کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



امروزه ماقابلیت هارا مترادف بارفتارهاومهارت هایی می‌دانیم که برای موفقیت دریک نقش خاص لازم وضروری هستندازاواخر۱۹۸۰ میلادی شرکت ها تدوین مدل های قابلیت را برای انتخاب مدیران وارزیابی عملکردآنها آغازکردندبه عبارت دیگراین مطالعات نشان دادکه سازمان ها وقتی می توانندبه نحوی محسوس منتفع شوندکه منابع وامکانات خودرا با همکاری کارکنانشان برای کمک به آنهادر مسیرکسب مهارت های ‌مورد نیاز برای تبدیل شدن به مدیران موفق وشایسته به کارگیرند(فالمر-کانگر۱۳۸۷: ۷۶).

این رویکردمشارکتی درست درنقطه مقابل رویکردی قرارداردکه ‌در شرکت ((Entron)) اریج بودوطی آن تمام مسئولیت پرورش استعدادها به خودکارکنان تحمل وواگذارشده وازآنها خواسته می شدکه یادشدکنندویا شرکت ترک نماینددرواقع رویکردشرکت((Entron)) رابایددرتضادبامفروضات پایه ای مفهوم جنگ استعدادها دانست که کارکنان شایسته وبااستعدادرا ارزشمندترین دارایی سازمان ها می‌داند وبه همین دلیل توصیه می کندکه اینگونه کارکنان رابایدازطریق تظام های مناسب ونظام جبران خدمت وجذب وحفظ کرد.

این ریو(سناریوی جنگ استعداها)به درستی متعقدات که ذخیره محدودی ازافرادبه راستی شایسته و مستعد وجود دارد. وبه همین دلیل جذب وحفظ این ‌افراد یک مأموریت‌ دشواراست.

درحالی که رویکردبی رحمانه بقای اصلاح بالعکس این مفهوم را توصیه می‌کند ومعتقداست ‌اگر کارکنان به بالاترین استانداردها وسطح انتظارات دست نیابندبایدآنها را کنارگذاشت چراکه بسیاری از افراد شایسته تر در پشت درهای شرکت صف کشیده اند(همان منبع:۷۷)

سوال اصلی جنگ استعدادها این است که رهبران ومدیران سازمان کجا هستندو از کجا می‌آیند. پاسخ سوال این است که آنهابه احتمال فراوان ازداخل سازمان شمامی آیند.آن ها اطراف شما هستند ‌و استعدادهای ذاتی دارندکه ممکن است شماهنوز به آن ها توجه نکرده باشید.

استعدادهای آنهادرزمان های مختلف به شیوه های مختلف وباسرعت های متفاوت فعالیت می یابدوآنهارابه رهبران ومدیران شایسته تبدیل می‌کند(فالمر،کانگر، همان منبع)

اگرسازمان ومدیران آنهارا به رشداین گونه افرادکمک نکند،آنهاممکن است ازرشدبازبمانندواگرکسی قابلیت ها و استعدادهای آنهاراشناسایی نکند،ممکن است هدر روند. اگر کسی به رشد آن ها توجه نکند،ممکن است سازمان مارابه قصدیافتن زمینی پربرکت تروحاصل خیرترترک کنند(همان : ۷۸ )

بخش دوم : توسعه سازمانی

۲-۲-۱- مقدمه

توسعه سازمانی (OD[13]) فرایندی که از طریق آن دانش و عملکرد های علوم رفتاری برای کمک به سازماندهی در دستیابی اثر بخشی بیشتر از قبیل بالا بردن رضایت شغلی افزایش بهره وری و بهبود کیفیت محصول و خدمات مورد استفاده قرار می‌گیرد .

هدف از توسعه سازمانی بهبود توانایی ها و امکانات سازمان برای ارزیابی حل مشکلات سازمانی است از سوی دیگر OD برای بهبود کل سیستم یعنی خود سازمان و بخش های تابعه آن ارتباط محیط پیرامون آن را طراحی می‌کند .

توسعه سازمانی (OD) یک روش فعال و پر بار برای ایجاد تغییر در سازمان‌ها و سیستم در حال فعالیت و تغییر پذیر باشد نه سیستم های انسانی در سازمان‌ها و نه روش های تغییر پیش‌بینی شده در برنامه های OD یک حالت ایستا و خمودگی ندارند بلکه یک جریان همیشه در حال تغییر ، سیال و به هم پیوسته هستند . سازمان ها برای رقابت و تغییر نیازمند به توسعه سازمانی و بهبود روش می‌باشند و انتخاب بهترین استراتژی در توسعه سازمان و شناخت سازمان و فرهنگ سازمانی برای شناخت سیستم ضروری است که به بهبود روش ها در سازمان کمک می نمایند .

توسعه سازمانی امری انکار ناپذیر در سازمان های امروزی و لازم پیشرفت و رقابت در سازمان‌ها می‌باشد .

۲-۲-۲- تعاریف و نظریات

در یک تعریف بهتر (توسعه سازمانی عبارت است از کاربرد سیستمی دانش علوم رفتاری برای توسعه برنامه ریزی شده و تقویت و تأکید برای استراتژی ها ، ساختارها و فرایندهای سازمانی برای بهبود اثر بخشی سازمان (دکتر عباس محمد زاده)

ویژگی های این تعریف :

    1. برای یک سیستم از قبل یک شرکت یک مجتمع از یک مؤسسه‌ تولیدی و یک دپارتمان از یک سازمان

    1. OD مبتنی بر دانش و عملکرد علوم رفتاری از قبیل دیدگاه های فرد همانند رهبری ، پویایی گروهی و طراحی شغل و نگرش های کلان و جامع مانند استراتژی و ساختار سازمانی و روابط سازمان و محیط است.

