کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



از نخستین سال های پیروزی انقلاب اسلامی ، دفتر برنامه ریزی و تألیف کتاب‌های درسی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ، فعالیت منظم و مستمری در زمینه تجدید نظر در کتاب‌های ریاضی دوره ابتدایی را آغاز کرد . نخستین کتاب از مجموعه ی ۵ کتاب ریاضی در سال تحصیلی ۶۱-۱۳۶۰ در اختیار دانش آموزان قرار گرفت و پس از آن هر سال یک کتاب جدید جایگزین کتاب قدیمی شد .

پس از پایان تألیف و طی یک دوره کامل ۵ ساله تحصیلی از آموزش جدید ریاضی ، دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی به ارزشیابی این برنامه آموزشی پرداخت . ارزشیابی از سال ۱۳۶۷ آغاز شد و تا سال ۱۳۶۹ به طول انجامید . هدف از ارزشیابی آن بود که معلوم شود اهداف مورد نظر مؤلفان در پایان یک دوره پنج ساله تدریس این کتاب تا چه اندازه تأمین شده است .

ارزشیابی نشان داد که متأسفانه آنچه به دست آمده است ، با آنچه باید به دست می‌آمد فاصله بسیار دارد . نتیجه این بررسی این بود که مشکل دست نیافتن به اهداف بیش از آنکه به برنامه ریزی درسی مربوط باشد به برنامه ریزی آموزشی یعنی به عواملی از قبیل توانایی معلمان ، امتحانات ، امکانات آموزشی ، آموزش های ضمن خدمت ، نظارت بر اجرای عمل و امثال آن مربوط است . ( فرخ لقا رئیس دانا ـ ۱۳۷۱ – ۱۳۶۹ )

به طور تقریبی پس از سی سال تدوین محتوا و چارچوب موضوعی که تنها بعضی از اصلاحات و تغییرات جزیی در این مدت انجام شده بود، برنامه درسی جدید ریاضیات ابتدایی در سال تحصیلی ۹۱-۱۳۹۰ با ارائه کتاب های جدیدالتالیف اول ابتدایی آغاز شد.سال بعد نیز کتاب های پایه دوم دبستان و در سال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲ کتاب های پایه سوم ، از جمله ریاضیات تغییر یافتند.

رویکرد برنامه جدید درسی ریاضیا ت با تأکید بر این که هدف از آموزش ریاضی تنها نخبه پروری نیست ، بلکه هدف بهتر زندگی کردن دانش آموزان می‌باشد ، معتقد است که همگی دانش آموزان توانایی کسب و کشف معارف بشری را به طور فطری دارا هستند .لذا رسالت آموزش و پرورش از قوه به فعل درآوردن و شکوفا کردن اصتعدادهای الهی از طریق ایجاد فرصت های مناسب جهت یاددهی – یادگیری است .رویکرد اصلی حاکم بر این برنامه یک رویکرد فرهنگی – تربیتی با تأکید بر حل مسئله از طریق محور قرار دادن یادگیرنده در بازسازی مستمر تجربه از راه مهارت های اکتشافی است.دوم ، این که هماهنگی بین این توانایی‌های اولیه فجری با مهارت های اکتشاف :چون رمز گشایی نمادهای نوشتاری ، محاسبه ، اندازه گیری ، ترسیم شکل و نظم بخشیدن به دادها می‌باشد.

به طور کلی اهداف آموزش ریاضیات جدید عبارتند از:

    1. برقراری ارتباط بین ریاضی و زندگی روزمره

    1. کسب مهارت های مدل سازی ریاضی و حل مسئله

    1. رشد مهارت های تفکر (ریاضیات علمی است که دارای نظم وسازگاری درونی است و به منظور پرورش نظم فکری و بالا بردن قدرا اندیشیدن و استدلال منطقی و نیز خلاقیت ذهنی مورد توجه قرار می‌گیرد.)

    1. برقراری ارتباط بین نمایش های مختلف ریاضی و تعبیر و تفسیر آن ها

  1. برقراری ارتباط بین ریاضی و سایر علوم و در حالت کلی به کارگیری مفاهیم ریاضی در محیط پیرامونی و تفسیر و تحلیل آن ها

در این برنامه علاوه بر تأکید بر استاندارهای ریاضی بر مهارت هایی که دانش آموزان بایستی کسب کنند نیز توجه شده است.این مهارت ها عبارتند از :

  1. مهارت حل مسئله ۲- مهارت استدلال و کشف ۳-مهارت تخمین و تقریب عددی ۴-مهارت اندازه گیری ۵-مهارت استفاده از ابزار و فناوری ۶- مهارت محاسبات عددی و عملیات ذهنی ۷- مهارت استفاده از نمودارها و شکل های هندسی ۸- مهارت الگویابی و مدل سازی ۹- مهارت شمارش ۱۰-مهارت فرضیه سازی و نظریه پردازی

به طور کلی دلایل تغییر برنامه درسی را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:

