۶- تغییرات مؤثر در محیط بیمار: تغییرات محیطی مثبت همانند افزودن چیزی به قلمرو دنیای بیمار درست به اندازه ی حذف عوامل استرس زا اهمیت زیادی دارد. ‌به این جهت تشویق بیمار به شرکت در فعالیت های اجتماعی متناسب با وضعیتش، همانند فعالیت در کلوپ های سالمندان، کلیسا و دیگر مراکز جمعی یا کمک به او برای شروع سرگرمی های جدید ارزش بسیاری دارد. در این فرایند تماس های اجتماعی، البته به شیوه حمایتی افزایش می‌یابد و بیمار قادر خواهد بود از دستیابی به اهداف شادی آفرین و با ارزش لذت ببرد. این شیوه درمانی دو بعدی است: الف) کار مستقیم با بیمار از راه کمک به او، مانند یک شغل مناسب یا تماس با مقامات ذیصلاح برای دریافت کمک مالی (بیمه بیماری) یا کمک های مالی دیگر (تأمین اجتماعی، حقوق بیکاری) یا ایجاد رابطه بین بیمار و کلوپ های اجتماعی مناسب و مانند آن (در این جنبه ها مددکاران اجتماعی می‌توانند بیشترین کمک را بکنند). ب) کار با کسانی که در زندگی بیمار اهمیت ویژه ای دارند و بخصوص بستگان او. برای آن که خانواده را بتوانیم به گونه ای مؤثر در درمان حمایتی شرکت دهیم باید آگاهی ها و راهنمایی های لازم و ضروری را به آنان ارائه دهیم. افراد خانواده را باید راهنمایی کرد که در موقعیت های خاصی که پیش می‌آید چگونه و چطور کار کنند و چه کارهایی را انجام دهند. علاوه بر این خانواده نیز باید به سهم خود در امر مراقبت از بیمار مورد حمایت قرار گیرد، چرا که فرایند درمان ممکن است برخی اوقات با دشواری بسیار طی شود (بلوخ، ترجمه صاحبی، ۱۳۷۷).

۷- رخصت برای تخلیه هیجانی: رابطه مبتنی بر امنیت و احساس ایمنی بین بیمار- درمانگر، به بیمار این امکان را می بخشد با نوعی آرامش خاطر احساساتی چون ترس، نگرانی، غم و اندوه، ناکامی و زود رنجی خود را با ‌روان‌درمانگر در میان بگذارد. دفتر کار درمانگر معمولاً تنها جایی است که بیمار می‌تواند با اطمینان کافی این گونه هیجانات را بیان کند. درمانگر با نشان دادن هم احساسی خود و اینکه شنونده همدرد و فعالی است که بیمار را بدون هیچ قید و شرطی می پذیرد، عملاً به او این امکان را می‌دهد که درمانگر را در تمام اسرار خود، ولو رنج آور و خجالت زا شریک نماید. یا آن که شریک شدن در مسائل عاطفی ضرورتاً به خودی خود مؤثر نیست. این فرایند می‌تواند نوعی احساس آرامش قابل توجهی را به همراه آورد و معبری به سوی سایر روش های درمانی شود (بلوخ، ترجمه صاحبی، ۱۳۷۷).

کارایی رواندرمانی حمایتی

ارزیابی کارایی رواندرمانی حمایتی بسیار دشوار است. ‌در مورد بیمارانی که برای آن ها معالجه هدف اصلی درمان نیست، چه معیاری برای نتیجه گیری می توان به کار برد؟ همچنین لازم است دقت کنیم که چه درمان های دیگری به کار رفته است. مثل درمان دارویی، حمایت غیر حرفه ای مانند باشگاه های اجتماعی و نظایر آن، تشکیل یک گروه کنترل که به کمک آن بتوان کارایی رواندرمانی حمایتی را سنجید، هر چند مشکل اما امکان پذیر است. مثلاً می توان یک یک پارامترهای درمان را به نوبت تغییر داد. ‌در مورد اولین مسئله «روش شناختی» ارزیابی نتیجه، معیارهای مناسب عبارتند از: الگوی حضور در درمانگاه (مثل عدم رعایت قرارها، کنار رفتن از برنامه درمانی، استفاده بیش از حد از درمانگاه در فاصله بین قرارها)، موارد بستری شدن در بیمارستان روانی، استفاده از تسهیلات اضطراری روانی، تعداد تماس های تلفنی بحرانی در ساعات نامنظم، الگوی کلی تقاضای کمک، کیفیت روابط با نزدیکان و دیگران، میزان موفقیت در کار و توانایی مقابله با ضرورت ها و وظایف روزمره. درمان حمایتی در درمانگاهی که مخصوص بیماران مزمن باشد به نظر می‌رسد بهتر از روش های درمانگاهی معمولی نتیجه می‌دهد ولی تا بررسی های منظم آتی چیز بیشتری درباره این مسئله نمی توان گفت (بلوخ، ترجمه صاحبی، ۱۳۷۷).

روی هم رفته هدف اصلی رواندرمانی حمایتی ‌در مورد بیماران مزمن تشویق بیمار برای رسیدن به بهترین انطباق ممکن است. برای رسیدن ‌به این هدف درمانگر وارد نوع خاصی از رابطه با بیمار می شود و روش های درمانی مشخص مثل توضیح، اطمینان بخشی و راهنمایی را به کار می‌گیرد. وابستگی غیر ضروری بیمار، بی شک مهمترین مسئله ای است که درمانگر با آن روبروست و ممانعت از این مسئله مستلزم مهارت توام با دقت از جانب درمانگر می‌باشد. مدل علمی مفیدی از درمان که پیرامون مفهوم وابستگی موسساتی شکل می‌گیرد می‌تواند مسئله وابستگی را به حداقل برساند و در عین حال مراقبت بالینی مناسب را هم تأمین کند. اما کارایی این مدل و درمان حمایتی به طور کلی هنوز باید آزمایش شود (بلوخ، ترجمه صاحبی، ۱۳۷۷).

تعریف گروه درمانی

گروه درمانی یک شیوه درمانی است که گروه کوچکی از اعضا و یک یا چند درمانگر دارای تخصص در گروه درمانی شامل می شود. گروه درمانی به منظور ارتقای رشد روانی و کاهش مشکلات روانی صورت می‌گیرد. این اهداف از طریق اکتشاف شناختی و عاطفی تعاملات میان اعضا و بین اعضا و درمانگر حاصل می شود (کوری[۱۵] و کوری، ترجمه نقشبندی و همکاران، ۱۳۸۵).

عوامل حمایتی در روان درمانی گروهی

عوامل حمایتی در اوان درمان گروهی، بسیار اساسی ‌می‌باشد. فردی که وارد گروه می­ شود از عزت نفس پایین و بی­معنایی رنج می­برد. عوامل حمایتی این تجارب منفی را هدف قرار می‌دهند. این عوامل هم بر درگیر شدن در گروه و هم آینده چشم­انداز مثبتی می­گشایند و تمایل عضو را در مشارکت می­افزایند. برخورد سازنده با مشکلات توانایی است که از عوامل حمایتی تغذیه می­ کند (اسلامی نسب، ۱۳۷۴). عوامل حمایتی دارای مؤلفه ­هایی­ است که عبارتند از:

۱- القای امید

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...