    1. توسعه سازمانی با وجه اینکه با تغییر برنامه ریزی شده مرتبط است ولی ثابت و غیر قابل انعطاف نبوده فرایندی است انطباقی برای برنامه ریزی و اجرای تغییر تا دستور العمل، نحوه انجام امور توسعه سازمانی مستلزم برنامه ریزی برای تشخیص و حل مسائل و مشکلات بوده .

    1. توسعه سازمانی هم ایجاد کننده و هم تقویت کننده و تغییر و نظارت بر استمرار نحوه تغییر است .

  1. برنامه های OD بیشتر بر یک نوع تغییر در سازمان معطوف است ولی استراتژی ساختاری تغییرات فرآیندی را تحت پوشش قرار می‌دهد .

در تعریف دیگر پنج نویسنده به نامهای لاولر[۱۴] ، مورمان[۱۵] ، کامینگر[۱۶] ، نورمان[۱۷] و لوفورد[۱۸] در کتاب تحول سازمانی (تغییر سازمانی به مثابه استراتژی توسعه به تغییری اطلاق می‌گردد که در نهایت منجر به ایجاد تحول در شخصیت و هویت سازمان شود به طوری که رفتار و عملکرد را در سازمان متحول نماید ) .

دو جزء اصلی این تعریف : ۱- تغییر شخصیت و هویت سازمان ۲- تغییر بر عملکرد و رفتار در سازمان ارگریس[۱۹] . تجدید نظر سازمانی را در تعریف توسعه (بهبود) سازمانی خود چنین می‌گوید (در قلب توسعه(بهبود) سازمانی توجه به تعیین اولویتها، انرژی بخش، دقت عمل، فعالیت، تغییر نوسازی از طریق استفاده از تکنولوژی و منابع انسانی قرار دارد).

۲-۲-۳- چرا مطالعه و بررسی توسعه سازمانی لازم است؟

نیاز به رقابت و افزایش بهره وری در سازمان‌ها و شرکت و تغییر تکنولوژی نیاز به برنامه ریزی و طراحی و توسعه روز افزون سازمان می‌باشد. OD در تطبیق و سازگاری و همسویی سازمان ها با تغییرات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و تکنولوژی نقش مهمی دارد و در تعیین مسیر استراتژیک سازمان به نحو قابل ملاحظه ای تاثیر دارد . و همچنین OD پیشرفت در شرایط بی نظمی و تغییرات و استراتژیک بهترین مسیر نقش بسزایی دارد . موارد زیر جهت توسعه سازمانی ضروری است :

    1. انقلاب تکنولوژی ، طراحی ، تولید ف توزیع ، ارتباطات الکترونیکی

    1. رقابت خارجی شدید از جانب کشورهای توسعه یافته مثل کره ، ژاپن و آلمان

    1. افزایش در خرید سهام و شرکت های تلفیقی و ادغام شرکت ها – پروژه های مشترک – ریسک ها و شکست ها

    1. تقاضای مصرف کنندگان برای کالا و خدمات و تنوع و کیفیت

    1. جهانی شدن تجارت و امور مالی و همراه شناور شدن نرخ ارز

  1. تقاضا برای نیروی کار برای مشارکت هر چه بیشتر کارها وو تخصص و آموزش نیروی انسانی .

۲-۲-۴- مراحل و روش های توسعه سازمانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1401-09-26] [ 10:55:00 ق.ظ ]




” قیل لامیر المومنین علیه السلام انک تزعم ان شرب الخمر اشد من الزنا و السرقه؟قال علیه السلام:نعم ان صاحب الزنا لعله لا یعدوه الی غیره و ان شارب الخمراذا شرب الخمر زنا و سرق و قتل النفس التی حرم الله وترک الصلاه”.از امام علی (ع) سوال شد به نظر شما شراب از دزدی و زنا بدتر است؟فرمود بله.زنا کننده شاید گناه دیگری نکند ولی شراب خوار چون شراب بنوشد زنا می‌کند،به دزدی دست می زند،آدم می کشدونمازرا ترک می‌کند. (فتاحی معصوم و زروندی،۱۳۸۴،۱۷۴)

در حدیثی که از امام صادق (ع) آمده ایشان ضربه ای که شراب به عقل وارد می‌کند را بزرگترین گناه شمرده و آن را موجب ترک نماز و تجاوز ناموسی به مادر،دختر و خواهر دانسته است. (مویدی،۱۳۸۳،۴۸)

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :خمر ریشه زشتی ها و جنایات و امور پلید است. (درتاج،۱۳۸۹،۱۳)

امام باقر(ع)می فرماید:دائم الخمرمانندبت پرستی است.شراب برایش رعشه بدن پدید می آورد.مردانگی وانصاف ومروتش رانابود می‌کند.شراب است که شراب خواررا وادار به جسارت بر نزدیکان و اقوام و خویشان و خون ریزی و زنا می کند،حتی در هنگام مستی نمی تواند اززنای با محارم ایمن باشد،او پس از مستی این کاررا بی توجه انجام می دهدوشراب وادارکننده به هرنوع اعمال ضدانسانی است. (درتاج،۱۳۸۹،۷۱)

