۵-۱-۱- تعریف لغوی
قتل از نظر لغت شناسان ایران، مأخوذ از ریشه عربی و بمعنای کشتن[۷۳]،آمیختن شراب با آب،شکستن و کاستن از شدت سرما و گرسنگی نیز هست.اصل قتل،ازاله ی روح از بدن میباشد[۷۴] . در منابع عربی بجای واژه قتل،قصاص را بکار برده اند که معتقدند قصاص یعنی دنبال کردن و پیگیری نمودن نشانه و اثر چیزی را گویند و قصاص دنبال کردن خون با مجازات است[۷۵] و قتل با مدنظر قراردادن معنی لغوی اسم مصدر قتل(کشتن)،همان خارج کردن روح از بدن انسان دیگر با قصد و اراده است.در مقابل،قتل غیرعمد،قتلی است که قصد و اراده ی مرتکب در آن نقشی ندارد، بعبارتی قتلی که خارج از اراده مرتکب است.در مقابل،در زبان فرانسه از قتل با عنوان homicide یاد می کنند که این واژه در زبان فرانسه و انگلیسی برابری می کند که قتل،عمل مرگ دادن به یک پدیده انسانیست که میتواند به قصد سلب حیات باشد و از راه ناشیگری،بی توجهی،غفلت یا رعایت نکردن مقررات پدید بیاید.در زبان فرانسه از قتل عمد با عنوان meurtre یا homicide intentionnel یا homicide volontaire یاد می کنند که بیشتر اصطلاح meurtre بکار میرود و همچنین از قتل غیر عمد با عنوان blessures involontaire یاد می کنند که عبارتست از کشتن یک موجود انسانی توسط دیگری بدون سوء نیت. (francios de fontette)
۵-۱-۲- تعریف قانونی
در قوانین کیفری ایران،قبل و بعد از انقلاب،تعریفی از واژه قتل به میان نیامده و قانون مجازات اسلامی ایران،تعریفی از قتل ارائه نداده است بلکه ماده ۲۰۴ ق.م.ا،قتل را بر سه نوع تقسیم کرده و ماده ی ۲۰۵ قانون مذکور،مجازات قتل عمدی را بیان نموده است. در ترمینولوژی حقوق،در تعریف قتل آمده است:لطمه به حیات دیگری وارد ساختن، خواه بواسطه ی عمل مادی و فیزیکی باشد،خواه بواسطه ی ترک فعل.که باتوجه به مراتب فوق میتوان قتل را به سلب حیات از انسان زنده ی دیگری یا ایجاد وضعیتی در شخص که منجر به مرگ مغزی میشود،تعریف نمود[۷۶].اما از آنجاییکه مهمترین منبع حقوق ایران،قانون است،هیچیک از تعاریف حقوقی در مقابل ماده ۲۰۶ ق.م.ا مصوب ۱۳۷۰ که موارد قتل عمدی را احصاء نموده است،قابلیت اجرایی ندارد[۷۷].بموجب این ماده،قتل در موارد زیر قتل عمدی است:الف- مواردیکه قاتل با انجام کاری، قصد کشتن شخص معین یا فرد یا افراد غیرمعین از یک جمع را دارد، خواه آن کار نوعا” کشنده باشد خواه نباشد ولی در عمل سبب قتل شود. ب- مواردیکه قاتل،عمدا” کاری را انجام دهد که نوعا” کشنده باشد،هرچند قصد کشتن شخص را نداشته باشد. ج-مواردیکه قاتل،قصد کشتن را ندارد و کاری را که انجام میدهد،نوعا” کشنده نیست ولی نسبت به طرف،بر اثر بیماری و یا پیری یا ناتوانی یا کودکی و امثال آنها نوعا” کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد.
اما قانونگذار ایران،قتل غیرعمد را تعریف نکرده و با توجه به مواد قانونی،در تعریف آن میتوان گفت:هر نوع صدمه ی منتهی به فوت در اثر رانندگی با وسایل نقلیه موتوری که معلول خطای مرتکب آن باشد،قتل غیرعمد نامیده میشود.چه بسا ممکن است قتل غیرعمدی اتفاق بیافتد که در نتیجه ی حوادث رانندگی نباشد که ماده ۶۱۶ ق.م.ا در این خصوص مقرر میدارد:در صورتیکه قتل غیرعمد بواسطه بی احتیاطی یا بی مبالاتی یا اقدام به امری که مرتکب در آن مهارت نداشته است یا به سبب عدم رعایت نظامات واقع شود،مسبب به حبس از یک تا سه سال و نیز به پرداخت دیه در صورت مطالبه از ناحیه اولیای دم محکوم خواهد شد … . در مقابل،قانونگذار فرانسه،در ماده ی ۱-۲۲۱ مقرر میدارد:عملی که بطور ارادی منجر به مرگ دیگری شود،جرم قتل بشمار آمده است که تعریف قتل در حقوق فرانسه،همان تعریف قتل عمد است. همچنین، پروفسور گارو فالو در کتاب شرح حقوق جزای فرانسه در تعریف قتل عمدی میگوید:قتل عمدی،سلب عمدی حیات از شخص زنده است بوسیله ی شخص دیگر،بدون مجوز قانونی.که حقوقدانان نیز به تعریفی که گارو از قتل عمد ارائه داده است،توجه خاص کرده اند.قانونگذار فرانسه در ماده ی ۶-۲۲۱،در مورد قتل غیرعمد مقرر میدارد:اگر عدم مهارت،بی احتیاطی،بی توجهی،سهل انگاری یا تخلف از یک ایمنی یا احتیاط که قانون یا آیین نامه مطابق شرایط مقرر کرده باشد،سبب مرگ دیگری شود،قتل غیر عمد خواهد بود. با برخی تفاوتها، طرح مبنای قتل نفس در حقوق کامن لا، به قوانین دادگاههای امریکایی منتقل گردیده است با این وجود اغلب ایالات قتل عمد را به درجه ی۱ و درجه ی۲ طبقه بندی کرده اند. قتل عمد درجه۱ معمولاً بعنوان قتلی که سوء نیت قبلی یا سبق تصمیم نیاز دارد تعریف شده است. قتل عمد درجه ی۲ معمولاً نیاز به اثبات این امر دارد که متهم محکوم به ایجاد خطر حتمی یا رفتار شدید گردد البته سوء نیت به معنای سوءنیت همراه با سبق تصمیم به مفهوم حقوق کامن لا، نمی باشد.
همه ی ایالات قتل غیر عمد را جرم دانسته اند، هر چند برخی قوانین تفاوت بین قتل غیر عمد، ارادی و غیر ارادی را فسخ کردند. بعلاوه قوانین جدید جرم قتل غیر عمد را به موردی که شخصی، در نتیجه ی ترک محلر مسئول مر دیگری شناخته می شود توسعه داده اند و این در جایی است که قانون چنین شرایطی را تحمیل کرده است. مجموعه ی قوانین کیفری جدید عموماً مقرر داشته اند که این ی قتل نفس قابل توجیه خواهد بود در موردی که کسی به موجب اختیاری که قانون به وی داده حیات دیگری را سلب نماید (مثلاً اعدام کننده وظیفه خود را انجام می دهد) این مورد معمولاً بعنوان قتل نفس قابل عذر در نظر گرفته می شود چنانچه مرگ در نتیجه ی عمل سهوی شخص در سلب حیات دیگری ناشی شود بطوری که انجام دهنده ی عمل محکوم به غفلت مجرمانه نگردد مثلاً مرگی که در نتیجه ی تصادف غیر قابل اجتناب واقع می شود.اکثریت قریب به اتفاق تعقیب های قتل نفس به موجب قوانین ایالتی انجام می گردند معهذا قوانین فدرال دادگاههایی را در خصوص کشتن کارکنان و مستخدمین ویژه ی ایالات متحده که مشغول به انجام وظیفه رسمیشان هستند و همین طور مامورین رسمی خارجی ویژه در نظر گرفته اند. قوانین فدرال قتل نفس مجرمانه را تحت عنوان قتل عمد درجه۱، قتل عمد جنایی و قتل غیر عمد طبقه بندی کرده اند، مجموعه قوانین کیفری کالیفرنیا قوانین جدیدی را در خصوص قتل نفس بیان می دارند. این قانون قتل عمد را این گونه تعریف می کنند: «کشتن غیر قانونی انسان یا جنین همراه با سبق تصمیم» اما تصریح می دارد که مرگ جنین در موردی که سقط جنین توسط پزشک انجام می شود زمانی که زندگی مادر در خطر است یا با رضایت مادر قتل غیرعمد نیست.[۷۸]
۵-۲- انواع قتل در حقوق ایران و فرانسه و آمریکا
در حقوق ایران،قتل به عمد و غیرعمد تقسیم میشود.به اینصورت که قانونگذار ایران به تبعیت از نوشته های فقهی،ابتدا در ماده ۲۰۴ق.م.ا قتل را به سه نوع تقسیم کرده است که عبارتند از عمد،شبه عمد و خطای محض.که مصادیق قتل عمد در ماده ۲۰۶ قانون مذکور،بیان شده و ماده ۲۹۵،موارد قتل غیرعمد(شبه عمد و خطای محض) را ذکر کرده است.ملاک عمدی بودن قتل در حقوق ایران،در ماده ۲۰۶ ق.م.ا آورده شده است که قبلا” این ماده را بیان کرده ایم.در مقابل،قتل غیرعمد،متنوع و متعدد است.اگرچه قانونگذار در مادهی ۲۰۴ در مقام بیان انواع قتل،فقط به دو نوع از قتل های غیرعمدی اشاره کرده است اما با توجه به مواد دیگر قانون اخیرالذکر،قتل غیرعمدی ممکن است به دو صورت در حکم شبه عمد و در حکم خطای محض واقع گردد که این تقسیم بندی،مبتنی بر ویژگی ها و اجزاء تشکیل دهنده ی رکن روانی هر یک از قتل ها، صورت گرفته است. قتل شبه عمد،جنایتی است که آن،مقصود جانی نبوده،هرچند فعل واقع شده بر مجنیعلیه را قصد کرده است[۷۹].مانند آنکه،کسی دیگری را به قصد تادیب به نحوی که نوعا” سبب جنایت نمیشود،بزند و اتفاقا” موجب جنایت گردد.و قتل خطای محض،قتلی است که مرتکب،در فعل و نتیجه ی آن،عمد ندارد و مرتکب خطایی هم نمیشود که به سبب آن،قابل مجازات باشد.همچنین،جنایت در حکم شبه عمد،جنایتی است که آمیخته با عمد و خطای محض است اما قانونگذار،به دلیل وجود شرایطی خاص،آثار جنایت شبه عمد را بر آن مترتب ساخته است.مانند اشتباه در شخصیت که جانی در تشخیص شخصیت مجنی علیه اشتباه کرده و به دلیل شباهت ظاهری،شخص دیگری کشته میشود یا مواد ۶۱۶ و ۷۱۴ ق.م.ا که قانونگذار در ماده ۶۱۶ که قبلا"به آن اشاره شده،تکلیف قتل غیرعمد در غیر حوادث رانندگی را روشن کرده است و ماده ۷۱۴ بیان میدارد:هرگاه بی احتیاطی یا بی مبالاتی یا عدم رعایت نظامات دولتی یا عدم مهارت راننده یا متصدی وسیله موتوری،منتهی به قتل غیرعمدی شود،مرتکب به شش ماه تا سه سال حبس و نیز به پرداخت دیه در صورت مطالبه از ناحیه اولیای دم محکوم میشود.همچنین،جنایت در حکم خطای محض،جنایتی است که بر حسب قواعد،عمد یا شبه عمد میباشد اما قانونگذار بنا بدلایلی آن را در حکم خطای محض قرار داده است که دو مصداق بارز آن،جنایت ارتکابی توسط شخص مجنون و صغیر است.به اینصورت که عمد و خطای مجنون،بدلیل تاثیر اراده مجنون از فشارهای روانی، یکسان است و بدلیل عدم اعتبار قصد وی،جنایت ارتکابی توسط او را،در حکم خطای محض،قلمداد کرده اند.بعلاوه،جرایم ارتکابی بوسیله اطفال،فاقد خصوصیاتی است که بموجب آن بتوان،اجرای مجازات را توجیه نمود که با توجه به شرایط خاص روحی و روانی کودکان،جنایت ارتکابی بوسیله صغار،اگرچه دارای صورتی از عمد بوده یا به ظاهر از مصادیق شبه عمد است،در حکم خطای محض قلمداد شده است.در حقوق کیفری فرانسه نیز،قتل به عمد و غیرعمد تقسیم میشود و قتل عمد نیز بر دو نوع قتل عمد ساده(عادی) و مشدد تقسیم میشود که ماده ی ۱-۲۲۱ ق.م.ف، در مقام بیان قتل عمد است که پیشتر به آن اشاره شد که این نوع از قتل،همراه با کیفیت مشدده نیست و مرتکب برای انجام آن،از قبل،نقشه ای طراحی نکرده است و از روی بی عقلی و هیجان و بی فکری میباشد[۸۰]،که همان،قتل عمد به معنای دقیق کلمه است.در مقابل،قتل عمد مشدد دارای مصادیق مختلفی است که عبارتند از: ۱- قتل با سبق تصمیم که طبق ماده ی ۷۲-۱۳۲ ق.م.ف،سبق تصمیم،نقشه ی شکل گرفته شده پیش از ارتکاب یک جنایت یا یک جنحه ی معین است.