ACC: جمع اقلام تعهدی، :NI سود خالص قبل از اقلام غیر مترقبه،:DEP هزینه های استهلاک، :CFOجریان نقدی عملیاتی،OACC : اقلام تعهدی عملیاتی، :AR حساب های دریافتنی؛ I: موجودی های مواد و کالا، :PE پیش پرداخت هزینه ها، :AP حساب های پرداختنی، :TP مالیاتهای پرداختنی و NOACC: اقلام تعهدی غیر عملیاتی.
اقلام تعهدی غیرعملیاتی، شامل مقادیری است که از برآوردها و قضاوتهای مدیریت تأثیر میپذیرند. برای مثال، میتوان به ذخیرهی مطالبات مشکوک الوصول، افزایش هزینه ها که ناشی از تغییر برآوردها است، سود و زیان فروش دارایی ها، زیان کاهش ارزش موجودیها و دارایی های ثابت و اقلام انتقالی به دوره های آینده اشاره کرد. یافته های گیولی و هاین (۲۰۰۰) حاکی از آن بود که با گذشت هر سال، اقلام تعهدی غیرعملیاتی نسبت به سال قبل به صورت معنیداری منفیتر (کوچکتر) شدهاند. بر این اساس، آنان نتیجه گرفتند که با گذشت زمان، محافظه کاری بیشتر شده است. این بدان معنا است که در طول زمان، مدیران روشهایی را انتخاب کرده اند که به حداقل شدن سود انباشته منجر شده است. این معیار، توسط پائیک و همکاران[۶۳] (۲۰۰۷)، گیولی و دیگران (۲۰۰۷)، و نیز باتاچاریا و همکاران[۶۴] (۲۰۰۳) استفاده شده است.
NOACCit-1 – Cit= NOACCit
یکی دیگر از شاخص های معرفی شده توسط گیولی و هاین (۲۰۰۰)، چولگی منفی توزیع سود و جریانهای نقدی است. آنان با توجه به این که حسابداری تعهدی مجرایی برای اعمال محافظه کاری فراهم میآورد، استدلال میکنند که توزیع سود به عنوان یک متغیر تصادفی، باید نسبت به توزیع جریانهای نقدی، چولگی بیشتری داشته باشد. آن ها سود و جریان نقدی عملیاتی هرسال را بر جمع داراییها تقسیم کرده و توزیع این دو متغیر تصادفی را برای شرکتهای مشخص در یک مقطع زمانی و نیز برای یک شرکت در چند دوره زمانی، بررسی کردند. بررسی آن ها نشان داد که توزیع سود، چولگی منفیتری نسبت به توزیع جریانهای نقدی دارد. دلیل این امر از منظر گیولی و هاین (۲۰۰۰)، آن است که سود حسابداری به انعکاس اخبار خوشایند و افزایش ارزش دارایی ها نمیپردازد، ولی زیانها، همچون زیان کاهش ارزش موجودیها، تأثیری بر وجه نقد حاصل از عملیات ندارد و همین امر سبب می شود تا توزیع سود حسابداری نسبت به توزیع جریانهای نقدی عملیاتی، چولگی منفیتری داشته باشد.