۱-طراحی و تولید برنامه درسی ملی و به دنبال آن همسو کردن برنامه های درسی حوزه ها با برنامه درسی ملی و به خصوص الگوی هدف گذاری برنامه درسی ملی

۲-رشد و گسترش آموزش ریاضی و به دنبال آن ارائه چالش‌های جدید آموزش ریاضی و عدم پاسخ گویی برنامه های قبلی ‌به این چالش‌ها

۳-تحولات و تغییرات اجتماعی باعث تغییر نیازها و انتظارات دانش‌آموزان شده است و این برنامه درسی نیازهای جدید دانش‌آموزان و جامعه را مورد توجه قرار داده است( ریاضی مالی – احتمال ………)

۴-برقراری ارتباط بین ریاضی و زندگی روزمره، کسب مهارت های مدل‌سازی ریاضی و حل مسئله، رشد مهارت‌‌های تفکر، برقراری ارتباط بین نمایش‌های مختلف ریاضی و تعبیر و تفسیر آن‌ ها، برقراری ارتباط بین ریاضی و سایر علوم و در حالت کلی به کار گیری ریاضی در محیط پیرامونی

۵-برقراری ارتباط بین ریاضی و زندگی روزمره، کسب مهارت های مدل‌سازی ریاضی و حل مسئله، رشد مهارت‌‌های تفکر، برقراری ارتباط بین نمایش‌های مختلف ریاضی و تعبیر و تفسیر آن‌ ها، برقراری ارتباط بین ریاضی و سایر علوم و در حالت کلی به کار گیری ریاضی در محیط پیرامونی

۶-نتایج مطالعات بین‌المللی ریاضی نظیر آزمون تیمز که ‌بر اساس نتایج آن ها دانش‌آموزان از قدرت بالایی در پاسخ‌گویی به سؤالاتی که در اهداف بالا ذکر شده برخوردار نبوده‌اند.(راهنمای برنامه درسی ریاضی،۱۳۹۲)

۲-۱۲- پژوهش­های انجام شده در رابطه با موضوع پژوهش

الف) در خارج

  • اولین بررسی که به طور رسمی ‌در مورد درس­پژوهی صورت گرفت، مطالعه­ ویدیویی برخی از کلاس­های شرکت کننده در TIMSSبود که نشان داد، رویکرد ژاپن به توسعه حرفه­ای بسیار متفاوت با بسیاری از کشورها ‌می‌باشد. این بررسی توسط استیگلر و هیبرت، در کتاب شکاف آموزشی منتشر شد و درس­پژوهی به عنوان عامل اصلی پیشرفت دانش ­آموزان ژاپنی شناخته شد. انتشار این کتاب موجب شد تا برخی از مدارس آمریکا و حتی جهان، به آزمایش و اجرا و بررسی درس­پژوهی بپردازند(هیبرت و استیگلر، ۱۹۹۷)

چگونگی این مطالعه­ ویدیویی در قسمت­ های قبلی بیان شده است، پژوهشگر، برای پرهیز از تکرار به ذکر این نکته بسنده می­ کند که به نظر بسیاری از صاحب­نظران در زمینه­ درس­پژوهی، این بررسی سرآغاز تحول فکری عظیمی در عرصه­ یاددهی- یادگیری محسوب می­ شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-22] [ 08:47:00 ب.ظ ]




بخش دوم: فرق شرط با اعلامیه.

‌در مورد تفاوت حق شرط (Rezervation) با اعلامیه (Declaration) کمیته حقوق بشر تعاریف خاصی ارائه ننموده و حتی در نظریه ی تفسیری خود به دشواری این تفکیک اعتراف نموده است. شرط، بیانیه ای یک جانبه است unilateral statement که به موجب آن کشوری در تعهدات قراردادی معاهده ی مشمول شرط نسبت به خود اصلاح و تغییراتی انجام داده و یا خود را نسبت به برخی تعهدات مذکور در معاهده پایبند نمی بیند. این بیانیه می‌تواند در هنگام الحاق و یا در صورتی که معاهده اجازه دهد پس از الحاق صادر شود.

بر اساس نظر کمیته در صورتی که بیانیه ی کشوری صرف نظر از نام و عنوانی که ‌ممکن‌است بر آن اطلاق شده باشد در پی استثناء و یا ایجاد تغییرات و اصلاحات در تاثیر حقوقی معاهده ای بر آن کشور باشد می‌تواند به آن شرط اطلاق نماید. کمیته ی حقوق بشر در تبیین مفهوم شرط دقیقاً همان تعریف ماده ی ۲ کنوانسیون ۱۹۶۹ حقوق معاهدات وین را به کار گرفته است. کنوانسیون وین شرط را به عنوان بیانیه ای یک جانبه که به منظور ایجاد اصلاح و تغییرات tomodify و یا استثناء کردن to exclude کشوری از برخی تعهدات قراردادی معاهده ای که شرط بر آن وارد شده، به شمارآورده است. کنوانسیون مذکور نحوه ی تنظیم و عبارت بندی و یا عنوانی و نامی که برای این بیانیه انتخاب شده باشد مؤثر در مفهوم نمی داند. بلکه، نتیجه ی مدلول آن بیانیه را ملاک قرار داده از نقطه نظر کمیته حقوق بشراعلامیه های تفسیری با چنین هدف و مقصودی ارائه شده است و مفاد آن بیانگر چنین مدلولی نیست. اگر بیانیه و شرط وارده تنها بیانگراستنباط و فهم یک ‌کشور از عبارات و مقررات معاهده بوده و در پی استثناء تاثیرات حقوقی معاهده بر آن کشور و یا ایجاد اصلاح و تغییراتی نسبت ‌به این تاثیرات حقوقی نباشد، چنین بیانیه ای در واقع یک شرط به شمار نمی آید.[۱۶]