بنابراین،قتلی که همراه با طرح و نقشه ی از پیش تعیین شده باشد،قتل عمد مشدد است. ۲- ویژگی بزه دیده [۸۱] که این ماده به اشخاصی اشاره میکند که مورد حمایت ویژه قرار دارند و عبارتند از: ۱- کودک زیر پانزده سال،۲- یکی از اسلاف یعنی پدر یا مادر اعم از مشروع یا طبیعی،پدرخوانده و یا مادر خوانده، ۳- اشخاص بیمار،دارای نقص عضو و ضعف جسمی یا روانی و زنانی که بارداری آنها آشکار باشد یا مباشر به آن آگاه باشد، ۴- دادرسان،اعضای هیات منصفه، وکلای دادگستری،کلیه مقامات قضایی و…،مشروط به اینکه سمت آنها آشکار باشد یا مباشر از آن آگاه باشد،۵- ارتکاب جرم در مورد یک شاهد،یک بزه دیده یا یک شاکی خصوصی برای منع او از افشای وقایع،بصورتیکه مباشر از اقدامات او در دادگستری جلوگیری کند، ۶- ارتکاب جرم بعلت تعلق یا عدم تعلق واقعی یا مفروض بزه دیده به یک قومیت،ملیت،نژاد،یا مذهب معین بعلت گرایش جنسی بزه دیده و ارتکاب جرم توسط چند نفر که در قالب باند سازمان یافته باشند[۸۲]. ۳- همزمانی قتل عمد با یک جنایت دیگر، که ماده ۱-۲۲۱ ق.م.ف،در این مورد میگوید:قتل عمدی که پیش از آن،همزمان با آن یا پس از آن،جنایت دیگری ارتکاب یابد،مجازات حبس جنایی ابد خواهد بود.یعنی اعمال مجرمانه باید مقارن و یا تقریبا"، مقارن با یکدیگر ارتکاب یابد و فرقی نمیکند که جنایت دیگری، از چه نوع باشد که ممکن است،قتل عمد یا اعمال وحشیانه و…و یا جرم تام باشد یا شروع به ارتکاب آنها شده باشد. ۴- پیوند یا ارتباط قتل عمد با یک جنحه،که در بند ۲ ماده ی ۲-۲۲۱ ق.م.ف،مقرر شده است:قتل عمدی که هدف آن،زمینه سازی یا تسهیل یک جنحه یا فرار یا عدم مجازات مباشر یا معاون یک جنحه باشد،مجازات حبس جنایی ابد خواهد شد.یعنی وجود قرابت زمانی،میان قتل عمد و جرم دیگر،برای اینکه قتل عمد،مشدد شود،کفایت نمیکند بلکه باید میان دو جرم،ارتباطی وجود داشته باشد و قتل عمد باعث ارتکاب یک جنحه یا عدم مجازات مباشر آن،شده باشد.همچنین،قتل غیرعمد در حقوق کیفری فرانسه،برخلاف ایران،دارای مصادیق و انواع مختلفی نیست و حتی قصد آسیب رساندن به سلامت جسمانی قربانی،وجود ندارد.ماده ۶-۲۲۱ ق.م.ف، در خصوص قتل غیرعمدی است که قبلا” به بیان آن پرداختیم و با توجه به این ماده،پنج دسته،منجر به قتل غیرعمدی میشوند که عبارتند از:عدم مهارت،بی احتیاطی،بی توجهی،سهل انگاری و تخلف از یک تکلیف ایمنی یا احتیاط.
اما جرم قتل در آمریکا دارای درجاتی مختلفی است که به شرح ذیل قابل بررسی می باشد.
درجات قتل در قانون جزای نمونه
در آمریکا علاوه بر قانون جزای نمونه و قانون جزای فدرال ، هر یک از ایالات متحده آمریکا نیز دارای مجموعه قوانین مستقلی می باشند. ، قانون جزای نمونه آمریکا از مهمترین قوانین این کشور است که رعایت آن برای ایالتها الزامی است.،مطابق ماده ۱-۲۱۰ قانون جزای نمونه ، قتل در آمریکا از عنصر روانی ،به سه نوع زیر تقسیم می شود:
قتل عمدی توام با سبق تصمیم:
در بند ۲ بخش ۲۱۰ قانون جزای نمونه آمده است که یکی از موارد زیذل قتل عمدی با سبق تصمیم خواهد بود.این قتل ها در زمره قتل های درجه ۱ محسوب می شوند:
۱-هرگاه قتل از روی عمد و آگاهی واقع شود.
۲-هرگاه قتل از روی نهایت بی احتیاطی و در شرایطی که نماینگر نهایت بی تفاوتی نسبت به ارزش حیات و جان بشری واقع شود چنین بی پروایی و بی تفاوتی در صورتی محقق می شود که فاعل به تنهایی یا به کمک دیگری در مرحله شروع یا در حین ارتکاب و یا در حال ارتکاب و یا در حال فرار از صحنه جرم جنایتی دیگر مانند سرقت ، زنای به عنف ، حریق عمدی ، ادم ربایی و… مرتکب قتلی شود : چنین جرمی قتل توام با سبق تصمیم محسوب می شود.
قتل بدون سبق تصمیم
در بند ۳ بخش ۲۱۰ قانون جزای نمونه آمریکا پیش بینی شده و در زمره جرایم جنایی درجه دوم است. ، این نوع قتل در یکی از موارد زیر تحققق می یابد.
۱-قتلی که از روی سهل انگاری و بی تفاوتی باشد.
۲-قتلی که با تصمیم قبلی ولی تحت فشار روحی و ناراحتی فاحشی است که توجیه موجه و منطقی دارد،ضابطه حقوقی پذیرش چنین عذری از دیدگاه انسانی که تحت تاثیر همان شرایط و احوالی که فاعل در آن قرار گرفته توصیف می شود:این نوع قتل در واقع قتل عمدی است و لیکن بخاطر اوضاع و احوال خاصی از قبیل تحریک شدید ، قتل ارتکابی از حالت قتل عمدی توام با سبق تصمیم به قتل بدون سبق تصمیم تغییر می یابد.
قتل غیر عمدی (توام با بی احتیاطی)
جرم قتل غیر عمدی در بند چهارم بخش ۲۱۰ قانون جزای نمونه آمریکا پیش بینی شده زمره جرایم جنایی درجه سوم است و زمانی محقق می شود که فاعل از روی غفلت با مسامحه مرتکب قتل شود.
درجات در قوانین جزایی فدرال
در مواد ۱۱۱۱ و ۱۱۱۲ از قوانین جزایی فدرال قتل بر مبنای عنصر روانی به شرح ذیل پیش بینی شده است :
الف-قتل عمدی توام با سبق تصمیم.
۱-قتل عمدی توام با سبق تصمیم
۱-قتل عمدی توام با سبق تصمیم درجه اول در موارد زیر واقع می شود:
قتلی که از طریق سم دادن یا کمین کردن و یا هر نوع قتل ارادی که با نقشه قبلی واقع شود.قتلی که در حین وقوع یا در مرحله شروع به ارتکاب یکی از جرایم جنایی زیر واقع شود فرار از زندان ، آدم ربایی ، خیانت به کشور ، جاسوسی ، خرابکاری ، رابطه جنسی نامشروع توام با عنف ، حریق عمدی ،سرقت شبانه و سرقت مسلحانه
قتلی که توام به نقشه مجرمانه قبلی است و علاوه بر شخص مورد نظر ،شخص ثالثی نیز کشته می شود .مجازات قتل عمدی توام با سبق تصمیم درجه اول اعدام یا حبس ابد خواهد بود.
۲- قتل عمدی توام با سبق تصمیم درجه دوم
ماده۱۱۱۱ قانون جزای فدرال آمریکا در مورد این دسته قتل ها می گوید : هر نوع قتلی که از موارد قتل عمدی توام با اندیشه قبلی درجه اول نباشد ، قتل عمدی توام با سبق تصمیم درجه دوم خواهد بود. ، مجازات این دسته از قتلها زندان تا حبس ابد می باشد.
ب- قتل بدون سبق تصمیم .
برابر ماده ۱۱۱۲ قانون جزای فدرال آمریکا ، این نوع از قتل عبارت است از : کشتن غیر قانونی انسان زنده ، بدون سوءنیت قبلی ، این نوع از قتل نیز خود به دو نوع مشاهده می شود :
۱-قتل بدون سبق تصمیم ارادی
این قتل شامل موارد زیر می شود و کیفر آنها جزای نقدی یا حبس کمتر از ۱۰ سال یا هر دو خواهد بود : ۱-۱- قتل در هنگام نزاع
۱-۲- قتل در حالت های تحت تاثیر هیجانات آنی
۲- قتل بدون سبق تصمیم غیر ارادی (قتل غیر عمدی)
مطابق ماده ۱۱۱۲ قانون جزای فدرال در موارد زیر قتل غیر عمدی بوده و فرد محکوم به جزای نقدی یا حبس تا ۶ سال یا هردو خواهد بود :
۲-۱- قتل در حین ارتکاب عمل مجرمانه غیر جنایی
۲-۲- قتل در حین انجام کار غیر قانونی توام با روش غیر قانونی
۳-۲-قتل در حین کار قانونی توام با بی احتیاطی
علاوه بر قوانین جزایی نمونه و فدرال ، قوانین جزایی ایالتی نیز وجود دارد که معمولا این قوانین ایالت قابلیت اجرایی دارد. از آنجا که به تعداد ایالات مقررات جزایی مستقل و باالتبع فراوانی وجود همه آنها اجتناب می شود. فقط نکته حائز اهمیت در اینجا که به مباحث درجه بندی مربوط است در بسیاری از ایالتهای آمریکا ،قتل چه در شکل عمدی و چه در غیر عمدی از حیث شدت وضعیت دلایل عینی و موضوعی به درجات متعددی تقسیم شده اند.[۸۳]
۵-۳- ارکان تشکیل دهنده قتل و مجازات آن در حقوق کیفری ایران و فرانسه
۵-۳-۱- رکن قانونی
یکی از ارکان تشکیل دهنده ی هر جرمی،رکن قانونی است.زیرا اعمال انسانی،هر قدر هم که خطرناک باشد،قابل مجازات نیست مگر آنکه،قبلا” از طرف قانون،بعنوان جرم،معرفی و مجازاتی برای آن تعیین شده باشد.این اصل را،اصل قانونی بودن جرم (و مجازات) میخوانند[۸۴].در حقوق کیفری ایران،رکن قانونی قتل عمد را،مواد ۲۰۵ به بعد ق.م.ا،تشکیل میدهند و با توجه به اینکه در ماده ی ۲۰۵،مجازات قتل عمد و در مواد بعد،شرایط و موارد سه گانه قتل را بیان میدارد که قبلا” به آن اشاره شده است،لذا میتوان گفت که رکن قانونی قتل عمد در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰،مرکب است.همچنین، ماده ی ۱-۲۲۱ ق.م.ف،رکن قانونی قتل عمد را تشکیل میدهد که بموجب آن،سلب عمدی حیات دیگری،قتل عمد است و مجازات آن، تا سی سال حبس جنایی عمومی است.در مقابل،قتل شبه عمد که یکی از انواع قتل غیرعمد در ایران میباشد،بند ب ماده ۲۹۵ ق.م.ا،رکن قانونی آن را تشکیل میدهد که بموجب این ماده:قتل یا جرح یا نقص عضو که بطور خطای شبیه عمد واقع میشود و آن در صورتی است که جانی،قصد فعلی را که نوعا” سبب جنایت نمیشود،داشته باشد و قصد جنایت را نسبت به مجنی علیه نداشته باشد. این بند صرفا” در مقام بیان ضوابط عمومی قتل های شبه عمدی است و مطابق چنین ضوابطی،تا وقتیکه شخصی،کاری را بر روی جسم مقتول انجام ندهد،قتل تحقق نمی پذیرد.همچنین،ماده ی ۷۱۴ قانون فوق الذکر،رکن قانونی قتل غیرعمدی ناشی از تخلفات رانندگی را تشکیل میدهد که قبلا” این ماده را شرح داده ایم.بنابراین،ملاحظه میشود که بنابر ضوابط عمومی،اینگونه قتل ها،به لحاظ اینکه راننده،صرفا” قصد رانندگی دارد و قصد فعل واقع شده بر مقتول و نیز،کشتن او را ندارد،ماهیتا” خطای محض محسوب میشود اما قانونگذار بنا بر مصالح اجتماعی،مقررات جداگانه ای را برای آن در نظر گرفته است.بعلاوه،رکن قانونی قتل های غیرعمدی که ناشی از تخلفات رانندگی نمیباشد،ماده ی ۶۱۶ ق.م.ا،است که به آن اشاره کرده ایم.همچنین،بند الف ماده ۲۹۵ قانون مذکور،رکن اصلی قانونی برای قتل خطای محض میباشد که مقرر میدارد:قتل یا جرح یا نقص عضو که بطور خطاء محض واقع میشود و آن در صورتی است که جانی،نه قصد جنایت نسبت به مجنی علیه را داشته باشد و نه قصد فعل واقع شده بر او را.علاوه بر بند مذکور که ضوابط عمومی قتل های خطای محض را بیان میکند،قانونگذار،در مواد دیگری از ق.م.ا نیز،به مصادیق دیگری از چنین قتل هایی اشاره نموده است.مثل شخصی که در حال خواب،بر اثر حرکت و غلطیدن،موجب تلف یا نقص عضو دیگری شود[۸۵].در مقابل،در حقوق کیفری فرانسه،ماده ی ۶-۲۲۱ ق.م.ف،رکن قانونی قتل غیرعمد را تشکیل میدهد که پیشتر،این ماده را بیان نموده ایم.