” حرم الله الخمر لفعلها وفسادها،لأن مدمن الخمر تورثه الارتعاش،وتذهب بنوره،وتهدم مروته،وتحمله على أن یجترئ على ارتکاب المحارم،وسفک الدماء،ورکوب الزنا،ولا یؤمن إذا سکر أن یثب على حرمه ولا یعقل ذلک، ولا یزید شاربها إلا کل شر”.امام صادق در باب علت تحریم شراب توسط خداوند فرمودند:خداوند ‌به این خاطر مصرف شراب را تحریم نموده که دارای اثرهای سوء ومفسد می‌باشد.زیرا تداوم شراب خواری و میگساری موجب حالت رعشه در اندام و اعضای بدن و از بین رفتن حالت نورانیت و جوان مردی از شخصیت فرد می‌گردد.شخصیت وی به حدی می‌رسد که از ارتکاب بی حرمتی نسبت به محارم خود و هم چنین خون ریزی و ارتکاب زنا بیمی ندارد و هنگامی که مست شد ایمانی ندارد به اینکه بر محارمش تجاوز نکند واین در حالی است که عقل ندارد و جز بدی، نوشاننده اش را زیاد نمی کند. (فتاحی معصوم و زروندی،۱۳۸۴،۱۷۳)

” اِنّ شُرب الخَمرِ یُدخِل صاحِبِه فی الزّنا والسِّرقَه و قَتل النّفس التی حرّم اللهُ و فی الشِّرک بالله و اَفاعیلُ الخمرِ تَعلو عَلی کُلّ ذَنبٍ کَما تَعلو شَجَرُهاعَلی کلّ شَجَر”.از امام صادق سوال شد بزرگترین گناه کبیره چیست؟ایشان در پاسخ فرمودند:شراب خواری.به راستی شراب خواری باعث می شود نوشاننده اش داخل در زنا و دزدی و قتل نفس یا جنایت وشرک خداوند شود و مرتکبان این عمل جرات پیدا می‌کنند بر ارتکاب هر گناهی،همان طور که گیاه آن(مو)برتری وعلو برسایرگیاهان دارد. (فتاحی معصوم و زروندی،۱۳۸۴،۱۷۵)

از پیامبر اکرم نقل شده است که،یکی از پادشاهان بنی اسرائیل،مردی را ناگزیر کرد که به انتخاب و ‌اختیار خود یکی از سه عمل زشت شراب خواری،زنا یاقتل رامرتکب شود وگرنه اورا خواهد کشت.آن مرد شراب خوردن رابرگزید و چون مست شد بقیه زشتی هارا نیز مرتکب شد. (مویدی،۱۳۸۳،۴۳)

ابلیس شبی رفت با بالین جوانی آراسته با شکل مهیبی سَر و بَر را

گفتا که منم مرگ و اگر خواهی زنهار باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را

یا آن پدر پیر خودت را بکشی زار یا بشکنی از خواهرخود سینه و سر را

یا خود ز می ناب کشی یک دو سه ساغر تا آنکه بپوشم ز هلاک تو نظر را

لرزید از این بیم، جوان بر خود و جا داشت کز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نَر را

گفتار پدر و خواهر من هر دو عزیزند هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را

لکن چو به می دفع شر از خویش توان کرد می‌نوشم و با وی بکنم چاره شر را

جامی دو بنوشید و، چو شد خیره ز مستی هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را

ای کاش شود خشک، بُن تاک و خداوند زین مایه شر حفظ کند نوع بشر را

ایرج میرزا

” حرمها لأنها أم الخبائث ورأس کل شر،یأتی على شاربها ساعه یسلب لبه فلا یعرف ربه ولا یترک معصیه إلا رکبها ولا یترک حرمه إلا انتهکها ولا رحماً ماسه إلا قطعها ولا فاحشه إلا أتاها،والسکران زمامه بید الشیطان إن أمره أن یسجد للأوثان سجد، وینقاد حیثما قاده”.امام صادق در علت تحریم شراب فرمودند:تحریم نموده خداوند آن را برای این که مادر تمام پلیدی ها و سرآمد تمام بدی هاست.ساعتی بر فرد شراب خواردر هنگام شراب خواری می گذرد که از وی مغزوخردش سلب می شودو پروردگارش رادیگر نمی شناسدو ازارتکاب معصیت باکی ندارد و آن را مرتکب می‌گردد و ازارتکاب هر هتک حرمت،قطع رحم و فاحشه ای ابا نمی ورزد و فردی که مست شود زمام وافسارش به دست شیطان خواهد بود.اگر او را به سجده بت هاامر کندسجده می کندوپیروی می‌کند،ازآنچه اورا بدان رهبری اش کند. (فتاحی معصوم و زروندی،۱۳۸۴،۱۷۵)

پیامبر اکرم فرمودند:اگرشراب خوار شهادت ‌و گواهی دهد مورد قبول نیست. (فتاحی معصوم و زروندی ،۱۳۸۴،۱۷۳)

رسول اکرم فرمودند:آگاه باشید ای مردم که من شما را از استفاده ی هر نوع مست کننده ای منع و نهی می کنم. (فتاحی معصوم و زروندی،۱۳۸۴،۱۷۱)

” وحرم الله الخمرقلیلها و کثیرها و بیعها وشراءها و الانتفاع بها”.امام صادق فرمودندخداوند استفاده کم وزیادازشراب، خریدوفروش وسودبری ازآن راتحریم نموده اند. (فتاحی معصوم و زروندی،۱۳۸۴،۱۷۱)

” ماعصی الله بشی‏ء اشدمن شرب المسکران احدهم یدع الصلاه الفریضه ویثب علی امه وابنته واخته وهو لایعقل”.امام باقر فرمودند:گناهی بدتر از شرب خمر نیست.شراب خواردر حال مستی نمازواجب را رها و بامادر،خواهرودخترش همبستر می شود،زیرا در آن حال اندیشه خودراازدست داده است.