۱ـ حق شرط دارای خصوصیات ویژه ای است که، اعلامیه ی تفسیری دارای آن ها نیست. حق شرط در کلیه ی معاهدات قابل اعمال نیست. ولی ‌ممکن‌است اعلامیه ی تفسیری نسبت به آن معاهدات مجاز شناخته باشد.

۲ـ اعلامیه تفسیری یک عمل یک جانبه بدون اثر و اعتبارمتقابل است. به عبارت دیگر اعلامیه ی تفسیری فاقد هر گونه الزام حقوقی برای دیگر کشورهای معاهده است. ازاین رو در روابط بین دو کشور صادرکننده ی اعلامیه و دیگر کشورهای متعاهد قابلیت استفاده نخواهد داشت. ‌اما اگر حق شرط حتی از سوی یک کشور هم مورد پذیرش قرار گیرد، میان آن کشور و کشور واضع حق شرط رابطه ی قراردادی در حدود همان حق شرط برقرارمی شود و در نتیجه میان آن دو تاثیر متقابل خواهد داشت. این اثر حق شرط بدان دلیل است که، حق شرط یک عمل حقوقی یک جانبه است که به محض آنکه از طرف کشور مقابل مورد پذیرش قرارگرفت به یک عمل حقوقی دوجانبه تبدیل می شود.

۳ـ اعلامیه ی تفسیر ی در بسیاری موارد خط مشی و مواضع یک کشور را مشخص می‌سازد و معمولاً دارای جنبه ی سیاسی است. در صورتی که اعلامیه ی حق شرط برای تحدید یا گسترش مفاد معاهده که جنبه ی حقوقی دارد استفاده می شود که، درصدد تغییر شمول مقررات معاهده نسبت به کشور شرط کننده است.[۱۷]

به نظر می‌رسد، حق شرط وارد بر معاهده، دارای نوعی آمریت می‌باشد و تمام کشورها ملزم هستند در همان حدود و راستا نسبت به آن حق شرط عمل نمایند و در واقع نوعی مقررات و موازین در معاهده است که حقوق کشور شرط گذار را کاسته یا می افزاید. ولی اعلامیه ی تفسیری جنبه ی امری نداشته و فاقد هر گونه الزامات حقوقی است و فقط نشانگر اهداف اساسی و بنیادین آن کشور نسبت به سایر کشورها در عرصه ی سیاست جهانی می‌باشد. ارزش حقوقی و سیاسی حق شرط در تمامی متون معاهدات بین‌المللی به وضوح قابل مشاهده است و در واقع می توان به صراحت اذعان نمود که، جنبه ی اصلی و سازنده در تمامی معاهدات دارد. چه بسا همین امر سبب شده تا حق شرط جنبه ی الزامی و آمره در تعهدات و موافقت نامه ها را به خود بگیرد.

گفتار ششم: پذیرش حق شرط ‌و اعتراض به آن.

وقتی حق شرطی نسبت به معاهده ای اعلام می شود، کشورها آزادند که آن حق شرط را بپذیرند یا نسبت به آن اعتراض کرده و آن را رد نمایند که پذیرش آن نیز می‌تواند به دو صورت ضمنی یا صریح صورت گیرد. دادگاه داوری در رأی‌ مورخ ۳۰ ژوئن ۱۹۷۷ در قضیه ی تحدید حدود فلات قاره در دریای ایرواز Iroise در دعوی فرانسه علیه انگلستان ‌در مورد ماده ی ۱۲ عهدنامه ۱۹۵۸ ژنو در زمینه ی فلات قاره چنین اعلام نمود مقرراتی که به طور کلی حق شرط را مجاز می‌دارد به کشورها ی طرف معاهده آزادی انشاء یارد آن داده می شود سکوت به معنی پذیرش ضمنی است اما این اعتراض و پذیرش در همه ی موارد یکسان نیست. به علاوه نحوه ی پذیرش ‌و اعتراض آن تابع آئین خاصی است.[۱۸]

مسئله ای که در اینجا مطرح می شود آن است که، اگر حق شرطی اعلام شد سه حالت پدید می‌آید. برخی کشورها آن را می‌پذیرند برخی کشورهای دیگر نظری ممتنع خواهند داشت، ولی برخی دیگر نسبت به آن حق شرط معترض خواهند بود. نمی توان گفت که، حق شرط نسبت به آن گروه معترض اجرا و اعمال نخواهد شد و این مسئله تفکیک پذیر و تجزیه پذیر نیست چرا که باعث به وجود آمدن مشکلات بسیار و سبب ناکاراّمدی سازمان های بین الملل خواهد شد.