۵-۳-۲- رکن مادی
یکی دیگر از ارکان تشکیل دهنده ی هر جرمی،رکن مادی آن جرم است که عبارتست از: تظاهر خارجی فعل و انفعالات ذهنی مجرمانه که عمدتا” بصورت فعل یا ترک فعل یا فعل ناشی از ترک فعل،تجلی پیدا میکند.لذا برای آنکه،شخصی را که دارای قصد مجرمانه است،مسئول شناخت،باید واکنشی هم نشان دهد، یعنی رفتاری را انجام دهد که در قانون جزا،جرم شناخته شود.رکن مادی قتل عمد در حقوق ایران و فرانسه عبارتست از:سلب حیات از انسان زنده.لذا برای تحقق آن،رفتار مجرمانه ای که از نظر فیزیکی،قادر به سلب حیات باشد،ضروریست.در حقوق دو کشور مذکور،اجزای رکن مادی قتل عمد،عبارتست از:
۱- موضوع جرم:که موضوع جرم در قتل عمدی،حیات انسان است و بعبارت بهتر،انسان زنده است و این،همان ارزشی است که مقنن،از بین بردن آن را، جرم میشناسد.۲- رفتار فیزیکی مرتکب:که بارزترین مصداق آن،فعل است و منظور از فعل،هر حرکت بدنی است که تجلی خارجی داشته باشد.در اینکه عمدتا"،قتل عمد با فعل مثبت مادی،ارتکاب می یابد،جای تردیدی نیست اما گاهی،قتل عمد با ترک فعل و فعل ناشی از ترک فعل نیز،واقع میشود،که در فرانسه برخلاف ایران،قتل عمد با فعل ناشی از ترک فعل،واقع نمیشود.بعلاوه،ترک فعل در صورتی جرم است که قانونگذار جزایی،تکلیفی بر عهده ی افراد گذارده باشد و مرتکب از آن،امتناع ورزد.مانند آنکه،مادری از شیر دادن نوزاد خود،امتناع کند بدون اینکه او را ترک نماید و یا راننده بعد از تصادف با فرار از صحنه،به تکلیف قانونی خود،عمل نکند.اما در فعل ناشی از ترک فعل،به نتیجه ای که از ترک حاصل میشود،توجه داریم و اگر مجازات می کنیم،بخاطر نتیجه ی حاصل از ترک فعل است و این مجازات نیزباید همان،مجازات نتیجه باشد که یکی از مصادیق آن، ماده ی ۶۱۶ ق.م.ا است.
۳- نتیجه:قتل از جرایم مقید به نتیجه است و علاوه بر فعل ارتکابی،حدوث نتیجه غیرقانونی،شرط تحقق آن است.از اینرو، وقوع مرگ،از عناصر اساسی جنایت قتل است.۴- رابطه علیت:احراز رابطه علیت(سببیت)میان رفتار فیزیکی و نتیجه مجرمانه در جرایم مقید مطرح میشود که جزء قواعد عمومی است.در قتل عمدی اگر،رابطه علیت ثابت نشود،رکن مادی جرم قتل،احراز نشده است.در مقابل،رکن مادی قتل شبه عمد در ایران،همان، رکن مادی قتل عمد است و رفتار فیزیکی مرتکب،فعل مثبت مادی است لذا،ترک فعل نمیتواند،بعنوان رکن مادی،محسوب شود.با این وجود،در صورتیکه ترک فعل،مسبوق به فعل سابق بوده و جانی،عرفا” یا طی یک قرارداد،متعهد به مراقبت از حیات مجنی علیه بشود،چنانچه اجرای تعهد خویش را ترک کند ممکن است بعنوان قاتل، مسئول شناخته شود.بعلاوه قتل شبه عمد،ممکن است با فعل مادی یا غیرمادی واقع شود مانند آنکه،بر روی مجنی علیه سلاح بکشد یا سگی را بسوی او برانگیزد یا فریاد کشیدن و انفجار صوتی،موجب هراس مجنی علیه و در نتیجه،جنایت بر او شود.در اینصورت اگر،قصد قتل نبوده یا فعل ارتکابی،غالبا” موجب قتل نشود،جنایت ارتکابی،شبه عمدی خواهد بود.همچنین،جنایت شبه عمد،منوط به حصول نتیجه ی فعل ارتکابی جانی است و فوت بایستی،نتیجه مستقیم با فعل مرتکب داشته باشد و وجود رابطه علیت بین عمل مرتکب و نتیجه،ضروریست.اگر قتل شبه عمدی،مشمول قواعد عمومی گردد باید بین فعل مرتکب و مرگ مقتول،رابطه علیت وجود داشته باشد اما در جاییکه مبنای مسئولیت،تقصیر مرتکب است،رابطه علیت میان تقصیر و حادثه ی منتهی به مرگ، بررسی میگردد[۸۶].رکن مادی قتل غیرعمدی موضوع ماده ی ۷۱۴ ق.م.ا اینست که،مرتکب با میل و اراده ی خود،اقدام به رانندگی یا تصدی وسیله موتوری کند اما بواسطه ی تقصیر،منتهی به مرگ دیگری شود.هر رانندگی منتهی به مرگ موجب تحقق مسئولیت نیست بلکه چنانچه راننده،مرتکب تقصیر شود،مسئول وقوع حادثه است.مانند راننده ای که در اثر عدم مهارت،عابری را زیر میگیرد و به قتل میرساند و تفاوتی ندارد که مقتول،سرنشین وسیله نقلیه مرتکب بوده و یا هر شخص دیگری باشد.در خصوص قتل های ناشی از تخلفات رانندگی،رابطه علیت میان فعل مرتکب و حادثه، مورد توجه نیست بلکه،رابطه میان تقصیر و حادثه ی منجر به مرگ،مورد بررسی قرار میگیرد زیرا در چنین مواردی همواره،بین فعل مرتکب که راننگی میباشد و حادثه، رابطه علیت وجود دارد.در ماده ۶۱۶ نیز،مانند انواع دیگر قتل غیرعمدی،وجود شخص زنده،رفتار فیزیکی مرتکب و نتیجه و رابطه علیت،ضروریست و قتل باید، بواسطهی تقصیر مرتکب،محقق شده باشد.بنابراین، اگر عمل مرتکب،نوعی تخلف به حساب آید ولی نتوان میان این تخلف و نتیجه،رابطه علیت برقرار کرد،نمیتوان صرف چنین تقصیری را مبنای مسئولیت مرتکب، تحت عنوان قتل ناشی از تقصیر به حساب آورد.مجنی علیه قتل خطاءمحض نیز،انسان زنده ای است که حیاتش مورد حمایت قانونگذار بوده و رفتار فیزیکی مرتکب،الزاما” باید،فعل مثبت مادی باشد و صرف ایجاد مقتضی جنایت بدون تحقق مقتضای آن،نمی تواند مرتکب را نسبت به جنایتی که واقع نشده است،مسئول سازد.از اینرو،در کلیه جنایات،ارتکاب فعل به تنهایی،زمانیکه منتهی به صدمه و تلف نشده است،موجب ضمان نمیگردد و نیز باید رابطه علیت میان فعل مرتکب و مرگ مقتول وجود داشته باشد و در صورت فقدان رابطه علیت،هیچگونه مسئولیتی برای مرتکب عمل،نخواهد داشت.در مقابل،اجزاء رکن مادی قتل غیرعمد در حقوق کیفری فرانسه عبارتست از:۱- وجود انسان زنده:که با توجه به مطالب گذشته،قتل،اعم از عمد و غیرعمد باید بر روی یک انسان زنده واقع شود تا بتوان آنرا قتل دانست. ۲- رفتار فیزیکی مرتکب:که در واقع،وجود یک خطای محرز و آشکارا است که ممکن است،حسب مورد،بصورت فعل(مثبت) یا ترک فعل(منفی)باشد،توسط مرتکب صورت میگیرد.در واقع،خطای مشددی که دیگری را در معرض یک خطر بسیار شدید قرار میدهد که مباشر یا مرتکب آن،نمی توانست از آن غافل باشد.۳- نتیجه(زیان):نتیجه قتل غیرعمدی در فرانسه،زیان یا مرگ بزه دیده است و ورود زیان، ضرورت دارد و این ضرورت زیان دارای آثاری است که عبارتست از:۱- بدون زیان،قتل غیرعمدی وجود نخواهد داشت،زیرا شروع به جرم قتل غیرعمدی در قوانین کیفری فرانسه پیش بینی نشده است،زیرا شروع به جرم، مستلزم اراده است در حالیکه در قتل غیرعمدی،چنین موردی وجود ندارد.۲- تا زمانیکه زیانی وارد نشده باشد،قتل غیرعمد،تحقق پیدا نمیکند،زیرا فقط وقوع زیان است که جرم را شکل میدهد، که یکی از جنبه های اثر دوم زیان،شدت یافتن زیان،پس از پیدایش آن است و اگر در جریان دادرسی،زیان،شدت پیدا کند،قاضی باید توصیف عمل مجرمانه را تغییر دهد.بعنوان مثال،اگر تعقیب،برای جرح غیرعمدی،شروع شده باشد و بزه دیده،پیش از طرح پرونده در دادگاه،فوت کرده باشد،قاضی باید وصف قتل غیرعمد را جایگزین وصف اولیه نماید[۸۷].بعلاوه،وجود رابطه علیت میان خطا و نتیجه در فرانسه همچون ایران از ضرورت زیادی برخوردار است و این ضرورت از خود قانون نشات میگیرد و در نتیجه ی این ضرورت،رابطه علیت باید قطعی باشد.بنابراین اگر این رابطه وجود نداشته باشد و یا وجود آن،مورد تردید باشد،باید حکم به تبرئه را صادر کرد.