(وسایل الشیعه،ج ۱۷،ص۲۵۰)

” لعن رسول الله فی الخمر عشره غارسها و حارسها و عاصرها و شاربها و ساقیها و حاملها و المحموله و بایعها و مشتریها و آکل ثمنها”.حضرت رسول در رابطه با شراب ده نفر را مورد لعن قرار دادند.کسی که درخت آن را می کارد به نیت تهیه شراب،کسی که از آن نگهداری می‌کند،کسی که از میوه آن عصاره می‌گیرد، کسی که آن را می نوشد،هم چنین ساقی،باربر آن،کسی که شراب به سوی او آورده می شود،خریدار و فروشنده آن وخورنده ی پول آن. (فتاحی معصوم و زروندی ،۱۳۸۴،۱۷۷)

گفتار سوم : دیدگاه علوم پزشـکی پیرامون شراب خواری

الکلیسم علت اصلی کمبود ویتامین ها و مواد معدنی در نزد مردم متمدن جهان که انواع اغذیه ویتامین دار را،به طور فراوان دراختیار دارند،می‌باشد.الکلی را که معتادان به آن می نوشند معمولا جای پروتئین مورد نیاز بدنشان را می‌گیرد و یا در بعضی موارد مانع جذب و یا ذخیره صحیح ویتامین های مصرف شده می شود. (میندل،۱۳۷۲،۲۷۵)

الکل بزرگترین تخریب کننده و ازبین برنده مواد تغذیه ای و ویتامین ها می‌باشد. الکل آب سلول های مغز را کشیده و باعث نابودی آن ها می شود.هم چنین الکل سبب پایین آمدن قند خون می شود.الکل یک محرک نیست بلکه در واقع یک مسکن کاهش دهنده فعالیت بدنی است.الکل بدن رااز ویتامین های ب،ویتامین ث،ویتامین کا،روی،منیزیم ‌و پتاسیم تهی می‌سازد. (میندل،۱۳۷۲،۳۲۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ق.ظ ]




علت این تکلیف آن است که، وقتی فردی دیگری را به عنوان وکیل خود تعیین می‌کند، عرف جامعه ادامه‌ این رابطه‌ حقوقی میان وکیل و موکل را همواره استصحاب می‌کند مگر آنکه به طور یقینی برای جامعه، علم حاصل شود که موکل، وکیل خود را عزل نموده است. در واقع مسبب اعتماد عرف جامعه به وجود و ادامه‌ وجود رابطه‌ وکالت، موکل است و برای همین، موکل تکلیف دارد به گونه‌ای قاطع ‌به این اعتماد پایان بخشد. این مبنا در مواردی نظیر مواد ۱۰۵، ۳۹۶ و ۳۹۷ قانون تجارت به نحوی دیگر ‌در مورد اعتماد شخص ثالث به‌ظاهر عرفی امور پذیرفته‌شده است.

۲-۲-۲-۳: دلایل اطلاع وکیل از عزل

قانون مدنی در ماده ۶۷۹ در خصوص اینکه عزل وکیل به چه نحو باید انجام گیرد سکوت نموده اما به دلایل ذیل می‌توان نتیجه گرفت مراتب عزل وکیل باید به اطلاع او برسد.

۱ ـ ماده ۳۷ قانون آیین دادرسی مدنی در باب وکالت در دعاوی بیان می‌دارد: «‌اگر موکل وکیل را عزل نماید مراتب را باید به (دادگاه و وکیل معزول) اطلاع دهد. عزل وکیل مانع از جریان دادرسی نخواهد بود. اظهار شفاهی عزل وکیل باید در صورت‌جلسه قید و به امضای موکل برسد.» همان طور که ملاحظه می‌گردد مراتب عزل وکیل باید هم به دادگاه و هم به وکیل معزول اطلاع داده شود. ‌بنابرین‏ با وحدت ملاک از این ماده می‌توان گفت که؛ مراتب عزل وکیل در وکالت‌نامه‌های رسمی باید به دفترخانه‌ی تنظیم‌کننده‌ سند و شخص وکیل ابلاغ شود و بدین ترتیب از ادعای بعدی موکل مبنی بر عزل وکیل خود، به هر شکل اعم از شفاهی یا کتبی (سند عادی) یا تلفنی و… جلوگیری می‌گردد و این امر باعث حفظ حقوق اشخاص ثالث و حتی شخص وکیل خواهد شد.

۲ ـ سند تنظیمی وکالت رسمی مشمول ماده ۱۲۸۷ قانون مدنی است و از اعتبار حقوقی برخوردار است و تا زمانی که موکل، مراتب عزل وکیل را به دفترخانه‌ی تنظیم‌کننده‌ سند اطلاع ندهد وکالت‌نامه‌ی رسمی به قوت خود باقی بوده و دارای اعتبار است.

با تعیین وکیل و قبول او و با تحقق وکالت همه اقدامات و اعمالی که وکیل در موضوع وکالت و در حدود اختیارات تعیین‌شده انجام می‌دهد، به‌منزله اقدامات و اعمال موکل است و ‌بنابرین‏ تمام آثار آن، علیه او و علیه دیگران قابل استناد است (ماده ۶۷۴ قانون مدنی) و مطابق مواد ۷۰، ۷۱ و ۷۳ مأمورین دولتی نمی‌توانند از اعتبار دادن به اسناد ثبت‌شده استنکاف نمایند. بدیهی است در صورت اقدام شخص وکیل در اموری که به وی وکالت داده‌شده است دارای آثار حقوقی است و چنانچه موکل به استناد سند عادی یا هر طریق ممکن عزل وکیل را ادعا نماید، منوط به اثبات خواهد بود که این امر موجب صرف وقت فراوان و گذر از مسیر پرپیچ‌وخم محاکم خواهد بود.