به موجب بند ۴: ماده ی ۲۰ کنوانسیون وین، می توان به نکات زیر و برای تصدیق و روشن شدن عبارات فوق اشاره نمود:

الف) قبولی حق شرط از جانب طرف دیگر معاهده: کشور انشاکننده ی حق شرط را در مقابل کشور پذیرنده ی طرف معاهده قرار می‌دهد. مشروط ‌به این که، معاهده برای این کشورها لازم الاجرا شود.

ب) اعتراض به حق شرط از جانب کشور دیگر متعاهد، مانع اجرای معاهده میان کشور اعتراض کننده و کشورانشاء کننده حق شرط نخواهد بود. مگر آنکه اعتراض کننده قصد مخالفت خود را با صراحت و قاطعیت بیان کند.[۱۹]

به نظر می‌رسد باید کشورها، با ارائه ی دلایل قانع کننده نسبت به حق شرط، مانع از اجرای آن نشوند. زیرا فقط در آن صورت است که، از هرج و مرج میان کشورها نسبت ‌به این شروط وارد بر معاهده می توان پیش گیری نمود.

بخش اول: شرایط پذیرش حق شرط.

برای اینکه شرط مطرح شده مورد پذیرش و قبولی تمامی اعضاء قرارگیرد باید شرایط خاصی داشته باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:47:00 ب.ظ ]




منفی دارد (کارور ، ۱۹۹۳ ، نقل از همان منبع ).

برخی از مؤلفان هم سلامت روانشناختی را مترادف با شادی و خشنودی از زندگی در نظر گرفته اند . به نظر این افراد ، سلامت روانشناختی یعنی تعادل بین هیجان مثبت و منفی (دیه نو ، لارسن ، ۱۹۹۳ ، نقل از رایف و کی یس ۱۹۹۵ ).

کرسینی (۱۹۹۹) سلامت روانشناختی را حالت ذهنی می‌داند که احساس رضایت هیجانی ، رهایی نسبی از اضطراب و دیگر علائم ناتوان کننده ، توانایی ایجاد ارتباطات سازنده از ویژگی های عمده آن است (کرسینی ،۱۹۹۹، نقل از ناصری و نیک پور۱۳۸۳٫

به طور کای مؤلفان و نظریه پردازان مختلف هر کدام ‌بر اساس مفاهیم نظری خود مطالبی را ‌در مورد سلامت روانشناختی مطرح کرده‌اند . برای مثال تمایلات اولیه زندگی در نظریه بوهلر(۱۹۳۵ ) ، مراحل روانی – اجتماعی در نظریه اریکسون (۱۹۵۹)

تغییرات شخصیت در نظریه نیوگارتن (۱۹۷۳ )، همگی سلامت روان شناختی را به منزله گذرگاه تحول در چرخه زندگی متصور شده اند . به علاوه ، مفهوم خود شکوفایی در نظریه مازلو (۱۹۶۸ ) ، صورت بندی بالیدگی در نظر آلپورت (۱۹۶۱ ) ، تصویر شخصی کاملاًً کار آمد در نظریه راجرز (۱۹۶۱ )و تبیین فردیت گرایی در نظریه یونگ (۱۹۳۳)، سلامت روانشناختی را از دید بالینی نگریسته اند (رایف ،کی یس ،۱۹۹۵ ).ویسینگ و همکاران (۱۹۹۴) در تعریف و تبیین سلامت روان شناختی ، یک عامل کلی را معین کره اند که طریق حس تعلیق به زندگی ، تعادل عاطفی و رضایت خاطر کلی از زندگی به صورت خود سنجی مشخص و اندازه گیری می شود . آن ها عنوان نمودند که سلامت روان شناختی یک سازه و پدید ه چند بعدی است که دارای خصیصه هایی می‌باشد که این خصیصه ها در حالت سلامت روان شناختی واجدحالات خاصی به شرح زیر می‌باشند:

– عاطفه : احساسات مثبت بر احساسات منفی غلبه می‌کند .

– شناخت : زندگی قابل درک و قابل کنترل شده و رضایت کلی از زندگی تجربه

می شود .

– رفتار: وجود تجربه عمل ، علاقه به کار و فعالیت و مبارزه طلبی بدون اجتناب از مشکلات محرز است .

– خود پنداشت : احساس خود ارزشمندی و توانایی اثبات وجود خود به منصه ظهور می‌رسد .

– روابط بین شخصی : افراد از دیگران حمایت دریافت می‌کنند ، به دیگران اعتماد دارند و از مصا حبت ها و احساساتشان لذت می‌برند (ویسینگ و همکاران ، ۱۹۹۴ ؛ نقل از نقل از بابا پور خیر الدین ،۱۳۸۱ ).

