۱۳۸۹) با هدف بررسی شیوع پرخاشگری و برخی عوامل مرتبط با آن در دانش آموزان مدارس راهنمایی شهر بیرجند نشان داد که ۵۳% از نوجوانان دارای پرخاشگری بالایی هستند. همچنین میزان میانگین نمره کل پرخاشگری دختران (۰۷/۷۷) و پسران(۲۷/۸۰) می باشد. و میانگین نمرات پرخاشگری دختران و پسران در حیطه های خصومت به ترتیب برابر با (۱۰/۲۲) و (۶۴/۲۲) در حیطه پرخاشگری فیزیکی برابر با (۲۵/۲۳) و (۳۹/۲۵)، در حیطه کلامی برابر با (۵۵/۱۳) و (۴۷/۱۳) و در نهایت در حیطه خشم برابر با (۰۶/۱۸) و (۲۸/۱۸) می باشد(۱۰۵). یافته های پژوهش حاضر و مطالعات صورت گرفته در این رابطه نشان داد، که اختلال پرخاشگری در بین نوجوانان شایع و اکثریت واحد های مورد پژوهش دارای جنبه پرخاشگری فیزیکی در پسران بودند. دراین راستا روانشناسان پرخاشگری را یکی از حالات هیجانی دوران نوجوانی می دانند و وقتی که نوجوان نتواند خواسته های خود را عملی کند و در انتخاب خود دچار تعارض شود، رفتارهای پرخاشگری را از خود نشان می دهد(۱۱۳) و همچنین، کاهش پرخاشگری ارتباط نزدیکی با تنظیم و مهار هیجانی و رفتاری دارد، که در این راه افراد با بهره گرفتن از راهبردهای مختلف شناختی و رفتاری، پرخاشگری خود را تحت مهار در می آورند(۱۱۴). به عقیده پژوهشگر، بالابودن پرخاشگری فیزیکی در مردان ممکن است به دلیل تفاوت های زیست شناختی و هورمونی باشد. در ادامه جداول شماره(۶) در جهت مقایسه نمرات پرخاشگری به تفکیک حیطه ها ( فیزیکی، کلامی، خشم، خصومت) برحسب متغیرهای دموگرافیک نتایج نشان داد که، پسران پرخاشگری فیزیکی بیشتری نسبت به دختران از خود بروز می دهند بطوریکه نمره پرخاشگری در جنبه فیزیکی، پسران(۵۶/۲۱) ودختران(۳۲/۱۹) بوده، و این اختلاف از نظر آماری برحسب جنس، معنی دار می باشد (۰۰۰۱/۰=P). علاوه بر این در نمونه های مورد مطالعه دختران در جنبه خصومت میزان پرخاشگری بیشتری از خود نشان دادند. بطوریکه نمره پرخاشگری در جنبه خصومت در دختران( ۶۲/۲۰) و پسران(۰۷/۱۹) و اختلاف آماری در این زمیته برحسب جنس معنی دار بوده است (۰۰۰۲/۰=P). نمره پرخاشگری جنبه خشم در دختران (۳۸/۱۸) نسبت به پسران ( ۳۶/۱۶) بوده و دختران شانس پرخاشگری بیشتری را از خود نشان دادند و این اختلاف از لحاظ آماری معنی دار می باشد(۰۰۰۱/۰=P). در ادامه نتایج پژوهش نشان داد که نمره پرخاشگری در جنبه خشم درخانواده های با میزان درآمدبین ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان بیشتربوده (۱۱/۱۸) و این اختلاف از نظر آماری معنی دار (۰۴۶/۰=P) بود. همچنین مقایسه میانگین نمره کل پرخاشگری بر حسب متغیر های دموگرافیک (جدول شماره ۷) نشان می دهد که نمره کل پرخاشگری نوجوانان با هیچکدام از متغیرهای دموگرافیک ارتباط معنی داری نداشته است. در راستای پژوهش حاضر در مطالعه معینی و بیانی (۱۳۸۷) با عنوان رویکردی جامعه شناختی در پرخاشگری در میان دانشجویان دختر و پسر دانشگاه آزاد واحد آزاد شهر نشان داد، که بین نمرات پرخاشگری فیزیکی، خشم و خصومت اختلاف معنی داری وجود