۳ ـ ماده ۶۷۹ قانون مدنی در مقام عزل وکیل آورده «‌موکل می‌تواند هر وقت بخواهد وکیل را عزل کند…» لیکن از طریقه عزل و این‌که به چه طریقی موکل می‌تواند این عمل را انجام دهد صحبتی به میان نیاورده است و قانون مدنی این موضوع را به سکوت برگزار ‌کرده‌است. به‌هر حال می‌توان از ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی به لحاظ اینکه قانونی برای قضیه مطروحه وجود ندارد این‌گونه تفسیر نمود که ‌در مورد خبر اعلام عزل وکیل در وکالت‌نامه‌های رسمی باید به دفترخانه وکیل ابلاغ گردد و این امر از عادات و موازین حسن نیت استنباط می‌شود.

۴ ـ جهل اشخاص ثالث از انقضای نمایندگی در اموری که نماینده قبل از اطلاع از نمایندگی در حدود اختیارات خود انجام داده، معتبر است (مستنبط از ماده ۶۸۰ قانون مدنی و با بهره گرفتن از وحدت ملاک) درجایی که وکیل پیش از رسیدن خبر عزل به او، اعمالی را به نام موکل انجام دهد، قانون‌گذار خبر عزل را در انحلال وکالت از بین می‌برد و در نتیجه وکیل معزول را نماینده محسوب می‌کند. این حکم در جلوگیری از ضرر کسانی هم که از طریق وکالت، طرف قرارداد واقع می‌شوند وجود دارد. یعنی هرگاه وکالت‌نامه‌ای که وکیل ارائه می‌کند حاوی اختیارات کامل در انجام مورد وکالت باشد و در سند پنهانی موکل، اختیار وکیل را محدود یا مقید به شرایطی کرده باشد و سپس معامله بر مبنای وکالت‌نامه شکل بگیرد، برای رفع ضرر از طرف معامله‌کننده که با حسن نیت ‌به این معامله تن داده است باید سند پنهانی را بی‌اعتبار و معامله را درباره موکل نافذ دانست. زیرا بر مبنای قاعده مسئولیت مدنی، موکل سبب بروز خسارت به‌طرف قرارداد می‌شود و مقید ساختن و پایبند شدن او به قرارداد مبنای ورود ضرر را از بین می‌برد. بر مبنای نظریه سوءاستفاده از حق و اصل ۴۰ قانون اساسی[۱۰۹] نیز می‌توان به چنین نتیجه‌ای رسید. بر‌عکس چنانچه اشخاص ثالث از انقضای نمایندگی مستحضر شوند، هیچ گونه ادعایی علیه اصیل نمی‌توانند داشته باشند. نتیجتاً اینکه، زمانی که وکالت‌نامه رسمی در دفترخانه تنظیم می‌گردد موکل بخواهد وکیل را عزل نماید، باید مراتب به اطلاع شخص وکیل و به اطلاع دفترخانه برسد.

۲-۲-۲-۴: اعمال حقوقی وکیل بعد از عزل

۲-۲-۲-۴-۱: آثار اعمال حقوقی وکیل بعد از عزل

اعمال وکیل بعد از عزل توسط موکل در دو فرض قابل‌بررسی است. اینکه وکیل معزول به هنگام انجام مورد موکل، به عزل خود آگاه بوده و دیگر اینکه بدون اطلاع از عزل خود و با حسن نیت اقدام به انجام مورد وکالت می‌کند.

آثار اعمال صورت پذیرفته توسط وی در هر موردبررسی خواهد شد. اینکه آیا اعمال وکیل در هر مورد، چه در صورت آگاه بودن، چه در صورت آگاه نبودن وی از عزل، نافذ است، یا خیر؟

۲-۲-۲-۴-۱-۱: وکیل از عزل آگاه نبوده

اقدامات وکیل در حدود وکالت تا زمانی که عزل وکیل به اطلاع او نرسیده است همچنین ابلاغ‌هایی که از طرف دادگاه به وکیل می‌شود مؤثر در حق موکل خواهد بود. البته ناگفته نماند در اینجا اعمالی که وکیل طبق ماده ۶۷۴ قانون مدنی در حدود وکالت انجام داده است منظور است. ‌بنابرین‏ اقدامات وکیل در حدود وکالت، تا زمانی که عزل وکیل به اطلاع او نرسیده است نافذ می‌باشد.

همچنین در ماده ۳۸ قانون آیین دادرسی مدنی ‌به این مورداشاره ‌کرده‌است. ماده ۳۸ بیان می‌دارد تا زمانی که عزل وکیل به اطلاع او نرسیده است اقدامات وی در حدود وکالت، همچنین ابلاغ‌هایی که از طرف دادگاه به وکیل می‌شود مؤثر در حق موکل خواهد بود، ولی پس از اطلاع دادگاه از عزل وکیل، دیگر او را در امور راجع به دادرسی، وکیل نخواهد شناخت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ق.ظ ]




بند۱- استقلال قضات در رسیدگی، بررسی ها، تفسیر قوانین، تشخیص حق، اتخاذ تصمیم وانشاء رأی‌؛

بند۲- تصمیم گیری به صورت مستند و بدون تاثیرپذی از دخالت دیگران،

بند۳- رعایت شان و منزلت قضات در جامعه و نظام اداری کشور؛

بند۴- گزینش افراد برخوردار از شایستگی علمی، تقوایی و توانایی‌های لازم برابرامر قضاء؛

بند۵- تامین ضوابط قانونی برای عزل، نصب، تعلیق ونقل وانتقال قضات.