۵-۳-۳- رکن معنوی
تا اواخر قرن دوازدهم،حقوق جزا برای مرتکب جرم،توجهی به سوءنیت و رکن معنوی او نداشت و انسان را بدون توجه به قصد و نیت وی و تنها بعلت ایراد صدمه از سوی او به دیگری،مجازات میکرد،اما از اواخر قرن دوازدهم،تغییر مهمی در جهت کلی حقوق جزا روی داد.از اینرو،انسان،یک عامل اخلاقی شناخته شد که تنها در صورتی قابل مجازات محسوب می گشت که ارتکاب را برگزیده باشد [۸۸]. امروزه،مجرد ارتکاب عمل مجرمانه و ایراد صدمه به دیگری،باعث ایجاد مسئولیت جزایی نمیگردد بلکه علاوه بر آن،وجود رکن معنوی نیز، لازم است.در همه ی جرایم و از جمله قتل عمدی،رکن معنوی باید قبل از انجام عمل،موجودیت یافته و یا حداقل اینکه با انجام عمل،تقارن زمانی داشته باشد.در واقع،صرف وجود ارکان مادی و معنوی،کافی برای تحقق جرم نیست بلکه ،تقارن زمانی آنها،شرط اساسی است.برای عمدی محسوب شدن جرم،مرتکب باید هم،عمد در فعل و هم،قصد نتیجه را داشته باشد(سوءنیت عام و خاص).
- عمد در فعل:برای تحقق عمد در فعل،مرتکب باید رفتار مجرمانه را از روی اراده و اختیار بر روی انسان موردنظر،انجام داده باشد.باید توجه داشت،در جنایت،آنچه ملاک در سوءنیت عام است،قصد فعل واقع شده بر مجنی علیه میباشد و از اینرو در احراز عمد در فعل باید،به دو نکته اساسی توجه کرد:۱- جنایت به همان فعلی که مقصود جانی بوده،صورت پذیرد،۲- فعل،متوجه ی شخص موردنظر جانی شده و بر روی شخص مقصود،واقع گردد.
- قصد نتیجه:جزء دیگر رکن معنوی در جنایات عمدی،قصد خاص یا قصد مرگ و صدمه بر مجنی علیه است.زیرا در جرایم مقید،تمام شدن جرم،متوقف بر حدوث مرگ است.از اینرو،ثبوت عمد،علاوه بر قصد فعل،نیازمند وجود قصد جنایت و نتیجه ی حاصله است و قانونگذار،ضرورت قصد خاص را در ماده ی ۲۰۶ ق.م.ا با عبارت«قصد کشتن شخص»،تاکید کرده است.
انسان–اسب سوار–بز-شمشیر
۳-۳ معرفی منطقه تیمره
تیمره نام کهن بخشی از ایران است که امروزه بخش شمالی استان اصفهان و بخش جنوبی استان مرکزی (اراک) را تشکیل می دهد. چنین به نظر می رسد که تیمره در زمان ساسانیان منطقه وسیعی بوده که نیمه شمالی استان اصفهان را تا دریاچه قم شامل می شده است.در قرون اولیه اسلامی، تیمره کوچکتر شده و شامل شهرستان های فعلی خمین،گلپایگان ، خوانسار، نیمه ور و محلات می شده است. تیمره یا دقیق تر بگوییم تیمره بزرگ و کوچک در قرون نخستین اولیه، دورستاق(شهرستان) از شهرستانهای اصفهان بوده که در اواخر قرن دوم هجری از اصفهان جدا و به استان جدید التأسیس قم می پیوندند و بالاخره در اواخر قرن سوم جزو استان تازه ساز کرج و ایغارین(اراک فعلی) می شود. مرکز دیگر جمعیتی منطقه تیمره، نیمه ور، دلیجان و خورهه … بوده اند .
۳-۳-۱ معرفی محل نگاره ها
الف_«غرقاب – قیدو»
تنگه «غرقاب- قیدو» امروز در مرز طبیعی دو شهرستان گلپایگان و حمین و در مرز دو استان اصفهان و مرکزی (اراک) و در پایین ترین سطح دشت گلپایگان واقع شده و آب رودخانه های خوانسار و گلپایگان را به پایین دشت خمین هدایت می کند .
ب_ تپه مورهای «خوار- هاجیله» و «هاجیله و آشناخور»
جالب آنکه شش فرسنگ به خط مستقیم - بالاتر از تنگ «غرقاب – قیدو» ، داستان تنگ غرقاب در دره ها و تپه های ماهور های کوه «شاه نشین» و «بیلتون» (Beleytun) و سرشاخه های رودخانه خمین و گلپایگان در جبهه جنوبی و غربی کوه دِز و کوه هفت سواران و در پیرامون روستای کوچ ری و هاجیله ، «قرغن» (Qorqan)، از رضا آباد ، حسین آباد، آشنا خور، خوار ، نصر آباد، فرنام تا فرنق و گرسلک، برگله و باباقله و آشمیسان تکرار می شود .
«هاجیله» (Hajile) روستایی کوچک و کوهپایه ای بوده و در پیرامون آن تپه ماهورهایی است که کوههای دز – با ۲۹۱۵ متر مربع ارتفاع و کلیشه را به قله نسبتاً کوچک «بلیون» (Beleytun) در جنوب و قله کوچک اما پر تپه ماهور شاه نشین در جنوب غرب و کوه های آشناخور و «ویلو»(Veylu) با ۳۲۸۵ متر ارتفاع (همان منبع) بلند ترین قله منطقه – را به یکدیگر متصل می کند.
ج_ دره مورهای «فرنق= هاجیله»
فرنق، روستایی بزرگ و کهن در ۱۸ کیلومتری جنوب غربی خمین و بر سر جاده اسفالته خمین به الیگودرز واقع شده و رودخانه آشناخور از جنوب آن می گذرد . فاصله فرنق تا هاجیله نیز ۹ کیلومتر (همان منبع) بوده و راه مالرو آن، فرنق به«هاجیله» و «هورستانه» بارها شاخه شاخه شده و دوباره به هم می پیوندند بخشی از این جاده مالرو از کنار رود کوچکی که یکی از سر شاحه های فرعی رودخانه خمین به شمار می آید، گذشته و تمامی این فاصله پر از تپه ، ماهور است .
د_ «گَراسِلَک» (منظریه)
گراسلک، دهکده ای کوهپایه ای است که در ۱۵ کیلومتری جوب غربی خمین و در جبهه جنوب غربی قله «در» قرار دارد . این دهکده نزدیکترین همسایه شمالی هاجیله به حساب آمده و از موقعیتی شبیه به آن بر خوردار است.
ه_«بَرگَله» ،«باباقُلّه» و «آشمسیان»
«برگله» و «باباقلّه» دور دهکده از دهستان جاپلق شرقی شهرستان خمین می باشند که تا پیش از سال ۱۳۸۶ جزو شهرستان الیگودرز بشمار می آمده اند.
برگله و باباقله در میان تپه مورهای فراوان (در غرب و جنوب غربی کوه هت سواران) واقع شده اند.
نقوشی از جانوران و آدمی در سمت غربی و بر سر راه «آشمسیان» در محلی به نام چشمه «تُک تُکو»(Toktoku) و هم همچنین در محل دیگری در سمت شرق باباقله و به طرف جاده فرنق به نام «دره پیش ده» شناسایی شدند.
و_ مور سیاه «فرنام» (فرنق)
در جنوب فرنام موری است که به مور سیاه فرنق معروف گردیده هر چند به فرنام نزدیک تر است. بر خلاف دره های قبلی، در دره غربی این مور جز یکی دو مورد، سنگ نگاره ای دیده نشده. اما در خط الراس و جبهه رو به آفتاب آن، نگاره های فراوان تر، یک نماد نمایان جدید و یک سنگ نبشته یادگاری کوتاه رویت شده.
ز:«قُرغَن» و «کوچ ری»
سر جایگاه در پیرامون «کوچ ری» درای چنین نقوشی هستند، محلی به نام «گاو کش» در کنار رودخانه کوچ ری و محلی به نام «سخت زرد» و تخته سنگ بزرگی به نام «تخت ظل السلطان» در چشمه بادام، در شمال غربی «کوچ ری» که تقریباً در مرز مراتع دو روستای کوچ ری و قرغن قرار دارد.
ح_ دریاچه سد اختخوان تا کوه هنده و در بند گلپایگان
پیرامون رودخانه گلپایگان از دریاچه سد اختخوان تا دره واقع در حد فاصل دو کوه هنده و در بند برخی نقوش موجود مشاهده شده. احتمال می رود این نقوش تا سرچشمه های رودخانه قمرود «که در این منطقه رودخانه دربند نامیده می شود» تا دره ساری ، کوه قلعه خلیل «در جنوب شرقی الیگودر» دره های جنوبی کوه های هزار جریب تا اخچه و دره های کوه خوانسار و الشگر درشرق شهرستان الیگودرز ادامه داشته باشد .
ط_ «قره دره» و«قلعه ابراهیم» گلپایگان
افزون بر کتیبه ها و نقوش «چم اسبه »، دو منطقه نقش در دیگر در سرشاخه های فرعی رودخانه گلپایگان در قره دره حد فاصل عباس آباد، کوچ ری و قلعه ابراهیم در غرب «ماکوله» توسط آقای علی حسینی کشف و اعلام شد.
ی_ «دره تخت» و «سنگ اسپید» الیگودرز
در محلی واقع در «سنگ اسپید»رو بروی روستای عسگران، در سر شاخه روستای الیگودرز – و نیز در «دره تخت» و در کنار ه های آن حکاکی ها و نقوش جدیدی توسط رضا سرفرازی نویسنده و پژوهشگر جوان شناسایی شدند .
ک_ نقوش صخره ای شانق هفتاد قله و سوسن آباد و ساروق اراک
در فروردین ۱۳۷۷ یکی از دانشجویان به نام احمد سعیدی از نقوش صخره ای سوسن آباد عکس برداری و نقوش تازه ای را در پیرامون روستای ساروق کشف کردند.(فرهادی،۱۳۷۷: ۷۴-۶۶)
۳-۳-۲ شرح نقوش سنگ نگاره های تیمره
۱-گله نر بز های کوهی: این صفحه که به نظر می رسد برروی نقوش محو شده قبلی نقر شده است احتمالاً به نیت زایش و افزایش انجام پذیرفته و به نظر می رسد که همه نقوش کار یک تن نمی باشد . طرح میانی از واقع گرایی و مهارت بسیاری برخوردار است. (محل صخره کتیبه دار) (تصویر۳-۴۲)
۲-شکار با کمند: اسب سواری که کمندش به دور بز کوهی پیچیده است. در این نگاره لگام اسب و تیردان سوار نیز نموده شده است. در ردیف بالا جانوری گوشتخوار به دنبال قوچی کوهی است.تصاویر این تابلو از تحرک و مهارت برخوردار است.(سمت راست تنگ غرقاب و نزدیک بند مزاین) (تصویر۳-۴۳)
۳-نگاره کمیاب شکار گوزن: در این تابلو گوزن با دقت و مهارت بیشتری حکاکی شده است، در این جا نیز طرحهای جدیدتر بر روی طرح های بسیار کهن نقاشی شده اند. برای مثال پشت سر و کمی بالا تر از شکارچی کمان انداز، آثاری از شاخ یک بز به چشم می خورد.(سمت راست تنگ غرقاب نزدیک بند مزاین) (تصویر۳-۴۴)
۴-نگاره ای از شکار و ابزار ناشناخته:در این بخش تابلو سه شکارچی با نیزه و کمان و ابزاری ناشناخته و سه بز کوهی با سبک معمولی و دو جانور دیگر با سبک متفاوت در میان و سمت راست دیده می شود. در ضمن، نقش بز بالایی و سمت راست بر روی نگاره بسیار قدیمی یک گوزن حکاکی شده است . بین دو تصویر بز ردیف بالا چند کلمه نا خوانا نیز به چشم می خورد. (تصویر۳-۴۵)
۵- سوار شمشیر به دست یا بومرنگ انداز: تصویری که در آن سوار را با شمشیر و یا بومرنگ و احتمالا سگش نشان می دهد. در این تابلو، علامت ۸ مانندی نیز دیده می شود که درجاهای دیگر نیز تکرار شده است و معنی آن مشخص نیست.(بند مزاین) (تصویر۳-۴۶)
۶- سواران در ماهتاب و یا بومرنگ اندازان در برف؟!: در این تابلو، زین اسب سوار دست راست به شکل مبالغه آمیزی نموده شده است.(صخره کتیبه دار) (تصویر ۳-۴۷)
۷- خطر کردن در کام خرس؟! :این جانور هم به خاطر جثه درشت و هم به خاطر دم کوتاهش نمی تواند از راسته گربه سانان همچون شیر و پلنگ باشد. حیوان سمت چپ به میمون شبیه تر است. (بند قیدو) (تصویر۳-۴۸)
۸- اسب سوار ی با تجهیزات در حال شکار: در این تابلو که از نظر سبک متفاوت باهمه اسب سواران دیگر می باشد. لگام و زین اسب و کمان و تیر رها شده به خوبی نشان داده شده است.(تنگ غرقاب -قیدو) (تصویر۳-۴۹)
۹-مردی که با گراز می جنگد: این صحنه بخش کوچکی از یک تابلو بزرگ یا بهتر بگوییم بزرگترین تابلو منطقه است که شکارچی خونسردی را نشان می هد که دست چپ را به کمر زده و با بوکس سنگی بر فرق گراز می کوبد. (بند مزاین) (تصویر۳-۵۰)
مواد
مقدار مورد نیاز
آب اکسیژنه
۲ گرم بر لیتر
L:G
۱:۴۰
اسید استیک ۱۰%
۱گرم بر لیتر
نمونه ها پس از خشک شدن به کمک دستگاه اسپکتروفتومتری مورد ارزیابی قرار گرفتند. نمونه هایی که با اکسیژن هوا اکسید شده بودند دارای یکنواختی بیشتر و شید رنگی بهتری بودند. همچنین اکسیداسیون با آب اکسیژنه و اسید امکان آسیب رساندن به پشم و خشن شده پشم را دارد که نمی توان از این نوع پشم در بافت فرش دستباف استفاده کرد. بنابراین در این کار پژوهشی نمونه هایی که با اکسیژن هوا اکسید شده بودند تحت آزمایشات و ارزیابی های بعدی قرار گرفتند.