دارد، بطوری که پسران نمرات پرخاشگری فیزیکی بیشتری نسبت به دختران داشتند(۳۳/۲t=) و دختران از نمرات خشم(۳۸/۱t=) و خصومت (۹۵/۱t=) بیشتری برخوردار بودند(۱۱۰). نتایج پژوهش نوری ثمرین و همکاران (۱۳۹۲)باهدف تعیین ارتباط بین کمال گرایی با رضایت از زندگی و پرخاشگری در بین دانش آموزان دبیرستانی در شهر دزفول نشان داد ، بین جنسیت و پرخاشگری تفاوت آماری معنی داری وجود دارد(۰۵/۰p<). یافته های آنها نشان داد که پسران پرخاشگری فیزیکی(۷/۲۲) بیشتری نسبت به دختران (۷/۱۹ ) دارند، اما در حیطه خشم میانگین پرخاشگری پسران با (۱۶/۲۱) از دختران با میانگین (۶/۱۹) بیشتر بوده است(۱۱۵). مطالعه ای که توسط فارس و همکاران (۲۰۱۱) با هدف توجیه پرخاشگری فیزیکی و کلامی در کودکان و نوجوان اروگوئه ای انجام شد، نشان داد که حتی با کنترل متغیرهای اقتصادی- اجتماعی و سن، دختران میزان پرخاشگری فیزیکی کمتری نسبت به پسران دارند (p0/05)(105). عکس مرتبط با اقتصاد اما پور شهریاری(۲۰۰۹)در مطالعه خود با هدف تعیین رابطه شرم با ابعاد پرخاشگری و مقایسه آن در دانشجویان دانشگاههای تهران به نتایجی مغایر نتایج فوق دست یافتند بطوریکه در حیطه های خشم(۰۶۴/۰p= )، پرخاشگری کلامی(۱۶۲/۰p= ) و خصومت(۱۸۱/۰p= ) رابطه معناداری مشاهده نشد(۱۱۷). به عقیده پژوهشگر، پرخاشگری در هر دو جنس وجود دارد اما امکان بروز خشم و رفتارهای ناشی از احساس عصبانیت در پسران به دلیل ویژگی های جسمانی و کمبود محدودیت های محیطی بیشتر است. به این معنی که ظاهرا “عصبانیت پسران نسبت به دختران از طرف خانواده و محیط بیشتر پذیرفته می شود وپسران کمتر مورد بازخواست،تنبیه و تهدید قرار می گیرند. در حالی که در خانواده و محیط انتظار دارند دختران کمتر عصبانی شوند و بروز پرخاشگری توسط دختران کمتر قابل پذیرش است. بدون تردید، غلبه جنبه جسمانی پرخاشگری در پسران با پشتوانه قدرت جسمانی و اقتدار طلبی آنها که از آثار تربیت روانشناختی و جسمانی است، تسهیل می گردد. در فرهنگ ما، پسران برای بیان احساسات خصمانه خود آزادی بیشتری دارند و رفتارهای پرخاشگرانه فیزیکی، با نقش جنس پسرانه گره خورده است. همچنین در پژوهش حاضر، بین سن و نمره کل پرخاشگری (۵۴/۰p= ) و حیطه های پرخاشگری کلامی(۱۷/۰p= )، فیزیکی(۱۶/۰p= )، خشم(۳۷/۰p= ) و خصومت(۲۴/۰p= ) رابطه معنی داری مشاهده نشد (جدول شماره ۴-۶). در همین راستا، جانسون و همکاران(۲۰۱۳) در مطالعه ای با عنوان تصورات پسران نوجوان ۱۲تا ۱۶ سال از پرخاشگری با تاکید بر تفاوتهای جنسیتی و سن در مدارس ایالات شرقی آمریکا نشان دادند، که بین سن آزمودنیها و پرخاشگری آنان رابطه ی معناداری وجود ندارد(p=0/31)(118). اما نتایج مطالعه کاراحمدی و اسماعیلی دهقی(۲۰۰۷)در اصفهان با هدف تعین پرخاشگری و ارتباط آن با ویژگی های جمعیت شناختی در پرستاران بالای ۲۲ سال نشان داد که بین سن و میزان پرخاشگری رابطه منفی و معناداری وجود دارد( ۰۱/۰ p <). بدین معنی که هرچه سن افراد افزایش یابد میزان پرخاشگری آنان کاهش می یابد(۱۱۹). همچنین