بند۶- تامین معیشت وامنیت وحفظ کار متناسب با مسئولیت قضات؛

بند۷- نظارت دقیق و قانونمند بر کار قاضی و برخورد قاضی با تخلفات قضایی بر اساس اهمیت کار قضایی است که تعقیب کیفری قضات بدون تعلیق از سمت قضایی امکان­ پذیر نمی ­باشد. دستگاه قضایی باید آنقدر قضات را گرامی بدارد تا دیگران طمع نفوذ را نداشته باشد و از توطئه های دیگران نزد دستگاه قضا در امان باشد وقتی که شاخص در مقام رسیدگی ‌می‌باشد کسی حق ندارد او را از رسیدگی منع یا پرونده را به دیگری ارجاع دهند باید استقلال وی حفظ باشد. استقلال قوه قضائیه ضامن حفظ حقوق و آزادیهای مشروع، گسترش عدل و حمایت از حقوق عامه است، با توجه به اصل ۱۵۶ و ۱۵۷ قانون اساسی، استقلال قاضی مطلق است، اما استقلال دستگاه قضایی نسبی است، معنی نسبی بودن دستگاه قضایی آن است که در تعاملات و روابط با دیگر دستگاه‌ها در چهار چوب قانون همکاری وعمل کند. در محدوده این همکاری را قانون تعیین می‌کند. قضات نباید از فشارها بترسند. ترس قاضی از عزل شدن قضاوت، توقف در ترفیعات و نظایر آن ممکن است است قلم اورا در حفظ وحقوق آزادی­های مشروع، حمایت از دادخواهان، گسترش عدل وحمایت از حقوق عامه متزلزل می‌کند. حمایت از آزادیهای مشروع قضات اقتضاء می‌کند که قضات درعین حفظ استقلال دستگاه قضایی و همکاری با مسئولین اجرایی و انتظامی به نحوی انجام وظیفه نمایند که اقدامات و عملکرد آن ها به تقویت و حاکمیت قانون کمک کند.[۳۰]

گفتار دوم: عدم نقض رأی‌ قاضی

حکم قاضی به منزله حکم قانون است و آن را جز دربعضی موارد استثنایی نمی­ توان نقض کرد در حقوق اسلام اصل و قاعده کلی، عدم امکان نقص حکم است مواردی که قضات می ­توانند احکام سابق را از بین ببرند عنوان استثنا و خلاف قاعده دارد.

درفقه امامیه برای اثبات جایز نبودن حکم، بارها به نظم عمومی وازبین رفتن مصلحت مربوط به نصب حاکم استفاده شده است چنان که اختلال در نظم عمومی را می توان یکی از مهمترین مستندات این قاعده دانست. یکی از عواملی که استقلال قاضی را تامین می کنداین است که حکم او درهر حال قاطع باشد وکسی نتواند آن را رد کند مگر از طریق قانون واین استقلال از این جهت برای قاضی مورد قبول است که از او نیل به حقیقت ‌و احقاق حقوق مردم واجرای عدالت انتظار می­رود ‌بنابرین‏ حکمی که صادر می‌کند بایستی محکم ولازم الاجرا باشد.

صدور رأی‌ با انشاء و ایجاد آن را ‌می‌توان اصلی­ترین و مهمترین بخش از مراحل و مقاطعی دانست که در روند رسیدگی قضایی و جریان طبیعی یا متعارف آن معمول است. اگر هدف دادرسی را اجرای فرامین مقنّن و باید و نباید های مربوط به آن بدانیم. بی­شک انشاء رأی‌ اساسی ترین جزء از اجزاء دادرسی را تشکیل می­دهد. قاضی با قضات محاکم، در مقام انجام بخشی از وظایف قانونی محوله وپس از پایان دادرسی لزوماً ختم آن را اعلام داشته وبعد از آن رأی‌ مقتضی را آن گونه که متضمن اجابت خواسته مقنن، که البته، جز رعایت تمام و کمال موازین قانونی و بالمال احقاق حق واجرای عدالت وبرقراری وضعیت مطلوب نخواهد بود. صادر می­نمایند تا پس از گذر از مرحله قطعیت و به شرط وجود مقتضی ‌و فقدان موانع مفادآن اجرا شود. درست است که قانون گذار ما، بصورتی کلی و مبهم “رأی” را تعریف نموده است اما با این وصف به منظور درک بهتر آن، به سزاست که همصدا با برخی از اساتید فن وحقوقدانان دست اندرکار بگوئیم که : “..رأی‌ قاضی، یعنی بر کشیدن دری گرانمایه از دریای آشفته وپرمخاطره اختلاف …..رأی‌ یعنی حاصل غواصی …” آنکه بر مسند قضا نشسته است. آری، نه تنها بها وبرایند عملکرد قضایی”قاضی” بلکه قدر وقیمت واصالت و سلامت دستگاه قضایی را نیز می توان از آیینه رأی محاکم دریافت؛ چرا که پیوند و ارتباط این دو (قاضی و دستگاه قضایی) ارگانیکی است و عملکرد مثبت یا منفی هر یک در انجام صحیح یا سقیم دیگری مؤثر خواهد بود. به عبارتی دیگر “قاضی” جزئی از پیکره عظیم دستگاه قضایی است، لذا طبیعی است که سلامتی یا بیماری کل بر جز، سرایت کرده و سرازیر شود و ناگفته پیدا‌ است که عکس این قضیه نیز صادق است. یعنی ضعف و ناتوانی و یا ناپاکی قاضی این دستگاه به عنوان جزء نیز قابل تسری به جزء یا اجزای دیگر همین پیکره عظیم خواهد بود. با این حساب، پرواضح و مبرهن است که صدور آرای بموقع و بایسته تا چه میزان در امر نقد و بررسی عملکرد دستگاه قضایی تاثیر دارد. می توان گفت که اصولا “شخصیت قضایی و حتی انسانی و توانمندی یا ناتوانی و ضعف علمی و بسیاری از عوامل دیگر را ‌می‌توان به مدد احکامی که قاضی صادر کننده، انشاء می کند، شناخت و در واقع “عیب و هز” قاضی از یک سو و اصالت دستگاه قضایی از سوی دیگر، از آینه احکام محاکم مشهود و محسوس است. این اظهار نظر قضایی (رأی‌) داور محکمه، چیزی جزء عصاره توجه و تدبر و دقت نظر قاضی به ماجرای مربوطه و در عین حال، آینه تمام نمای رخسار علمی و شخصیت قضایی و حتی مقام و منزلت و مرتبت انسانی او نخواهد بود. شاید به همین خاطر است که، مقنن ما، در خلال تدوین قانون اساسی (به عنوان ام القوانین) در مقام تبیین و تشریح اهمیت امر قضاء و داوری، به کرات بر ضرورت مستند و مدلل بودن رأی‌ اشارت و تأکید داشته و ضمن تصریح ‌به این مهم در اصول ۱۶۶و ۱۶۷ و…. قانون اساسی، در مواد۳ و ۴ و ۲۹۶ قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۲۱/۱/۷۹ و ماده نهم قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب مصوب ۱۵/۴/۷۳ و تبصره ماده ۲۱۳ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۲۸/۶/۷۸ و ماده ۲۱۴ همین قانون و ماده ۲۷ قانون اجرای احکام مدنی و… نیز، بر این تصریح ‌و تاکید پای فشرده است؛ تا از این رهگذر، در دسترسی به اهداف دستگاه قضایی و صدور آرای و احکام، که جز اجرای عدالت و ستیز بایسته و بموقع با زشتی های جامعه و تعزیر و تنبیه معقول و منطقی و متناسب تبهکاران و بالاخره احقاق حق و ابطال باطل در تمام صور و اشکال ممکن الظهور آن نیست، میسر و ممکن گردد.