همچنین رایف و همکاران (۱۹۹۷ ، به نقل از ویسینگ ، فوری ، ۲۰۰۰ ) ، یک الگوی چند بعدی از سلامت روان شناختی را مفهوم سازی و عملیاتی کرده‌اند . در این الگو سلامت روانشناختی دارای ماهیت مثبت در عملکرد می‌باشد که متشکل از عناصر مختلفی است ،

این عناصر عبارتند از :

– پذیرش خود : نگرش مثبت به خود ، شناخت جنبه‌های مختلف خود که می‌تواند

مثبت یا منفی باشد ، احساس مثبت درباره گذشته خود .

– رابطه مثبت با دیگران : داشتن رابطه گرم ، رضایت بخش و توأم با اعتماد با دیگران،

توجه به سلامت و خشنودی دیگران ، احساس همدردی قوی با سایر افراد .

– خود پیروی : مستقل و خود مختار بودن . توانایی مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی ، توانایی تنظیم رفتار از درون و ارزیابی خود به وسیله معیارهای شخصی .

– غلبه برمحیط : داشتن حس غلبه و برتری برمحیط ، مهار کردن آرایه پیچیده ای از فعالیت های بیرونی ، استفاده مؤثر بردن از فرصت های به عمل آمده ، توانایی انتخاب یا ایجاد زمینه‌های مناسب برای نبازها و ارزش‌های شخصی .

– هدفمندی در زندگی : داشتن هدف و جهت در زندگی ، معنی دادن به زندگی در حال و گذشته ، داشتن عقیده و باروری که به زندگی هدف می‌دهد .

– رشد شخصی : احساس رشد ممتد داشتن ، خود را در حال رشد و تحول دیدن ، گشاده رو بودن برای تجارب جدید ، داشتن حس تشخیص توان بالقوه خود (باباپور

خیر الدین و همکاران ، ۱۳۸۲ )

صرف نظر از دیدگاه ها و تعاریف مختلف درباره سلامت روان ، عوامل متعددی می‌توانند تأثیر مثبت یا منفی برآن داشته باشند ، از بین این عوامل می توان به تأثیر آموزش مهارت های زندگی در سلامت روانشناختی افراد اشاره کرد ، که نقش مهارت های ارتباطی به عنوان یکی از زیر مجموعه های این مهارت‌ها در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است .بی شک یکی از نشانه های سلامت روانی ، و جود روابط بین فردی مثبت و مؤثر است . روابط گرم و صمیمی با انسان های دیگر منبع ایمنی ، اعتماد ، راحتی و آسایش افراد است و به هنگام رویارویی با مشکلات و در مواقع سخت زندگی ، عانلی که بیشترین کمک را به فرد خواهد کرد ، توانایی ها و مهارت های او خواهد بود .

۲-۳-مهارت‌های زندگی و مهارت های ارتباطی

الف )مهارت های زندگی

مهارت های زندگی عبارتند از مجموعه‌ای از توانایی ها که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورند . این توانایی ها فرد را قادر می‌سازد مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیر و بدن لطمه زدن به خود و دیگران ، با خواست ها ، انتظارات و مشکلات و مشکلات روزانه ، بویژه در روابط بین فردی ، به شکل مؤثری روبرو شود . این مهارت ها ، تأکید بر قابلیت های عملی و موفقیت دارند و از تحلیل

نیازها و خواسته های اجتماعی ، و الزام های روزمره و عادی زندگی استخراج

می‌شوند.برخی از آن ها به مهارت‌های سازگاری و ارتباطات افراد ، برخی به کارهای روزمره زندگی و برخی نیز به مهارت های شهروندی مربوط می‌شوند (ادیب ، فردانش،۱۳۸۲).

به عقیده موریس الیاس ، مهارت های زندگی یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب و مؤثر ، ایجاد مسئولیت های اجتماعی ، انجام تصمیم گیری های صحیح ، حل تعارض ها و کشمکشها بدون توسل به اعمالی که به خود یا دیگران صدمه زند (سازمان جهان بهداشت ۱۹۹۴ ، ترجمه نوری قاسم زاده و محمد خانی ، ۱۳۷۷ ).

همچنین مهارت های زندگی به عنوان توانایی ها ، دانش ها ، نگرش ها و رفتارهایی تعریف شده است که برای شادمانی و موفقیت یاد گرفته می‌شوند تا این که فرد را قادر سازند با موقعیت های زندگی سازگاری یابد و بر آن ها مسلط شود (پیتمن ، ۱۹۹۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:47:00 ب.ظ ]