نکته ۱: پس از اتمام رنگرزی با گیاه وسمه می توان با تکرار دفعات رنگرزی به شیدهای مختلفی رسید.
نکته ۲: پس از اتمام رنگرزی با گیاه وسمه می توان از حمام رنگ با اضافه کردن مواد مجددا استفاده کرد.
۳- ۳- ۹ اندازه گیری میزان جذب رنگ و رنگ سنجی
مقادیر مولفه های رنگی و انعکاس نمونه های رنگرزی شده با بهره گرفتن از اسپکتوفتومتر انعکاسی اندازه گیری شدند. میزان جذب رنگ تمامی نمونه ها با بهره گرفتن از تابع انعکاس (K/S) مورد ارزیابی قرار گرفتند. مقدار تابع انعکاس (K/S) نمونه ها به کمک رابطه کیوبلکامانک محاسبه گردید. در این رابطه K ضریب جذب، S ضریب انتشار و R حداقل انعکاس در طول موج ماکزیمم جذب می باشد.
(فرمول ۳- ۱) =
همچنین خصوصیات رنگی CIELAB و تفاوت های رنگی (∆E) بر اساس معادله زیر محاسبه شدند.
(فرمول ۳- ۲) ∆E=
۳- ۳- ۱۰ طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه FTIR
ترکیبات شیمیایی کالای های رنگرزی شده توسط طیف سنجی FTIR در میانگین ۴۰ اسکن (cm-14) ثبت شده، مدل Tensor 27 - Brukerمورد بررسی قرار گرفته است.
۳- ۳- ۱۱ خصوصیات میکروسکپی
سطح الیاف با بهره گرفتن از یک میکروسکوپ الکترونی SEM مدل AIS 2100 بررسی شد. سطح نمونه ها ابتدا با یک لایه نازک طلا (حدود ۱۰ نانومتر) توسط روش (PVD)Physican Vapor Deposition با بهره گرفتن از یک پوشش دهند خارجی پوشش داده شدند.
۳- ۳- ۱۲ آزمایشات ثبات نوری و شستشویی و لکه گذاری نمونه ها
بعد از اتمام رنگرزی با رنگزاهای روناس و عملیات اکسیداسیون در رنگزا وسمه مقداری از نمونه ها جهت انجام آزمایشات ثبات نوری و شستشویی قرار گرفتند که به شرح زیر می باشد.
نمونه های رنگرزی شده طبق استاندارد ISO 105.B02:1994 هر نمونه بر روی مقوا پیچیده شده و نیمی از آن به کمک کاغذ آلومینیوم پوشانده شده و در دستگاه ثبات نوری به مدت ۲۴ ساعت قرار گرفتند. سپس به کمک معیار آبی[۸۸] در نور D65 میزان رنگ پریدگی کالاها مشخص شدند.
برای تعیین ثبات شستشویی و میزان لکه گذاری، طبق استاندارد ISO 105.C02:1994 نمونه ها به همراه نخ پشمی و پارچه پنبه ای در ۵/۰ گرم بر لیتر دترجنت غیر یونی و L:G 1:40 به مدت ۴۵ دقیقه در دمای ۳۰ درجه قرار گرفتند. سپس به کمک معیار خاکستری[۸۹] میزان ثبات شستشویی و لکه گذاری نمونه ها بررسی شد” دهقان،۱۳۶۳".
فصل چهارم
بحث و نتیجه گیری
۴-۱ نتایج آزمون استخراج رنگ از ریشه روناس
برای استخراج رنگ از مواد رنگزای طبیعی چندین روش بکار می رود که مهمترین روش ها شامل استخراج در محیط آبی، استخراج به روش قلیایی، استخراج به روش اسیدی، استخراج به روش الکلی، استخراج با دی اکسید کربن فوق بحرانی و… می باشد. در این کار تحقیقاتی، رنگزای موجود در روناس خام به کمک امواج مافوق صوت و با بهره گرفتن از حلال متانول استخراج گردید و مختصات رنگی، قدرت رنگی و ثبات های شستشویی و نوری نمونه های رنگرزی شده با رنگزای استخراج شده و روناس خام مقایسه شدند.
با توجه به شرح آزمایشاتی که در فصل سوم گذشت، در روش اول برای استخراج رنگ از ریشه روناس از مواد مختلفی استفاده شد و سپس کالاهای پشمی با پودر روناس استخراج شده رنگرزی شدند. سپس نیمی از نمونه ها تحت انجام آزمایشات ثبات نوری و شستشویی قرار گرفتند و مقادیر L*a*b* و E∆ نمونه ها توسط دستگاه اسپکتروفتومتری گرفته شدکه در جدول ۴-۱ نشان داده شده است.
جدول۴-۱٫نتایج مولفه های رنگی روش های مختلف استخراج رنگ از ریشه روناس
کد نمونه
L*
a*
تحقیقات بر اهمیت عوامل شخصیتی، که روی فرایند ارزیابی مرکزی اثر میگذارند و آسیبپذیری افراد نسبت به تجربه تهدید و اضطراب تحت تأثیر قرار میدهند، تأکید کردهاند. یکی از عوامل شخصیتی که روی فرایند ارزیابی اثر میگذارد، و بر به وجود آمدن فرسودگی مؤثر است، کمالگرایی است (لمن و همکاران، ۱۹۹۷).
فرسودگی ورزشی تعاملی پیچیده از فشارزاهای چندگانه، تجدیدقوای ناکافی، و محرومیت از انتظارات برآوردهنشده است که تا حدی بوسیله خصایص و اهداف کمالگرایانه توضیح داده میشود. این فرایند با گرایشی قوی به تأیید اعتبار ارزش شخصی، گاهی متصل با احساسات بهدامافتادن است (آ.جاداس[۲۸۷] و دیسیالحداد[۲۸۸]، ۲۰۰۹).
۲-۵-۷- مدلهای فرسودگی در ورزشکاران
پژوهشگرانی که فرسودگی را در ورزشکاران بررسی کردهاند، چندین مدل و تئوری برای راهنمایی و توضیح تلاشهایشان جهت درک این پدیده، ارائه دادهاند. این مدلها عبارتند از: مدل استرس شناختی-عاطفی اسمیت (۱۹۸۶)، مدل کنترل بیرونی و تحول هویت تکبعدی کواکلی (۱۹۹۲)، مدلهای استرس تمرینی منفی سیلوا (۱۹۹۰) و کنتا و هسمن (۲۰۰۱)، و چندین نظریه انگیزشی: گیرافتادن ریدیک (۱۹۹۷)، کاربردهای اخیر نظریه خودمختاری اکلوند و کرسول (۲۰۰۵الف، ۲۰۰۵ب، ۲۰۰۵جیم، ۲۰۰۷الف، ۲۰۰۷ب)، رویکرد تعهد لانسدیل، هاگ و جکسون (۲۰۰۷) (به نقل از گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
مدل استرس شناختی-عاطفی:
اسمیت رویکردی مبتنی بر استرس برای فهم فرسودگی ورزشی دارد. همخوان با تئوریهای استرس، اسمیت فرسودگی را به عنوان فرایندی شامل ۴ مرحله مفهوم سازی کردهاست. این مراحل عبارتند از: تقاضاهای موقعیتی، ارزیابی شناختی، پاسخهای فیزیولوژیکی و پاسخهای رفتاری. این فرایند هنگامی آغاز میشود که ورزشکار با چند تقاضای موقعیتی مانند حجم تمرینی بالا و/یا انتظارات شدید و بالای موفقیت، مواجه میشود. مرحله دوم فرایند، شامل ارزیابی شناختی فرد از آن موقعیت است. ورزشکار تعیین میکند که آیا تقاضاهای موقعیت فراتر از توان او هستند یا خیر. این مرحله تحت تأثیر تنوعی از عوامل انگیزشی و شخصیتی مانند اضطراب صفتی، جهتگیریهای هدف، و کمالگرایی، قرار میگیرد. اگر ورزشکار چنین نتیجهگیری کند که تقاضاهای موقعیتی فراتر از حد توان او هستند، پاسخهای فیزیولوژیکی را مانند تغییراتی در تنش، بیخوابی، خستگی و اضطراب، تجربه خواهد کرد. مرحله نهایی این مدل، پاسخهای رفتاری ورزشکار است. این شامل تکلیفهای خاص رفتاری و پاسخهای سازگاری مانند عملکرد کاهشیافته و پسرفت در فعالیتها است (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
مدل کنترل بیرونی و تحول تکبعدی هویت:
در سال ۱۹۹۲، روانشناسی ورزشی به نام کواکلی، نگرشی تناوبی را به مدلهای استرس جسمی و روانشناختی فرسودگی، پیشنهاد کرد. او به این نتیجه رسید، که گرچه استرس قطعاً در فرسودگی ورزشی دخیل است، اما علت آن نیست. او معتقد بود که استرس درحقیقت نشانهای از فرسودگی است. به نظر او، علت حقیقی فرسودگی مخصوصاً در افراد جوان درگیر در فعالیتهای ورزشی شدید، بیشتر مربوط به مسائل جامعهشناختی است. ورزشهای سازمانیافته طوری ساخت یافتهاند که افراد در آن کمترین کنترل را در تصمیمگیری دارند. علاوه بر این، ساختار ورزشهای با عملکرد بالا، در جامعه معاصر، اغلب عرصه را بر تحول بهنجار هویت برای افراد جوان تنگ میکنند. افراد جوان جهت تمرکزکردن بر موفقیتهای ورزشی تربیت میشوند، که این منجر به شکلگیری هویت مبتنی بر ورزش[۲۸۹]، که فرصت تحول بقیه ابعاد هویت را از بین میبرد، میشود (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
مدلهای استرس تمرینی منفی:
یکی از جدیدترین مدلهای فرسودگی توسط سیلوا[۲۹۰] (۱۹۹۰) ارائه شدهاست. نگرش او این بود که تمرین جسمی، استرس را در سطح جسمی و روانشناختی در ورزشکار، به وجود میآورد. این استرس میتواند آثار مثبت و منفی داشتهباشد. بر اساس نظر سیلوا، فرسودگی زمانی که حجم تمرین بیش از حد بالا و شدید باشد و به سازگاری منفی منجر شود، به وجود میآید. اگر چنین باشد، ممکن است ابتدا منجر به ماندگی و سپس در نهایت فرسودگی شود. کنتا و هسمن (۱۹۹۸) معتقد بودند که به عنوان قسمت بهنجاری از تمرین جسمی، ورزشکاران تمرین بیش از حد میکنند، که منجر به فراتمرینی میشود. این فرایند بیشتمرینی بسیار فردگرایانه است و به این معناست که میزانی از آموزشهای جسمی که منجر به بیشتمرینی میشوند، از یک ورزشکار به ورزشکار دیگر متفاوت خواهد بود. اگر ورزشکارای به وضعیت فراتمرینی برسد، این ضرورتاً منفی نیست، زیرا با استراحت مناسب، بدن دوباره میزان خواهد شد و بهبود جسمی رخ خواهدداد. با این حال، بیشتمرینی منفی هنگامی رخ میدهد که تقاضاهای بدنی بسیار زیاد هستند و بدن نمیتواند به طور مناسبی سازگار شود. این منجر به ماندگی در ورزشکار میشود، و اگر بازیافت و استراحت کافی رخ ندهد، فرسودگی به وجود خواهدآمد. بنا بر این، این مدل حاکی از آن است که فرسودگی محصول نهایی فرایند بیشتمرینی است (کنتا و همسمن، ۱۹۹۸).