گیولی و هاین (۲۰۰۰) به پیروی از بیور و رایان (۲۰۰۰)، از نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری خالص داراییها نیز استفاده کردند. بیور و رایان (۲۰۰۰) بیان میدارند که غیرممکن است نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری خالص دارایی ها برابر یک باشد. از منظر آنان، اختلاف ارزشهای بازار و دفتری را میتوان به دو بخش دائمی و موقت تقسیم کرد. هر دو بخش به نوعی از اعمال محافظه کاری سرچشمه می گیرند. بخش دائمی، ناشی از اعمال رویه های محافظه کارانه برای اندازه گیری و شناخت اولیه اقلام در صورتهای مالی است. به سبب وجود این رویه های محافظه کارانه، ارزشهای دفتری همواره کمتر از ارزشهای بازار هستند. از جمله این رویه ها، میتوان به شناسایی مخارج تحقیق و توسعه به عنوان هزینه و نه یک دارایی، اشاره کرد. در حالی که بازار به منافع آینده این گونه مخارج ارزشهایی را اختصاص میدهد، ترازنامهی واحد تجاری به انعکاس آن ها نمیپردازد. بخش موقت نیز ناشی از برخوردهای محافظه کارانه در دورههایی پس از شناخت اولیه اقلام دارایی و بدهی است. در دوره های مذبور، با در دسترس قرار گرفتن اطلاعات جدید زیانها و کاهش ارزشها به سرعت شناسایی میشوند، ولی افزایش ارزشها منعکس نمیشود. در واقع، شناسایی افزایش ارزش خالص دارایی ها به آینده موکول می شود. بدین ترتیب و تا زمانی که شواهد قابل اتکایی از افزایش ارزش خالص داراییها فراهم شود، ارزش دفتری خالص دارایی ها از ارزش بازار آن ها کمتر خواهد بود. با در دسترس قرار گرفتن شواهد مذبور و انعکاس افزایش ارزش در مبالغ دفتری، اختلاف بین ارزشهای بازار و ارزشهای دفتری به کمترین مقدار ممکن خواهد رسید. بیور و رایان (۲۰۰۰) در ابتدا بخشهای موقت و دائمی را به ترتیب تأخیر و سوگیری حسابداری نامیدند و سپس در سال ۲۰۰۵، دو اصطلاح محافظه کاری شرطی و غیرشرطی را برای اشاره به بخشهای موقت و دائمی به کار گرفتند.
پائیک و همکاران (۲۰۰۷) و باسو (۱۹۹۷)، در پژوهشهای خود معیار دیگری را برای بررسی وجود محافظه کاری به کار میبرند. از منظر پائیک و همکاران (۲۰۰۷)، احتمال تکرار تغییرات مثبت سود برای چند دوره، بیشتر از احتمال تکرار تغییرات منفی سود برای چند دوره است. زیرا به کارگیری رویه های حسابداری محافظه کارانه، سبب میگردد تا شناسایی زیانها به سرعت و در دورهی جاری صورت گیرد، ولی شناسایی و انعکاس سودهای احتمالی به تدریج و طی چند دوره انجام شود. باسو (۱۹۹۷) معتقد است که به موقع بودن و استمرار (پایداری)، دو جنبه متضاد در گزارشگری مالی هستند که بین آن ها نوعی توازن وجود دارد. برای مثال، چنانچه تمام واقعیتهای موجود و همه جنبه های یک رویداد در دوره جاری گزارش شوند، اطلاعات ارزشمند و مربوط دیگری برای گزارش در دوره های آینده باقی نخواهد ماند. این بدان معنا است که بین به موقع بودن گزارشگری و گزارش مستمر یک قلم، رابطه عکس وجود دارد. از آنجا که محافظه کاری را میتوان گزارشگری به موقع و زود هنگام زیانها و کاهشهای رخ داده در سود دانست، میتوان پیش بینی کرد که گزارش کاهش در سود، استمرار نداشته باشد. از سوی دیگر، اگر محافظه کاری را به معنای گزارشگری دیر هنگام افزایشهای رخ داده در سود بدانیم، میتوان پیش بینی کرد که گزارش افزایش در سود، استمرار داشته باشد. برای آزمون این پیشبینیها، پژوهشگرانی چون باسو (۱۹۹۷) و پائیک و همکاران (۲۰۰۷) مدل زیر را برای دادههای ۲۰ سال هر شرکت تخمین میزنند تا دریابند که آیا در طول زمان، شرکت رویه های محافظهکارانه را در گزارشگری مالی اعمال کردهاست یا خیر:
تغییر در سودعملیاتی سال t که برارزش بازار خالص داراییها در اول دوره تقسیم شده است
تغییر در سود عملیاتی سال ۱- t که برارزش خالص دارایی ها در اول دوره تقسیم شده است
متغیر موهومی است که اگر تغییر در سود عملیاتی سال مثبت بوده باشد، مقدار صفر و اگر منفی بوده باشد، مقدار یک را به خود میگیرد. ۱- t= DOIt-1.
با توجه به توضیحات بالا، انتظار میرود که d3t منفی باشد. زیرا محافظه کاری به معنای شناسایی کل زیان در دوره جاری و از دیگر سو، شناسایی تدریجی سودهای احتمالی است.
آخرین نظرات