همان‌ طور که در ابتدای بحث گفته شد بهره ­وری مختص سیستم­های تولیدی صنعتی نیست. امروزه این مفهوم در انواع سیستم­های تولیدکننده خدمات حتی در بخش­های دولتی نیز رایج گردیده و جهت ارتقاء و بهبود بهره ­وری خدمات عمومی (دولتی) نظریه ­ها و مدل­های مختلفی ارائه شده است. یکی دیگر از اشتباهات رایج در مفهوم بهره ­وری، یکی دانستن این مفهوم با سودآوری است. سودآوری با بهره ­وری رابطه مستقیمی ندارد، به سخن دیگر با بالارفتن سود، ممکن است بهره ­وری بالا نرود. به سخن دیگر ‌می‌توان مثلاً با بهره گرفتن از مکانیزم قیمت­ها، سودآور بود لکن این سودآوری ممکن است به بهای افت بهره ­وری حاصل شده باشد (تولید کم ولیکن گران)، اثربخشی به میزان یا درجه تحقق اهداف یک سیستم گفته می­ شود. لکن تحقق یک یا چند هدف سازمانی یا ملی به منزله حسن بهره ­برداری از منابع یا به مثابه ارتقاء بهره ­وری نیست، زیرا ‌می‌توان به هدفی با هزینه گزاف و یا با صرف وقت و نیروی انسانی زیاد نائل شد که در این صورت به نحو کارآمدی تحقق نیافته است و جهت نیل به آن منابع زیادی مصرف گردیده است. عده­ای عقیده دارند که تقلیل هزینه­ ها به ارتقا یا افزایش بهره ­وری کمک می­ کند، حال آنکه اگر این عمل به کاهش تولید انجامیده باشد، در بلندمدت افت بهره ­وری را به دنبال خواهد داشت. برداشت نادرست دیگری که از مفهوم بهره ­وری وجود دارد به قضاوت ‌در مورد عملکرد یک سیستم، صرفاً بر اساس مقدار یا ارزش تولیدات آن است. افزایش تولید یک سیستم (کالا یا خدمت) بر افزایش بهره ­وری دلالت نمی­کند، زیرا بهره ­وری بنا به تعریف، رابطه بین مقدار تولید را با منابع مصروفه نشان نمی­دهد و صرف تأکید بر مقدار تولید و عدم توجه به ارتباط آن با منابع مصروفه، نتیجه ­گیری غلطی را به دست می­دهد.زیرا هزینه­ ها ممکن است در دوره افزایش تولید، نامناسب با مقدار تولید افزیش یافته باشد یا افزایش ارزش تولیدات صرفاً به دلیل افزایش قیمت­ها و تورم باشد نه بهبود بهره ­وری سیستم (چاینگ و جوما[۳۲]، ۲۰۰۷).

کوشش­های سازمان­ های بین ­المللی نظیر سازمان بین ­المللی کار و سازمان­ های متخصص در زمینه بهره ­وری نظیر سازمان بهره ­وری آسیا در خصوص مفهوم بهره ­وری معطوف بر این بوده است که بهره ­وری صرفاً بهره ­وری نیروی کار نیست و باید به بهره ­وری سایر عوامل نیز توجه شود. بهبود بهره ­وری زمانی حاصل می­ شود که استفاده مؤثر و بهینه­ای از کلیه منابع در دسترس به عمل آید، به عبارت دیگر بهره ­وری کلی ارتقا یابد. بهره ­وری مفهومی چندعاملی است و نگرش­های تک بعدی نظیر ارتقاء بهره ­وری نیروی کار (بهره ­وری جزئی) یا بهره ­وری یک بخش از اقتصاد به عنوان بهره ­وری ملی. بسیاری از نارسایی­های سیستم را از لحاظ حیث نحوه بهره ­برداری از منابع آشکار نخواهد کرد و تصویری نادرست از عملکردآن به دست خواهد داد. ‌بنابرین‏، بهره ­وری مفهومی پیچیده است، نه ‌به این معنا که نمی­ توان برای آن تعریفی ارائه داد و آن را مورد اندازه ­گیری قرار داد، بلکه از آن جهت که ارائه یک تعریف اجمالی و غیرکاربردی و بسیط، هیچ گونه کمکی به تجزیه و تحلیل و تصمیم ­گیری نخواهد کرد، به سخن دیگر بهره ­وری صرفاً یک مسئله فنی و مدیریتی نیست، بلکه در عین حال موضوعی است اجتماعی، اقتصادی و سیاسی (امامی میبدی،۱۳۸۰).

ارزش و اهمیت بهره ­وری معیاری است از ستاده کالاها و خدمات نسبت به ورودی نیروی کار، مواد و تجهیزات. هرچه صنعتی بهره­ورتر باشد وضعیت رقابتی آن بهتر است. چون هزینه واحد آن کمتر است، وقتی بهره ­وری افزایش می‌یابد، کسب و کارها می ­توانند دستمزدهای بیشتری بپردازند بدون این که تورم ایجاد کنند.بهره ­وری طریقی است که استانداردهای زندگی را بهبود می­بخشد، به عبارتی ساده تر بهبود بهره ­وری به معنای به دست آوردن خروجی بیشتر از ورودی­هاست که به معنی افزایش تولید از طریق منابعی از قبیل زمان، پول، مواد یا افراد نیست بلکه به معنی بهتر کارکردن با آنچه که داریم است، بهبود بهره ­وری به معنای سخت کارکردن نیست، بلکه به معنای کار کردن زیرکانه است. دنیای امروز اقتضا می­ کند که با افراد، زمان، فضا و منابع کمتر، در کل مقدار بیشتری به دست بیاوریم(کاسیو[۳۳]، ۲۰۰۴).