مدلهای انگیزشی:
درحالی که، در آغاز محققان به فرسودگی از جنبه های استرس، ساختار اجتماعی ورزش شدید، و بیشتمرینی نگاه می کردند، در دهه های اخیر، علاقه قابل توجهی به مدلهای انگیزشی، به عنوان توصیفگرهای فرسودگی پیدا شده است. تعدادی از این مدلها در زیر آورده شدهاند (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
۱.دیدگاه گیرافتادن[۲۹۱]
ریدیک در سال ۱۹۹۷ مدل انگیزشی خود را ارائه داد. این مدل مبنی بر این است که ورزشکار نسبت به متعهدشدن به ورزش، ۳ پاسخ میدهد: (الف) ورزشکار میخواهد؛ (ب) معتقد است که مجبور است ؛ یا (ج) ترکیبی از هر دو پاسخ. ریدیک ادعا کرد که ورزشکاری که احساس گیرافتادن میکند، و معتقد است که باید تمرین کند، احتمال دارد که فرسوده شود. این ورزشکار گیرافتاده اغلب مشغولیت خود را با وجود این که به دلایل متعدد نمیخواهد تمرین کند، حفظ میکند. اولاً، ممکن است که این ورزشکار تناوبی در ورزش نداشته باشد. ثانیاً، ممکن است چنین احساس کند، که نمیتواند به مشغولیت خود به ورزش ادامه ندهد، زیرا باید انرژی و زمان زیادی برای متوقفشدن بپردازد. نهایتاً، ممکن است هویت شخصی ورزشکار با ورزش گره خورده باشد؛ چنان که در صورت ادامهندادن به ورزش، احساس خلاء شخصیتی کند (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
۲.نظریه خودمختاری
نظریه خودمختاری و فرسودگی ورزشی حاکی از آن است، که انسانها نیازهای روانی پایهای مانند شایستگی، استقلال و خودمختاری و تعلق دارند، که برای رسیدن به بهزیستی بهینه باید ارضا شوند. در بحث ورزشی، کفایت به احساس فرد از داشتن توانایی و فرصت مؤثربودن در یک ورزش اشاره دارد. استقلال و خودمختاری به ادراک فرد از داشتن حق انتخاب و خود جهت دهی اشاره میکند. تعلق داشتن به احساس رشدیافته مراقبت و مرتبطبودن با افراد (برای مثال همتیمیها و مربی) اشاره دارد. به همان میزانی که این نیازها ارضا شوند، نتایج مثبت روانشناختی برانگیخته میشوند و به همان میزان که فرد از آنها محروم باشد، تبعات منفی روانشناختی مانند فرسودگی به وجود میآورند. محرومیت از نیازهای روانی یکی از منابع اصلی پریشانی انسان است. ارتباط بین ارضای نیازها و فرسودگی به طور کلی قوی است (هاج و همکاران، ۲۰۰۸).
محققانی مانند کرسولد، اکلوند، لیمیر، ترشور، روبرت و پرالت، نظریه خودمختاری را در فرسودگی ورزشی به کار بردهاند. وقتی که سه نیاز برآوردهشوند، انگیزه فرد در حد بهینه قرار دارد و به زیستی روانشناختی آنها در بالاترین حد است. ورزشکارانی که احساس شایستگی، خودمختاری و تعلق به دیگران معنادار را دارند، سطوح پایینتر فرسودگی را تجربه خواهندکرد (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹). بنا به نظریه خودمختاری کیفیت انگیزش یک ورزشکار دامنهای از منبع انگیزشی خودمختاری زیاد تا خودمختاری کم دارد. ممکن است چنین فرض شود که هنگامی که انگیزه بسیار خودمختارانه (درونی) است، ورزشکار ادراک کنترل بیشتری روی رفتار خودش دارد و این انگیزش انطباقی است. از سوی دیگر، هنگامی که انگیزش خودمختارانه نیست و رفتار ورزشکار به وسیله عامل بیرونی کنترل میشود، ورزشکار ادراک کنترل کمتری روی عملکرد ورزشی خود دارد؛ که منجر به دستاوردهای غیر انطباقی مانند آسیب ورزشی و بیانرژیبودن و همچنین احساس فرسودگی جسمی و هیجانی، یعنی همه علایم کلیدی بیش تمرینی و فرسودگی ورزشی میشود (لیمیر، روبرتز[۲۹۲] و استری-گاندرسن[۲۹۳]، ۲۰۰۷).
۳.رویکرد تعهد[۲۹۴]
رویکرد تعهد به فرسودگی توسط لاندسدیل و همکارانش مطرح شدهاست. این محققان معتقدند که تعهد به ورزش شامل اعتماد، فداکاری و انرژی است. همچنین حاکی از آن است که تعهد در ورزش، متضاد فرسودگی است (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹).
پیشینه پژوهش
۲-۶- روانشناسی ورزش
بررسی ارتباط ورزش و ویژگیهای شخصیت، از زمینه های پژوهشی مهم است. هیوز[۲۹۵]، کیس[۲۹۶]، استامفل[۲۹۷] و ایوانز[۲۹۸] (۲۰۰۳، به نقل از کاکس، ۲۰۰۷) با بهره گرفتن از فهرست پنج عاملی شخصیت روی ۲۸ مرد و ۷ زن ورزشکار رشته ماراتون، نشان دادند که این ورزشکاران نسبت به گروه غیرورزشکار در دو عامل گشودگی و برونگردی، نمره های بالاتری کسب کردند. در حالی که بررسی رابطه بین شخصیت و عملکرد ورزشکاران مبین وجود ارتباط معنادار قوی بین این دو متغیر نبود. مقایسه ورزشکاران رشته های گروهی و انفرادی با همتایان غیرورزشکار نیز استقلال، واقعنگری، و هدفمندی بیشتر، و اضطراب کمتر ورزشکاران را مشخص کرد. افزون بر این، مقایسه ورزشکاران رشته های ورزشی گروهی و انفرادی نیز مبین وجود اضطراب، وابستگی، برونگردی بیشتر و تخیلگرایی کمتر در بازیکنان رشته های ورزشی گروهی نسبت به رشته های انفرادی بود. همچنین در ورزشهای گروهی مانند والیبال، بسکتبال، فوتبال و… مشاهده شد که مدافعان عقب در مقایسه با مهاجمان عقب درونگردتر و به طور کلی مدافعان و مهاجمان عقب نسبت به بازیکنان جلو انعطافپذیرتر و سازشیافتهتر و بازیکنان جلو نسبت به بازیکنان عقب منظمترند. نتایج پژوهش مورگان[۲۹۹] (۱۹۷۹، به نقل از کاکس، ۲۰۰۷) نشان داد که نیمرخ خلقی ورزشکاران نخبه نسبت به همتایان غیرورزشکارشان در ۵ عامل منفی تنش، افسردگی، خشم، خستگی، و سردرگمی پایینتر و در عامل نیرومندی بالاتر بود و از سلامت روانی بیشتری نسبت به غیرورزشکاران برخوردار بودند. میزان اضطراب و نوروزگرایی این ورزشکاران در مقایسه با غیرورزشکاران پایینتر و برونگردیشان بالاتر بود.
نتایج پژوهش ناصریتفتی، پاکدامن و عسگری (۱۳۸۷) بالاتربودن میزان رگه های شخصیتی برونگردی، مقبولیت، و وظیفهشناسی، و پایینتر بودن مؤلفه نوروزگرایی را در دانشجویان ورزشکار تأیید کرد.
در مورد سختکوشی ورزشکاران باید گفت که اگرچه سطح سختکوشی ورزشکاران در ورزشهای فردی بیشتر از ورزشهای گروهی است، بین ورزشکاران ورزشهای گروهی و فردی از نظر ویژگی سختکوشی تفاوت معنیدار وجود ندارد. سختکوشی میتواند موفقیت ورزشی را پیشبینی کند. ورزشکاران ورزشهای گروهی بیش از فردی، جامعهگرا و برعکس ورزشکاران ورزشهای فردی بیش از گروهی، خودپیرو هستند (بشارت، عباسی و میرزمانی، ۱۳۸۶).
مطالعات لاندرز[۳۰۰] و پتروزیلو[۳۰۱] (۱۹۹۴) در زمینه بررسی نتایج ۲۷ مطالعه بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۱،حاکی از آن بودند که ۸۱ درصد پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که فعالیت جسمانی با کاهش اضطراب مرتبط است. بررسیهای فراتحلیلی نیز ارتباط بین کاهش اضطراب و فعالیتهای ورزشی را به طور معناداری نشاندادهاست.این کاهش اضطراب برای همه آزمودنیها بدون درنظرگرفتن نوع اضطراب (صفتی، حالتی و روان-زیستشناختی)، شدت یا مدت فعالیتهای ورزشی،و نوع برنامه ورزشی (حاد یا مزمنبودن) رخ دادهاست. بررسی فراتحلیلی کرافت[۳۰۲] (۱۹۹۷) نشان داد که فعالیتهای ورزشی با کاهش معنادار افسردگی در آزمودنیها مرتبط است. بررسی فراتحلیلی خواب توسط کوبیتز[۳۰۳]، لاندرز[۳۰۴]، پترازلو[۳۰۵] و هان[۳۰۶] (۱۹۹۶) نشان داد که فعالیتهای ورزشی به طور معناداری منجر به افزایش زمان کلی خواب میگردد.
فعالیتهای ورزشی به روش های مختلف میتوانند منجر به سلامت روانی افراد شود. یکی از مدلهای موجود در این زمینه، مدل روانشناختی ساناستروم[۳۰۷] (۱۹۷۸) است. این مدل چنین فرض میکند که شرکت در فعالیتهای جسمانی توانایی جسمانی را به طور مثبت افزایش میدهد که این مسئله منجر به افزایش خودباوری فرد میشود و در نهایت منجر به بالارفتن عزت نفس می شود. یافته های مختلف نیز نشان میدهند که فعالیتهای جسمانی منجر به افزایش عزتنفس میشود. بدیهی است که افزایش عزت نفس تغییراتی در جهت مثبت در روابط بینفردی و شبکه اجتماعی فرد به وجود میآورد و چنین تغییراتی به نفع سلامت روانی فرد است. چرا که گسترش شبکه اجتماعی چه به طور مستقیم (یافتن دوستان جدید) چه به طور غیرمستقیم (افزایش عزت نفس و برقراری رابطه بین فردی بر اساس الگوی ارتباطی، جرأتورزانه) فرد را در مقابل رویدادهای استرس زا مقاوم میکند. مدل دیگر در این زمینه فرضیه حواسپرتی است. در این مدل فرض میشود که فعالیتهای ورزشی به عنوان عامل حواسپرتی یا عامل رهاکننده فرد از محرکات و احساسات استرسزا عمل میکنند که این امر میتواند منجر به بهبود روانشناختی فرد شود. تداوم بسیاری از اختلالات روانشناختی، از قبیل اختلالات اضطرابی، اختلالات خلقی، نارسایی در کارکردهای اجتماعی و… به دلیل تمرکز بر تفکرات و نگرشهای منفی است. بر این اساس یکی از مداخلههای روانشناختی، این است که فرد را از تمرکز بر تفکرات منفی و جنبه های استرسآمیز زندگی دور نگه دارند که فعالیتهای ورزشی نیز همین نقش را به وسیله ویژگی حواس پرتی به خوبی ایفا میکند. مدل سوم تأثیر فعالیتهای بدنی بر سلامت روانی مدل زیستشناختی است. در این مدل، گفته میشود که علت تأثیر فعالیتهای بدنی بر سلامت روانی، تغییرات بیوشیمیایی و زیستشناختی است (احمدی، شیخعلیزاده و شیرمحمدزاده، ۱۳۸۴).