مک داد(۲۰۱۳) در پژوهش خود با عنوان تاثیر سبک دلبستگی بر پرخاشگری و افسردگی در بین نوجوانان ۱۰ تا ۲۴ سال نشان داد که متغیر سن، پیش بینی کننده میزان پرخاشگری افراد می باشد. در این رابطه بین سن افراد و پرخاشگری (۲۸/۰-r= ) در سطح معناداری (۰۲/۰p= ) بر آورد شد(۱۰۶). از نظر پژوهشگر دلیل عدم رابطه معنی داری بین سن و میزان پرخاشگری در این پژوهش و عدم همسو بودن با نتایج برخی از مطالعات ، انتخاب گروه های سنی بالاتر از۲۲ سال و ۱۰تا ۲۴ سال در آن مطالعات می باشد. این در حالی است که گروه سنی انتخاب شده در این مطالعه در رده سنی ۱۴ تا ۱۸سال می باشد و در این پژوهش ،به دلیل اینکه جامعه انتخاب شده از لحاظ سنی در یک محدوده به نام نوجوانی قرار دارند نمیتواند تفاوت چندانی از لحاظ پرخاشگری بوجود بیاورد. زیرا تمامی آزمودنی ها در یک مقطع سنی خاص قرار دارند. در ادامه همین جدول و با بررسی رابطه شغل پدر با حیطه های مختلف پرخاشگری رابطه معنی داری مشاهده نشد(۰٫۴۴۳p<) . ترشیزی و سعادتجو(۲۰۱۰) در مطالعه ای با موضوع شیوع پرخاشگری و برخی عوامل مرتبط با آن در دانش آموزان مدارس راهنمایی شهر بیرجند نشان داد که شغل پدر نمی تواند پیش بینی کننده پرخاشگری نوجوانان باشد(p> 0/01)(105). از نظر پژوهشگر پرخاشگری نوجوانان می تواند برگرفته از رفتارهای همسالان در محیط خارج از خانه و در محیط مدرسه و … باشد، که کمتر تحت تاثیر رفتارهای پدر قرار می گیرند. همچنین به دلیل ارتباط نزدیک نوجوانان با مادر، رفتارهای نوجوان می تواند تحت تاثیر رفتار مادران در محیط خانه قرار گیرد. یکی دیگر از نتایج تحقیق (جدول۶) عدم معنی داری سطح تحصیلات سرپرست خانواده و نمره پرخاشگری واحدهای مورد پژوهش بود (۸۰۵/۰p=). در همین راستا پژوهش دابو و همکاران(۲۰۰۹) با عنوان تحصیلات والدین و موفقیتهای شغلی و تحصیلی با نقش میانجی پرخاشگری و تعاملات خانوادگی نشان داد که بین تحصیلات والدین و پرخاشگری نوجوانان رابطه آماری معنی داری وجود ندارد ( ۰۱/۰ p>) (120). از نظر پژوهشگر در تبیین این یافته می توان گفت بیش از آنکه تحصیلات سرپرست خانواده عاملی برای پرخاشگری نوجوانان باشد، نقش حمایتی مناسب سرپرست خانواده جهت کمک به فرزندانشان در جهت مواجهه با مشکلات مهم می باشد. سرپرستانی که نسبت به دانستنی های اجتماعی و پرورش اجتماعی نوجوانان آگاهی دارند، می توانند از رفتارهای ضد اجتماعی همچون پرخاشگری جلوگیری کنند. متأسفانه برخی از سرپرستان با تحصیلات بالا و با تحصیلات پایین نسبت به تربیت فرزندان و وظایفی که در قبال آنها دارند، آگاه نیستند. یکی دیگر از نتایج پژوهش عدم رابطه معناداری بین وضعیت اقتصادی و میزان پرخاشگری بود. نتایج پژوهش باسمر (۲۰۰۷) تحت عنوان ارتباط بین مراقبت های والدینی و شاخص های خانوادگی با پرخاشگری نوجوانان شهر زوریخ در کشور سوئد نشان داد که وضعیت اقتصادی خانواده عامل مهمی برای پیش بینی پرخاشگری کودکان و نوجوانان نمی باشد. از نظر وی رفتارهای منفی والدین و عدم مراقبت های والدین در سالهای