امروزه برخی از مصالح ازجمله پیچیدگی قوانین و ماذون بودن عمده قضات و جلوگیری اشتباه یا تصحیح اشتباهات اقتضا دارد که در برخی موارد اراء قضات نقض گردد.

گفتار سوم: منع تغییر و انتقال قضات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ق.ظ ]




امیر مؤمنان(علیه السلام) توبه را چنین معنا می‌کند:«التوبه نَدم بالقَلب و اِستغفارٌباللِسان وَ ترکٌ بالجَوارِح و اِضمارٌ اَن لا یَعود؛ توبه عبارت از پشیمانی قلبی، آمرزش خواهی زبانی، ترک عملی گناه با اندام و تصمیم بر عدم بازگشت به گناه است.»[۲۶] توبه گناهان را می شوید ودل ها را از زنگار پاک می‌کند و زمینه عبودیت و بندگی انسان‌ها را فراهم می آورد.«التوبه تُطَهِرٌالقلوب و تَغَسِلٌ الذنوب؛توبه،دلها را پاک می‌کند و گناهان را می شوید.»[۲۷]

شهید مطهری در این باره می فرمایند: « توبه عبارت است از یک نوع انقلاب درونی، نوعی قیام، نوعی انقلاب از ناحیه خود انسان علیه خود انسان. این جهت از مختصات انسان است. گیاه تغییر مسیر می‌دهد، ولی علیه خودش قیام نمی کند، این استعداد را ندارد.»[۲۸]

اما ‌در مورد توبه در عصر ظهور حضرت دو دسته حدیث به ظاهر متفاوت وجود دارد. پاره ای از احادیث، دوران غیبت را عصر فرصت ها و ظهور را زمان پایان یافتن فرصت ها معرفی کرده‌اند که با آمدنش مجال توبه و بازگشت از گمراهان ستانده می شود.

تعدادی دیگری از احادیث،عصر ظهور را دوران رشد و تربیت و زمان جبران ضعف های بشر می دانند. از این رو در این زمان باب توبه همچنان باز و زمینه جبران کاستی ها فراهم است. در جمع میان این دو دسته روایات، میتوان دسته دوم را به زمان آغازین ظهور ناظر دانست که امام مهدی(عج) به هدایت و روشنگری خواهند پرداخت، دسته اول به زمانی اشاره دارد که آن حضرت پس از روشنگری برای تصفیه جامعه ی بشری دست به شمشیر می‌برند و قیام مسلحانه خود را آغاز می‌کنند. همچنان که می توان موضوع دسته نخست را کسانی دانست که عالمانه و عامدانه حقایق را انکار می‌کنند و موضوع دسته دوم را کسانی که از سر جهل در ورطه ی گمراهی می افتند. اگر جمع یاد شده پذیرفته نشود، ترجیح با دسته دوم در روایات است، زیرا این دسته افزون بر اینکه با ضابطه کلی توبه پذیری در قرآن، هماهنگی دارد از نظر کمیت و اعتبار بسیار بیشتر از دسته نخست است.[۲۹]

۱ـ۱ـ۲ـ۲ـ توبه در دین یهود

در دین یهود رهایی بسته به توبه و حسنات قوم است که طبق گفته برخی این امر به رهایی کل جهانیان راه می‌برد.[۳۰] یکی از ارکان مهم توبه شناخت خدای (یهوه) مهربان است و اینکه او چنین لطفی به بندگانش دارد و دستور توبه داده است. « من، خداوند متعال می گویم : ‌بنابرین‏ ای قوم اسراییل مطابق کردارتان داوری خواهم کرد. توبه کنید و از گناهان خود بازگردید، درغیراینصورت گناه، شما را هلاک خواهد کرد. برای توبه، اول باید به گناه خود معترف شد.»[۳۱]

ای خداوند، خدای اسراییل، تو عادلی، اما باز هم اجازه داده ای عده ای از ما زنده بمانیم. ما به گناهان خود در حضور تو اعتراف می‌کنیم، ما هیچ شایستگی برای آمدن به حضور تو نداریم.[۳۲]