افرادی که بهبودهای بیشتری را در عاطفه مثبت، عاطفه منفی و خستگی در طول ورزشکردن نشان میدهند، به گزارشکردن نگرشهای مثبت بیشتر، خودکارآمدی ورزشی، و تمایل به ورزش در سه ماه بعد، گرایش داشتند. پاسخهای عواطف مثبت با تمایلات ثابتتر در طول زمان رابطه داشت. بنا بر این، پاسخهای عواطف مثبت به مسابقات جدی ورزشیمیتواند منجر به ساخته شدن و حفظکردن انگیزه ورزش در طول زمان گردد (امکوآن[۳۰۸] و دیبریان[۳۰۹]، ۲۰۱۰).
در حوزه ورزش، بعضی از پژوهشگران کمالگرایی را بهنجار و قهرمانساز میدانند; صفتی که به تحقق عملکرد عالی کمک میکند (گولد[۳۱۰]، دیفنباخ[۳۱۱] و موفت[۳۱۲]، ۲۰۰۲). عدهای دیگر، کمالگرایی را صفتی نابهنجار توصیف میکنند و معتقدند باعث تضعیف عملکرد ورزشی میشود و آن را به صورت منفی تحت تأثیر قرار میدهد (انشل[۳۱۳] و منصوری[۳۱۴]، ۲۰۰۵; فلت و هویت، ۲۰۰۵; هال، ۲۰۰۶).
ماهیت ناتوانساز کمالگرایی روانرنجورانه به صورت مشخص در پژوهشهای بالینی و تربیتی شناسایی شدهاست. با این حال، مطالعات معدودی برای بررسی تأثیرات کمالگرایی روی شناختها، عواطف و رفتارهای مربوط به عملکرد در ورزش انجام شدهاست. فروست و هندرسن این فرض را مطرح کردهاند که تمرکز بر اشتباهات و احتمال ارزشیابی منفی اجتماعی ممکن است موجب شود ورزشکاران دارای کمالگرایی روانرنجورانه بلافاصله پس از یک خطا در جریان رقابت، تمرکز بر رفتار مربوط به تکلیف را از دست بدهند. به اعتقاد این پژوهشگران، فقدان تمرکز در نهایت به توقف در سطح عملکرد منجر میشود. با توجه به اینکه عملکردهای بدون نقص در ورزش کمتر پیش میآید، ورزشکاران دارای جهتگیریهای کمالگرایانه روانرنجورانه به ندرت از عملکردشان راضی خواهند شد و خود را شکست خورده تلقی میکنند (بشارت، ۱۳۸۳الف).
۲-۷- بیشتمرینی
تحقیقات مربوط به بیشتمرینی، سؤالهایی را در مورد تفسیر خود به وجود میآورند. استفاده ناهمخوان از اصطلاحات تخصصی، مقایسه این تحقیقات و نتیجهگیری کلی از آنها را مشکل میکند (میهن، ۲۰۰۶). مطالعات مقطعی[۳۱۵] روی ورزشکاران، حاکی از آن است که بیشتمرینی بسیار نادر است، بنابراین اطلاعات کمی در مورد شرح دقیق علامتهای آن وجود دارد. علاوه بر این، این مطالعات اطلاعاتی در مورد به وجود آمدن بیشتمرینی فراهم نمیکنند. بسیاری از پژوهشهایی که قصد سنجش بیشتمرینی را داشتهاند نیز به جای بیشتمرینی، فراتمرینی را سنجیدهاند (مارسلو، ۲۰۰۶).
در کل، اطلاعات علمی در مورد ورزشکاران بیشتمرین بسیار کم هستند (مارسلو، ۲۰۰۶). به منظور بررسی بیشتمرینی و شرایط سلامت وابسته به آن، یک رویکرد چندعاملی مورد نیاز است که شامل پیشگیری پزشکی موفقیتآمیز، تغذیه کامل، انتخاب نشانگر بهینه، و درمان با بازیافت کافی باشد (بین[۳۱۶]، کوانشنگ[۳۱۷]، جانشی[۳۱۸]، ۲۰۰۳).
بیشتمرینی و اختلالات خلقی با هم رابطه دارند؛ به طوری که اختلالات حالت خلقی، رفتار پاسخ-دوز[۳۱۹] را وقتی که محرک تمرینی افزایش مییابد، افزایش میدهد، و این اختلالات خلقی با کمکردن بار تمرینی به وضعیت نرمال برمیگردند، ولی همبستگی معناداری بین متغیرهای تغییر در اختلال خلقی عمومی (TMD[320]) و عملکرد دوچرخهسواری[۳۲۱] در میان ۸ دوچرخهسوار مرکز آموزش و تمرین المپیک آمریکا[۳۲۲] یافت نشد (برگر[۳۲۳]، گراو[۳۲۴]، پراپوسایز[۳۲۵] و باکی[۳۲۶]، ۱۹۹۷).
علاوه بر این، به نظر میرسد برخی تأثیرات جنسیتی نیز در استرس و بازیافت دیده میشود. کلمن[۳۲۷] و گانثر[۳۲۸] (۲۰۰۰) استرس و بازیافت را در ۲۴ زن و ۳۰ مرد، در طول ۶ هفته آمادهسازی برای مسابقات قهرمانی[۳۲۹] جهانی پاروزنی[۳۳۰] اندازه گیری کردند. این محققان پاسخهایی مشابه با مطالعهای که یک سال قبل از آنها انجام شدهبود، یافتند: با وجود اینکه زنان و مردان بار تمرینی یکسانی را تجربهمیکردند، زنان نمره های استرس بیشتر و بازیافت کمتری را در مقایسه با مردان نشان دادند (کلمن و گانثر، ۲۰۰۰).
جوکندروپ[۳۳۱]، هسلینک[۳۳۲]، سنیدر[۳۳۳]، کوایپرز[۳۳۴]، و کیزر[۳۳۵] (۱۹۹۲) ویژگیهای فیزیولوژیکی را بعد از ۱۴ روز تمرین تشدیدیافته بررسی کردند. نتیجه این شد که ۸% کاهش در اوج مصرف اکسیژن[۳۳۶] در دوچرخهسواران رقابتی گزارش شد. سنیدر[۳۳۷]، کوایپرز[۳۳۸]، چنگ[۳۳۹]، سرویز[۳۴۰]و فرنسن[۳۴۱] (۱۹۹۵) کاهش مشابهی را در اوج مصرف انرژی بعد از ۱۵ روز از شروع تمرین تشدیدیافته، نشان دادند.
۲-۷-۱- بیش تمرینی و فرسودگی
در پژوهشی، انگیزههای خودرأیانه و نشانه های تمرین بیش از حد، به ترتیب به طور منفی و مثبت با ابعاد فرسودگی ورزشی مرتبط بودند. این نتایج حاکی از آن هستند که انگیزههای درونی و تمرین بیش از حد، هر دو به طور مستقلی با نشانه های فرسودگی در ورزشکاران ممتاز مرتبط هستند و اگرچه هیچ تأثیر تعدیلکنندگی یافت نشد، جفتکردن انگیزههای درونی با نشانه های تمرین بیش از حد، پیشبینی فرسودگی را در ورزشکاران در انتهای فصل افزایش داد (لیمیر و همکاران، ۲۰۰۷).
بر اساس مطالعات گودجر[۳۴۲]، گرلی[۳۴۳]، لاوال[۳۴۴] و هاروود[۳۴۵] (۲۰۰۷) بسیاری از مطالعات رابطه مثبت بین حجم تمرینی و فرسودگی ورزشی را ثابت کردهاند (گولد و آویتلی، ۲۰۰۹). وینبرگ[۳۴۶] و گولد[۳۴۷] (۱۹۹۵) مهمترین عوامل فرسودگی ورزشکاران را بیشتمرینی، سبکهای رهبری مربیان، ایدهآلگرایی، فشار والدین، انتظارهای عملکرد توسط خود و دیگران، دانستند. اسمیت (۱۹۸۶) عواملی مانند تمرینهای ناهماهنگ و بیثبات، صدمههای ناشی از بیشتمرینی و تمرینهای طولانیمدت را در فرسودگی مؤثر دانست.
۲-۷-۲- بیش تمرینی و خستگی
مطالعاتی که توسط لمن و همکاران (۱۹۹۱) و اورهاوسن، گابریل[۳۴۸] و گابریل[۳۴۹] (۱۹۹۸) انجام شدند، همگی حداکثر ضربان قلب را بعد از تمرین تشدیدیافته گزارش کردند (لمن[۳۵۰] و همکاران، ۱۹۹۱؛ اورهاوسن[۳۵۱]، گابریل[۳۵۲]، ویلر[۳۵۳]و کیندرمن[۳۵۴]، ۱۹۹۸). چنین تصور میشود که این میتواند نتیجه بازده قدرتی[۳۵۵] کاهشیافته که در طول تمرین حداکثری مشاهده میشود، به علت عدم توان رسیدن به کوشش حداکثری باشد. با این حال، این واضح نیست که آیا حداکثر ضربان قلب کاهشیافته و بازده قلبی کاهشیافته محتمل[۳۵۶]، نتیجه یا علت خستگی پیشرس[۳۵۷] است (هالسون و جوکندروپ، ۲۰۰۴).
لمن و همکاران (۱۹۹۱) تمایل به سوی حجم آسیب استراحتی[۳۵۸] افزایشیافته را بعد از افزایش حجم تمرین در دوندگان[۳۵۹] مصافتی طولانی و متوسط[۳۶۰]، گزارش کردند (لمن و همکاران، ۱۹۹۱). این در ارتباط[۳۶۱] با حداکثر ضربان قلب کاهشیافته قرار داشت. مطالعهای توسط هدلین[۳۶۲]، ویکلوند[۳۶۳]، بیرل[۳۶۴] و هنریکسون-لارسن[۳۶۵] (۲۰۰۰) حجم پلاسمای افزایشیافته و حداکثر ضربان قلب کاهشیافته را در پی ۵۰% افزایش در حجم تمرین در قایقرانان[۳۶۶] را گزارش کردند (هدلین و همکارن، ۲۰۰۰). ارنست و همکاران (۲۰۰۴) رابطه بین سطوح قابل سنجش کار بدنی سخت[۳۶۷] و ضربان قلب در حال استراحت[۳۶۸] و تغییرپذیری ضربان قلب در غیر حالت استراحت[۳۶۹]، در دوچرخهسواران حرفهای، در طول مواجهه با سه هفته مسابقه مرحلهای دوچرخهسواری، بررسی کردند. نتیجه این بود که ضربان قلب حداکثری میتواند به طور قویای توسط مواجهه با کار بدنی سخت طولانی، تحت تأثیر قرار بگیرد (ارنست و همکاران، ۲۰۰۴).
۲-۷-۳- بیشتمرینی و سایر متغیرها
مطالعات فراوانی مؤید کاهش معنادار سطوح کلیکوژن، در طول جلسه ۲ ساعته تمرین شدید هستند (بروکز[۳۷۰]، فهی[۳۷۱]، وایت[۳۷۲] و بالدوین[۳۷۳]، ۲۰۰۰)، بنا بر این، به احتمال زیاد، گلیکوژن نقشی تعیینکننده بر عهده دارد، زیرا فراتمرینی ناشی از حالت تمرین شدید و عدم بهبودیافتگی است. دو مطالعه متفاوت توسط کاستیل[۳۷۴] و همکاران (۱۹۸۸) و سنیدر و همکاران (۱۹۹۵) برای توضیح نقش کربوهیدرات[۳۷۵] و رژیم غذایی در عملکرد بعد از تمرین تشدیدیافته، انجام شدند (کاستیل و همکاران، ۱۹۸۸؛ سنیدر و همکاران، ۱۹۹۵).
کاستیل و همکاران (۱۹۸۸) احتمال آزمودن تأثیر ۱۰ روز حجم تمرینی افزایشیافته را روی عملکرد و سطوح کلیکوژن ماهیچه ای بررسی کردند. ۱۲ شناگر مشارکتکننده در این مطالعه شرکت کردند، که ۴ نفر در تحمل این افزایش از ۴۰۰۰ تا ۹۰۰۰ دقیقه در روز ناتوان بودند و به ناچار غیرپاسخگو طبقهبندی شدند. گروه غیرپاسخگوها تقریباً ۱۰۰۰ کیلو کالری در روز کمتر از میزان انرژی تخمین زدهشده مورد نیاز مصرف میکردند و نسبت به پاسخگوها کربوهیدارت کمتری مصرف میکردند. به خصوص قدرت ماهیچه ای و توان تحمل شناکردن و دو سرعت[۳۷۶]، در هیچ کدام از گروه ها تحت تأثیر قرار نگرفت. چنین نتیجه گیری شد که سطوح گلیکوژن غیرپاسخگوها برای حفظ عملکرد کافی بود، ولی برای انرژی مورد نیاز در طول تمرین کافی نبود و در نتیجه منجر به خستگی شد (کاستیل و همکاران، ۱۹۸۸).