دیدگاه های مختلف درباره بهره‌وری

معمولا سه دیدگاه به شرح زیر درباره بهره وری مطرح می‌شوند:

الف ـ تعریف بهره وری از دیدگاه سیستمی

بهره وری از دیدگاه سیستمی طبیعت پیچیده­تری داشته و در کل سیستم مطرح می‌گردد.بهره وری عبارت است از نسبت بین مجموعه خروجی­های یک سیستم به ورودی­های آن.

این تعریف در سیستم­های مختلف اجتماعی، فرهنگی و صنعتی کاربرد دارد.صورت کسر که خروجی­های سیستم هستند می‌تواند به شکل فیزیکی (حجم محصول، تعداد افراد فارغ التحصیل و … ) و مخرج کسر (مقدار مواد اولیه یا ساعت کار نیروی انسانی و ماشین آلات و …) تعریف گردد و یا اینکه به شکل معیارهای ارزش مالی یا واحد پول رایج در هر کشور اندازه گیری می‌شوند (لطف علی­پور و رزم­آرا،۱۳۸۵).

از دیدگاه سیستمی، بهره ­وری در یک محیط با ویژگی­های مختلف و متغیر قرار دارد و عوامل تولید مختلف مانند نیروی کار، سرمایه، انرژی، مدیریت، تکنولوژی و … به کار گرفته به عنوان ورودی­ ها به فرایند تولید وارد می­گردند و به صورت خروجی­هایی مانند کالاهای ساخته شده و خدمات از این فرایند بیرون می‌آیند قیمت محصول و در دسترس بودن عوامل تولید تابع شرایط محیطی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تکنولوژیکی و غیره ‌می‌باشد مسلماًً اگر این سیستم توانایی تغییر و اصلاح کیفی و کمی ورودی­ ها و خروجی­ها را داشته باشد می ­تواند بهره ­وری را افزایش دهد زمانی که سیستم دارای بازخور مجهز باشد سازمان می‌تواند از پویایی و تکامل برخوردار شود (انگل[۳۴]،۲۰۰۴).

ب ـ بهره وری از دیدگاه ژاپنی

بهره ­وری در ژاپن موضوعی ملی و فراگیر است و به عنوان یک رویکرد تاریخی، استراتژی بهبود بهره وری در کنار کنترل کیفیت جامع و مدیریت کنترل جامع مطرح می­گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:47:00 ب.ظ ]




از نظر فروم افراد می‌توانند ماهیت منفعل خود را با آفریدن زندگی یا نابود کردن آن تعالی بخشند اما می‌توانند زندگی را با نابود کردن آن متعالی سازند . به نظر او انسان‌ها تنها گونه ای هستند که از پرخاشگری بیمارگون استفاده می‌کنند و اگر جلو نیاز به آفریدن به هر دلیلی گرفته شود، مردم ویرانگر می‌شوند. زمانی که افراد آزادی اقتصادی و سیاسی بیشتری به دست آورند احساس می‌کنند بیشتر منزوی شده اند، این فشار آزادی در سطح اجتماعی و فردی به اضطراب بنیادی منجر می شود. احساس تنها بودن در جهان همچون اضطراب بنیادی، احساس ترسناک انزوا و تنهایی ایجاد می‌کند . فروم معتقد است عشق و کار دو عنصر آزادی مثبت هستند و انسان‌ها از طریق عشق و کار ، بدون فدا کردن یکپارچگی خودشان با یکدیگر و با دنیا متحد می‌شوند.

۴-۱-۴-۲- دیدگاه مارکسیستی

به رغم طرح دیدگاه‌های زیستی، مطالعات موجود تأثیر متغیرهای اجتماعی و اقتصادی را عامل تعیین کننده‌تری برای وضعیت سلامت می‌داند. یکی از رویکردهای اولیه ‌در مورد سلامت رویکرد مارکسیستی است که عمدتاًً حول محور تأثیر طبقات اجتماعی و نابرابری‌های سلامت متمرکز می‌باشد. این رویکرد با تعریف طبقه اجتماعی در ارتباط با شیوه های تولید، نابرابری‌های سلامت را محصول روابط طبقاتی می‌داند.به لحاظ تاریخی بخش عمده‌ای از مطالعات انجام یافته در نسل اولیه مطالعات سلامت در این رویکرد قرار می‌گیرد .” در این زمینه می‌توان به مطالعه انگلس درباره شرایط زندگی طبقه کارگر در انگلستان قرن نوزدهم، اشاره نمود” . ( Aiken et al. 1991:45)