به لطف کرم او امید داشت چون تو دعاهای ما را مستجاب می فرمایی. همه مردم به خاطر گناهانشان نزد تو خواهند آمد. گناهان ما بر ما چیره گشته است اما تو ما را می بخشی. خداوندا هیچ خدایی مانند تو نیست. تو گناه بندگانت را می آمرزی و تقصیرات بازماندگان قومت را می بخشی و چون بر بندگانت رحمت و شفقت داری برای همیشه خشمگین نمی مانی.[۳۳] در یهودیت توبه ارتباط با آمدن موعود دارد چون اعتقاد مسلم بر ربانیون بود که اگر بنی اسراییل حتی برای یک روز از گناهان خود توبه کنند، آمدن او جلو خواهد افتاد.[۳۴]امروزه معتقدند که نجات و آزادی [ صهیون ] فقط با عدالت و آنهایی که گناه خود توبه می‌کنند امکان پذیر است و راه دیگری وجود ندارد.[۳۵]

۱ـ۱ـ۲ـ۳ـ توبه در آیین مسیحیت

تعلیم اساسی حضرت عیسی (علیه السلام ) در دو بخش خلاصه می شود:

۱ـ توبه کنید؛ یعنی دست از گناه بردارید و به سوی خدا برگردید.

۲ـ ولایت و سرپرستی خدا ( ملکوت آسمان ) را بر زندگی خود پذیرا شوید.[۳۶]

مراد از توبه در مسیحیت این است که: توبه تغییری می‌باشد که در فکر شخص حادث شده و پس از آن مُولّد ندامت و پشیمانی برعملی می‌گردد که برای زندگی جاودانی می‌باشد آن است که قلبی گناه را بغض نماید و از ارتکاب آن کاملاً محزون و پشیمان باشد و کوشش نماید که بر خداوند متوکل شود و از روح القدس کمک یافته، از گناه دوری جوید و مطیع اراده و اوامر مقدس حضرت احدیت گردد.[۳۷]

سابقه توبه در مسیحیت به حضرت یحیی بر می‌گردد. چون او به مردم می گفت: « توبه کنید، زیرا ملکوت آسمان نزدیک است.» از دیدگاه بنی اسراییل، ملکوت آسمان گونه ای حکومت الهی بود که آرمان مقدس آنان به شمار می‌رفت. به همین دلیل ( به گفته اناجیل در موارد مختلف ) یحیای تعمید دهنده در دعوت خود موفقیت چشمگیری به دست آورد و تأثیر عمیقی بر مردم گذاشت، به طوری که همه طبقات اجتماعی گروه گروه، نزد او می آمدند و توبه می‌کردند و وی آنان را غسل تعمید می‌داد.[۳۸]

کتاب مقدس مسیحیان تأخیر در توبه را موجب نابودی می‌داند. « مطمئن باشید اگر توبه نکنید، همه شما مانند آنان نابود خواهید شد.»[۳۹]

در مسیحیت دستور توبه ازجانب پطرس صادر شده، پطرس به ایشان گفت: « توبه کنید و همه شما فردا برای آمرزش گناهانتان به نام عیسی مسیح غسل تعمید بگیرید که روح القدس یعنی عطیه خدا را خواهید یافت.»[۴۰]

پس توبه کنید و به سوی خدا بازگشت نمایید تا گناهان شما آمرزیده شود.[۴۱] در مسیحیت برای توبه کننده ارزش والایی قائل می‌شوند.«بدانید که به همان طریق برای یک گناهکار که توبه می‌کند، در آسمان بیشتر سرور و شادی خواهد بود تا برای نود و نه شخص پرهیزکاری که نیاز به توبه ندارند، و به همان[۴۲] طریق بدانید که برای یک گناهکار که توبه می‌کند، در میان فرشتگان خدا شادی و سرور خواهد بود.»[۴۳]

۱ـ۱ـ۳ـ حقیقت، اهمیت و اقسام توبه

در این مبحث مطالبی راجع به حقیقت توبه، توبه نصوح، اهمیت و فضیلت توبه، اقسام توبه و جایگاه توبه در قرآن بیان می شود.

۱ـ۱ـ۳ـ۱ـ حقیقت توبه

حقیقت توبه، بازگشت گناهکار به سوی خداوند کریم و غفور است که با ندامت از گناه و تصمیم بر عدم ارتکاب مجدد آن تحقق می‌یابد. برخی، عزم بر ترک را در تحقق توبه معتبر ندانسته اند.[۴۴]

توبه، امر قلبی و درونی است از این رو لازم نیست به زبان آورده شود.[۴۵]

انسان گناهکار وقتی از قبح گناه و معاصی آگاه می‌گردد و متوجه می شود که چه فاصله ای بین او محبوب و خالقش افتاده است، پشیمان و متألم می شود و این آتش پشیمانی و تألم سراسر وجود و روح و جانش را فرا می‌گیرد و یک انقلاب و دگرگونی درون او رخ می‌دهد و تمامی آثار شوم ریشه‌های گناه و سیئات توسط این آتش سوزانده شده وضمیری پاک و نهادی آرام و قلبی مملؤ از عشق مخلوق به محبوب باقی می ماند.در بسیاری از روایات ندامت و پشیمانی از ارتکاب گناه و جرم را توبه دانسته و آمده است که پشیمانی و ندامت واقعی مانع از بازگشت شخص تائب به سوی اعمال مجرمانه و گناه می شود. در حقیقت، توبه حقیقی ندامت و پشیمانی خاصی را در پی دارد که مانع از تکرار اعمال سابق می شود.

رسول خدا (صلی الله علیه) می فرماید: « الندم التوبه؛ یعنی پشیمانی و ندامت توبه است.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:54:00 ق.ظ ]