سیندر و همکاران (۱۹۹۵) پاسخهای عملکرد نسبت به تمرین تشدیدیافته همراه با اضافهکردن کربوهیدرات خوراکی کافی را در کوششی جهت مشخصکردن این که آیا فراتمرینی میتواند همچنان در حضور سطوح بهنجار گلیکوژن رخ دهد یا نه، بررسی کردند. در این مطالعه، ۱۶۰ گرم کربوهیدرات مایع در ۲ ساعت بعد از ورزش مصرف میکردند. مقایسه بین ۷ روز تمرین بهنجار، ۱۵ روز تمرین تشدیدیافته و ۶ روز با حداقل تمرین، انجام شد. نتایج نشان دهنده این بودند که گلیکوژن ماهیچه ای ثابت هنگام مقایسه تمرین بهنجار و تشدیدیافته به طور معناداری تغییر نکرد (سیندر و همکاران، ۱۹۹۵). هر دو این مطالعات به این نتیجه رسیدند که نقش مصرف کربوهیدرات و کمبود گلیکوژن در فراتمرینی آشکار نیست (کاستیل و همکاران، ۱۹۸۸؛ سیندر و همکاران، ۱۹۹۵).
مککینون[۳۷۷] و هوپر[۳۷۸] (۱۹۹۶) شدت تمرین ۲۴ شناگر را افزایش دادند. از شناگرانی که فراتمرین تشخیص دادهشدند، یک نفر در هشت نفر (۵/۱۲%)، علامتهای URTI را گزارش کرد. به طور شگفتانگیزی، در گروهی متشکل از۱۶ ورزشکار که به طور مثبتی به تمرین تشدیدیافته واکنش نشان دادند، نه نفر (۵۶%) علامتهای خودگزارششده URTI را نشان دادند. بنابراین، میزان بروز URTI افزایشیافته احتمالاً صرف نظر از پاسخ ورزشکار نسبت به استرس جسمی افزایشیافته، افزایش تمرین را منعکس میکند (هالسون و جوکندروپ، ۲۰۰۴).
در حالی که میزان وسیعی از مطالعات راجع به میزان بروز URTI و مسابقه ورزشی فردی[۳۷۹] و دوره های تمرین افزایش یافته، وجود دارند، مطالعه مککینون و هوپر تنها مطالعه در نوع خود است که میزان بروز افزایشیافته URTI را در رابطه با کاهش عملکرد بررسی میکند؛ کاهشی که نشانگر حالت فراتمرینی یا بیشتمرینی است (مککینون و هوپر، ۱۹۹۶). به طور مشابهی، تعداد محدودشدهای از بررسیهایی که انجام شدهاند، ارتباط بین بازداری ایمنی و ورزشکار بیشتمرین را بررسی میکنند (فری و همکاران، ۱۹۹۴؛ هوپر[۳۸۰]، مککینون[۳۸۱] و ویلسون[۳۸۲]، ۱۹۹۵؛ لمن [۳۸۳]و همکاران، ۱۹۹۷؛ مککینون[۳۸۴]، هوپر[۳۸۵]، جونز[۳۸۶]، گوردون[۳۸۷] و بچمن[۳۸۸]، ۱۹۹۷؛ روباتم[۳۸۹]، کیست[۳۹۰]، گودمن[۳۹۱] و مارتن[۳۹۲]، ۱۹۹۵).
حتی وقتی که تغییرهای معنادار در سطح فعالیت عملکردی[۳۹۳] پارامترهای ایمنی در ورزشکاران مشاهده شدهاست، محققان موفقیت کمی در مرتبطکردن اینها به شیوع بالاتر عفونت و بیماری داشتهاند (مارسلو، ۲۰۰۶).
اورهاسن، گابریل[۳۹۴]، و کیندرمن[۳۹۵] (۱۹۹۸) در مطالعهای که پاسخ هورمونی غده هیپوفیز[۳۹۶] تخریب شده نسبت به تمرین فرسودهکننده در ورزشکاران استقامتی بیشتمرین را بررسی میکرد، تغییر معناداری در کورتیزول ثابت[۳۹۷] هنگامی که آزمودنیها با قبل مقایسه شدند و در طول حالت بیشتمرین کوتاهمدت، دیدهنشد (اورهاوسن و همکاران، ۱۹۹۸). سه مطالعه دیگر یافته های مشابهی را که نشان دهنده این است که تغییری در تراکمهای کورتیزول ثابت خون وجود نداشت، گزارش کردند (فلین[۳۹۸] و همکاران، ۱۹۹۴؛ هوپر و همکاران، ۱۹۹۵؛ مککینون و همکاران، ۱۹۹۷). سنیدر و همکاران (۱۹۹۵) کاهش در تراکم کورتیزول پلاسما را در پی دورهای از تمرین شدید که ناشی از حالت فراتمرینی بود، گزارش کردند (سنیدر و همکاران، ۱۹۹۵). یافته های آنها نشان میدهد که پاسخهای کورتیزول حداکثری در طول فراتمرینی کاهش مییابند. اورهاوسن و همکاران (۱۹۹۸) همچنین کاهش مشابهی را در سطوح کورتیزول حداکثری در ورزشکاران فراتمرینی گزارش کردند (اورهاوسن و همکاران، ۱۹۹۸).
در مطالعهای، نسبت کورتیزول/کورتیزون[۳۹۹] ۲۴ ساعته، به عنوان نشاگر بالقوه تمرین شناگران نخبه، اندازه گیری شد. آنها گزارش کردند که نسبت کورتیزول/کورتیزون ۲۴ ساعته، به طور متعادلی به تمرین و عملکرد مرتبط بود، و سطوح کورتیزون فقط با تمرین مرتبط بود (آتلاایی[۴۰۰] و همکاران، ۲۰۰۴).
سطوح افزایشیافته نورآدرنالین[۴۰۱] ثابت خون، در مطالعه هوپر و همکاران (۱۹۹۵)، در ورزشکارانی که بیشتمرین بودند، مشاهده شد، همچنین سطوح افزایشیافته نوروآدرنالینی ثابت را در پی دورهای از حجم تمرینی افزایشیافته که منجر به بیکفایتی عملکردی شد، مشاهده کردند.
با این حال، اورهاوسن و همکاران (۱۹۹۸) نتوانستند یافته های بالا را تکرار کنند و تفاوت معناداری بین تراکمهای کتکولامین خون حداکثری و زیرحداکثری در ورزشکاران بیشتمرین مشاهده نکردند. تفاوتهای یافته های بالا میتواند به تفاوتهای روششناختی و بین فردی بالا در پاسخ کتکولامین نسبت به ورزش باشد (هوپر و همکاران، ۱۹۹۵).
یکی از تحقیقاتی که در این زمینه زیاد به آن اشاره میشود،تحقیقی است که توسط بارون[۴۰۲]، نوکز[۴۰۳]، لوی[۴۰۴]، اسمیت[۴۰۵] و میلر[۴۰۶] (۱۹۸۵) انجام شد. در این مطالعه، چالش کمی قند خون[۴۰۷] ناشی از انسولین برای ارزیابی عملکرد هیپوتالامو-هیپوفیزی[۴۰۸] در ورزشکاران بیشتمرین، به کار گرفتهشد. ورزشکاران بیشتمرین کاهشی معنادار در GH، ACTH و در نتیجه در پاسخهای کورتیزولی[۴۰۹] در پاسخ به تزریق انسولین، نشان دادند، که به سطوحی مشابه با دوندگان بدون علامت، بعد از ۴ هفته استراحت، بازگشت. این حاکی از آن است که سطح هیپوتالاموسی مختل شده بوده است. پاسخهای هورمونها به عنوان نتیجهای از LHRH و TRH بدون تغییر باقی ماند. این تأیید میکند که شواهدی مبنی بر اختلال هیپوفیزی وجود ندارد و در نتیجه اختلال در سطح هیپوتالاموس بودهاست. به علاوه، این مطالعه که اختلال هیپوتالاموسی در ورزشکاران بیشتمرین را بررسی میکند، یکی از اولین و تنها مطالعاتی بود که مکانیزمهای محتمل بیشتمرینی را مورد پژوهش قرار دادهاند؛ بیتعادلی هورمونی توسط تعدادی از مؤلفان به عنوان مکانیزمی از بیشتمرینی ذکر شدهاست (بارون و همکاران، ۱۹۸۵). در حالی که این پژوهش اطلاعات جدیدی را فراهم کرد، تعداد آزمودنیها بسیار کم بود و تنوع افراد بسیار بالا بود.
رضایت زناشویی
پیشآزمون
۹۲۲/۰
۲۹۹/۰
۹۱۸/۰
۲۶۹/۰
۸۹۶/۰
۱۴۰/۰
پسآزمون
۹۵۹/۰
۷۷۷/۰
۹۴۹/۰
۶۵۲/۰
۹۶۵/۰
۸۴۳/۰
پیگیری
۹۲۱/۰
۲۹۵/۰
۹۲۹/۰
۳۷۲/۰
۹۲۵/۰
۳۳۵/۰
فرضیه ۱: اثر درمانگری پردازش شناختی(CPT) و طرحواره درمانی(ST) بر زیستنشانگرهای قلبی عروقیِ فشارخون سیستولیک و دیاستولیک جانبازان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه مزمن متفاوت است.
پس از برقرار بودن پیشفرض نرمال بودن متغیرهای ملاک، برای بررسی فرضیه اول بر اساس روش آماری تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر چند متغیری(وجود دو متغیر ملاک)،۳ *۲(موقعیت آزمایش* زمان اندازهگیری) سایر مفروضه های این آزمون بررسیشدهاند که نتایج آن ها به این شرح است:
وجود مفروضههای مقدماتی چون کمی بودن متغیرهای ملاک، قرار گرفتن آزمودنیهای یکسان در شرایط مختلف آزمایش، مستقل بودن دادههای بهدستآمده از آزمودنیهای مختلف و استقلال آزمودنیها از یکدیگر(قابل حصول از طریق گمارش تصادفی)، توجه به مقادیر گمشده و پرت و تعدیل آن ها در تمام انواع تحلیل واریانسها موردتوجه قرار میگیرد که در ارتباط با پژوهش حاضر این موضوع رعایت شده است. اما از پیشفرضهای اساسی که در تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر رعایت آن ها الزامی است به این موارد میتوان اشاره کرد۱)فرض برابری واریانسهای بین گروهی یا همگنی خطای واریانسهای متغیرهای وابسته در میان تمام گروهها که با آزمون لوین[۷۲۴] اندازهگیری میشود؛ ۲) نهتنها واریانسها بلکه کوواریانسهای میان گروهها نیز با هدف کنترل تفاوتهای اولیه بین گروهها، باید همگن باشند که جهت سنجش آن از آزمون ام باکس[۷۲۵] استفاده میگردد و رعایت این پیشفرض اجازه استفاده از شاخصهای آماری چون لامبدای ویلکز[۷۲۶] برای تعیین اثربخشی متغیر مستقل بر ملاک را به ما خواهد داد و۳) فرض برابری واریانسهای درونگروهی یا پیشفرض مهم عدم تشابه روابط بین متغیرهای مستقل و وابسته است که آزمون کرویت موچلی[۷۲۷] آن را اندازهگیری میکند.اگر آزمون کرویت موچلی معنادار باشد اجازه استفاده از تحلیل کوواریانس با اندازهگیری مکرر وجود ندارد و شانس ارتکاب خطای نوع اول را افزایش میدهد.
در جدول ۴-۸ آزمون لوین برای دو متغیر فشارخون سیستولیک و دیاستولیک فرضیه اول پژوهش گزارششده است:
جدول ۴-۸: آزمون لوین جهت برابری واریانس خطا برای متغیرهای فشارخون سیستولیک و دیاستولیک
متغیر
مرحله
F
df 1
df 2
Sig.
فشارخون سیستولیک
پیشآزمون
آخرین نظرات