اولیه زندگی باعث تشدید پرخاشگری در سالهای بعدی می باشد(۱۲۱). به نظر پژوهشگر، وضعیت اقتصادی به تنهایی عاملی برای پرخاشگری افراد نمی تواند باشد. چنانچه پرخاشگری می تواند ناشی از عدم آگاهی والدین نسبت به پرورش اجتماعی فرزندان، نحوه تعلیم و تربیت و وظایفی که در قبال آنان دارند، فقدان مراقبت های لازم در دوران کودکی و نوجوانی، محیط اجتماعی و نوع فرهنگ حاکم بر جامعه از دلایل دیگر پرخاشگری باشد. جدول شماره(۸ )در ارتباط با هدف ویژه دوم پژوهش ” تعیین فراوانی انواع سبکهای دلبستگی درنوجوانان مقطع متوسطه شهر رشت” تنظیم شده است. نتایج نشان دادکه اکثریت نمونه های مورد پژوهش یعنی۷/۷۲٪ از دانش آموزان دارای سبک دلبستگی ایمن بوده اند.و نوجوانانی که سبک دلبستگی ایمن دارند کمتر دچار پرخاشگری می شوند . در این راستا پژوهش امانی و همکاران(۲۰۱۲) در مطالعه ای تحت عنوان رابطه میان سبک های دلبستگی و سازگاری اجتماعی دانشجویان دانشگاه بوعلی نشان داد که بیشترین سبک دلبستگی در بین دانشجویان، سبک دلبستگی ایمن ۳/۵۱ درصد و سپس سبک دلبستگی دوسوگرا ۳۲در صد و سبک دلبستگی اجتنابی ۷/۱۶ در صد می باشد(۱۲۲). در پژوهش مهرانگیز و همکاران(۲۰۱۲) نتایج نشان داد که بیشترین میزان از سبک دلبستگی مربوط به سبک دلبستگی ایمن (۷۴/۱۴) و سپس سبک دلبستگی اضطرابی- دوسوگرا (۴۱/۱۳) و اجتنابی(۵۳/۱۲) می باشد(۱۲۳).همچنین نتایج پژوهش بشارت و همکاران(۲۰۰۸) به نتایجی مشابه پژوهش های فوق دست یافتند، بطوری که۶۲درصد از کل آزمودنی ها دارای سبک دلبستگی ایمن، ۲۲درصد اجتنابگر و ۱۶ درصد از آزمودنی ها دوسوگرا می باشند(۱۲۴). در نهایت نتایج هازن و شیور نیز نشان داد که از ۶۵تا ۷۰ درصد واحد های مورد پژوهش دارای سبک دلبستگی ایمن ۱۵تا۲۵درصد دارای سبک دلبستگی اجتنابی و ۷ تا۱۵درصد را سبک دلبستگی اضطرابی -دوسوگرا تشکیل می دهند(۹۵). به عقیده پژوهشگر ایجاد رابطه ای امن با خود و محیط برای هر موجود، ضرورتی حیاتی به شمار می رود؛ همچنین در توزیع سبک های دلبستگی می توان گفت که، دلبستگی به عنوان یک نیاز نخستین، آمادگی های زیستی لازم را در زمینه رفتارهای دلبستگی در دو سوی این رابطه (یعنی کودک و مادر) فراهم می سازد؛ در حالی که متغیرهای زیست شناختی، ارزش های حیاتی و تعامل سازنده رابطه مادر – کودک در خدمت شکل گیری و تقویت دلبستگی ایمن فعالیت می کنند، فراهم آمدن شرایطی که براساس آن، آمادگی های زیستی در دو سوی رابطه مختل شود و مهم تر از آن، ارزش حیاتی و رفتارهای دلبستگی ایمن کاهش یابد، همواره دشوار و نادر خواهد بود؛ این وضعیت کاهش فراوانی سبک های ناایمن اجتنابی و دوسوگرا را توجیه می کند(۸). علاوه براین شیخی (۱۳۸۹) در پژوهشی باهدف تعیین سبک های فرزندپروری با مشکلات رفتاری در رشت ،به این نتیجه رسیدکه اکثریت والدین کودکان دارای سبک فرزندپروری مقتدرانه بودندونقش مهمی در پیشگیری از مشکلات رفتاری کودکان دارد.
بررسی میزان پرخاشگری در انواع سبکهای دلبستگی در نوجوانان مقطع متوسطه شهر رشت سال۱۳۹۲
آخرین نظرات