مارکس نیز نابرابری در دستیابی به خدمات پزشکی و بهداشتی را ناشی از جایگاه فرد در طبقه اجتماعی وی می‌داند به نظر مارکس بر مبنای موقعیت ها و وظایف گوناگونی که افراد در ساختار تولید جامعه دارند طبقۀ اجتماعی شکل می‌گیرد. از دید وی دو عامل اصلی در طبقه اجتماعی دخیل است: شیوۀ تولید ‌و مناسبات تولید. به تعبیر دیگر “به نظر مارکس، مبنایی که نظام قشر بندی اجتماعی بر آن استوار است، همان عامل دوم یعنی رابطۀ مجموعه ای از انسان ها با ابزار تولید است. اینکه مردم چه موقعیت در مناسبات تولید دارند، مهم ترین جنبۀ تأکید مارکس را در نظریۀ طبقۀ اجتماعی او تشکیل می‌دهد. از دید مارکس مردمی که در پایگاهای اجتماعی ویژه ای جای دارند، وقتی در معرض مقتضیات اجتماعی ویژه ای قرار می گیرند، منافع طبقاتی خاصی پیدا می‌کنند. برای مثال، در مؤسسات صنعتی اولیه، عامل رقابت ، منافع شخصی جمعی از مردمی که همدیگر را نمی شناسند متفاوت می‌سازد. اما حفظ دستمزدهای شان، یعنی همان مصلحت مشترکی که علیه کارفرمای شان دارند، آنان را به یکدیگر پیوند می‌دهد”(تامین ۱۳۸۸: ۷۸).. به نظر مارکس منافع طبقاتی از منافع فردی تفاوت بنیادی دارد و نمی توانند از منافع فردی بر خیزند. منافع اقتصادی بالقوۀ اعضای یک قشر خاص، از جایگاه آن قشر در درون ساختارهای اجتماعی ویژه و روابط تولیدی سر چشمه می‌گیرد. از دید او طبقه ای که عوامل تولید را در اختیار دارد دسترسی بیشتری به سلامت و امکانات آن دارد ‌و نابرابری در سلامت ناشی از نابرابری طبقاتیست.

او معتقد بود که در جهانی که مالکیت خصوصی وجود داشته باشد کار کارگران تحت استثمار کارفرمایان قرار می ­گیرد. ارزش اضافه ­ی پرداخت نشده به کارگر، کارفرما را به سمت رشد و کارگر را به سمت درجازدن در یک طبقه دائمی سوق می­دهد و طبقات اقتصادی-اجتماعی را تحکیم می ­کند که روابط مسلط بر آن افراد را در مقابل اختلالات آسیب ­پذیر می ­سازد. کارگر از کار، خود، دیگران و محصول تولیدی­اش بیگانه می­ شود. از خودبیگانگی او را تبدیل به ماشینی می­ کند که خودآگاه او را از کار می­ اندازد.

به نظر می ­رسد که پیش ­بینی مارکس و فلسفه عمل­گرای او ‌در مورد کار درست باشد.

تحقیقات تجربی نشان داده است که دوره ­های رکود و بیکاری با بروز و افزایش مشکلات و اختلالات روانی بسیار همراه است. ضمن این که قرار گرفتن در کارهای یکنواخت و تکراری که هیچ پیچیدگی ندارند و فرد بر آنان سلطه ­ای ندارد یا قرار گرفتن در رده های پایین سلسله مراتب شغلی یا رده های پرمسئولیت روابط کاری سلامت افراد را در معرض خطر قرار می ­دهد. در ارتباط با مفاهیم بهره­ کشی و طبقه نیز مطالعات بسیاری در سلامت روان صورت گرفته که نشان می ­دهد طبقه مفهومی مجزا از قشربندی است و قرار گرفتن در ساختارهای طبقاتی میانی می ­تواند بیش از رده ­های بالا یا پایین تاثیرات منفی داشته باشد. ضمن این که گروه­ هایی که بی ­قدرت هستند نیز پریشانی بیشتری را تجربه ‌می‌کنند(مقدمی پور ۱۳۸۲، میلانی فر ۱۳۸۰، نجات و همکاران ۱۳۷۸).

در این دیدگاه مطالعات گسترده‌ای در خصوص تأثیر فقر بر نابرابری‌های سلامت انجام شده است. با این حال مطالعات بعدی در این زمینه نشان می‌دهد عوامل مادی و طبقاتی به تنهائی نمی‌توانند تمام واقعیات مربوط به نابرابری‌های سلامت در بین دیگر گروه‌های قومی، نژادی و جنسی را تبیین کنند(Kessler 1980: 465). یکی از مباحث عمده‌ای که در سال‌های اخیر در بحث اثرات نابرابری‌های اجتماعی بر سلامت مطرح شده است، چگونگی تأثیر نابرابری‌ درآمدی بر سلامت می‌باشد . ‌بر اساس این دیدگاه توزیع نابرابر درآمد در جوامع مختلف عامل اصلی نابرابری‌های سلامت است. وضعیت و جایگاه نابرابر افراد در سلسله مراتب اجتماعی می‌تواند از طریق ایجاد عواطف منفی نظیراحساس شرم، استرس، بی‌اعتمادی و سوءظن منجر به بروز رفتارهای پرخطر یا اختلال در وضعیت هرمونی روانی شود و سلامت روانی افراد را دچار مخاطره سازد .

۵-۱-۴-۲- دیدگاه‌های رفتاری ـ فرهنگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:46:00 ب.ظ ]